خرید و دانلود فایلهای علمی

انواع تحقیق پروژه پاورپوینت مقاله و سایر فایلهای مجاز

خرید و دانلود فایلهای علمی

انواع تحقیق پروژه پاورپوینت مقاله و سایر فایلهای مجاز

دانلود پاورپوینت آرایه های ادبی ( درس بیست و پنجم ، لف ونشر )

آرایه های ادبی ( درس بیست و پنجم ، لف و نشر )

مختصری از اسلاید ها:

اسلاید یک

عنوان

اسلاید دو:

لف و نشر

توضیح: آوردن دو یا چند واژه است در بخشی از کلام که توضیح آنها در بخش دیگر آمده است .

رابطه : لف و نشر، « مفعول و فعل » ، « فاعل و فعل » ، « مشبه و مشبه به » ، « مسند الیه و مسند » ، « اسم و متمم » ، « اسم و صفت » و ... است .

لف و نشر دو گونه است :

اگر نشرها به ترتیب توزیع لف ها باشد « مرتب » نامیده می شود . و اگر چنین نباشد « مشوش : به هم ریخته » است .

لف و نشر مرتب هنری تر از مشوش است . موسیقی معنوی که از لف و نشر حاصل می شود به دلیل در گیری ذهن برای یافتن ارتباط لف و نشر هاست .

....

از اسلاید هفت

خود آزمایی



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع)در 105 صفحه ورد قابل ویرایش

مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع)در 105 صفحه ورد قابل ویرایش

فهرست مطالب:

مبحث صفحه

فصل اول: کلیات

مقدمه .....................................................................................................................

بیان مسئله................................................................................................................

اهمیت موضوع.........................................................................................................

شیوة تحقیق..............................................................................................................

محدویت‌ها..............................................................................................................

توضیحات................................................................................................................

فصل دوم: نگاهی ادبی به سوره یوسف(ع)..................................................................

فصل سوم: خلاصه و نتیجه‌گیری................................................................................

منابع و مآخذ............................................................................................................

فصل اول:

کلیات

مقدمه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

«قرآن، نوری است که خاموشی ندارد؛ چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که روندة آن گمراه نگردد، شعله‌ای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است که ستون‌های آن خراب نشود، شفا دهنده‌ای است که بیماری‌های وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند، و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند.

قرآن، معدن ایمان و اصل آن است، چشمه‌های دانش و دریاهای علوم است، سرچشمة عدالت و نهر جاری عدل است، پایه‌های اسلام و ستون‌های محکم آن است ، نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین‌های آن است.»[1]

بار دیگر خدای مهربان را شکر می‌گویم که توفیق داد تا مدتی از عمر خود را در کنار قرآن و با قرآن باشیم و خاصعانه در درگاه ربوی‌اش مسئلت دارم که چه در دنیا و چه در آخرت این توفیق را هرگز از من سلب ننماید و قرآن را همواره مونس و یاورم قرار دهد. مجموعة حاضر با نام «نگاهی ادبی به سورة یوسف (ع)» به عنوان پروژه تحقیقاتی پایان دوره چهار ساله تحصیل در رشته تربیت معلم قرآن کریم در دانشکده علوم قرآنی تهران، به رشتة تحریر درآمده است.

حال سؤالاتی که مایلم پاسخ دهم یکی این است که «چرا نگاه ادبی؟» و دیگر اینکه «چرا به سوره یوسف؟»

و اما پاسخ سؤال اول از این قرار است که همانطور که می‌دانیم، قرآن کریم به عنوان آخرین پیام مستقیم خداوند برای بندگان، تنها ریسمان استواری است که می‌توان به آن چنگ آویخت و به کمک آن، در چند روزة زندگانی دنیوی از شر شرارتهای دشمنان بشریت (شیطان و جنودش) جان سالم به در برد و در پناه رحمت الهی قرار گرفت.

کتاب مقدسی که از آن صحبت می‌کنیم، مجموعه‌ای از معانی بلند و مضامین عالی انسان سازی و هدایت آدمی به سوی رسیدن به کمال است و گویندة چنین معانی نورانی، آنها را در قالب لفظ‌های قابل فهم برای بشر درآورده و به او ارزانی داشته است.

