مجموعه نکتههای کنکوری عربی 1و2 در 57 صفحه ورد قابل ویرایش
خلاصه مطالب درسی
و نکات کنکوری
انواع کلمه:
کلمه در زبان عربی بر 3 قسم است: 1- اسم 2- فعل 3- حرف
1- اسم: آن است که به تنهایی در جمله معنا دارند و بدون داشتن زمان در جمله ایفا میشوند. مانند تلمیذ- رجل
اسم از لحاظ جنس و تعداد حروف به چهار دسته تقسیم میشوند.
1- اسم یا مفرد، مثنی، جمع
2- اسم یا مذکر، مونث
3- اسم یا مجازی، حقیقی
4- اسم یا معرفه، نکره
1- اسم مفرد: تنها بر یک نفر، یا یک شیء دلالت میکند مانند: مسلم، کتاب، رجل
مفرد هیچ علامت و نشانه ای ندارند.
2- مثنی: (تثنیه): بر 2 نفر یا دو شیء دلالت میکنند علامت آن در عربی (انِ، ینِ) به آخر مفرد مذکر است مانند: طالب طالبانِ ، طالبینِ
نکته: هرگاه بخواهیم از اسم مفرد مونث مثنی مونث بسازیم از طریق زیر عمل میکنیم:
1- ة گرد را از آخر آن حذف می کنیم.
مومنة مؤمن مومنت مومنتانِ- مومنتینِ
2- به جای آن (ت) می گذاریم.
3- سپس علامت مثنی را به آخرش می افزائیم.
3- اسم جمع: بر بیش از 2 ، 3 نفر یا بیشتر دلالت میکنند.
1- جمع مذکر (سالم)
جمع بر 3 نوع است 2- جمع مونث (سالم)
3- جمع مکسر (تکسیر)
1- جمع مذکر (سالم): علامت آن (ونَ - ینَ) به آخر اسم مفرد مذکر.
مانند: مسلم مسلمونَ - مسلمینَ طالب طالبونَ - طالبینَ
2- جمع مونث (سالم): علامت آن (اتِ) به آخر اسم مفرد مونث.
نکته: هیچگاه از مفرد مذکر، جمع مونث ساخته نمیشوند.
«طریقه ساختن اسم جمع مؤنث»
1- جمع مونث: از مفرد مونث ساخته میشوند
مجتهدة مجتهد مجتهداتِ
بدین ترتیب
1- ة گرد را از آخر آن حذف می کنیم.
2- به جای آن نشانه جمع مونث (اتِ) به آخرش می افزائیم.
نکته: برخی از کلمات هستند که با (ات) جمع بسته میشوند اگر با این وزنها بر جمع مکسر می باشند.
3- جمع مکسر: (تکسیر)
وزنهای جمع مکسر عبارتند از:
1- هر کلمه ای که بر وزن (اَفْعالْ ، فَعُولْ) باشند جمع مکسرند.
نکته: هر کلمه با 3 حرف (ف ، ع ، ل) خلاصه میشوند که جزء حروف اصلی نامیده میشوند.
حروف زائد: یک یا 2 حرف به 3 حرف اصلی اضافه شوند را حروف زائد گویند.
مانند:
اَشرار شرر= شرّ ذَنوُبْ ذنب
2- هر کلمه ای که بر وزن (فِعالْ) باشند جمع مکسرند.
عِبادْ عَبدْ قبار قبر
نکته: دو کلمه ای از قبیل (ایّام - اسماء) این دو کلمه بر وزن جمع مکسر می روند اما برای مفرد پیدا کردن طبق (ف . ع . ل) مفردشان بدست نمی آیند که مفردشان «یوم، اسم» میباشد.
3- هر کلمه ای که بر وزنهای زیر باشند جمع مکسرند.
وزن: «مَفاعِلْ ، مَفاعِیلْ ، اَفاعِلْ ، اَفاعِیلْ ، فَواعِلْ ، فَواعِیلْ ، فُعَلاء»
مثال: مَساجِدْ ، مکاتیب ، اَکابِر ، اَقاریر ، شواعِرْ ، تواریخ ، شُعَراء
مفرد: مَسْجِدْ ، مَکْتَبْ ، کِبْرْ ، قدر ، شعر ، تاریخ ، شِعْر
اسم مذکر، مونث:
1- اسم مذکر : بر جنس نر یا مذکر دلالت می کند، هیچ علامت و نشانه ای ندارند.
مانند : مسلم - علی - تلمیذ
2- مونث : برجنس زن، یا یکی از نشانه های مونث را به خود دارا باشند مونث است.
نشانه های مونث عبارتند از:
1- ـة گرد در آخر کلمه : شهادة - عالمة - مومنة
2- کلیه اسمهای زن : مریم - زینب - …
3- هر کلمه ای که در آخر آن (ی: الف مقصوره) ، (اء : الف ممدوده) ذکر شوند مونث است.
