پایان نامه اندازه گیری بهره وری
قسمتی از متن:
تعریف اندازه گیری بهره وری
به طور خلاصه، بهره وری نتایجی را به عنوان کارکردی از تلاش منعکس میکند. وقتی که بهره وری افزایش مییابد، این معنا را میدهد که نتایجی بیشتر از میزانی معین از تلاش به دست آمدهاند. در معنای کلاسیک، بهره وری به عنوان یک نسبت تعریف میشود یعنی دادة یک تلاش (کار) بر نهادههای (کار، انرژی و غیره) لازم برای تولید آن داده تقسیم میشود. چند مثال را در نظر بگیرید تعداد بوشلهای ذرت را میتوان به عنوان یک دادة کلیدی از عملکرد یک مزرعه تلقی کرد. زمان و کار مزرعه دار را میتوان نهاده به حساب آورد. تعداد قطعاتی را که کارگران خط تولید میسازند میتوان داده فرض کرد، و نهاده میتواند مدت زمانی باشد که یک کارگر در خط تولید تعدادی قطعه تولید میکند. در اینجا مثالهای بیشتری از مقیاسهای بهره وری از محیطهای مختلف ذکر شدهاند.
تعداد صفحات تایپ شده تعداد واگنهای باری تخلیه شده
ساعات خدمت منشی گری تعداد کارگران، لیفت تراکها
تعداد دانشجویان تعلیم دیده تعداد مشتریانی که خدمات دریافت کردهاند
ساعات کار شرکت خدمت دهنده مقدار نیروی برق مصرف شده
توجه کنید که هر یک از مقیاسهای بهره وری به عنوان یک نسبت بیان میشود. برای مثال، زمانی که یک منشی 20 صفحه (داده) را در یک ساعت کار (نهاده) تایپ میکند، بهره وری او بیست عنوان میشود. اگر او یک دورة ماشین نویسی سریع را آموزش ببیند یا از یک دستگاه جدید حروف نگار رایانهای با سرعت زیاد استفاده کند، و در نتیجه حالا بتواند 30 صفحه در ساعت تایپ کند، مقیاس 30 (30 صفحه تقسیم بر یک ساعت) خواهد شد.
احتمالاً رهبران سازمانی آینده نیازمند خواهند بود تا اندازه گیری بهره وری را خیلی خوب بفهمند و بتوانند آن را به آسانی به دیگران تعلیم دهند. به علاوه، مربیان، مشاوران توسعه سازمانی و پژوهشگران امور سازمانی باید خودشان را با مهارتها و دانشهای مورد نیاز برای اندازه گرفتن و فهمیدن محیط بهره وری مجهز کنند.
کارآیی، اثر بخشی، و بهره وری
یکی از مفاهیم مرتبط با اندازه گیری بهره وری مفهوم تولید «اثر بخش» و تولید «کارآمد» است. تولید اثر بخش فرآیندی است که نتایج مطلوب را به وجود میآورد. یک سازمان ممکن است به طور اثر بخشی محصولاتی بیشتر تولید کند یا خدماتی بیشتر ارائه دهد. برای مثال، یک لبنیات فروشی ممکن است ده درصد بیشتر بستنی در هفته تولید کنند. یک مؤسسة خدماتی ممکن است تعداد خانههایی را که نظافت میکند ماهانه تا 15 درصد افزایش دهد. در هر دو مورد تولید اثر بخش افزایش یافته است. به هر حال، همان افزایشهای اثر بخش در داده ممکن است به قیمت سطح بسیار بالاتری از نهاده به دست آمده باشد. ده درصد اضافه تولید بستنی ممکن است به قیمت 15 درصد افزایش در سرمایه برای پرداخت هزینههای خودروی مؤسسه مزبور و 5 درصد افزایش در هزینههای مستقیم کارگر کسب شده باشد. در این مثالها، در حالی که تولید اثر بخش بالا رفته، بهره وری کل سازمان پایین آمده است، صرفاً به این علت که نهادههای مورد نیاز برای تولید دادهها سریع تر از تولید اثر بخش صعود کرده است. در حالی که هر دو مثال دستیابی به تولید اثر بخش مطلوب (افزایش دادهها) را نشان میدهد، مصرف نهادههای افزایش یافته در واقع سبب شده است تا سازمان بهره وری کمتری داشته باشد.
