پایان نامه مروری بر تاریخ سیاسی گیلان بعد از اسلام.اداره ایالت گیلان در دوره صفویه
چکیده
گیلان دره ای است به هم پیوسته و در آن ابریشم و برنج به حد وفور به عمل می آید و پارچه های ابریشمی نه تنها در ایران بلکه در اروپا نیز شهرت دارد. در گیلان هر قدر به دریا نزدیک شویم طوری جنگلهای انبوه پوشیده شده که نمی توان راهی به داخل ایالت باز کرد. ورود به گیلان در دوره صفوی از چهار طریق بسیار دشوار انجام می گرفت اما این عیب با شاهرایی که به دستور شاه عباس از استرآباد به آستارا کشیده شد از میان رفت. مردم گیلان پیش از اسلام مستقل زندگی کرده، و پادشاهی های کوچک داشتند. در قرن سوم هجری حکومت علویان زیدیه گیلان پایه گذاری شد. اولجایتو نیز نتوانست این سرزمین را تحت فرمان خود درآورد. در سال 883 هـ . ق با فرمانروایی کارکیا میرزاعلی گامهای موفقیت آمیز برای پادشاهی صفویه برداشته شد. در ابتدای این دوران با سیاست مذهبی شاه اسماعیل اول و ایجاد وحدتی سیاسی مردم ایران تحت فرمان وی بودند ولی پس از شکست چالدران و مرگ وی اوضاع ایران آشفته شد. با سلطنت شاه عباس اول اوضاع ایران رو به پیشرفت نهاد. در زمان تشکیل دوره صفوی خان احمد گیلانی بر این سرزمین فرمانروایی می کرد. شاه طهماسب به دلایلی خان احمد را زندانی کرد. او در زمان سلطنت محمد خدابنده آزاد گردید. در زمان سلطنت شاه عباس اول با به تصرف درآمدن گیلان، استقلال آن از بین رفت ولی مردم روحیه آزادی خواهی خود را از دست ندادند. گیلان در این دوره دارای مذهب شیعه اثنی عشری بوده و اقلیتی مذهبی نیز در آن زندگی می کردند. مردم گیلان حتی پایین ترین افرادش از تواضع وادب برخوردارند. از اعیاد ملی آنان جشن نوروز، جشن تیرگان، جشن مهرگان، جشن فروردگان را می توان نام برد.
از اهداف نگارش این تحقیق بررسی دیدگاههای جهانگردان غربی در مورد اوضاع جغرافیایی، سیاسی، اداری، اقتصادی و فرهنگی گیلان و جایگاه این سرزمین در این دوره می باشد که از طریق مطالعات وفیش برداری از کتب مختلف به خصوص سفرنامه ها و منابع اصلی و با تطابق و تحلیل مطالب صورت گرفته است. گیلان در دوره صفویه از اهمیت خاصی برخودار بوده و مرکز نفوذ و تبلیغات موفقیت آمیز آنها به حساب می آمده است.
واژگان کلیدی : میرزا علی کارکیا، گیلان، جهانگردان، صفویه، خان احمد خان، اسماعیل میرزا، شاه عباس کبیر.
مقدمه
ولایت جنگلی و کوهستانی که در نقشه امروزی ایران، گیلان نام دارد در زمان ساسانیان دیلمان و دیلمستان معروف بود. این ولایت از روزی که در تاریخ شناخته شده، نشیمن دو تیره مردم بوده که تیره ای را «گیل» و دیگری را «دیلم» می نامیدند. گیلان یا تیره گیل در کناره های دریای خزر که اکنون رشت و لاهیجان است زندگی می کردند و با آذربایجان و زنجان نزدیک و همسایه بودند. دیلمان در کوهسار جنوبی ولایت در آنجاها که اکنون رودبار و الموت است جای داشته، بیشتر با قزوین وری همیسایه نزدیک بودند.
گیلان از گذشته های دور تا چند قرن پیش به دو بخش تقسیم می شد. بخش غربی یعنی سمت راست سفیدرود را «بیه پس» و بخش شرقی یا سمت چپ آن را «بیه پیش» می گفتند.
نام این ایالت که ساکنانش گاهی آن را گیل، زمانی گیلان و گاهی گیلانات می نامیدند در واقع معرّف سرزمین باتلاقی است که به معنی گِل است.
زبان مردم گیلان گیلکی بوده است.
مردم گیلان در دوره های مختلف، مستقل زندگی می کردند. با تمام توانایی و قدرتی که کشورگشایان عرب در آُن زمان داشتند ساکنان کرانه های خزر مخصوصاً گیلان سر به اطاعت آنان فرود نیاوردند.
از اوایل دوران صفویه تا زمان پادشاهی شاه عباس اول گیلان همچنان دارای حکومتهای مستقل و پادشاهی های کوچک بود.