خرید و دانلود فایلهای علمی

انواع تحقیق پروژه پاورپوینت مقاله و سایر فایلهای مجاز

خرید و دانلود فایلهای علمی

انواع تحقیق پروژه پاورپوینت مقاله و سایر فایلهای مجاز

مقاله امپریالیسم ونقش آن در جهان

مقاله امپریالیسم ونقش آن در جهان

بخشهایی از متن مقاله:

مقاله حاضر از یادداشتهایی که برای سخنرانی در اجلاس عمومی مسائل اجتماعی جهان در پورتره الگره برزیل به تاریخ ژانویه 2001 ، استخراج شده‌است.

امپریالیسم تنها یک مرحله از حیات سرمایه‌داری ـ حتی آخرین مرحله آن ـ نیست بلکه از ابتدا تاکنون جزء لاینفکی از توسعه سرمایه‌داری بوده است. سیطره جهانی امپریالیسم توسط اروپایی‌ها و فرزندان آنها در آمریکای شمالی دو مرحله را از سرگذرانده و احتمالاً در حال پاگذاردن به مرحله سوم است.

اولین مرحله از این سلسله اقدامات غارتگرانه حول مسئله فتح آمریکا و در چارچوب سرمایه‌داری تجاری (سیستم مرکانتیلیستی) اروپای آتلانتیک به وجود آمد. نتیجه اقدامات مزبور تخریب تمدن‌های سرخپوستان و تحمیل فرهنگ و عقاید اسپانیایی ـ مسیحی برآنان بود. به عبارت ساده‌تر آغاز این مرحله مصادف است با تصفیه نژادی که موجب پیدایش کشور ایالات متحده شد. نیاز مبرم استعمارگران انگلوساکسون به نژادپرستی دلیل اتخاذ این رویه را در جاهای دیگر از استرالیا و نیوزیلند گرفته تا تاسمانی‌ ( که شاهد کاملترین تصفیه نژادی در طول تاریخ بوده‌است) توجیه می‌کند. در جایی که اسپانیایی تبارهای کاتولیک به نام مذهب خواسته‌های خود را بر مغلوب‌شدگان تحمیل می‌کردند، پروتستان‌ها تعبیر خودشان از کتاب‌ مقدس را بهانه‌ای برای قتل عام «کافران» قرار می‌دادند. سیاهان که در نتیجه قلع و قمع سرخپوستان و در هم شکسته‌شدن مقاومت آنها مورد نیاز بودند، شریرانه به بردگی کشانده شدند تا اطمینان حاصل شود که هیچ منبع قابل استفاده‌‌ای در قاره جدید «از قلم نیفتد.» در حال حاضر هیچ کس در مورد انگیزه‌های واقعی ارتکاب به آن اعمال وحشت‌انگیز شکی ندارد و آن حوادث را با بسط و توسعه سرمایه تجاری (مرکانتیلیسم) بی‌‌ارتباط نمی‌داند، علاوه براین اروپایی‌های آن زمان گفتمان ایدئولوژیک که اعمال مزبور را توجیه می‌کرد، پذیرفته بودند لذا اعتراضات پراکنده ( از قبیل اعتراض لاوس کازاس) هیچ شنونده هم‌رایی نیافتند.

چندی بعد نتایج فجیع اولین مرحله بسط سرمایه‌داری جهانی ظاهر شدند و به نوبه خود نیروهایی آزادیخواهی را پدید آوردند که منطق به وجودآورندگان نظام مزبور را به چالش می‌طلبیدند. اولین انقلاب نیمکره‌ غربی توسط بردگان سنت دومینگ (هائیتی فعلی) و در سال‌های واپسین قرن هجدهم به وقوع پیوست. انقلاب‌های بعدی در دهه 1910 (بیش از یک قرن بعد از قیام سنت دومینگ) در مکزیک و پنجاه سال بعد از این تاریخ در کوبا به وقوع پیوستند. من دراینجا از «انقلاب آمریکا» و انقلاب‌های مستعمره‌های اسپانیایی ذکری به میان نیاوردم زیرا این تحولات تنها باعث انتقال قدرت از کشور مرکز (متروپل) به مستعمره‌ها شدند تا همان برنامه‌های قبلی با خشونت بیشتری تعقیب شدند بدون اینکه سود بدست آمده با «کشور مادر» تقسیم شود.