تولید کارآمد نشان دهندة دستیابی به دادههای مطلوب با حداقل نهادههاست. این موضوع در ابتدا این طور به نظر میرسد که بهره وری در بالاترین سطح خود میباشد، در حالی که کارآیی و بهره وری از نزدیک به یکدیگر مرتبند. تولید کارآمد بهترین بهره وری را تضمین نمیکند. برای مثال، یک تولید کنندة لباس ممکن است 100 کت اسپورت در روز تولید کند، ولی همین کار را ممکن است با پنج کارگر کمتر از آن تعدادی که یک ماه قبل برای تولید آن 100 کت نیاز داشت انجام دهد. ولی اگر تقلیل در نهادة کار سبب افزایش میزان نقص در کتهای اسپورت شودیعنی از 2 کت به 7 کت در هر 100 کت برسد، در این کاسبی چیزی عاید نشده است. در حقیقت، هزینة دوباره کاری یا نرخ دور ریز کتهای ناقص ممکن است بالاتر از میزان هزینه تقلیل یافتة نهاده باشد که به علت صرفه جویی در پنج کارگر حاصل شده است. همچنین توجه کنید، که حتی اگر میزان نقص کتها قابل قبول باشد، آنها ممکن است از مد افتاده یا فاقد ردیف اندازة قابل فروش به مقدار کافی باشند. اگر هزینههای تقلیل یافتة کار نیز منجر به کیفیت پایین تر بشود، تولید ممکن است کارآمدتر باشد. ولی بهره وری زمان آسیب ببیند. در سازمانهای خلاق، اثر بخشی و کارآیی باید دست در دست یکدیگر حرکت کنند. سازمانها برای مدتی کوتاه میتوانند بدون کارآیی خوب دوام آورند اما بدون اثر بخشی معمولاً از بین خواهند رفت.
دومین مفهوم مرتبط با اندازه گیری بهره وری مفهوم کار «سخت تر» در مقابل کار «هوشمندانه تر» است عدهای میگویند بهره وری سخت تر کار کردن نیست، در واقع هوشمندانه تر کردن است. میان سخت تر و هوشمندانه تر کار کردن تفاوت وجود دارد. برای مثال، شناگری را در نظر بگیرید که آموزش بسیار دشواری دیده است تا به بالاترین مقام قهرمانی برسد. این شناگر نمیتواند سخت تر کار کند چون به بالاترین سطح تلاش خود رسیده است. ولی اگر یک مربی زرنگ بتواند روش جدیدی از چرخیدن در حال شنا را به او یاد بدهد که باعث تقلیل زمان تلف شده در آب شود، و بتواند به او آموزش دهد تا در شیرجه مدتی بیشتر زیر آب باقی بماند (در زیر آب کارآیی هیدرودینامیک بیشتر است)، بنابراین شناگر میتواند بدون آن که سخت تر کار کند مدت مسابقهاش را کاهش دهد مقدار تلاش او در طول یک مسابقه ثابت خواهد ماند، ولی زمانهای (داده) مسابقهاش بهتر خواهند شد، بدین ترتیب این شناگر افزایشی در بهره وری خواهد داشت. در بهره وری میشوند یا نه، چالشی برای متخصصان اندازه گیری است.