برای رسیدن به هر نقطه بلندی، باید از راه مناسب آن عبور نمود. برای فتح هر قله مرتفعی باید دامنه آن کوه را پیمود. برای دستیابی به قلة مفاهیم ارزشمند قرآن نیز راه منطقی و عقلائی آن این است که از دامنة الفاظ قران حرکت نموده و آرام آرام بالا رفت تا به نتیجه مورد نظر رسید. الفاظ و عبارات قرآن به منزله پلکانی است که بدون در نظر داشن آن، تصور رسیدن به بام رفیع مفاهیم قرآنی، ناممکن می‌نماید. لذا اولین گام در راه شناخت قرآن، آشنایی با الفاظ قرآن است. و این آشنایی خود مستلزم آشنایی نسبتاً کامل با زبان عربی است. چرا که قرآن کریم «بلسانٍ عربیٍ مبینِ» آموختن این زبان و درک مقتضیات آن، یکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر است.

اینجانب سعی کرده‌ام با نگاه به قرآن کریم از زوایه ادبیات، تا حدودی اولین گام خود را در راه انس با قرآن بردارم. و چنان که ذکر شد، استدلالم این است که چگونه می‌توان ادعای «فهم» قرآن را داشت در حالیکه ذهن با فضای ادبیات عرب بیگانه باشد؟!

و این پاسخ به کسانی است که آموختن قواعد ابتدایی زبان عربی را برای آشنایی با قرآن، امری بیهوده و راهی فرعی تصور می‌کنند و بدون جدی گرفتن صرف و نحو، اهتمام خویش را صرف آموختن اقوال تفسیری مفسران کرده‌اند. غافل از اینکه همان مفسرانی که اینان اکنون نظراتشان را مطالعه کرده و فرا می‌گیرند، روزگاری با همین قواعد به ظاهر سادة اعلال ، دست و پنجه نرم کرده‌اند و یا اینکه مدتها از عمر خود را صرف کرده‌اند تا مثلاً اعراب محلی جملات را بشناسند و خلاصه هر کس در رابطه با علوم مختلف قرآنی، به نوعی صاحب نظر شده است، مطمئناً زمانی در قواعد ادبیات و بلاغت عربی، استخوان خرد کرده است.

و اما پاسخ سؤال دوم:

انگیزه‌های انتخاب سورة یوسف را در چند مورد می‌توانم بیان کنم:

اولاً: راهنمایی استاد گرامی‌ام به این سوره برای کارکردن، یکی از عوامل انتخاب آن ثالنیاً این سوره شامل یکی از زیباترین قصه‌های قرآن و یکی از زیباترین شیوه‌های قصه‌گویی است. و قرار گرفتن (بیش از پیش) در جریان داستان حضرت یوسف (ع) خود یکی از انگیزه‌های انتخاب این سوره بود.

ثالثاً: به نظرم رسید که حجم این سوره با نوع فعالیت بنده که در حد یک پروژه تحقیقات است (و نه بیشتر)، متناسب است. به این معنی که آیاتش نه چندان زیاد است که عملاً نتوان آنها را مورد برررسی قرار داد و نه چندان کم است که پرداختن به آن، کمتر از حد انتظار باشد،

بیان مسئله و اهمیت موضوع:

چنان که ذکر شد، مسئله اصلی و مهم در انجام این تحقیق، چیزی نبوده است جز آشنایی بیشتر با فضای ادبیاتی بخشی از قرآن. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد مطالب گذشته قدری اهمیت موضوع را روشن کرده باشد. با اینحال در اینجا در مقام بیان اهمیت پرداختن به ادبیات قرآن، مقدمتاً عرض می‌کنم که پرودگار قادر سبحان، به موجودات این عالم، هستی بخشیده است و در این میان افراد بشر را به داشتن قوة ادراک و تعقل بر دیگر موجودات برتری داده و آنها را به داشتن قدرت اراده و انتخاب گرامی داشته است. و باز از روی مهربانی، برای هدایت انسا، هادیان و راهنمایانی از جانب خود، به سوی او گسیل داشته است. و معجزة جاویدان آخرین فرستادة خود را کتاب قرار داده است که «تبیاناً لکلّ شیء» است. حال این ما و این قرآن. در شرایطی که اتمام دورة‌ امتحان و آزمایش ما معلوم نیست و نمی‌دانیم چه زمانی این اختیار و قدرت انتخاب از ما سلب خواهد شد و در حالیکه شیطان و مزدورانش دست به دست هم داده‌اند تا تک‌تک افراد بشر را از صراط مستقیم خارج نمایند و آنها را تا ابد زبان کار سازند، در عین حال، با دانستن این مطلب که تنها راه بشریت تمسک به قرآن و همچنین قرآن‌های ناطق: اهل بیت علیهم السلام) می‌باشد، به نظر شما آیا در روی این کره خاکی کاری مهم‌تر از پرداختن به قرآن و اهتمام به فهم معانی آن که مؤثرترین کار در جهت عمل به مضامین عالی آن است، وجود خواهد داشت؟ و آیا (چنان که ذکر شد) این مقصود جز در سایة همت به قرار گرفتن در فضای زبان عربی میسر است؟ اگر پاسخ این سؤالات منفی است، پس به روشین مشخص است که دست کم یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که جا دارد تا مورد بررسی قرار گیرد، پرداختن به ادبیات قرآن کریم است. و خدا را شاکریم که اکنون چنین توفیقی را به ما ارزانی داشته است هر چند کار ما بسیار کوچک است اما به هر حال از «هیچ» بهتر است.

