مبانی نظری و پیشینه پژوهش یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده (فصل دوم)
در 64 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
یادگیری
یادگیری و توانایی نهادینه کردن آن در افراد و فرایند بالندگی سازمان، مفهومی کلیدی در توسعه قابلیتهای سازمانی میباشد (کلمنتس[1]، 2010). جامعترین تعریفی که تا کنون از یادگیری ارائه شده، تعریف هیلگارد و مارکوئیز[2] است این دو روانشناس یادگیری را بدین گونه تعریف کردهاند: یادگیری عبارتست از فرایتد تغییرات نسبتا پایدار در توان بالقوه ناشی از تجربه (هرگنهان[3]، ترجمه سیف، 1387). یادگیری عبارت است از: هرگونه تغییرات نسبتاً پایدار در رفتار که در نتیجه تجربه روی میدهد (رابینز، تیموتی و جاج[4] 2008)، (ترجمه اعرابی و تقی زاده مطلق، 1389). جنسن[5] (2005) یادگیری را فرایندی که در درون افراد اتفاق میافتد تعریف میکند. هریس و کول[6] ( 2007) یادگیری را جوهر موفقیت در فرایند تغییر سازمانی و شرط لازم در برنامهریزی و مدیریت موثر تغییر، میداند.
یادگیری اساس رفتار فرد را تشکیل میدهد، از طریق یادگیری فرد با محیط خود آشنا میشود، در مقابل محیط ایستادگی میکند، از محیط برای تأمین احتیاجات خود استفاده مینماید. گاهی محیط را تحت تسلط و فرمان خود در میآورد و زمانی خویشتن را با آن سازگار میسازد (شریعتمداری، 1378). با توجه به نکات ذکر شده یکی از ویژگیهای مهم یادگیری تغییر است. زیرا فرایندهای تغییر و یادگیری لازم و ملزوم یکدیگرند. تغییر یک فرایند یادگیری و یادگیری یک فرایند تغییر است. پایه و اساس این فرایندها در نهایت تغییراتی است که در تفکر و اعمال پدید میآید (ایراننژادپاریزی، 1378). اگر قرار باشد تغییرات مهمی که هماکنون در سازمانها و شرکتهای مهم جهان آغاز شده موثر واقع شوند، بایستی تغیییرات بنیادی در نگرشها و ارزشها به وجود آید. یادگیری باید نه تنها به عنوان عامل مطلوب نگریسته شود، بلکه باید به عنوان ضرورتی در دستیابی به اهداف تغییرات مثبت به حساب آید (همان منبع). یادگیری درسازمانها در سه سطح فردی، گروهی و سازمانی روی میدهد:
یادگیری در سطح فردی
روانشناسان مختلفی مانند پیاژه، لوین، پاؤلف، اسکینر، گشتالت[7] در زمینه مبانی نظری یادگیری فردی اظهارنظر کردهاند که این تئوریها پایه تئوریهای یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده را تشکیل میدهد. ....
1. celements
[2]. Hilgard and Marquiz
[3]. Hergenhahn
[4]. Robbins, Timothy and Jaj
[5]. Gensen
[6]. Hariis and Cole
[7]. Piaget, Levine, Pavlov, Skinner, Gestalt
...
