پایان نامه بررسی عملکرد خانواده در کنترل خشم نوجوانان دختر و پسر (15-18) شهر تهران
چکیده :
پژوهش حاضر جهت بررسی عملکرد خانواده در کنترل خشم نوجوانان دختر و پسر (15-18) شهر تهران میباشد.
جامعه آماری این تحقیق کلیه دانش آموزان دبیرستانهای شهر تهران در سال تحصیلی 87-86 میباشند که از این تعداد، 100 نفر روش نمونه گیری خوشهای به عنوان نمونه انتخاب شدند.
روش پژوهش بکار رفته در این پژوهش روش همبستگی است و به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه عملکرد خانواده (FAD) و پرسشنامه خشم انپیلبرگر استفاده شد به منظور تجزیه و تحلیل دادههای این تحقیق از روشهای آمار توصیفی و استنباطی استفاده شده است آمار توصیفی شامل محاسبه فراوانی و درصد و ارائه جداول و نمودار میباشد و روشهای آمار استنباطی شامل همبستگی و آزمون معنادار بودن تفاوت بین دو ضریب همبستگی در نمونههای مستقل میباشد.
نتایج حاکی از این است که در عملکرد خانواده بین میانگین نمرات آزمودنیهای دختر و پسر تفاوت معنی داری دیده نشد و در کنترل خشم آزمودنیهای دختر به طور معنی داری نمرات بالاتری نسبت به آزمودنیهای پسر داشتند. بین عملکرد خانواده و کنترل خشم آزمودنیهای پسر و بین عملکرد خانواده و کنترل خشم در کل آزمودنیها دارای ضرایب منفی و معنادار میباشد.
قسمتی از متن:
برخی از متخصصان تعلیم و تربیت این گونه والدین را والدین «مقتدر» نامیده اند چرا که اینان هم برای رفتار خود مختارانه و هم برای انضباط، اعتبار قائلند.
جکسون و همکاران (1990)، معتقدند که والدین بچه های خلاق، استبداد و محدودیت های انضباطی کمی دارند. (استافورد Loc – Cit)
ب ) کودکانی که در محیط کاملاً آزاد پرورش می یابند:
افراد این خانوادهها مردی بی بند و بار، لاابالی، سهل انگار، خود خواه و بی هدفاند. میزانی بر اعمال و افکار آنها حاکم نیست، احساس مسئولیت نمیکنند، قادر به زندگی اجتماعی نیستند، نمیتوانند با دیگران به سر ببرند و اغلب در زندگی با شکست روبرو میشوند. همین خصوصیات در رفتار بچههایی که در این گونه خانوادهها پرورش یافتهاند دیده میشود.
آسان گیری بیش از حد میتواند برای کودک مخرب باشد و او را لوس، پرتوقع و خود خواه بار بیاورد، طوری که توقع توجه و محبت مداوم از دیگران دارد.
در ضمن کودکانی که در خانوادههایی پرورش مییابند که در آن آزادی معقول و منطقی حاکم است، افرادی دارای روحیة همکاری، با اعتماد، سازگار در موقعیتهای اجتماعی و مسئول خواهند بود. افراط و تفریط در آزادی دادن به کودک میتواند باعث دشواریهای رفتاری وی شود، برای مثال فرزند خانوادهای که میتواند شب را تا دیر وقت یا تمام شب را در خارج از منزل و بدون اطلاع خانواده از ارزشهای اخلاقی مکانی که او در آن بسر میبرند، بگذارند و یا هر پدیدهای را با آزادی کامل تجربه کند، فردی لذت طلب و بی بند و بار خواهد شد.
ج ) کودکانی که در محیط دیکتاتوری پرورش مییابند
در محیط دیکتاتوری، ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. کودک در چنین خانوادهای احساس نمیکند و وضع از همیشه متزلزل است، حق ندارد در امور مربوط به خود تصمیم بگیرد، در خانه و مدرسه و ارتباط با دوستان هم سن نیز باید رعایت دستورهای پدر یا مادر دیکتاتور را بکند. از ترمن تنبیه باید از انجام کارهایی خودداری کند بدون اینکه بداند چرا نباید از این کارها را انجام دهد.