درجاتٍ:[2]

ظرف مکان، متعلق به نرفع

مفعول مطلق نائب از مصدر: نرفع رفعاً متکناً.

قالوا أن سیرق فقد سرق أخ له من قبل فأسرّها یوسف فی نفسه و لم یبدها لهم قال أنتم شرّ مکاناّ والله أعمل بما تصفون (77) قالوا یا أیها العزیز أنّ له أباً شیخاً کبیراً فخذ أحدنا مکانه أذّا نرئک من المحسنین (78) قال معاذالله أن ژتأخذ ألاّ من وجدنا متاعنا عنده أنّا أذاً لظالمون(79)

ترجمه: برادران گفتند: اگر او- بنیامین- دزدی کند، جای تعجب نیست، برادرش یوسف نیز قبل از او دزی کرد. یوسف سخت ناراحت شد و این ناراحتی را در درون خود پنهان داشت و برای آنها آشمار نکرد. همچنین اندازه گفت: شما از دیدگاه من از نظر منزلت، بدترین مردمید و خدا از آنچه توصیف می کنید آگاه‌تر است. (77) گفتند: ای عزیز! او پدر پیری دارد که سخت ناراحت می‌شود. یکی از ما را به جای او بگیرد. ما تورا از نیکوکاران می‌بینیم . (78) گفت: پناه بر خدا که ما غیر از آن کس که متاع خوند را نزد او یافته‌ایم بگیریم. درآن صورت ، از ظالهان خواهیم بود. (79)

اعراب: أن یسرق.: اِن حرف شرط جازم فعلین است. . «یسرق» ، فعل شرط و مجزوم به أن شرطیه می‌باشد. و اما جواب شرط: همانطور که می‌دانیم، در شر، بحث سبب و مسببّ مطرح است. یعنی جزای شرط باید مسبب از فعل شرط باشد. مثلاً گفته می‌شود : اگر او دزدی کند. تنبیهش می‌کنیم. در این جمله چنانکه می‌بینید، جمله «تنبیهش می‌کنیم» مسبب از دزدی کردن است. به عبارت دیگر «دزدی کردن» سببی است برای «مورد تنبیه واقع شدن» . اما است، چنین ارتباط علت و معلولی دیه نمی‌شود.لذا علیرغم اینکه برخی از ادبا خود جملة «فقد سرق…..» را جزای شرط گرفته‌اند[3]، به نظر می‌رسد باید چیزی در تقدیر گرفته شود. مثلاً گفته شود: «اگر او دزدی کند، جای تعجب نیست چرا که برادرش هم قبل از او دزدی کرد». چنانکه در ترجمه ذکر شده از آیه نیز این مطلب روشن است.

فأسترها: در اینجا فنی وجود دارد که ادیبان از آن به عنوان «اضما علی شریطة التفسیر» یاد می‌کنند. یعنی چیزی اول بصورت مبهم و فقط با ذکر یک ضمیر آورده شود و سپس با عبارتی که ذکر می‌شود، ابهام آن ضمیر بر طرف شده و منظور از آن مشخص شود.

