مقاله بررسی قضا و قدر پرتوئی از تفسیر نمونه در 28 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه
واژه قضا به معنای گذراندن، به پایان رساندن و یکسره کردن و نیز به معنای داوری کردن (که نوعی یکسره کردن است) به کار می رود و واژه «قَدُر» و «تقدیر» به معنای اندازه، اندازه گیری و چیزی را به اندازه معین ساختن استعمال میشود.
1- همه چیز اندازه دارد.[1]
در آیات مختلفی از قرآن مجید میخوانیم که هر چیزی محدود به حدی است که از آن حد تجاوز نمیکند. در سوره طلاق آیه3 میفرماید: «قد جعل الله لکل شییء قدراً» (خدا برای هر چیز مقدار و اندازهای قرار داده است) و در سورة حجر آیة 21 میخوانیم و ان من شییء الاعندنا خزائنه و ماننزلهالابقدر معلوم» (هر چیزی خزائنش نزد ما است و جز به مقدار معین آن را نازل نمیکنیم) در آیات مورد بحث نیز میخوانیم: «و کل شییء عنده بمقدار.»
اینها همه اشاره به آن است که هیچ چیز در این عالم بیحساب نیست، حتی موجوداتی را که گاهی در جهان طبیعت، ما بیحساب و کتاب فرض میکنیم همه آنها دقیقاً حساب و کتاب دارند، چه ما بدانیم یا ندانیم، و اصولاً حکیم بودن خداوند، نیز مفهومی جز این ندارد، که همه چیز در آفرینش او برنامه و حد و اندازه دارد.
آنچه را از اسرار آفرینش امروز بوسیلة علوم دریافتهایم، این حقیقت را کاملاً تأیید میکند. مثلاً خون انسان که حیاتیترین مادة وجودی او است و عهدهدار رساندن تمام مواد لازم به تمام یاختههای بدن انسان است، از بیست و چند ماده ترکیب یافته. نسبت این مواد و اندازه و کیفیت هر یک بقدری دقیق است که با کمترین تغییر سلامت انسان به خطر میافتد و به همین دلیل برای شناخت نارسائیهای بدن فوراً به سراغ آزمایش خون و اندازهگیری مواد قندی، چربی، اوره، آهن و سایر اجزاء ترکیبیش میروند و از کمی و زیادی این اجزاء فوراً به علل نارسائیهای بدن و بیماریها پی میبرند. تنها خون انسان نیست که ترکیبی این چنین دقیق دارد، این دقت و محاسبه در سراسر عالم هستی موجود است.
ضمناً با توجه به این نکته روشن میشود که آنچه را که گاهی ما بینظمیها و نابسامانیهای عالم هستی میپنداریم در واقع مربوط به نارسائی علم و دانش ما است و یک موحد و خداپرست راستین هیچگاه نمیتواند چنین تصوری دربارة عالم داشته باشد و پیشرفت تدریجی علوم گواه این واقعیت است. نیز این درس را میتوانیم بیاموزیم که جامعة انسانیت که جزئی از مجموعة نظام هستی است اگر بخواهد سالم زندگی کند باید این اصل «کل شییء عنده بمقدار» بر سراسر آن حکومت داشته باشد و از هر گونه افراط و تفریط و کارهائی که حساب و کتاب در آن نیست بپرهیزد و در تمام نهادهای اجتماعی حساب و کتابرا حاکم سازد.
