مهارتهای مورد نیاز معلمان درعصر دانایی
امروزه ما در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات و به کلامی در عصر دانایی به سر میبریم. فناوریهای جدید، به ویژه فناوریهای مربوط به عرصه اطلاعات و ارتباطات زمینه تحولات سریع و غیر قابل برگشتی در جهان فراهم آورده است. آنچه را که واژهی دانایی به ذهن ما متبادر میکند دانش و اطلاعات است. تردید نیست که مجهز بودن به دانش و اطلاعات نوعی فرزانگی است. دانایی صرف یا در اختیار داشتن دانش و اطلاعات به خودی خود کارایی ندارد و اگر با توانایی، یعنی شگردهای به کارگیری و بهره مندی از دانش و اطلاعات، همنشین نشود ناقص میماند. اما اگر دانایی با رفتار و کردار همراه و همگام شود، یعنی با توانایی دمساز گردد، کار آمد میشود.
آموزش و پرورش کلید تغییر مسیر جهانی است؛ و اگر بخواهیم تغییری در زندگی اجتماعی به وجود آوریم باید از مدرسه آغاز کنیم و اگر بخواهیم تغییری را از مدرسه شروع کنیم، بی تردید باید از معلم شروع کنیم و مهم اینکه هیچ اصلاحی نمیتواند بدون همکاری و مشارکت فعال معلمان موفق شود. ولی کدام معلم؟ معلمی که میخواهد در جامعه کنونی اصلاحاتی را ایجاد کند باید دارای چه ویژگیها، مهارتها و قابلیتهایی باشد؟ آیا در عصر دانایی فقط دانا بودن و داشتن دانش و اطلاعات کافی است؟
.
به نظر میرسد میتوان بهترین معلمان را کسانی دانست که اوقات خود را صرف یادگیری میکنند. یک معلم کار آمد معمولا تحولات مربوط به رشته خود را تعقیب میکند و دائماً مهارتهای خویش را بهبود میبخشد. آنها همواره در حال آموختن هستند. به عبارتی دیگر آنها دائماً در حال شاگردی کردن هستند.
ژاپنیها میگویند: «شایستگی هر نظام آموزشی به اندازه شایستگی معلمان آن نظام است» پس هر گاه معلمان از آموزش و مهارتهای لازم برخوردار شوند، قادرند این فرهنگ را در بین دانشآموزان توسعه دهند. کاربردی کردن این مهم در عرصه تعلیم و تربیت میتواند زمینه ساز تحول در آموزش و پرورش دانشآموزان باشد.
در عصر دانایی معلمان باید به مهارتهایی دست پیدا کنند تا به کمک آنها از قافله علم و تکنولوژی که به سرعت از کنار ما میگذرد، عقب نمانند. بلکه با او همگام شده و از طریق آن جامعه را بسازند. کار آمدی همان راز نهفتهای است که نیاز عصر دانایی است. در این مقاله به چهار مهارت اساسی ذیل پرداخته شده است که امید است معلمان ما با بهره مندی از آنها به کار آمدی و توانمندی لازم دست پیدا نمایند.
مهارت اول: آشنایی با فناوری اطلاعات و قدرت به کارگیری آن در جریان آموزش.
مهارت دوم: آشنایی با فنون پژوهش، انجام پژوهش و بهره گیری از نتایج آن در عمل.
مهارت سوم: توجه به آموزش و پرورش خلاق و پرورش خلاقیت فراگیران.
مهارت چهارم: آشنایی با مهارتهای کلاس داری و شیوههای تدریس نوین.
مقدمه
امروزه ما در عصر توانایی اطلاعات و ارتباطات و به کلامی در عصر دانایی به سر میبریم. فناوریهای جدید، به ویژه فناوریهای مربوط به عرصه اطلاعات و ارتباطات زمینه تحولات سریع و غیر قابل برگشتی در جهان فراهم آورده است. این تحولات نیز دنیای جدیدی را شکل داده و به ظهور رسانده که از قسمتهای گوناگونی تشکیل شده است که دائماً در حال تعامل با یکدیگر و تأثیرپذیری از هم میباشند.
این تغییرات، تحولات و تعاملات چالشهایی را در جامعه کنونی به وجود آورده است که یکی از این چالشها در زمینه آموزش و پرورش است که باعث شده است نگاهی نو به این سیستم فراهم شود. آموزش و پرورشی که قرار است انسان را برای آینده آماده کند. بنابر همین وظیفه، باید توانایی رو به رو شدن با چالشهایی را که تحولات کنونی رو در روی نسل حاضر قرار میدهد، داشته باشد. طبیعت آموزش و پرورش آن را به مثابه یک فرایند کیفی بر حسب آن چه باید باشد شرح میدهد، نه آنچه هست. از این رو، ماهیت آن زاینده، پویا، تغییر پذیر و منعطف است و ناگریز رو به رشد و تعالی و تغییر.