بنابراین، تقسیر«ها» در فعل «فأسرها» جمله «انتم شرمکاناً» می‌باشد. و این ضمیر به این دلیل مؤنث آورده شده که لفظ «جمله» مؤنث می‌باشد. مانند این است که گفته شود: فأسر الجملة التای هی قوله انتم شرمکاناً»[4]

ابن مسعود، این کلمه را به جای «فاسرها» «فأسرّها» و فأسرّه» خوانده است. که معلوم می‌شود به جای «حمله» ارادة «قول» یا «کلام» کرده است.[5]

برخی نیز معتقدند ضمیر «ها» به «نسبت سرقت دادن برادران به یوسف» برمی‌گردد.[6]

برخی نیز معتقدند که در کلام، تقدیم و تأخیری صورت گرفته است: یعنی اصل آن چنین بودن: «قال می نفسه انتم شر مکاناً و أسرها» یعنی این کلمه را پنهان کرد.[7]

قال انتم شرمکاناً : استیناف بیانی.[8]

بدل از جمله «فأسرّها».[9]

مکانه[10]: مفعول دوم برای فعل امر «خذ» به تضمین معنای «اجعل»

ظرف و متعلق به فعل «خذ»

أن نأخذ: مصدر مؤول مجرور به حرف جر «من» متعلق به عامل مفعول مطلق «معاذ» یعنی ممکن است چنین چیزی باشد: أعوذبالله معاذاً من أن نأخذ (مِن أخذنا غیرً من وجدنا )

نکتة قابل ذکر اینکه در زبان عربی، حذف حرف جر قبل از «أن» و «أن» قیاسی است.

الاّ من: استنثنای مفرغ، بنابراین مستثنی به خواهش عامل، اعراب می‌گیرد. و در اینجا کلمة «من» لفظاً مبنی بر سکون، و محلاً منصوب، مفعول به برای «نأخذ» می‌باشد.

توضیح: استثنای مفرغ،آن است که مستنثنی در کلام ذکر نشده باشد. و در اینجا شاید منظور چنین باشد: «معاذالله أن نأخذ شخصاً أو فرداً غیرَ من وجدنا. »

فلمّا استیئسوا منه خلصوا نجیاّ قال کبیر هم إلم تعلموا أن أباکم قد أخذ علیمک موثقا من الله ومن قبل ما فرّطتم فی یوسف فلن ابوح الأرض حتیّ یأذن لی أبی أو یحکم الله لی و هو خیر الحاکمین(80).

ترجمه: هنگامی که برادران ا زاون مأیوس شدند، به کناری رفتند و با هم به نجوا پرداختند. برادر بزرگشان گفت: آیا نمی‌دانید پدرتان از شما پیمان الهی گرفته، و پیش از این درباره یوسف کوتاهی کردید؟ من از این سرزمین حرکت نمی‌کنم تاپدرم به من اجازه دهد. یا خدا درباره من داوری کند. که او بهترین حکم کنندگان است. (80).

شرح لغات:

استیأسوا: «»یئسوا. و زیادة المسین و المَاء فی المبالغة. نحو استعصم[11]».

«الیأس: قطع الطمع من الامر».[12]

خلصوا: «اعتزلو و انفردوا عن الناس خالصین لایخالطهم سواهم».[13]

نجیّاً: « النجی مصدر بمعنی التناجی کما قیل «و اذهم نجوی» تنزیلاً للمصدر منزلة‌الوصف. أو قوماً نجیّلً أی مناجیاً لمناجات بعضهم بعضاً»[14]

«نجی به معنای کسی است که آهسته و در گوشی حرف بزند. که هم وصف مفرد می شود، مثل «و قربناة نجیاً» و هم وصف جمع، مثل اینجا. زیرا اصل کلمة مصدر است که صفت واقع می‌شود.»[15]

لن أبرحً: «بَرحَ براحاَ به معنی دور شدن انسان از موضع خود می‌باشد».[16]



خرید فایل


ادامه مطلب ...

تحقیق صنایع ادبی بدیع جناس ایهام تشبیه و غیره

تحقیق صنایع ادبی بدیع جناس ایهام تشبیه و غیره

مقدمه

بدیع چیست؟

بدیع چنانکه قدما گفته اند علمی است که از وجوه تعیین کلام بحث می کند و از ما بدیع مجموعه شگردهایی است (با بحث از فنونی) است که کلام عادی را کم و بیش تبدیل به کلام ادبی می کند و یا کلام ادبی را به سطح والاتری (از ادبی بودن یا سبک ادبی داشتن) تعالی می بخشد.

مثلا مهم ترین عاملی که به این کلام سعدی حیثیت ادبی بخشیده است آوردن لفظ (خویش) به دو معنی مختلف است (جناس تام) :

غم خویش در زندگی خور که خویش به مرده نپردازد از حرص خویش

به همین لحاظ اگر به جای یک خویش(قوم) و به جای دیگر(خود) بگذاریم دیگر کلام ادبی نخواهد بود.

