مبانی نظری و پیشینه خشونت خانگی علیه زنان (فصل دو)
در 31 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
خشونت خانگی علیه زنان
خشونت عبارت است از هرگونه فعل یا ترک فعلی که باعث آسیب جسمی، جنسی و یا روانی شود (کار،1381). خشونت را می توان عملی آسیب رسان دانست که فرد برای پیشبرد مقاصد خویش انجام میدهد و صرفا جنبه فیزیکی ( بدنی) ندارد بلکه ممکن است ابعاد روانی (فحاشی، تحقیر، منزوی کردن فرد، داد و فریاد)، جنسی و اقتصادی هم به خود بگیرد (درویش پور1387، به نقل از محمدی، میرزایی،1391؛کار1379) .
خشونت علیه زنان پدیده ای چند بعدی است که خشونت خانگی یکی از تظاهرات آن به شمار می رود. خشونت در هر جامعه شکل هایی به خود می گیرد که با ساختار قانونی، سنتی و دینی و سیاسی همان جامعه متناسب است. بنابراین اثار خشونت علیه زنان در ایران را باید در مجموعه ای به هم تنیده از انواع خشونت های خانگی، اجتماعی، سیاسی و تفاسیر خاصی از دین جستجو کرد. تاکید بر ارزش هایی مانند جداسازی افراد دو جنس در مراکز دانشگاهی، منع حضور زنان از تماشای مسابقات ورزشی مردان، جلوگیری از فعالیت زنان هنرمند در جایگاه خواننده و مانند اینها، شکل هایی از خشونت است که بر زنان ایران تحمیل شده است (کار، 1381). به هر نوع عمل و یا احتمال رفتاری که به آسیب جسمی، جنسی، روانی یا محرومیت و عذاب منجر شود خشونت علیه زنان گفته می شود این تعریف، تهدید به چنین اعمال و رفتاری، محرومیت از آزادی به اجبار یا به اختیار، اعم از اینکه در زندگی شخصی(خصوصی) یا جمعی رخ دهد را نیز در بر می گیرد (نهاوندی1386 به نقل از وردی نیا، ریاحی، اسفندیاری). ...
...
دیدگاه های نظری خشونت:
نظریه پذیرش فرهنگی:
با توجه به این نظریه، علت خشونت مردان علیه زنان وابسته به فرهنگی است که افراد در آن زندگی می کنندوقتی در جامعه ای هنجارها و ارزش های فرهنگی خشونت مرد علیه همسرش را مورد تایید قرار دهد طبعا در چنین جامعه ای با آمار بیشتری از این نوع خشونت مواجه می شویم. بارنت معتقد است که خشونت در خانواده بازتاب مدارای جامعه با قربانی شدن فرد آسیب پذیر است (بارنت، 1995).
بر اساس تحقیق دوباش و دوباش[1] مردانی که با همسران خود بد رفتاری می کنند در فرهنگی زندگی می کنند که در آن حاکمیت مردان بیشتر از زنان است( دوباش و دوباش،1979).
حتی تظاهرات خوردن، خوابیدن و جفت گیری به عنوان پدیده های زیستی به فرمان و انتظام فرهنگ در میاید و آدمی در تحقق آنها نه تنها خود که فرهنگ را نیز باز تولید می کند (محمدی اصل، 1388)
اعمال خشونت بر زنان به طور کلی و خشونت خانوادگی به طور خاص اجزای اصلی جوامعی را تشکیل می دهند که به زنان ستم روامی دارند، زیرا اعمال خشونت بر زنان از رفتار جنس غالب در جامعه نشات مس گیرد و در ضمن موجب تداوم آن می شود و وسیله ای است برای کنترل زنان در تنها فضایی که به طور سنتی بر آن غلبه دارند و آن خانه است. قطعنامه 45/19694 در ماده دوم بیانیه خود خشونت را به صورت خشونت جسمی، جنسی و روانی که در خانواده رخ می دهد توصیف می کند اما آن را محدود به موارد یاد شده نمی داند بلکه ضرب و شتم، سوء استفاده جنسی از دختر بچه ها در محیط خانواده، خشونت مربوط به جهیزیه و مهریه، تجاوز زناشویی، ختنه زنان و سایر اعمال سنتی آزاردهنده زنان، خشونت غیر همسر و خشونت وابسته به استثمار را نیز شامل می شود (کار،1381). ...
...
[1] Dobach & Dobach
...
در پژوهشی که حسنی رنجبر و نجفی عرب درسال(1391) انجام دادند به این نتیجه رسیدند که زنان خیلی بیشتر از مردان از تعدیل کننده ها و نقل قول مستقیم استفاده کرده اند و همچنین جملات ناقص شان هم بیشتر است که این مسئله به خوبی نشانگر حالت انفعالی شان در محاورات است و همچنین مردان بیشتر از عذر خواهی و پوزش استفاده کردند البته نه در برابر زنان بلکه در مقابل هم جنسشان که این موضوع هم نشانگر سلطه گری مردان در مکالماتشان با زنان است (حسنی رنجبر و نجفی عرب 1391).