در سالهای اخیر، شاهد استفادههای بسیار از فن آوری جدید و شیوههای بدیع برای «هوشمندانه تر کار کردن» در شرکتهای تولیدی بودهایم. کاهش موجودی مواد خام و از این رهگذر کاهش هزینه انبارداری، یا استفاده از رایانهها در برنامه ریزی تولید برای تأمین تقاضاهای حمل (بدین وسیله کاهش هزینههای انبارداری برای کالاهای ساخته شده) تنها دو مثال از میان مثالهای بی شمار است. اخیراً ما با یک تولید کننده بزرگ و معروف کار کردیم که مواد شویندة خانگی تولید میکند. در آنجا کارکنان و دستگاهها تا حد امکان سخت کار میکردند و این شرکت واحدهایی (از کالا) را در حداکثر ظرفیتش تولید میکرد. ولی چون محصولات این شرکت به سرعت فروش میرفت، ظرفیت تولیدش با قابلیت فروش تولیدات خود برابری نمیکرد. بدیهی بود که کار کردن سخت تر نمیتوانست یک راه حل برای آنها باشد. کارکنان این شرکت نمیتوانستند سخت تر از آن کار کنند، بنابراین تصمیم گرفتند که هوشمندانه تر کار کردن را به عنوان تنها راه افزایش بهره وری اتخاذ کنند. با اندیشیدن و طراحی دوباره در زمینه روشهای صنعتی خود توانستند محصولاتشان را در طی یک دورة پنج ساله با همان مقدار نهاده قبلی تقریباً تا 40 درصد افزایش دهند. یک روش جدید، تهیه فهرست موجودی کالا «به روز» است، سیستمی برای نگهداری موجودی مواد خام و کالاهای ساخته شده در یک حداقل مطلق (آوردن کالاهای ساخته شده به انبار و فروش آنها در همان روز یک امر آرمانی است) روش دیگر «تقلیل مراحل کار» است، سیستم حذف بستههای موادی که در انتظار رفتن از یک مرحله به مرحلة بعدی هستند (در وضع مطلوب، قطعهای که از یک دستگاه بیرون میآید فوراً به درون دستگاه بعدی میرود). اشخاصی که این سیستمها را بکار بردهاند دریافتهاند تلاش کاریشان تقلیل یافته است، ولی مهم تر از آن توانایی افزایش یافتة آنان در اندیشیدن نقادانه و مشکل گشایی است (Simers, Priest, and Gary 1989).
هوشمندانه تر کار کردن چیزی نیست که فقط در سطوح بالاتر مدیریت رخ دهد. بنیس و نامس (Bennis and Namus, 1985) در کتابشان، دربارة رهبری، میگویند مدیران باید به اشخاص در سطوح پایین تر سازمان این اختیار را بدهند که آنها تصمیم بگیرند چگونه میتوانند به بهترین وجه کارشان را انجام دهند. اختیار دادن به اشخاصی که کار خود را به بهترین وجه میشناسند یک راه رسیدن به اهداف «هوشمندانه تر کار کردن» است. مدیران در شرکتهای مختلف دریافتهاند اشخاصی که بهترین وجه میدانند چگونه میتوان کارها را با کارآمدی بیشتر انجام داد کسانی هستند که اکنون آن کار را انجام میدهند. اختیار دادن به کارگران تولید برای انجام آن چیزهایی که آنها را قادر میسازد هوشمندانه تر کار کنند وسیلهای بسیار نیرومند در افزایش بهره وری است.
پژوهشگران پژوهشهای کاربردی، متخصصان آموزش، و دیگران نقش کلیدی در فرآیند «اختیار دادن» بازی میکنند. همزمان با آزمودن شیوههای جدید، پژوهش عملی باید انجام گیرد تا نتایج ارزیابی شوند، و به تجدید نظر در فرآیندها کمک شود. هنگامی که فنون جدید بسط مییابند و برای گزینش متداول آماده میشوند، تلاشهای ارزشیابی باید اجرا و اثر آن فنون را دنبال کنند تا تعدیلها و پالایشهای دائمی انجام گیرد. این تلاشها باید اطمینان دهند پس خوری را که کارگران برای نگهداشتن اهداف بهره وری در صف مقدم به آن نیاز دارند به سهولت تأمین میشود.