همین توجه ذهن به وجود این گونه ارتباطات هنری در بین کلمات است که جنبه های زیبا شناختی کلام را مشخص و برجسته می کند و در خواننده احساس التذاذ هنری به وجود می آورد.

گاهی در کلام عواملی است که می توان در مقام تمثیل به آنها(پارازیت) گفت، بدین معنی که گیرنده را در فهم مستقیم پیام فرستنده دچار اشکال می کند و به عبارت دیگر باعث مکث یا وقفه در روانی کلام می شوند. اما دقت در فهم آن ها منجر به درک حیثیت ادبی کلام می شود. شاعر به جای آن که بگوید شیرین تنها ماند، می گوید: «چو تنها ماند ماه سروبالا» و به جای آن که بگوید از چشمان اشک ریخت، می گوید: «فشاند از نرگسان لؤلؤ لالا» و گاهی شاعر دست به «غریب سازی» می زند و فعلی در طی کلام می آورد که از نظر ارتباط با متمم یا مفعول موجب اعجاب و تعجب هنری می شود.

تاریخچه بدیع

کوشش در تبیین مساله اعجاز قرآن کریم، علمی مانند معانی و بیان و بدیع را به وجود آورد؛ این است که در کتب قدیم این علوم، مثال ها بیشتر از آیات قرآنی است. واضع علم بدیع را عبدالله بن المعتز(متوفی در 296 هجری قمری) ذکر کرده اند که صاحب کتاب «البدیع» است.

معمولا کسانی که در علم معانی و بیان کتابی تالیف کرده اند در بخش پایانی کتاب خود به بدیع نیز پرداخته اند. چنان که در تلخیص المفتاح خطیب قزوینی(متوفی در 739) و مطول و مختصر سعدالدین تفتازانی چنین است.

به طور کلی می توان گفت که بعد از تفتازانی در معانی و بیان و بدیع، سخن و نظم و نسق تازه یی مطرح نشد، چنان که کتب معاصران ما- مانند بسیاری از اسلاف- چونکتاب استاد آهنی صاحب معانی و بیان و شادروان رجائی صاحب معالم البلاغه و مرحوم حسام العلما صاحب در رالادب و غیره همه رونویسی هائی از مختصر و مطول است و تنها حرکت تازه در آن ها آنجاست که از شعر فارسی مثال هایی به مطالب تفتازانی افزوده اند(و این کوشش البته ارزشمند است).

قدیمی ترین کتاب بدیع در زمان فارسی، ترجمان البلاغه رادویانی(قرن پنجم) است و بعد از آن حدائق السحر فی دقائق الشعر رشید و طواط(متوفی در 573) که در غالب مواضع به ترجمان البلاغه نظر داشته است. اما آخرین و مهم ترین کتاب کلاسیکی که در آن نظم و نسقی نو دیده می شود کتاب مستطاب المعجم فی معابیر اشعار العجم شمس قیس رازی است(که ام هم به نوبه خود به حدائق السحر نظر داشته است) و بعد از آن کتب مهمی- مگر یکی دو عنوان – در بدیع فارسی تالیف نشده است.

ایهام

در این روش کلمات موهم معانی مختلف اند (حداقل دو معنی). و ممکن است با آن معانی مختلف؛ با کلمات دیگر کلام، رابطه ایجاد کنند. مصادیق آن عبارتند از:

1. ایهام (= توریه، توهیم، تخییل)

کلمه ای در کلام حداقل به دو معنی بکار رفته باشد:

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است

حافظ

مردم در مصراع دوم به دو معنای انسان و مردمک چشم بکار رفته است ودر هر معنی با کلمات دیگر تناسب دارد:

الف: در معنی انسان با نشستن و حال و طلب مربوط است.

ب: در معنی مردمک با گریه و چشم و خون و دیدن مربوط است.