در پژوهشی که زارع در سال 1385 در شیراز انجام داد به این نتیجه رسید که قریب به نیمی از جمعیت نمونه مورد مطالعه دارای ویژگی های زنانه یعنی کلیشه ای هستنددر تمام مطالعاتی که در خصوص کلیشه های جنسیتی انجام شده است روشن شده است که کلیشه ها طی 20 یا 30 سال گذشته تا حد زیادی ثابت مانده است (زارع،1385). ...
...
مقاله بررسی خشونت علیه زنان در ایران در 43 صفحه ورد قابل ویرایش
|
دکتر صمدی راد- عضو هئیت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
تنظیم: مهدیه تقوا دانشجوی کارشناسی مشاوره
اعمال خشونت علیه زنان و بدرفتاری با آنها از رایجترین جرایم اجتماع بوده، که مردسالاری را در جهان امروز و تقریباً در تمام ملیتها و گروههای اجتماعی متذکر میشود. در این بین خشونت و اهانت روانی ـ بیرونی بیشتر از خشونت خانگی ـ فیزیکی بر روحیه زنان و دختران تاثیر میگذارد، که گاهی اوقات باعث اقدام به خودکشی و یا انزوا طلبی و دوری از ورود به اجتماع در میان زنان مجرد، و انتقام از همسر و خستگی از زندگی زناشویی، در زنان متأهل میشود. گزارشها در طی آبان ماه و آذر ماه سال 83 حاکی از این است که درصد بالایی دچار انزواطلبی، افسردگی شده و حدوداً 7/91 درصد دچار خستگی از زندگی و 4/78 درصد انتقام گیری از همسر را تجربه کردهاند.
با توجه به عواملی از جمله، ساختار سنتی ازدواج در سن معینی در جامعه ما، ماندن زن در خانه شوهر به
هر قیمت و یا هر مشقتی، تمام مشکلات ناشی از یک ازدواج بد و تنها تاکید بر داشتن یک سرپرست که حداقل بتواند مشکلات اقتصادی را برطرف کند، میتوان نتیجه گرفت که «بی همسری» برای زنان مجرد (مطلقه، بیوه) و دختران هرگز ازدواج نکرده مترادف با «مشکل» است. در حالی که در این انگاره انسانیت و حقوق فردی زنان به عنوان یک انسان دارای آزادی نادیده گرفته شده است. آخرین تحقیقات در خصوص مشکلات زنان و دختران مجرد نیز گویای این است که این دسته از بانوان از عدم «امنیت خاطر» کافی در زندگی محل کار و تحصیل رنج میبرند. رفتار نابهنجار برخی مردان نسبت به دختران و زنانی که سن آنها از بیست و چندسالگی گذشته و مجرد ماندهاند باعث آزار روحی و روانی و سلب اعتماد و امنیت روانی آنها و خانوادههایشان میگردد. از جمله این رفتارها میتوان به تحقیرها، متلکها و رفتارها دور از اخلاق این مردان اشاره کرد.
براساس یافتههای گوناگون در مورد زنان مجرد، میتوان دریافت که زنان بدون همسری که دارای درآمد شخصی بودهاند، بیش از زنان بدون همسر فاقد درآمد شخصی، تمایل به ازدواج مجدد دارند. نزدیک به نیمی از زنان مطلقه، دارای درآمد شخصی هستند، در حالی که این موضوع تنها در مورد 4/27 درصد زنان بیوه صدق میکند بنابراین میتوان ادعا کرد زنان شاغل و دارای استقلال مادی، آمادگی بیشتری برای رهایی از زندگی مشقّت بار و غیر قابل تحمل با مردان خشن وبدرفتار را دارند. همچنین زنانی که مستمری دریافت نمیکنند کمتر از زنانی که مستمری دریافت میکنند، درآمد شخصی دارند. با توجه به اینکه بهرهمندی از امکانات تفریحی و اوقات فراغت یکی از مسائل مهم در آرامش زندگی و بهداشت روانی فرد محسوب میشود، زنانی که دارای درآمد شخصی هستند بیشتر از زنانی که دارای درآمد شخصی نیستند از برنامههای ورزشی و تفریحی استفاده میکنند و این امر تا حدی سبب آرامش روانی آنها میشود که خود نشان دهنده نقش مؤثر درآمد شخصی برای زنان است.
