مقاله حسابداری مالی-تحلیل هزینه ای و مالی در 24 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه ای بر تحلیل هزینه ای و مالی
1-1- اهمیت تحلیل هزینه ای و مالی
مفاهیم تحلیل هزینه ای و مالی، ارتباط قابل ملاحظه ای با مدیریت و بهبود بهره وری دارد. برای بقای کسب و کار، مدیریت کارآمد جنبه های مالی آن اساسی است. از این گذشته، برای موفقیت بهبود بهره وری، مدیریت منابع مالی باید به صورت صحیحی انجام شود؛ و این به معنی آن است که پیامدهای مالی هرگونه امکان بهبود بهره وری باید تحلیل شده و در نظر گرفته شود.
1-2- ماهیت تحلیل هزینه ای و مالی
حسابداری و امور مالی
حسابداری را میتوان فرآیند «شناسایی، سنجش و ابلاغ اطلاعات اقتصادی که امکان انجام قضاوت های آگاهانه و اتخاذ تصمیم های آگاهانه را برای استفاده کنندگان از آن اطلاعات فراهم میکند» تعریف کرد. اطلاعات در سیستم های حسابداری اساساً به داده های مالی دربارة مبادلات تجاری مربوط میشود که برحسب «پول» ارائه میشوند.
حسابداری را گاه زبان کسب و کار (تجارت) مینامند. این سیستم محیطی را فراهم میکند که از طریق آن بازاریابی، تولید، منابع انسانی و دیگر عوامل مؤثر در تصمیم گیری، بازتابی به تعبیر پولی پیدا میکنند. این نکته، نحوة استفادة بیشتر شرکت ها را از حسابداری و امور مالی به عنوان «یکپارچه کننده ای» که پیامدهای ترکیبی مسیر مفروضی از اقدام (ها) را در موقعیت مالی شرکت مشخص می کند، نشان میدهد. موضوع هایی که در این مدول آمده است، به سه حوزة وسیع مدیریت مالی و حسابداری مربوط میشوند که عبارتند از حسابداری مالی، حسابداری مدیریت و مدیریت مالی.
حسابداری مالی
هدف اصلی حسابداری مالی طبقه بندی و ثبت جزئیات مبادله به تعبیر پولی است تا امکان آماده کردن ترازنامه ها و صورت های دوره ای درآمد فراهم شود. کانون توجه حسابداری مالی، آماده کردن صورت های مالی شرکت برای استفاده توسط «طرف های» برون سازمانی است.
در عین آن که اطلاعات حسابداری مالی، فواید و کاربردهای بدیهی در یک شرکت دارد، هدف اصلی از مطالعه حسابداری مالی، توجه به نیازهای استفاده کنندگان برون سازمانی صورت های مالی منتشر شده، است.
حسابداری مدیریت
حسابداری مدیریت اطلاعاتی را که مدیران برای گرفتن تصمیم های آگاهانه نیاز دارند، فراهم میکند. در چنین حدی، کانون توجه حسابداری مدیریت، تصمیم گیری های درون سازمانی است. در نتیجه، همگنی سیستم های حسابداری مدیریت اغلب، بسیار کمتر از سیستم های حسابداری مالی است.
در مجموع، شرکت ها برای کمک به برنامه ریزی، کنترل، سازمان دهی، اطلاع رسانی و ایجاد انگیزه، تمایل به برقراری سیستم های حسابداری مدیریت دارند.
مدیریت مالی
کار مدیریت مالی به سه حوزة مهم تصمیم گیری مربوط میشود: تصمیم های سرمایه گذاری، تصمیم های مالی و تصمیم های مربوط به سود سهام.
تصمیم های سرمایه گذاری به معنی انتخاب پروژه های سرمایه گذاری از بین مجموعة گزینه هاست که بیشترین نفع را برای شرکت و سهامداران آن دارد.