مقدمه ...................................................................................................................1

فصل اول

روش تسجیع ...........................................................................................................16

1- سجع متوازی ....................................................................................................16

سجع و زبان عربی ...................................................................................................16

فصل دوم

روش تجنیس .........................................................................................................19

الف- روش تجنیس در سطح کلمه ........................................................................20

1-جناس تام ..........................................................................................................20

2- جناس مرکب ..................................................................................................21

3- جناس مضارع ..................................................................................................22

5- جناس زاید ......................................................................................................22

الف- جناس مطرف یا مزید: .................................................................................22

ب- جناس وسط ...................................................................................................24

ب- جناس اختلاف مصوت بلند و کوتاه : .............................................................25

ب- روش جناس در کلام .....................................................................................26

فصل سوم

روش تکرار .........................................................................................................28

1- تکرار واک : ..................................................................................................28

الف- همحروفی : ..............................................................................................28

ب: همصدائی : ....................................................................................................29

- تکرار هجا ........................................................................................................30

3- تکرار واژه .....................................................................................................30

الف- ردالصدر الی العجز ...................................................................................30

ب- ردالعجز الی الصدر.......................................................................................30

ج- تشابه الاطراف .............................................................................................31

د- التزام یا اعنات ...............................................................................................31

ه- تکرار یا تکریر................................................................................................32

و- طرد و عکس یا تبدیل و عکس .....................................................................32

4- تکرار عبارت یا جمله....................................................................................33

ارزش تکرار.......................................................................................................33

فصل چهارم

تفنن یا نمایش اقتدار ..........................................................................................35

1- حذف یا تجرید ............................................................................................35

2- توشیح یا موشح ...........................................................................................35

3- واسع الشفتین ...............................................................................................35

4- واصل الشفتین .............................................................................................36

- جامع الحروف ...............................................................................................36

6- رقطا ............................................................................................................36

7- خیفا ...........................................................................................................36

9- ذولغتین .......................................................................................................36

8- فوق النقاط و تحت النقاط ...........................................................................36

فصل پنجم

روش تشبیه..........................................................................................................37

1- مبالغه و اغراق و غلو.....................................................................................37

الف- بیانی........................................................................................................37

ب- حماسی .....................................................................................................37

ج- بدیعی .........................................................................................................38

روش تناسب......................................................................................................39

1- مراعات النظیر (=تناسب، مواخات، توفیق، تلفیق، ائتلاف): .........................39

2- جناس کلمات هم خانواده .........................................................................40

الف- جناس پسوند...........................................................................................40

ب- جناس ریشه.................................................................................................40

3- جابجائی صفت (انحراف در صفت)...........................................................40

فصل ششم

ایهام...................................................................................................................42

2. ایهام تناسب: .................................................................................................44

3. استخدام.........................................................................................................45

فصل هفتم

تعلیل و توجیه.....................................................................................................48

1- حسن تعلیل...................................................................................................48

2- مذهب کلامی .............................................................................................50

3- دلیل عکس..................................................................................................51

4- سوال و جواب ............................................................................................51

خاتمه در بدیع معنوی.......................................................................................52

: 1- تجرید........................................................................................................52

2- مشاکلت .....................................................................................................52

3- لغز یا چیستان ..............................................................................................52

4- معما............................................................................................................53

5- هزل و مطایبه ..............................................................................................53

6- حسن مطلع و حسن مقطع............................................................................53

فهرست ماخذ



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع)

مقاله نگاهی ادبی به سوره یوسف (ع)

مقدمه

بسم‌الله الرحمن الرحیم

«قرآن، نوری است که خاموشی ندارد؛ چراغی است که درخشندگی آن زوال نپذیرد، دریایی است که ژرفای آن درک نشود، راهی است که روندة آن گمراه نگردد، شعله‌ای است که نور آن تاریک نشود، جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهانش خاموش نگردد، بنایی است که ستون‌های آن خراب نشود، شفا دهنده‌ای است که بیماری‌های وحشت انگیز را بزداید، قدرتی است که یاورانش شکست ندارند، و حقی است که یاری کنندگانش مغلوب نشوند.

قرآن، معدن ایمان و اصل آن است، چشمه‌های دانش و دریاهای علوم است، سرچشمة عدالت و نهر جاری عدل است، پایه‌های اسلام و ستون‌های محکم آن است ، نهرهای جاری زلال حقیقت و سرزمین‌های آن است.»[1]

بار دیگر خدای مهربان را شکر می‌گویم که توفیق داد تا مدتی از عمر خود را در کنار قرآن و با قرآن باشیم و خاصعانه در درگاه ربوی‌اش مسئلت دارم که چه در دنیا و چه در آخرت این توفیق را هرگز از من سلب ننماید و قرآن را همواره مونس و یاورم قرار دهد. مجموعة حاضر با نام «نگاهی ادبی به سورة یوسف (ع)» به عنوان پروژه تحقیقاتی پایان دوره چهار ساله تحصیل در رشته تربیت معلم قرآن کریم در دانشکده علوم قرآنی تهران، به رشتة تحریر درآمده است.