|
در جامعه ما خانوادهها بر اساس تعصبات و با ملاحظه شرایط نابهنجار برخوردهای اجتماعی با زنان و دختران مجرد، محدودیتهای بیشتری برای زنان جوان مطلقه قائل میشوند. بر همین اساس زنان بدون همسر شاغل بیشتر از زنان بدون همسر غیر شاغل از مزاحمتهای خانوادگی شکایت دارند که علت شاید آن باشد که زنان غیرشاغل به دلیل اجبار در پذیرش هنجارها و قید و بندهای خانوادگی کمتر از زنان شاغل و مستقل از مداخلات خانوادگی به عنوان مزاحمت یاد میکنند در جامعه ما، زنان مطلقه بیش از زنان بیوه از پیامدهای منفی زندگی بدون همسر احساس نارضایتی میکنند که علت میتواند نگرش منفی جامعه، خانواده، اطرفیان به زنان مطلقه باشد و یا اینکه زنان بیوه از هم حسی و مقبولیت بیشتری در میان مردم و جامعه برخودارند پس تا زمانی که با نگرشها، باورهای سنتی مبارزه نشده، زنان یا باید با زندگی نابهنجار با مردان خشن و بدفتار بسازند و یا باید پس از جدایی، زندگی سخت و مشقت باری را چه از نظر اقتصادی و چه از لحاظ برخوردهای نامناسبت مردان در جامعه تحمل کنند. به نظر می رسد در جامعه کنونی مشکل زنان اعم از دختران هرگز ازدواج نکرده، زنان مطلقه و بیوه مسأله «فقر همسر» باشد، فردی به عنوان شوهر که زیر سایه نام او موجودیت اجتماعی داشته باشند؛ و این درست در تناقض با آزادیهای فردی برای هر انسان خصوصاً زنان میباشد. متناقض با اصل مختار بودن و دارای حق انتخاب بودن زنان است. در پایان باید توجه داشت که همه زنان بیوه و مطلقه، خوشبخت و یا بدبخت مطلق نیستند بلکه نکته مهم توجه به حیثیت، حرمت و شأن و منزلت انسانی زنان در همهی جوامع است چه بسا هستند دخترانی که به دلایلی از جمله، فقدان تحصیلات کافی، کار،درآمد، نداشتن امکان معاشرت و آشنایی برای ازدواج، نداشتن خانواده آبرومند و صاحب مکنت و اعتبار، نداشتن جمال و اندام متناسب و یا دختران دارای معلولیتهای جسمی، ذهنی و روانی نمیتوانند همسر دلخواه و مناسبی برای خود انتخاب کنند و یا مورد انتخاب قرار میگیرند و مشکلات و مسائل خاص خود را دارند که شناخت ابعاد آن حائز اهمیت میباشد.
منابع:
ـ مجله فرهنگ و پژوهش، دکتر صمدی راد، شماره
ـ ماهنامه «همراه» خشونت علیه زنان، شماره 19، 1383
ـ مجله فرهنگ و پژوهش ، آسیبهای اجتماعی زنان و خشونت علیه آنها، شماره 178
|
(EIQ) Ematiamal inteligence quatiemts
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی
تنظیم: علی تیموری، دانشجوی کارشناسی مشاوره
یکی از مباحثی که در سال های اخیر به ویژه از سال 1990 مطرح شده است هوش هیجانی است که این بحث توسط صاحب نظرانی نظیر سالوی، گلدمن ارائه شد .
هوش هیجانی به معنی توجه به احساسات و ابزاری جهت استفاده دررابطه ای سالمتر و راحتر آنطور که معنویت انسان اقتضا می کند مطرح می شود .
هوش هیجانی از سه زاویه مورد بررسی قرار می گیرد 1- عملی 2- ارزشی 3- خلاقانه
بعد عملی هوش هیجانی بیشتر مورد بررسی قرار
می گیرد که بیشتر در مورد ارتباط است .
تاریخچه هوش هیجانی :
حدود 2000 سال پیش افلاطون در کتاب جمهوریت مطلبی را مطرح می کند که زیر بنای تمام یادگیری ها ، احساسات و هیجانها است از آن زمان به بعد در مقابل این نظریه افلاطون سه جناح بوجود می آید.
جناح اول در مقابل افلاطون می ایستند وتوجهی به احساسات و هیجانها ندارند و تابع عقل هستند و عقیده دارند که هر چه عقل گفت باید آن را انجام داد که این گروه عقلیون هستند.
|
جناح دوم که در برابر عقلیون موضع گیری دارند و توجه آنها به احساسات و عواطف است.
جناح سوم که به عناصر عقلی و احساسی با همدیگر توجه داشتند .
در سال 1920 ثرندایک هوش را به سه دسته تقسیم می کند :
1- فنی یا مکانیکی
2- اجتماعی
3- انتزاعی
و هوش اجتماعی را وسیله ای برای روابط اجتماعی مطرح می کند.
در سال 1950 مزلو در طرح سلسله نیاز های انسان به هیجانات و عواطف اشاره میکند که انها را نه تنها باعث پیشرفت بلکه باعث شکوفایی انسان میداند.
در سال 1990 سالوی مقالاتی در مورد احساسات و عواطف انسان مینویسد که صاحبنظران بعدی عقاید سالوی را به عنوان هوش هیجانی یاد میکنند .
در سال 1995 گلدمن بر اساس یافته های خود و اندیشمندان قبلی تعریفی از هوش هیجانی ارائه می کند .
