پایان نامه مطالعه عوامل مؤثر در افزایش مهارت نوشتن خلاق در دانش آموزان متوسطه
مقدمه
|
جامعهی پویا [1]و پرتلاش امروزی یک لحظه درنگ نمی کند تا بتواند به فنون جدید و قدرت والای علمی دست پیدا کند . در چنین عصری که عصر شکوفایی و بهره جستن از نبوغ بزرگان علمی، پژوهندگان ،مخترعین ، مبتکرین، صنعتگران و... است برای اداره سازمانهای اجتماعی ـ فرهنگی ـ اقتصادی و آموزش جامعه به فکر و ذهن افراد خلاق [2] نیاز است ، تا بتوان همگام و همپای پیشرفت جامعه به پرورش[3] افراد خلاق اقدام نمود.
بسیاری بر این عقیدهاند که خلاقیت[4] امری ذاتی است و فقط خداوند این ودیعه خود را به عدهای از انسانها بخشیده و قابل آموزش و آموختنی نیست . عدهای با این عقیده مخالفند و ابراز می دارند خداوند به همه انسانها یکسان نعمت بخشیده این افراد (خلاقان) از این نبوغ خدادادی خود ، بیشترین بهره را بردهاند و نیز معتقدند که خلاقیت صفت مشترک تمامی انسانها است که با پرورش آن می توان آن را از حالت رکود درآورد و از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کرد و بالعکس میتوان خلاقیت را با آموزش ناصحیح و غلط از ریشه خشکاند. تحقیقات ادعای گروه دوم را تصدیق کرده و خلاقیت را صفت مشترک تمام انسانها دانسته ، اما مقدار و نوع خلاقیت از فردی به فرد دیگر متفاوت میدانند و هر انسانی به نوعی از خلاقیت خود بهره میبرد یکی زیاد یکی کم(پیرخایفی،1376). این تحقیقات نشان داده است که رشد و پرورش خلاقیت از همان بدو تولد و دوران کودکی آغاز میشود و در دوران دبیرستان به مرحله شکوفائی خود نزدیک میشود. البته اگر این توانایی در انسان پرورش یابد تا پایان عمر به غنای والای علمی آن افزوده میشود.
پیرخایفی (1376) آموزش خلاقیت را امری حیاتی میداند که باید در سطوح مختلف تحصیلی به صورت همگانی انجام گیرد و این آموزش همگانی متضمن انعطاف پذیری ذهن ، توانمندی شخصیت انسان (پرورش روحیهی استقلال و اعتماد به نفس) و ایجاد زمینه و بسترهای مناسب اجتماعی فردی و خانوادگی است. جدای از آموزش همگانی و عمومی آموزش ویژه نیز از ضروریات است . با آموزش ویژه، فکر به طور خاص در یک زمینه ، مهارت مطلوب و مناسب را کسب میکندو به اصطلاح اهل علم تخصص مییابد. تفاوت اساسی موجود میان آموزش همگانی و آموزش ویژه این است که در آموزش همگانی فرد یاد میگیرد که چگونه در خدمت خود باشد و قابلیتهای خود را بشناسد و به استعدادهایش در زمینههای مختلف پی ببرد، امّا در پرورش ویژه فرد علاوه بر شناخت قابلیتهای خود به خدمات اجتماعی نیز توجه میکند و یاد میگیرد که چگونه در خدمت جامعه باشد و خود را وقف اجتماع نماید . فرد به صرف داشتن اندیشههای خلاق به ما تضمین نمیدهد که حتماً این اندیشه را در هر سطحی از خلاقیت که میخواهد باشد میتواند به مرحله بازدهی و تولید برساند قطعاً در این راه عوامل شخصیتی بسیاری وجود دارند که مانع از به نتیجه رسیدن اندیشه خلاق افراد میشوند. عواملی چون ـ اعتماد به نفس پایین ـ نبود اراده و پشتکار ـ اضطراب ـ تشویش خاطر ـ دل نگرانی ـ وسواس ـ خود کم بینی ـ حساس نبودن نسبت به پدیدهها ـ تمایل به همرنگی و یکنواختی فکر از عواملی به شمار میروند که راه را بر اندیشه خلاق میبندد . از این رو تدارک دیدن زمینهای که باعث برطرف ساختن عوامل شخصیتی ذکر شده میشود ، مهمترین قدم برای رشد اندیشه به شمار میرود. در این میان تأکید ویژه بر نقش خانواده و در مرحلهی دوم مدرسه است .