حال سؤالاتی که مایلم پاسخ دهم یکی این است که «چرا نگاه ادبی؟» و دیگر اینکه «چرا به سوره یوسف؟»

و اما پاسخ سؤال اول از این قرار است که همانطور که می‌دانیم، قرآن کریم به عنوان آخرین پیام مستقیم خداوند برای بندگان، تنها ریسمان استواری است که می‌توان به آن چنگ آویخت و به کمک آن، در چند روزة زندگانی دنیوی از شر شرارتهای دشمنان بشریت (شیطان و جنودش) جان سالم به در برد و در پناه رحمت الهی قرار گرفت.

کتاب مقدسی که از آن صحبت می‌کنیم، مجموعه‌ای از معانی بلند و مضامین عالی انسان سازی و هدایت آدمی به سوی رسیدن به کمال است و گویندة چنین معانی نورانی، آنها را در قالب لفظ‌های قابل فهم برای بشر درآورده و به او ارزانی داشته است.

برای رسیدن به هر نقطه بلندی، باید از راه مناسب آن عبور نمود. برای فتح هر قله مرتفعی باید دامنه آن کوه را پیمود. برای دستیابی به قلة مفاهیم ارزشمند قرآن نیز راه منطقی و عقلائی آن این است که از دامنة الفاظ قران حرکت نموده و آرام آرام بالا رفت تا به نتیجه مورد نظر رسید. الفاظ و عبارات قرآن به منزله پلکانی است که بدون در نظر داشن آن، تصور رسیدن به بام رفیع مفاهیم قرآنی، ناممکن می‌نماید. لذا اولین گام در راه شناخت قرآن، آشنایی با الفاظ قرآن است. و این آشنایی خود مستلزم آشنایی نسبتاً کامل با زبان عربی است. چرا که قرآن کریم «بلسانٍ عربیٍ مبینِ» آموختن این زبان و درک مقتضیات آن، یکی از ضرورتهای اجتناب ناپذیر است.

اینجانب سعی کرده‌ام با نگاه به قرآن کریم از زوایه ادبیات، تا حدودی اولین گام خود را در راه انس با قرآن بردارم. و چنان که ذکر شد، استدلالم این است که چگونه می‌توان ادعای «فهم» قرآن را داشت در حالیکه ذهن با فضای ادبیات عرب بیگانه باشد؟!

و این پاسخ به کسانی است که آموختن قواعد ابتدایی زبان عربی را برای آشنایی با قرآن، امری بیهوده و راهی فرعی تصور می‌کنند و بدون جدی گرفتن صرف و نحو، اهتمام خویش را صرف آموختن اقوال تفسیری مفسران کرده‌اند. غافل از اینکه همان مفسرانی که اینان اکنون نظراتشان را مطالعه کرده و فرا می‌گیرند، روزگاری با همین قواعد به ظاهر سادة اعلال ، دست و پنجه نرم کرده‌اند و یا اینکه مدتها از عمر خود را صرف کرده‌اند تا مثلاً اعراب محلی جملات را بشناسند و خلاصه هر کس در رابطه با علوم مختلف قرآنی، به نوعی صاحب نظر شده است، مطمئناً زمانی در قواعد ادبیات و بلاغت عربی، استخوان خرد کرده است.



[1] ترجمه نهج‌البلاغه، انتشارات مشرقین، چاپ هفتم، محمد دشتی، صص 419-418 خطب 198.

فهرست مطالب:

مبحث صفحه

فصل اول: کلیات

مقدمه .....................................................................................................................

بیان مسئله................................................................................................................

اهمیت موضوع.........................................................................................................

شیوة تحقیق..............................................................................................................

محدویت‌ها..............................................................................................................

توضیحات................................................................................................................

فصل دوم: نگاهی ادبی به سوره یوسف(ع)..................................................................

فصل سوم: خلاصه و نتیجه‌گیری................................................................................

منابع و مآخذ



خرید فایل


ادامه مطلب ...

آموزش آرایه های ادبی به صورت جامعاین کتاب برای همه افرا از دبستان تا داوطلبان کنکور و سایر علاقمندان به ادب فارسی مفید است

آرایه‌های ادبی یا صناعات ادبی یا صنایع ادبی در ادبیات بکار بردن فنونی است

که رعایت آنها بر جلوه‌ها و جنبه‌های زیبایی و هنری سخن می‌افزاید.