|
هوش هیجانی عبارت است مجموعه ای از توانائیهای درک ، شناخت و توصیف احساسات خود و دیگران به منظور ارائه واکنش مناسب به موقعیت ها و محیط های مختلف به عبارت دیگر در روابط بین فردی از این توانایی استفاده کنیم که به احساسات و عواطف طرف مقابل در لحظه مناسب واکنش درست نشان دهیم یعنی این توانایی را داشته باشیم که صرف نظر از نژاد و مذهب و لهجه طرف مقابل بتوانیم احساسات، عواطف، هیجانات و رفتار او را چه در رفتارهای کلامی و چه در رفتار های غیر کلامی اش درک کنیم و در لحظه و ثانیه ارتباط سالم و انسانی با او برقرار کنیم و کرامت و شأن انسانی او را پایمال نکنیم پس اهمیت هوش هیجانی استفاده از توانایی برای درک احساسات خود و طرف مقابل برای ارائه واکنش مناسب در لحظه ودر زمان است برای برقراری یک ارتباط سالم و بی نقص به طوری که بتوانیم احساسات و عواطف طرف مقابل را درک کنیم و متناسب با آن و اکنش نشان دهیم باید از ساده ترین کلید هوش هیجانی یعنی گوش دادن استفاده کنیم که بهتر ین نوع گوش دادن، گوش دادن فعال است چند ین نوع گو ش دادن وجو د دارد که آفت شنوایی است و با آن نمی توان ارتباط مناسب با طرف مقابل برقرار کرد برای مثال گوش کردن به منظو رحکم کردن یا قضاوت کردن یعنی به حر فهای کسی گوش بدهیم تابعد در مورد او قضاوت کنیم وحکمی را علیه او یا حتی به نفع او صادر کنیم این طرز گوش دادن رابطه رادر نقطه کور قرار میدهد. هوش هیجانی این نوع گوش کردن را رد می کند .
ـ گوش دادن توام با نصیحت کردن: یعنی به حر ف های طرف گوش کنیم تا او را نصیحت کنیم.
ـ گوش دادن توام با تداعی معانی: یعنی درحالی که طرف مقابل برای ما صحبت میکند ناگهان یاد موضوعی که قبلا برایمان اتفا ق افتاده بیفتیم. نوع دیگری از گوش دادن که افت شنوایی تلقی میشود وقتی است که فرد در حالی که حرف میزند به انجام کاری مشغول باشیم که باعث میشود ارتباط در نطقةکوری قرار بگیرد. نوع دیگر گوش دادن، گوش دادن همدردانه است. این نوع گوش دادن هم مفید نیست. چون برای فرد این طرز فکر تلقی میشود که او به خاطر اینکه دردی مثل درد من دارد به حرفهای من گوش میدهد.
لذا یکی از بهترین نوع گوش دادنها که بر اساس ارزشهای هوش هیجانی مثبت تلقی میشود گوش دادن همدلانه است که در این نوع گوش دادن که بر اساس ارزشهای هوش هیجانی مثبت تلقی میشود گوش دادن همدلانه است. که در این نوع گوش دادن شخص فقط به خاطر شأن و منزلت انسانی اش به حرفهای طرف مقابل گوش میدهد یعنی هیچ سودی برای دو طرف ندارد ولی با تمامی وجود به حرفهای او گوش میدهد. نکته مهم در گوش دادن همدلانه به عنوان یکی از ارزشهای برجستة هوش هیجانی این است که همدلی به معنای تایید طرف مقابل نیست.
کسی که از هوش هیجانی بالایی برخودار است به اتکای این توان مندی میتواند ارتباطهای سنجیده داشته باشد. هوش هیجانی در ارتباط به وجود میآید و به رشد ارتباط صحیح کمک میکند، هوش هیجانی در قضاوت به وجود میآید و به رشد قضاوت صحیح کمک میکند. هوش هیجانی در ارتباط خلق میشود و به پردازش اطلاعات صحیح و درست منجر میشود.
|
قدم بعدی برای داشتن یک ارتباط سالم که شان و منزلت فرد را حفظ کند این است که بر احساسات و هیجانات که به قلیان درمیآید کنترل داشته باشیم و طرف مقابل را درک کنیم، مراحلی وجود دارد که بر احساسات و عواطف خویش کنترل کنیم و بتوانیم از هیجانات خود به طرز درستی استفاده کنیم، چون غرض از هوش هیجانی استفاده صحیح و درست از هیجانات است،استفادة صحیح از هیجانات دو بعد را شامل میشود: 1ـ تسلط بر هیجانات منفی که در ما به وجود میآید 2ـ استفادة معقول و متعادل از هیجانات مثبت است.
گلدمن مدلی را در جهت مهار هیجانات در خود و دادن واکنش صحیح به خود و دیگران ارائه کرده است که عبارتند از:
1ـ پایش (self-regard): به معنی پائیدن و مواظبت کردن احساسات و هیجانها است، یعنی مواظب باشیم که هیجانات بر ما تسلط پیدا نکنند.
2ـ درگیری احساسات؛ یعنی روی احساساتی که در مقابل محرکهای مختلف به ما دست میدهد، اسم بگذارید برای مثال: حسادت، تعصب، خوشحالی، کینه
3ـ کناره گذاری: یعنی یادبگیریم که احساسی را که به ما دست داده آن را کنار بگذاریم برای مثال نسبت به کسی احساس نفرت یا حسادت داریم، باید سعی کنیم که این احساس را کنار بگذاریم.
4ـ از کی و چه وقت؛ یعنی اینکه اولین دفعهای که این احساسها به ما دست داده چه زمانی بوده است.