افزون بر آن آموزش و پرورش به منزلهی پرورش دهندهی نیروی انسانی مورد نیاز در فرایند تعامل فناورانه عصر دانایی نقش بی بدیل خود را در جهان حفظ کرده است.
تمام کنفرانسهای بزرگ سازمان ملل با هر موضوعی که داشته اند، یک صدا اعلام کردهاند که آموزش و پرورش کلید تغییر مسیر جهانی است؛ و اگر بخواهیم تغییری در زندگی اجتماعی به وجود آوریم باید از مدرسه آغاز کنیم و اگر بخواهیم تغییری را از مدرسه شروع کنیم بی تردید باید از معلم شروع کنیم و مهم اینکه هیچ اصلاحی نمیتواند بدون همکاری و مشارکت فعال معلمان موفق شود. ولی کدام معلم؟ معلمی که میخواهد در جامعه کنونی اصلاحاتی را ایجاد کند باید دارای چه ویژگیها، مهارتها و قابلیتهایی باشد؟ آیا در عصر دانایی فقط دانا بودن و داشتن دانش و اطلاعات کافی است ؟
آنچه را که واژهی دانایی به ذهن ما متبادر میکند دانش و اطلاعات است. تردیدی نیست که مجهز بودن به دانش و اطلاعات نوعی فرزانگی است که اگر فاقد آن باشیم این فرزانگی به دست نمیآید. دانایی صرف یا در اختیار داشتن دانش و اطلاعات به خودی خود کارایی ندارد و اگر با توانایی، یعنی شگردهای به کارگیری و بهره مندی از دانش و اطلاعات، همنشین نشود ناقص میماند. اما اگر دانایی با رفتار و کردار همراه و همگام شود، یعنی با توانایی دمساز گردد، کارآمد میشود.
کارآمدی همان راز نهفتهای است که نیاز عصر دانایی است.
شیوههای مدیریت کلاس و مهارتهای ارتباط با دانشآموز
مسأله مدیریت کلاس از دیرباز به مثابه پیچیدهترین موضوع شناخته شده است، تشکیل و ادارهی کلاس درس با 30 نفر دانشآموز یا بیشتر از وقت گیرترین و حساسترین فعالیتهای حرفهای یک معلم میباشد. دلیل این پیچیدگی را میتوان تغییرات و تحولات و تفاوتهای فردی هر یک از فراگیران دانست، اما آیا جادوی خاصی وجود دارد که بعضی از معلمان را قادر میسازد تا به محض رسیدن آشوب را آرام سازند و با یک نگاه بدرفتاری را فرونشانند و کلاس را با کار مثبت و با برنامههای شاد فعال نمایند؟
مطالعاتی که درباره مدیریت کلاس صورت گرفته به مهارتهای خاصی که معلمان کارآمد از خود نشان دادهاند توجه دارد. اهمیت سازماندهی کلاس و برنامهریزی در تدریس بیشتر از اهمیت مدیریت کلاس نیست، رعایت اصول مدیریت و در نظر گرفتن قوانین مشخص، ایجاد رابطهی مناسب با فراگیران، توجه به تفاوتهای فردی آنان و تدریس فعال و ... از نکات مهم در اداره کلاس میباشد.
مدیریت کلاس و آموزش بدون ایجاد رابطه با فراگیران معنایی ندارد، معلمان در همان آغاز کار خود پی میبرند که نحوهی برقراری ارتباط با دانشآموزان بسیار اهمیت دارد ولازم است مربیان به تأثیر نوع ارتباط خود بر شکل گیری گرایشهای انگیزشی دانشآموزان توجه زیادی نمایند. بطور کلی مدیریت کلاس را میتوان تهیه تدارکات و اتخاذ شیوههای لازم برای ایجاد و حفظ محیط اثر بخش دانست.
مقدمه
یکی از عمدهترین مسائلی که از دیرباز در امر تعلیم و تربیت مهم به نظر میرسد، مدیریت کلاس و راههای برقراری ارتباط با دانشآموزان میباشد. مدیریت کلاس درس، ادارهی دانشآموزان از طریق به کارگیری کارکردهای مدیریت آموزشی: یعنی برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و رهبری، نظارت وکنترل وارزشیابی جهت تحقق اهداف آموزش میباشد. فراگیران دارای تفاوتهای فردی زیادی هستند. معلم باید با شناخت علایق و استعدادها با دانشآموزان ارتباط برقرار نماید در ادارهی کلاس موفق باشد. در این مقاله سعی شده است شیوه های مدیریت کلاس و راههای برقراری با فراگیران مورد بررسی قرار گیرد، زیرا همهی جوامع انسانی انتظار دارند که مدرسه در کودکان آنان تغییرات مثبتی ایجاد نماید تا آنها قدرت استدلال، نقادی و حضور در جامعه را پیدا نمایند. بنابراین معلم به مثابه برنامهریز نظام کلاس درس باید با توانایی، دانایی و خلاقیت خاص خود فراگیران را یاری دهد تا در امور مختلف زندگی موفق باشند.