صنایع ادبی دو دسته تناسب‌هایی آوایی و

معنایی است.

در این کتاب به صورت کامل آرایه ها توضیح داده شده است و همراه با مثال است.

ما به شما تضمین می دهیم پس از اینکه این کتاب را مطالعه کنید دیگر

در دستور زبان فارسی هیچ مشکلی نخواهید داشت .

همچنین درصد شما در آزمون ها به طور چشمگیری افزایش می یابد.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مقاله تعریف سبک و انواع سبک های ادبی در شعر فارسی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب *   فرمت فایل :Word ( قابل ویرایش و آماده پرینت )    تعداد صفحه:16 مقدمه از دوران صفویه به بعد یعنی از اوائل قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم سبک تازه ای در شعر فارسی پیدا شد به نام سبک هندی. این سبک هندی نتیجهء اتفاقات و دگرگونی های سیاسی و ایدئولوژیک مذهبی بود که در روزگار صفویان در ایران به وقوع پیوست و پرداختن به آن در اینجا میسر نیست. تنها می شود به شعر گریزی دربار نورسیدگان متکی به شمشیر قزلباش اشاره کرد که بیش و پیش از هرچیز، دغدغهء رواج وگسترش خونین مذهب تشیع را داشتند و جز به جاعلان حدیث و متشرعان شیعی و مرثیه خوانان و روضه سرایان اعتنایی نمی کردند. وهمین سـیاســت دینی ـ فرهنگی و ایدئولوژیک که با خشونت و بربریت تامّ بر مردم سراسر ایران اعمال می شد بسیاری از اهل فرهنگ و هنر و شعر را از ایران به سوی هند گریزاند! به هر حال، اکث ...


ادامه مطلب ...

دانلود مقاله دانش های زبانی و ادبی

لینک و پرداخت دانلود * پایین مطلب *     فرمت فایل : word ( قابل ویرایش )     تعداد صفحه :11       مقدمه :   دانش های زبانی و ادبی نکته اولدیدید که شعر کلاس انشا از چند قسمت تشکیل شده بود . که هر قسمت چهار مصراع داشت . با کمی دقّت در می یابیم که مصراع های زوج هم قافیه هستند . مثلاً در قسمت اول « سال » و « خوشحال » هم قافیه بودند و در قسمت دوم « غوغا » و « انشا » هم قافیه و « بود » و « بود » ردیف هستند . به این نوع شعر « چارپاره » می گویند چون هر قسمت آن چهار پاره (مصراع ) دارد . نکته دومبه این قسمت توجّه کنید : « شبنم از روی برگ گل برخاست       گفت می خواهم آفتاب شوم . »می دانیم که برخاستن و سخن گفتن ، ویژگی انسان و برا ...


ادامه مطلب ...

دانلود متن نامه ادبی وعاشقانه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب* فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت) تعداد صفحه:1           بگذار گریه کنم .................نه برای تو.................... برای عشقی که مرده است بگذار گریه کنم .................نه برای تو..................برای صداقت که کمرنگ شده است بگذار گریه کنم .................نه برای تو ...................برای غمها که یکنواخت شده است بگذار گریه کنم .................نه برای تو....................برای آرزوها که از بین رفته اند بگذار گریه کنم ................نه برای تو....................برای محبت ها که ساکت شده اند بگذار گریه کنم ...


ادامه مطلب ...

چند جلد کتاب ادبی

چند جلد کتاب ادبی نفیس شامل لیلی و مجنون ، مثنوی معنوی ، سفر به ولایت عزرائیل شرحی بر چند غزل حافظ ، پارسی را پاس بداریم و نغمه های استاد شجریان   ...


ادامه مطلب ...

دانلود متن ادبی عرفانی -یا صاحب زمان

لینک و پرداخت دانلود * پایین مطلب *   فرمت فایل : word ( قابل ویرایش )   تعداد صفحه : 3       مقدمه: آقا جان ! در وصف تو چه بگویم ؟ چگونه به تو بگویم دوستت دارم . من نگویم که تو را به اندازه ی آسمان و زمین دوست دارم چون آسمان و زمین در مقابل تو ناچیز است . من نمی گویم که تو را به اندازه ی دریا دست دارم چون دریا در مقابل تو قطره ی کوچکیست – من نمی گویم که تو را به اندازه ی دنیا دوست دارم . چون دنیا در مقابل عدل تو محکوم است ...


ادامه مطلب ...