نام کتاب : ایجاد رابطه با خود و دیگران
مولف : ویرجینیا ستیر
مترجم : مریم مرتاض
ناشر : روشنگران
تاریخ انتشار : 1375
قیمت : 800 تومان
همانطور که از نام این کتاب پیداست مطالب کتاب درباره نحوه برقراری رابطه با خود و دیگران می باشد در ابتدا تاکید فراوانی به برقراری ارتباط سالم و درست با خود و سپس به برقراری ارتباط سالم با دیگران شده است که برای نیل به این ارتباط به موارد گوناگونی اشاره می شود.
درادامه بخشی از کتاب آورده شده است .
بخشی از کتاب:
|
ایجاد رابطه مسابقه نیست که در آن پیروز شوی و تمام عمر با خوشحالی زندگی کنی وسیله ای است که با آن میتوانی یک رابطه صادقانه و صمیمی برقرار کنی ایجاد رابطه دستاویزی است که عزت نفس تو را رشد می دهد و ارتباط های تو را با خود و دیگران تقویت می کند رسیدن به افق رشد حاصل یک عمر پژوهش وتلاش است شناخت خود و ایجاد رابطه با دیگران کلید این پژوهش است هر چه بهتر و کامل تربا خود و
دیگران ارتباط برقرار کنیم احساس با ارزش بودن دوست داشتن و سلامتی ما را زود تر در حل مشکلاتمان پیروز می گرداند .
شعر «اهداف من » بیانی است از این که چطور
می شود آن چه را که گفته ام به کار گرفت:
می خواهم
بدون اسارت دوستت بدارم
باآزادی در کنارت باشم
بدون اصرار تو را بخواهم
معمـای عشق
|
پروانه علایی دانشجوی کارشناسی ارشد مشاوره خانواده
در زمینه عشق و ازدواج سخن های بسیاری گفته شده و تحقیقات متعددی انجام گرفته است و نظریه پردازان مختلف سعی نموده اند با رویکرد خود به معمای عشق پاسخ بگویند در زیر به برخی از نظریات مطرح به اختصار اشاره می شود .
عشق ورزیدن ـ دوست داشتن
Loving Living
روبین (1973 ) با مطرح نمودن این نظریه بین عشق ورزیدن و دوست داشتن تمایز قایل می شود. عشق از ترکیب سه عنصر زیر تشکیل می شود. دلبستگی (attachment) تمایل شدید برای بودن در کناردیگری، برقراری تماس جسمانی، مورد تائید قرار گرفتن و مراقبت شدن.
1- صمیمیت (Intimacy) پیوند بین دو فرد.
2- مراقبت (Caring) میل برای فداکاری خود در قبال دیگری.
روبین در تفاوت عشق ورزیدن و دوست داشتن بر میزان ارزیابی فرد تاکید می کند ما به این خاطر کسی را دوست می داریم که فکر می کنیم از نظر اخلاق و هوش مناسب است و ارزش احترام ما را دارد .
عشق شهوانی و مصاحبتی
ompanionate vs passionate love
هاتفیلد و همکاران وی (1978ـ 1988 ) عشق را به دو نوع اصلی تقسیم میکند:
1- عشق شهوانی Passionate love حالتی از میل و اشتیاق شدید فرد برای وصلت با کس دیگری که مبتنی بر تحریک فیزیولوژیکی عمیق است .
2- عشق مصاحبتی (companionate love ) علاقه و عاطفه ای است که فرد نسبت به دیگری دارد و حس می کند که زندگی اش عمیقاً با او در هم تنیده شده است .
به اعتقاد روبین بهترین شکل عشق آنست که این دو نوع دریک رابطه با هم ادغام شوند. در این حالت است که زوجین میتوانند به اتفاق هم کارهای نشدنی و غیر ممکن را عملاً به انجام برسانند .
مدل چرخه رنگ سبک های عشق
or wheel model of love styles
لی ( 1973) مدل رنگ های عشق را معرفی می کند که در آن فقط سه رنگ زرد، قرمز و آبی وجود دارد و در نتیجه سه سبک نخستین عشق وجود دارد.
ترکیبات این سه سبک نخستین سبک های ثانویه عشق را به وجود می آورند برخی از سبک های ثانویه عشق ویژگی های متفاوتی ازعناصر سازنده خود دارند عبارتند از :
µ pragma : عشق واقع بینانه و عملگرا : که ترکیبلی از لودوس و استورگ است
µ mania: شیدایی : ترکیبی از لودوس و اروس
µ Agape: عشق وظیفه شناسانه و عاری از نفس پرستی : ترکیبی سازنده اصلی قابل شناسایی است : ludic – Eros – storgic – ludus – storgic – eros
همچنین سبک های ثالثیه عشق هم هستند که دربر گیرنده ترکیبات مختلف سبک های عشقی نخستین و ثانویه هستند .