...

ایدئولوژی آمریکایی مصراً می‌خواهد اهداف امپریالیستی خود را تحت عنوان زیرکانه «وظیفه تاریخی ایالات متحده» دنبال کند. این رسمی است که از زمان «پدران موسس» کشور آمریکا ـ که در نبوغ الهی آنان نباید شک کرد (!) ـ باب شده‌است. لیبرال‌های آمریکایی در وفاداری به این ایدئولوژی با دیگران شریکند (البته از اطلاق صفت لیبرال تنها مفهوم سیاسی آن مدنظر است چرا که ایشان خود را جزء «چپ‌گرایان» جامعه به حساب می‌آورند.) از نظر اینان سلطه مطلق آمریکا کاملاً بی‌خطر بوده و موجب پیشرفت ذهنی و عینی شرایط دمکراتیک می‌شود و این امر لزوماً به نفع دیگر کشورها تمام می‌شود (در حالی که عملاً بسیاری از کشورها نه تنها از این پروژه منتفع نمی‌شوند بلکه شدیداً زیان می‌بینند.) امروزه سلطه آمریکا، صلح جهانی، دمکراسی و رشد مادی مفاهیمی به هم پیوسته و غیرقابل تفکیک به شمار می‌آیند. ولی واقعیت چیز دیگری است.

افکار عمومی در اروپا ـ مخصوصاً در کشورهایی که چپ‌گرایان اکثریت را تشکیل می‌دهند ـ تا حد تاسف‌انگیزی از این روند حمایت کرده‌است. نتیجه این امر می‌تواند فاجعه‌آمیز باشد (افکار عمومی در ایالات متحده بدان حد ساده‌لوحانه و عوامانه است که مشکلی ایجاد نمی‌کند.) بدون شک قسمتی از این توفیق گسترده در جلب نظر همگانی را می توان به عملیات گسترده رسانه‌ها در مناطقی مربوط دانست که واشنگتن دخالت مستقیم در آنها را به صلاح می داند. ولی غیر از این مسئله رضایت مردم کشورهای غربی را هم می‌توان به سود این جریان تلقی کرد. غربیان می‌پندارند که چون ایالات متحده و کشورهای اتحادیه اروپا «دمکراتیک» هستند از هرگونه «سوء نیت» مبرایند و در مقابل به «دیکتاتورهای» جنایتکار شرقی بدگمانند. آنان به قدری براین برداشت غلط خود مصرند که از نقش تعیین‌کننده منافع سرمایه مسلط غافل می‌مانند. لذا مردم‌ کشورهای امپریالیستی وجدان خود را آلوده نگه می‌دارند و از کنار این قضیه به راحتی می‌گذرند.

امپریالیسم جدید

در رخدادهای دهه پایانی قرن بیستم مانند بحران بالکان و سالهای آغازین قرن بیست و یک مانند اشغال افغانستان و عراق توسط ایالات متحده در قالب مداخله بشر دوستانه، اقدامهای شبه استعماری جدیدی یافت می شود که قبح موجود در مفهوم امپریالیسم را از بین برده و آن را در شکل جدید در کانون مبحث برخی صاحبنظران قرار داده است. امپریالیسم جدید از دو سرچشمه نشات می گیرد؛ اصل مداخله بشر دوستانه که با بحران بالکان به مورد اجرا گذاشته شد و واقعه یازده سپتامبر و پیامدهای آن که ایالات متحده را بیش از پیش در گیر این امر نمود.



خرید فایل


ادامه مطلب ...