مقاله شباهت و تفاوت شیطانی
چکیده بخشهایی از متن:
همان گونه که گفته شد فرآیند نامیدن در جهت هر چه دقیق کردن طبقه بدی هاست آنان که به هم شبیه ترند در یک دسته قرار میگیرند و باز با لحاظ کردن مجدد شباهت های ریزتر، دسته هاو طبقات دیگر از این طبقه جدا میشوند اما این دقت تا کجا پیش میرود تا زمانی که به خویش باز گردد یعنی به توده ای مملو از تفاوت ها نوعی بازگشت به تفاوت ها رسیدن به چیزهایی که شبیه تر از خودبه خودند رسیدن به دنیای وانمایی ها. با شدت بخشیدن به فرآیند ها نامیدن به نوعی بی شکلی پیشینی و ما قبل طبقه بندی بر می گردیم.
تفاوت ها بر مبنای گون (مزیت) ساخته میشوند. هر تفاوتی نوعی جلوگیری از گول (فریب) و افتادن به دام این همانی و شباهت هاست. از این رو دو چیز شبیه به هم از آن جا که در بردارنده تا گول (ضریب) بزرگ تری در همان انگاری آنها هستند در بردارنده تفاوتی بنیادی ترند.
نامیدن نوعی فرآیند همان انگاری است که بر مبنای شباهت کار میکند، زیرا در حال هویت یابی و گنجاندن هر چیز تازه در حالی از پیش موجود از پیش مفروض است. نامیدن در پی بررسی این مطلب است که این چیز به کدام طبقه یا گروه شبیه تر بوده و در چه دسته ای می گنجد. در برابر آن چه در نام گذاری اتفاق می افتد بر مبنای تفاوت و نیاز برای خلق دال های جدید است. هر چیزی و هر اتفاقی اتفای جدید و متفاوت از سایر اتفاق ها است که مشابهی برای آن یافت نمیشود.
شباهت ها تنها بر مبنای تفاوت ها می توانند ساخته شوند حرکت از شباهت به سوی تفاوت یا از تفاوت به سوی شباهت در کل حرکتی به رروی دایره بازگشت جاویدان است . اصل قرار دادن هر یک به منزله نقطه شروعی برای حرکت خطی در جهت رسین به دیگری افتادن در دام باز نمایی تاریخ فعلی یعنی به آن گونه ای است که اتفاق می افتد.
...
جایگاه فوکو وبودریار
به طور مشهود نامیدن (فرآیندهای نامیدن) مبنای تحلیل فوکویی در آثار اولیه و موسوم به دیرینه شناسی او قرار میگیرند. فوکو از نامیده شدن هایی به نام های دیوانه، بیمار، میستریک، نا به هنجار و … یاد میکند. فوکو به دیرینه شناسی نامیدن هایی می پردازد چرا و چگونه دیوانگی مورد توجه قرار گرفت و چگونه گفتمان هایی در جهت پیگیری آن سامان یافتند. همان طوری که میدانیم فوکو روش دیرینه شناسی را به نفع روش تبار شناسی به کنار می گذارد. تبار شناسی فوکویی ابزاری قوی تر در جهت ردیابی چنین فرایندهایی است با این تفاوت که اولاً چنین فرایندهایی را دیگر صرفاً به اشکال گفتمانی مربوط ندانست بلکه آن را به سوی تن مارویت تن و بررسی سایر اشکال غیر گفتمانی کشاند. و ثانیاً پر رنگ کردن نقش رخ دادها و نگاه به آنها به مثابة آن چه یک فرآیند را بر میسازد.
...
نیوتن قانون جاذبه را کشف کرد فلمینگ پنی سیلین را کشف کرد. رنسانس، انسان را کشف کرد روشنگری آزادی را کشف کرد، دکارت خودش را کشف کرداما پس نیوتن فلمینگ، رنسانس، روشنگری و دکارت را چه کسی کشف کرد؟ احتمالاً پدرها و مادرهایشان پدر و مادر نیوتن فلیمینگ و دکارت با اندکی تسامح اخلاقی و رفع بدبینی های متداول یافتی هستند؛ اما پدر و مادر روشنگری و رنسانس کیست کیست؟ آیا پنی سیلین فرزند فلمینگ و قانون جاذبه فرزند نیوتن و دکارت فرزند خویش است؟
نام گذاری تفریح خوبی است اما در مقابل آن نامیدن بازی کسل کننده ای است. نام گذاری عملی نو و منحصر به فرد سات در حالی که نامیدن (نامیده شدن) حاصل تکرار است. نام گذاری در فضایی از تفاوت ها سر بر می آورد خود نوعی متفاوت سازی است ارائه دنیایی در وارنی تازه این تفاوت نه در ساخت نوشتاری و نه در ساخت گفتاری؛ بلکه در ساخت وجود مادی صورت می بندد. نام گذاری نوعی جعل است، جعل واژگانی برای هستی هایی که هنوز توسط زبان کشف نشده اند. نوعی وارد ساختن اشیاء در عرصه بازی هستی ها است.
نام گذاری صرفاً بر اشیاء صورت نمی گیرد، بر حالات بر روحیات بر تمنیات بر انتزاعیات نیز صورت می بندد این نوع نام گذاری نوعی مادی سازی این تمایلات است. نوعی شی ای سازی زبانی که ناگزیر اتفاق می افتد.