نظریه مثلثی عشق :
A triangular theory of ove
نظریه مثلثی عشق در سال 1986 توسط استنبرگ مطرح شد وی با رویکردی روانسنجی عشق را ترکیبی از سه جزء می داند :
وقتی که همه عناصر به طور متوازن حضور دارند کاملترین عشق یعنی تمام عیار و کامل (consummate love ) بوجود می آید مطابق با نظریه استنبرگ این نوع عشق به سختی اتفاق می افتد و معمولاً افراد فقط بر روی یک یا دو عنصر تاکید دارند که نتیجه آن عشق هایی از این نوعند :
µ
|
infatuated love عشق احمقانه :شهوت زیاد و صمیمیت و تعهد کم
µ empty love عشق تهی : تعهد زیاد ولی صمیمیت و شهوت کم
µ romantic love : عشق خیالی : صمیمیت و شهوت زیاد ولی تعهد کم
µ fatuous love عشق بلاهت آمیز : شهوت و تعهد بالا ولی صمیمیت کم
µ companionate love : عشق مصاحبتی : صمیمیت و تعهد بالا شهوت پائین
µ liking علاقه مندی صمیمیت زیاد و شهوت و تعهد کم
µ no love بدون عشق : هیچ یک از عناصر عشق موجود نیستند .
استنبرگ معتقد است که هر چقدر مثلث های دو زوج بیشتر با هم همسو باشند سطح رضامندی بیشتری را در روابط خود تجربه خواهند کرد و نیز در یک رابطه خاص اجزای عشق جزئیات مختلفی را طی می کنند مثلاً در روابط دراز مدت سطح شهوت بعد از آنکه به اوج خود رسید تنزل می یابد اما سطح صمیمیت به سیر صعودی خود ادامه می دهد امکان دارد که دو شریک در یک زمان به عناصر واحدی اهمیت ندهند در این صورت برای آنکه رابطه موفق و پایدار باشد؛ باید شرکاء اختلافاتشان را برطرف نمایند همچنین استنبرگ مقیاس مثلث عشق را ساخته و روایی و پایایی آن را سنجیده است .
عشق به مثابه قصه love as A story
استنبرگ اذعان می دارد نظریه سه وجهی عشق با وجود کارآمدی آن یک سوال بسیار مهم را بی پاسخ می گذارد چرا من و نه کس دیگری عاشق فرد خاصی می شود و نه عاشق فرد دیگری و نیز آنکه چرا من و نه کس دیگری قادر است با انسان خاصی رابطه عاشقانه برقرار کند و با انسان دیگری نه ؟ که شاید این فرد خاص با معیار های قبلاً لیست شده وی هم کاملاً متفاوت باشد جالب آنکه خود شخص در تجارب عاشقانه پیشین خود انتخاب های مشابهی از این دسته داشته که به ناکامی وی منجر شده است و اینک گویی دوباره همان قصه را تکرار میکند بی آنکه علت آن را بداند (استنبرگ 1994)
استنبرگ با انتقاد از نظریه سه وجهی عشق و سایر رویکرد های موجود دراین زمینه نظریهی جدیدی را مطرح نمود. عشق به مثابه این دیدگاه مبتنی بر این فرض است که آدمیان گرایش دارند عاشق کسانی شوند که قصه هایشان با هم یکی یا مشابه است اما نقش این کسان در قصه مکمل نقش خود آنان است و بدین ترتیب این کسان از جهاتی مثل خود آنان هستند و از جنبه های بالقوه متتفاوتند اگر از سر اتفاق عاشق کسانی شوند که قصه ای کاملاً متفاوت داشته باشند؛ آن وقت است که هم رابطه آنان وهم عشقی که زیر ساخت این رابطه است وضعیتی متزلزل پیدا می کند از طرفی شواهد و تجارب نشان داده است که وقتی دو شریک قصه های مشابه و همسازی داشته باشند رابطهآنها پایدار خواهد بود تداوم آن بیشتر و سطح رضایتمندی آنان از زندگی زناشوئی خود نیز بالاتر خواهد بود .
|
در این الگو افراد از زمانی که متولد می شوند شروع به شکل دادن داستان هایی در این مورد می کنند که ما معتقدیم که عشق چه باید باشد همچنین ارتباط با والدین و دیگران، رسانه ها و نمایشنامه های تلویزیونی و مطالعه کتاب و مجله و شخصیت خود آنان همه و همه انتظار فرد را راجع به روابط عاشقانه شکل می دهد همین تجارب متفاوت باعث شکل گیری قصه های افراد می شود و این قصه های مختلف توجیه کننده آن است که چرا دو شریک یک رویداد واحد را یک جور نمیبینند. البته افراد هیچگاه نوشتن قصه های خود را متوقف نمی کنند و همواره در حال تغییر و دستکاری آن هستند عجیب آنکه به گفته استنبرگ همین قصه ها هستند که فرد را در بزرگسالی برای انتخاب شریک بالقوه ای مستعد می سازد و دقیقاً افراد کسانی را می یابند که در پی آنان بودند حتی به صورت نا خودآگاه این کسان تکمیل کننده نقش های قصه آنان هستند حتی اگر تجارب قبلی وی ناکام کننده بوده باشند.
استنبرگ قصه ها را به پنج گروه اصلی تقسیم می کند .
قصه های عشق عبارتند از :
µ شخصی در مقام شیء : در قصه هایی که شخص به عنوان شیء نگریسته می شود شخص نقش شیء را ایفا می کند : قصه علمی ـ تخیلی ، قصه مجموعه و قصه هنر .