تصمیم های سرمایه گذاری، علاوه بر سرمایه گذاری جدید، جایگزین کردن دارائی های موجود را هم شامل میشوند. تصمیم های سرمایه گذاری، اساساً مدیریت را درگیر تعیین و بازنگری برنامة درازمدت، برای به کارگیری دارائی های شرکت میکند.
تصمیم های مالی، بهترین آمیزة مالی را که شرکت باید به کار ببرد، معین میکند. این تصمیم ها، ترکیب سرمایه صاحب کار و سرمایه قرض گرفته شده را که باید استفاده شود، شامل میشوند.
تصمیم های مربوط به سود سهام نیز تصمیمی مهم برای مدیریت مالی است. سود سهامی که به سهامداران پرداخت میشود از وجوه موجود حاصل از منابع داخلی که میتواند برای تأمین مالی سرمایه گذاری های جدید به کار رود، می کاهد. اگر سهامداران به تغییرات بین درآمد سود سهام و عایدی سرمایه از طریق افزایش قیمت سهام، بی تفاوت باشند، تعیین پرداخت بهینه سود سهام، که ثروت سهامداران را حداکثر کند، ممکن میشود.
مدیریت مالی با حل مشکلات در این سه زمینه ارتباط دارد و اصولاً هدف مدیر مالی را با حداکثر کردن ثروت سهامداران شرکت مربوط می دانند.
نیروی کار را، نظیر مواد، میتوان به دو دستة مستقیم و غیرمستقیم تقسیم کرد. نیروی کار مستقیم، نیروی کاری است که برای تولید محصول شرکت استخدام میشود. هزینه های نیروی کار غیرمستقیم، اشاره به بخشی از هزینه های نیروی کار شرکت دارد که نمی تواند مستقیماً به فرآیند تولید نسبت داده شود و پرداخت برای کادر نگهداری، خدمتکاران، انبار داران و … را شامل میشود.
تعریف دقیق هزینه های بالاسری تا حدی مشکل است. این گونه هزینه ها، اصولاً تمام هزینه های مربوط به ساخت محصولات را که به عنوان هزینة مستقیم مواد یا هزینة نیروی کار مستقیم به شمار نیایند، شامل میشوند.
این هزینه ها، شامل مخارجی چون استهلاک ماشین آلات، بیمة ساختمان و ماشین آلات، گرمایش، برق و … میشوند.
تفاوت اساسی بین هزینه یابی جذبی و متغیر به نحوة برخورد آنها با هزینه های بالاسری، به ویژه هزینه هایی که حداقل در کوتاه مدت، ثابت به شمار می آیند، بستگی دارد.
هزینه یابی متغیر یک روش ارزش گذاری موجودی است که تنها هزینه های مواد مستقیم، هزینه های نیروی کار مستقیم و هزینه های بالاسری متغیر ساخت محصول را به واحدهای محصول تولید شده در یک دورة معین تخصیص میدهد.
هزینه یابی جذبی یک سیستم ارزش گذاری موجودی است که تمام هزینه های ساخت محصول، نظیر هزینه های مواد مستقیم، هزینه های نیروی کار مستقیم، بالاسری های متغیر ساخت و بالاسری های ثابت ساخت را به واحدهای ستانده تولید شده در یک دورة معین تخصیص میدهد.
تخصیص هزینه های بالاسری ثابت به محصولات، با این اعتقاد انجام میگیرد که تمام هزینه های مربوط به تأمین تسهیلات ساخت در یک دوره معین، باید در هزینة واحدهای محصول ساخته شده در آن دوره وارد شوند.
تفاوت اساسی بین این دو روش آن است که تحت عنوان هزینه یابی متغیر، هزینه های ثابت را هزینة دوره در نظر می گیرند که در هزینة محصول به صورت فردی (یک واحد از محصول) وارد نمی شود؛ حال آن که براساس هزینه یابی جذبی، هزینه های ثابت را به وضوح هزینه های محصول در نظر می گیرند که در تعیین هزینه های ساخت هر واحد از محصول وارد میشوند.