نوجوانانی که والدین خود کامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمیتوانند به تنهایی کاری انجام دهند یا ابراز عقیدهای بکنند در ضمن این نوجوانان اعتقاد به نفس، استقلال و خلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاو ندارند و در برخورد با مشکلاتروزمره عملی، تحصیلی و ذهنی، انعطاف پذیری کمتری دارند و معمولا والدین خود را نا مهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیر منطقی و نادرست است. پیامدهای چنین تربیت و رشدی، انعکاس خود را در دوران بلوغ و در پدیدههایی نظیر ناهنجاری و عدم رشد و ناپختگی شخصیت افراد، فقدان روحیات مستقل و آزاد منشا نه، پرخاشگری، به رسمیت نشناختن حریم و حرمت اشخاص و نادیده گرفتن و حتی خوار شمردن ارزشهای فردی متبلور میسازد. کودک در چنین شرایط تربیتی، فرهنگ گفت و گو و تفاهم را نمیآموزد، بلکه فرهنگ دیکته گفتن و دیکته کردن را فرا میگیرد. (لورا استافوردچری به یر op – cit)
اثرهای روانی بلوغ جنسی
عقل متعارف میگوید نوجوانی دورانی است «طوفانی و پرآشوب» و مشخصة آن نیز بدخلقی و تندخویی نوجوان، آشوب درونی، و شورشگری اوست. اما پژوهشها موید چنین دیدگاه بدبینانه ای نیست. در یک بررسی بیش از سیصد نوجوان را در حین گذر از کلاس اول راهنمایی به سوم راهنمایی مطالعه و پیگیری کردند، به این صورت که سالی دوبار با مصاحبه و انجام آزمونهای روانی آنها و خانواده شان را بررسی کردند. مجدداً در سال آخر دبیرستان هم آنها را ارزیابی کردند (پترسن[1]، 1989). بیشتر این نوجوانان دورة نامرده را بدون آشفتگی عمدهای طی کرده بودند. البته این دادهها در عین حال حاکی از آن است که بلوغ جنسی اثرهای واقعاً مهمی بر تن انگاره[2]، اعتماد به نفس، خلق، و ارتباط فرد با والدینش و با افراد جنس مخالف میگذارد.
برخی از این اثرها را میشود مستقیما به تغییرهای هورمونی دوران بلوغ ربط داد ولی بیشتر این تغییرها به تاثیرهای فردی اجتماعی ناشی از تغییرهای جسم، و مهمتر از همه، به زمان وقوع این تغییرات مربوط است. بلوغ زودرس یا دیررس بر رضایت خاطر فرد نوجوان از ظاهر و تن انگارهاش تاثیر میگذارد. کلاً در میان دانش آموزان پسر سالهای دوم و سوم راهنمایی، آن دسته که به بلوغ جنسی رسیدهاند از همکلاسیهای پسر خود که هنوز بالغ نشدهاند، خلق مثبت قوی را گزارش میدهند و رضایت خاطر آنها از هیکل و ظاهرشان بیشتر ازپسرهای دیر بالغ است، و این بازتاب اهمیتی است که جامعه برای قدرتمندی و تنومندی افراد مذکر قائل است. در عین حال ثبات هیجانی پسرهای زود بالغ و تسلط آنها بر خودشان کمتر از پسرهای دیر بالغ است، یعنی احتمال روی آوردن آنها به دخانیات، الکل، مصرف مواد مخدر و درگیری با قانون بیشتر است. برعکس، پسرهای دیربالغ در سال دوم راهنمایی بدترین احساس را به خود دارند ولی نوعاً چنین است که همچنین به سالهای پایانی دبیرستان میرسند بتدریج در شمار سالمترین گروه در میآیند. اثر بلوغ زودرس بر اعتماد به نفس دخترها عکس تاثیر آن در مورد پسرهاست. دخترهای زود بالغ برعکس دخترهای دیربالغ دچار افسردگی و اضطراب بیشتری میشوند، اعتماد به نفس کمتری دارند.
و عموماً از هیکل و ظاهر فرد نیز رضایت کمتری دارند. آنها اغلب از اینکه هیکلی زنانه تر از سایر همکلاسیهای مونث فرد دارند شرمندهاند، به خصوص طبق معیارهای امروزی رسانهها که لاغری نشانة جذابیت زنان تبلیغ میشود. دخترهای زود بالغ، زودتر از بقیه معاشرتی میشوند ولی این امر تا حدودی بدان سبب است که آنها را افرادی فعالیت جنسی زودرس میدانند. احتمال تعارض با والدین، افت تحصیلی، و داشتن مشکلات هیجانی و رفتاری نیز در مورد آنها بیشتر است (اتیکنسون – op – cit)
رشد هویت[3]
اریکسون معتقد بود که تکلیف عمدة نوجوان کسب احساس هویت است یعنی بافتن پاسخی به این دو سوال: «که هستم؟» و «چه کنم؟» اریکسون اصطلاح بحران هویت را برای اشاره به همین فرآیند فعال، فرآیند تعریف خود، وضع کرده بود، ولی آن را بخش لایتجزایی از رشد سالم روانی – اجتماعی دانست. فرد در این دوره برای شکل دادن به مفهوم یکپارچهای از خود ممکن است عقاید، نقشها، و شیوههای رفتاری فراوانی را امتحان کند.
[1] - Petersen
[2] - Body- image
[3] - identity development