µ رابطه به مثابه شیء : در این قصه ها رابطه به صورت وسیله ای در می آید برای نیل به هدفی که مستقیماً هیچ ربطی به رابطه ندارد و اگر دارد بسیار اندک است قصه خانه و خانواده قصه بهبودی قصه دین و قصه بازی.
|
قصه های روایی : در این قصه ها ، جفت ها معتقدند نوعی متن واقعی یا خیالی بیرون از رابطه وجود دارد و به طرق زیادی معین می کند. که رابطه چگونه باید باشد این گروه شامل: قصه خیال (افسانه پریان ) قصه تاریخی ، قصه علم ، قصه آشپزی .
استرنبرگ و مهرداد حجت (1996) در بررسی قصه عشق چهل و سه زوج دریافتند که هر چه بین قصههای زوجین همخواننی بیشری باشد سطح رضامندی بالاتر خواهد بود و هر چه بین دیدگاه جفت ها نسبت به قصه ها تفاوت بیشتری باشد آن جفت ها در رابطه خود نامراد ترند .
منابع :
استرنبرگ رابرت جی (1382) قصه عشق نگرشی تازه به روابط مرد و زن مترجم : بهرامی هادی ، تهران : جوانه رشد .
|
مداخلات روانشناختی در توانمند سازی سالمندان
غروب زندگی نیز باید اهمیت خود را داشته باشد این غروب نمی تواند تنها امتداد رقت باری بر صبحگاه زندگی باشد .
کارل گوستاویونگ
تنها در چند سال اخیر است که به پدیده سالمندی در کشور ما توجه شده است در حال حاضر 6/6% از جمعیت کشور ما (در حدود 5/4 میلیون نفر ) سالمند هستند با در نظر گرفتن ترکیب سنی و جهشی جمعیت در سالهای 1340 و 1360 پیش بینی می شود که جمعیت ما در چند سال آینده به سرعت پیر خواهد شد ضروری است برنامه ها و سیاست گذاریهایی در سطح کلان در برخورد با این پدیده انجام پذیرد اولین جلسه شورای ملی سالمندان در دی ماه 1383 تشکیل گردید هدف این شورا بهبود و ارتقای کیفیت زندگی سالمندان و تربیت سالمندانی فعال پویا و مفید می باشد طرح های توانمند سازی به منظور ارائه خدمات گوناگون به قشر سالمندان انجام می شود خدمات مشاوره ای در این طرح ها مورد توجه خاص است لذا تربیت و پرورش مشاوران و روانشناسانی که در زمینه سالمندی دارای تجربه و مهارت لازم باشند ضروری به نظر می رسد . متاسفانه تحقیقات روان شناسی نیز در این زمینه بسیار اندک و ناکافی می باشد . بسیاری از مردم سالمندی را دوران رکود فعالیت های جسمانی
شناختی و اجتماعی می باشد. دیدگاههای منفی قالبی درباره سالمندی، این دوران را با عناوینی چون بیماری، ناتوانی، ناکارآمدی رکود ذهنی بی حاصلی انزوا فقر و افسردگی همراه کرده است حتی در تعریف علم پیری شناسی [1]گفته اند علمی است که درباره ترسیم خطوط شیب دار رو به پائین صحبت می کند (مسنلکر 1990) اما خوشبختانه این دیدگاههای منفی در سالیان اخیر به نقد کشانده شده است حضور فزاینده سالمندان در عرصه های مختلف اجتماعی دیدگاهها و پیشداوریهای عمومی دربا
مقاله تأثیر تبلیغات بازیهای اینترنتی خشونت آمیز بر کودکان و نوجوانان
فهرست:
مقدمه
تعاریفی از خشونت در رسانه ها
تحقیق در خصوص تاثیر خشونت و رسانه ها
گمراهی بازیگران بازیهای اینترنتی/ویدئویی خوشونت آمیز
تعیین و شناخت یکی از شاخصها
ماهیت و تأثیرات خشونت در رسانه بر روی کودکان و نوجوانان
فراگیری رفتار تهاجمی و پرخاشگرانه
حساسیت زدایی
راهکارهای مداخله ی ممکن و احتمالی
منابع
بخشهایی از متن:
مقدمه
بدیهی است که خشونت نوجوانان یکی از بزرگترین مشکلاتی است که دانشمندان در هزاره جدید با آن مواجه میباشند.عوامل مؤثر خشونت در نوجوانان و عاملهای ذکر شده در این مقاله،ناشی از خشونتی است که کودکان در تلویزیون و فیلمها نگاه میکنند،در نوع خاصی از موسیقی گوش میدهند،و با کاربرد نامحدود و کنترل نشده ی اینترنت و بازیهای ویدئویی و بازیهای Coin-Up خشونت آمیز بدان مبتلا می گردند. [Chilton: 1997].
گزارش جدیدی مبتنی بر 30 سال تحقیق و بررسی به عمل آمده ازچهار سازمان بهداشت ملی آمریکا (انجمن پزشکی آمریکا،آکادمی طب کودکان آمریکا،انجمن روانپزشکی آمریکا و آکادمی روانپزشکی کودک و نوجوان آمریکا،اظهار میدارد که ارتباط مستقیمی میان خشونت در رسانه ها و خشونت در کودکان وجود دارد.در این مقاله،تأکید عمده بر بازیهای اینترنتی خشونت آمیز به عنوان شکلی از رسانههای جمعی الکترونیکی و نفوذ و تأثیر آن بر کودکان و نوجوانان خواهد بود.