تعریف و مفهوم یادگیری سازمانی
این ایده که سازمانها میتوانند یاد بگیرند به سالهای 1960 و 1970 برمیگردد. سایرت و مارچ[1] (1963) سازمانها را مسئول تغییرات در محیط بیرونی از طریق سازگاری اهدافشان و تنظیم آن با محیط میدانستند. این اعتقاد ایدههایی را که چگونه با سازمان سازگاری بیشتر داشته باشیم را توسعه داده و هدایت کرد. این ایده به عنوان توسعه سازمانی شناخته شد (الکین و همکاران[2]، 2009). یادگیری سازمانی هنگامی حاصل میشود که افراد در درون سازمان یک موقعیت مشکل آفرین و مسئلهزا را تجربه کنند و از جانب سازمان درباره آن مسئله و مشکل به تحقیق و بررسی بپردازند. موقعیت مشکل آفرین و مسئله ساز یعنی موقعیتی که در آن عدم سازگاری و تطابق بین آنچه مورد انتظار بوده و آنچه در عمل بدست آمده تا ما را به تعجب و شگفتی وا دارد. این عدم سازگاری و نبود تطابق و تناسب موجب میشود که فرد به فرآیندی از تفکر، تجزیه وتحلیل و اقدام دست بزند. این امر به نوبه خود منجر به آن میشود که تصویر فرد از سازمان و شناخت و برداشت او از پدیده سازمان تغییر کند و در نتیجه رفتار خود را تغییر دهد، طوری که نتایج حاصل به انتظارات نزدیک شود. این روند در حقیقت همان منبع فرایند یادگیری سازمانی است که موجب میشود ما تئوری را که در ذهن خود از سازمان و چگونگی اداره امور آن داریم، همواره تغییر دهیم و اصلاح کنیم (پرداختچی، 1383). یادگیری سازمانی عبارتست از افزایش توان سازمان برای انجام کارهای مؤثر و کاراست. بنابراین عمل یادگیری در سازمان زمانی اتفاق میافتد که اولاً مدیران و افراد کلیدی سازمان نسبت به پدیدههای مربوط به سازمان، فهم و بصیرت پیدا کرده باشند و ثانیاً این شناخت در کنار عملکرد آنها و مجموعه سازمان نمود پیدا کند (سنگه[3]، 1990). ...
[1]. Sayrt & March
[2]. Elkin and et al
[3]. Senge
...
تعریف و مفهوم سازمان یادگیرنده
یکی از راههای افزایش توان یادگیری سازمانی، ایجاد سازمان یادگیرنده است. سازمان یادگیرنده سازمانی است که امکان تقویت و توسعه مهارتهای یادگیری را در خود مهیا کرده است. این چنین توانایی در سازمانها دستاوردهای مهمی در بر خواهد داشت و از یک سو باعث می شود تا سازمانها در مقابل تغییر و تحولات محیطی منفعل نبوده و برای پاسخ گویی به تغییرات محیطی، تغییرات مطلوب سازمانی را در خود ایجاد کنند و از سوی دیگر تقویت و تمرین فرایندها و مهارتهای یادگیری به ایجاد و خلق دانایی جدید سازمانی منجر میشود. بسیاری از نویسندگان، توسعه تئوری سازمان یادگیرنده را مساوی با پایان عمر مدیریت سنتی با تکنیکهای مدیریت فرمان و کنترل و آغاز عصر دانش و اطلاعات میدانند. روش قدیمی به کارکنان به عنوان بخشی فاقد تفکر از یک مکانیزم بزرگ نگاه میکرد در حالی که در شیوه جدید، کارکنان عناصری خلاق و سازنده در فرایندهای کاری هستند (آمیدون[1]، 2006). سازمان یادگیرنده، سازمانی آگاهانه است که در آن، یادگیری به عنوان عنصر حیاتی در ارزشها، چشماندازها و اهداف و نیز در فعالیتهای فردی و کارکنان و ارزیابیهای آنها مورد نظر است. سازمان یادگیرنده، موانع ساختاری یادگیری را از میان برداشته، ساختارهای توانمندی را خلق نموده و مراقبت و نگهداری و ارزشیابی از یادگیری و توسعه آن را در دستور کار خود قرار داده است. سازمان یادگیرنده به عنوان یک مفهوم، حاصل ترکیب و ادغام نظرات، کارکردها و تئوریهایی است که اساس و ریشهی شکل کنونی آن را تشکیل میدهند. این مفهوم توجه بسیاری از متفکران از جمله آرگریس (1996)، سنگه (1990)، مارکوارت (1996)، گاروین (1993)، مارسیک و واتکینز (1996) را به خود جلب کرده است (شهائی و یوزباشی، 1389). ....
[1]. Amidon