«مرجئه» از ماده «ارجاء» به معنی تأخیر انداختن است و این اصطلاحی است که در مورد جبریون به کار میرود چرا که آنها اوامر الهی را نادیده گرفته و رو به سوی معصیت میآورند به گمان این که مجبورند یا این که معتقدند مرتکبین گناهان کبیره سرنوشتشان روشن نیست و آن را به قیامت میاندازند. و در حدیثی از امام باقر(ع) میخوانیم: «نزلت هذه القدریه ذوقوا مس سقر انا کل شیء خلقناه بقدر» این آیات درباره قدریه نازل شده در قیامت به آنها گفته میشود آتش دوزخ را بچشید ما هر چیزی را روی حساب و اندازه آفریدیم (اشاره به این که منظور از اندازه و حساب این است که برای هر گناهی مجازات دقیقی معین ساختهایم و این یکی دیگر از تفسیرهای آیه است و یا این که شما که منکر تقدیر الهی بودید و خود را قادر بر هر چیز میپنداشتید و خدا را از قلمرو اعمال خود بیرون فکر میکردید اکنون قدرت خدا را ببینید و بچشید عذاب انحراف خود را)
6- شب قدر شب نزول قرآن!
از آیات قرآن به خوبی استفاده می شود که قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده است: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» (بقره 185)
و ظاهر این تعبیر آن است که تمام قرآن در این ماه نازل گردید.
7- عظمت شب قدر
و در نخستین آیه سوره قدر می افزاید: «انا انزلناه فی لیله القدر[2]»
گر چه در این آیه صریحاً نام قرآن ذکر نشده ولی مسلم است که ضمیر «انا انزلناه» به قرآن باز می گردد و ابهام ظاهری آن برای بیان عظمت و اهمیت آن است.
تعبیر به انا انزلناه نیز اشارة دیگری به عظمت این کتاب بزرگ آسمانی است که خداوند نزول آن را به خودش نسبت داده مخصوصاً با صیغة متکلم مع الغیر که مفهوم جمعی دارد و دلیل بر عظمت است. نزول آن در شب «قدر» همان شبی که مقدرات و سرنوشت انسانها تعیین می شود دلیل دیگری بر سرنوشت ساز بودن این کتاب بزرگ آسمانی است.[3]
- شب قدر کدام شب است؟
در اینکه «لیله القدر» در ماه رمضان است تردیدی نیست، چرا که جمع میان آیات قرآن همین معنی را اقتضا میکند، ازیکسو میگوید: قرآن در ماه رمضان نازل شده (بقره – 185) و از سوی دیگر می فرماید: در شب قدر نازل گردیده (آیات مورد بحث) ولی در اینکه کدام شب از شبهای ماه رمضان است؟ گفتگو بسیار است و در این زمینه تفسیرهای زیادی شده، از جمله شب اول، شب هفدهم، شب نوزدهم، شب بیست و یکم، شب بیست و سوم، شب بیست و هفتم، و شب بیست و نهم.
ولی مشهور و معروف در روایات این است که در دهه آخر ماه رمضان و شب بیست و یکم یا بیست و سوم است، لذا در روایتی می خوانیم که در دهة آخر ماه مبارک پیغمبر اکرم تمام شبها را احیا می داشت و مشغول عبادت بود.
و در روایتی از امام صادق آمده است که «شب قدر شب، بیست و یکم یا بیست و سوم است»، حتی هنگامی که راوی اصرار کرد کدامیک از این دو شب است و گفت: اگر من نتوانم هر دو شب را عبادت کنم کدامیک را انتخاب نمایم؟
امام تعیین نفرمود و افزود، «ما ایسر لیلتین فیما تطلب»: «چه آسان است دو شب برای آنچه می خواهی»
ولی در روایات متعددی که از طرق اهل بیت رسیده است بیشتر روی شب بیست و سوم تکیه شده، درحالی که روایات اهل سنت بیشتر روی شب بیست و هفتم دور میزند.
در روایتی از امام صادق نیز نقل شده که فرمود: «التقدیر فی لیله القدر تسعه عشر، و الابرام فی لیله احدی و عشرین والامضا فی لیله ثلاث و عشرین.» «تقدیر مقدرات در شب نوزدهم، و تحکیم آن در شب بیست و یکم، و امضا در شب بیست و سوم است» و به این ترتیب بین روایات جمع می شود.