ادیسون (به نقل از میرزا آقایی ، 1382) اظهار میدارد که : تمام پیشرفتهای عالم گیرش من جمله اختراع برق را مدیون تفکر منظم و یادداشت برداری دقیق است . این گفته ادیسون نقش نوشتن را واضح و روشن بیان میکند.
انسان با نوشتن باعث میشود که کلمات بر روی کاغذ نقش بگیرند و جاودانه شوند و چشمان آدمی را بار دیگر وادار به تحریک کنند و به دنبال آن ، نگاهها به حرکت در میآیند و چرخهای از نگاه ها ـ سکوت ـ تفکر و نوشتن شکل بگیرند . اگر انسان بخواهد به افکار نو برسد باید بنویسد و لحظاتی از عمر خویش را (چه روز و چه شب) به نوشتن اختصاص دهد. او با نوشتن ، درست فکر میکند و با ظهور افکار جدید، چرخی را به حرکت وا میدارد که انتهایش رسیدن به کلمات جدید است انسان با نوشتن تلاش میکندبا خود صحبت کند. زمانی را که آدمی صادقانه با خود شروع به صحبت کردن میکند و ارتباطی با درون خود بر قرار میکند، سبب بیداری درونش میشود. تکامل بشر از طریق کشف و ثبت تجربیات صورت پذیرفته است. زمانی که انسان با نوشتن به افکار خویش وسعت میدهد این اقدام زمینه ساز جهت وجود دیگری در انسان میشود. در چرخه نگاه ـ سکوت ـ تفکر محصول زیبایی بنام هنر نوشتن نهفته است . نوشتن میتواند زمینه ساز شکوفایی افکار نو در انسان شود (میرزا آقایی ، 1382).
واقعیتی که نمیتوان از آن فرار کرد این است که توفیق در نوشتن شباهت زیادی به توفیق در هر کار مشکل دارد. این توفیق مستلزم گذراندن یک دوره طولانی کار آموزی است که طی آن، شخص مبانی هنر نوشتن میآموزد و با اصول پر رمز و راز آن آشنا میگردد. انسان برای التیام درون خود مینویسد اگر چه در عالم رؤیا سیر میکند . او بدون توجه به پاداش به تلاش میپردازد تا بتواند خود را باور کند و ذهن خود را بارور سازد. البته نقش قریحه و استعداد فردی در کسب این مهارت بسیار مهم است.با نویسندگی میتوان به صورت چشمگیری قدرت تصور را پرورش داد و آزمایشهای علمی ، سیال بودن[5] در نویسندگی را به عنوان شاخص اساسی استعداد خلاقیت ارزیابی نموده است (اسبورن ، 1966 ، ص44).
نوشتن به انسان گشادگی فکر و وسعت دید میدهد . انسان هر گاه به بازی با کلمات میپردازد از میان حصار درون خارج شده و به کاوش در درون دیگران میپردازد و از دسترنج آنها استفاده میبرد و به توسعه فکردیگران میپردازد.
بارها شاهد بودهایم که نویسندهای به دلایلی نتوانسته کتابی را به پایان برساند ولی دیگری به نحوی شاید مطلوبتر ادامه میدهد یا نویسندهای به زبان شیرینتر داستانی را به زبان خود با بهره گیری از کتاب دیگری نقل میکند.این نمونهای از گشادگی فکر است.