...
تحقیق در خصوص تاثیرخشونت و رسانهها
تحقیقی که به این بخش از مقاله اختصاص یافته است،تمرکز ویژهایی بر خشونت در تلویزیون و بازیهای ویدئویی خواهد داشت.تقریباً این تحقیق صرفاً درخصوص بازیهای اینترنتی خشونتآمیز وتأثیر ناشی از آن برکودکان به عمل آمد،اما اگر شخص ماهیت تعاملی(برهم کنشی)این بازیها را در نظر گیرد،صرفاً ممکن است ارتباطی وجود داشته باشد.مطالعه کلیدی نشان دادکه ارتباط میان خشونت در رسانهها توسط شخصی بنام دکتر ارون (Eron) ارائه گردیده است.وی گروهی از افراد جوان را برای مدت 22سال مورد مطالعه قرار داد و به این نتیجه دست یافت که افرادی که بیشتر به تلویزیون تماشا می کنند در سن هشت سالگی قریب به یقین خشن بوده،در سن30 سالگی،مرتکب جنایات هولناک بیشتری شده و درهنگام مشروب خواری پرخاشگرتر و تهاجمیتر بوده و کودکان خود را بطور بیرحمانهتری نسبت به دیگران تنبیه مینمایند.با انجام تحقیقات دیگر،مطالعات دکتر ارون(Eron)تکرار گردیده و نتایج مشابه به دست آمد.طی تحقیقات بعدی،برندن سنتروال(Brandon Centerwall)،جنایتکاران جوان محکوم به زندان را که مرتکب جرائم خشونت آمیز شده بودند را مورد مطالعه اجمالی قرار داد.
پروپوزال مقایسه سبکهای انطباقی و کنترل خشم در زنان قربانی خشونت و عادی
عنوان پایان نامه به انگلیسی:
The coping styles ( problem focused emotion – focused ) avd women of violence and anger control in cormal.
کلمات کلیدی:
سبک انطباقی مسٔله محور- سبک انطباقی هیجان محور–کنترل خشم– زنان قربانی خشونت
پرسش اصلی پژوهش :
آیا سبکهای انطباقی ( مسئله مدار و هیجان مدار ) و کنترل خشم در زنان قربانی خشونت و عادی متفاوت است؟
بیان مسئله:
پدیده همسر آزاری[1] از معضلات مهم جامعه بشری در قرن حاضر است که ریشه های تاریخی دارد. با افزایش جمعیت کره زمین و بروز مشکلات متعدد در زندگی جوامع مختلف قشرهای آسیب پذیر اجتماع در معرض خطر بیشتری قرار گرفته اند. زنان قربانی خشونت معمولا توسط شوهرانشان مورد آزار و اذیت فیزیکی، عاطفی و جنسی قرار می گیرند. این آزارها گاهاً به حدی است که باعث پناه بردن به مراجع قانونی می شود ( نازپرور؛ 1381 ).
در دهه های اخیر از خشونت علیه زنان به عنوان جدی ترین مشکل اجتماعی ورای مرزهای فرهنگی ،اجتماعی ومنطقه ای یاد شده است(واهی وبهویأٰ،2007).متخصصان سلامت خشونت خانگی علیه زنان را یک مشکل عمده سلامت عمومی به حساب می آورند.زنان قربانی خشونت اغلب از جراحات فیزیکی و بسیاری از مشکلات مزمن سلامت رنج می برند(اتمن و عدنان ،2008).نرخ همسر آزاری در کشورهای گوناگون 41-21٪گزارشده است( جونس[2] و هوران[3]، 1999 ).اگر چه در آمارهای رسمی ایران، به آمار خشونت علیه زنان اشاره ای نشده است، پژوهش ها نشانگر دامنه گسترده ای ازخشونت علیه زنان است( احمدی،محمدیان،گلستان، باقری یزدی، شجاعی زاده، 2006؛افتخار،کاکویی،ستاره فروزان وبرادران افتخاری،2004ٰ؛نجفی دولت آبادوهمکاران،2007 ).نرخ همسر آزاری در ایران در دامنه 30٪ تا80٪ گزارش شده است(مافی واکبر زاده،1384ٰ؛شمس اسفند آبادوامامی پور1382).مطالعات متعدد نشان می دهند که هر ساله یک نفر از هشت مرد متاهل نسبت به همسر خود پرخاشگری جسمی داشته است وبالغ بر دومیلیون زن توسط شوهران خود مورد حمله واقع می شوند ( امام هادی و همکاران، 1388 ).نظریه های مربوط به همسرآزاری، در سطح کلان بیشتر بر عوامل فرهنگی و ویژگی های ساختاری خانواده ( مانند طرفداران حقوق زنان و دیدگاه جامعه شناختی ) و در سطح خرد، بر ویژگی های روانشناختی فردی و میان فردی عامل و قربانی ( مانند، شخصیت، یادگیری خشونت و درماندگی آموخته شده[4]) تکیه می کنند( کار، 2000 ).
[1] - Donestic
[2]- jones
[3] - Horan
[4] - Learned helplessness