اسبورن[6] (1966) معتقد است : « گشادگی فکر برای خلاقیت آنقدر مهم است که باید عواملی را که ممکن است راه نفوذ مغز را در جستجوی ایدهها ببندد از خود دور کنیم . برای پاستور وقتی که به جنوب فرانسه برای نجات مردم رفت آسان بود که علت بیماری کرم ابریشم را کشف شده تلقی کند پرورش دهندگان کرم ابریشم کوشیدند که نظریات خود را در زمینه این بیماری که چه بود و چه چیزهایی باعث آن میشوند به او بقبولانند اگر وی تئوریهای آنان را در این مورد قبول میکرد هرگز قادر به یافتن پاسخی که برای کشورش آنقدر با ارزش بود نمیشد» (ص68) .
عدهای معتقدند کوشش فکری کار آسانی است اما با وجود این اعتقاد کمتر به کوشش فکری حساب شده دست میزنند . شاهد این مدعا این است که بارها دیدهایم همزمان با پخش آهنگ یا تصنیفی شنونده به همنوایی با خواننده میپردازد ولی به محض خاموش گشتن صدا ـ صدای زبان همراه از حرکت میافتد حتی اگر بارها آهنگ را زمزمه کرده باشد . این سکوت و سقوط نتیجهی عدم کوشش فکر و تفکر عمیق است (اسبورن ، 1966 ، ص165).
اگر به جمع دانشجویان سال آخر دانشگاهها بروید و از سختی دوران تحصیل از ایشان سوال کنید اکثر آنها از مشقت و سختی نوشتن پایان نامه یاد می کنند . آیا آنها از جمعآوری اطلاعات و پیشینه تحقیق عاجزند؟ آیا از انجام کارهای آماری رایج و یا از نوشتن و شروع آن ؟ تمام جواب آن است که یقیناً از شروع نوشتن.
|
ویلیام جیمز [7] (به نقل از اسبورن ، 1966)گفته است : «در نهان خانه تاریک مغزمان میدانیم که چه باید بکنیم لیکن به نحوی نمیتوانیم (نمیدانیم) از کجا شروع کنیم. هر لحظه در انتظار طلسم شدن هستیم. لیکن لحظهای بعد این انتظار تمام شده و در مسیر آن غوطه وریم» . (ص 120)
گر چه نوشتن و انشاء جملات برای ما پرورش یافتگان نظام آموزشی ، کاری سخت و طاقت فرسا است اما بیان عواطف، احساسات درونی و مکنونات قلبی تسکین بخش آلام و آمال انسانهاست .
در این عصری که جوان غرق در ماهواره و سخت افزار گشته و نوشتن را به فراموشی سپرده است به سختی میتوان از خلاقیت در نوشتن آن هم به این نرمی و آسودگی خاطر ، سخن راند چرا که دلهای رایانهای و چشمهای ماهوارهای زبان محاورهای و ذهن پویا و خلاق نوشتاری را از مردمان گرفته است و راه را بر پویندگان راه دانش بسته و اجازه ورود به اندک طالبان هنرمند نداده و نمیدهد.جهان با سیر شتابنده و صعودی خود راه را میپیماید و ما با تکیه به دانستهها ؛ داشتهها و نوشتههای گذشتگانمان سیر نزولی را طی میکنیم . هدف از بیان این سطور این نیست که ما خاطرات جاوید گذشتگانمان را به فراموشی بسپاریم و پیشینه شگرفمان را هیچ پنداریم یا بالعکس دست به کار شگرفی بزنیم و تک تک دانشآموزان را نویسندگان و اندیشمندان نظریه پردازآینده بکنیم ؛ هدف آن است که فاصله نوشتن و گفتن را کم کنیم و دلهره و هراس از نوشتن را کاهش دهیم.
[1] - dynamic society
[2] - creative
[3] - nurturance
[4] -creativety
[5] - fluency
[6] - Osborn