مانند کبری- صغری- موسی- دنیا (دنیی) ، زهراء - حمیراء - شعیراء
4- ت در فعل . در ماضی آخرین حرف، در مضارع به اولین حرف
ذَهَبَ ذَهَبَتْ یَذْهَبُ تَذْهَبُ
5- اعضای زوج بدن که عبارتند از:
(یَدْ): دو دست ، (رِجْلْ): دوپا ، (الاذن): دوگوش ، (العین): دو چشم
6- اسامی شهرها و کشورها، قبایل، ایران، طهران، کویت، قریش
7- بیشتر جمع مکسر غیراشخاص: مَدارسْ، مَنازِلْ، مَکاتِبْ
8- کلماتی از قبیل: (شَمْس، نَفْس، الارضْ، حَربْ، بَیت، دار، نار) : مونث اند.
اسم مجازی، حقیقی
1- اسم حقیقی: به کلیه اسمهایی که جاندار باشند چه انسان، چه حیوان، چه گیاه جاندار را اسم حقیقی گویند. جواد، الدیک، شجر)
2- اسم مجازی: به کلیه اسمهاییکه جاندار نباشند اسم مجازی گویند مانندالجدار، قلم، کتاب.
نکته: اسم مذکر، مونث خود بر چند شاخه تقسیم میشوند:
1- اسم مذکر: بر 2 نوع است:
2- اسم مونث خود بر 4 نوع است:
1- مونث حقیقی : آن است که علامت مونث را به خود داشته باشند و جاندار
مانند: دجاجة - فاطمة - لیلی
2- مونث مجازی: آن است که علامت مونث داشته باشند و بی جان.
مانند: محفظة (کیف)، منضدة (میز)، املاء ، انشاء ، عاشوراء ، تاسوعاء
3- مونث لفظی : آن است که علامت مونث را به خود داشته باشند اما در واقع بر جنس مذکر دلالت کنند. مثل : موسی، معاویة، حمزة ، مصطفی، طلحة
4- مونث معنوی : آن است که علامت مونث نداشته باشند اما در واقع خودشان مونث اند.
مانند: الام (مادر) ، أختْ (خواهر) ، بنت (دختر)
نکته: اعضای زوج بدن، اسامی شهرها و کشورها و کلماتی استثناء از قبیل:
«شَمسْ ، نَفسْ ، الارضْ ، حربْ ، بیت ، دار ، نار» مونث معنوی به شمار می روند.
«اسم معرفه ، نکره»
1- اسم معرفه : اسمی که بر تمامی اشخاص شناخته شده باشد.
2- اسم نکره : اسمی که ناشناخته باشد را نکره گویند.
نشانههای معرفه عبارتنداز: (مَعارِفْ شش بُوَد مُضْمِرْ اضافه عَلَمْ و ذو لام و موصول، اشاره)
1- داشتن «ال» در ابتدای کلمه : التلمیذ – الرجل – الشجاع
2- کلیه اسمهای عَلَمْ (مرد، زن، شهر، کشور) معرفه به عَلَمْ گویند. محمد، زینب، ایران، تبریز
3- کلیه ضمایر، موصول، اشاره، استفهام معرفه اند. هو – الذی – ذلک – اَیْنَ
4- هر کلمه ای که مضاف بر کلمه بعدش باشد آن کلمه مضاف بواسطه کلمه بعدش معرفه بهاضافه گویند.
(یک اسم نکرهای که با یک اسم معرفه بیاید آن اسم نکره به واسطه کلمه بعد معرفه بهاضافه گویند.
بابُ الحوائج درسَــهم
«ضمایر» بر دو نوع اند:
صرف چهارده صیغه ضمایر منفصل و متصل
|
| منفصل | متصل |
|
| منفصل | متصل |
غائب مذکر | مفرد | هو | ـه | غائب مونث | مفرد | هی | ـها |
مثنی | هما | ـهما | مثنی | هما | ـهُما | ||
جمع | هم | ـهم | جمع | هُنَّ | ـهُنَّ |
|
| منفصل | متصل |
|
| منفصل | متصل |
مذکر مخاطب | مفرد | اَنْتَ | ـکَ | مخاطب مونث | مفرد | اَنْتِ | ـکِ |
مثنی | انتما | ـکُما | مثنی | انتما | ـکُما | ||
جمع | انتم | ـکُمْ | جمع | انتنَّ | ـکُنَّ |
|
| منفصل | متصل |
متکلم | وحده | انـا | ی |
مع الغیر | نَحْنُ | ـنا |
ضمایر منفصل و متصل خود بر چند نوع اند:
1- ضمایر منفصل بر دو نوعند:
2- ضمایر متصل
برسه نوعند:
2- نکره : ناشناخته:
نشانه های نکره:
1- تنوین ً ٍ ٌ در آخر کلمه تلمیذً - رجلٌ – شجاعٍ
2- داشتن کلمهای که در آخر آن َ ِ ُ باشند و آن در صورتی نکره است که کلمه دارای (ال) نباشد.
نکته: هیچگاه 2 نشانه در یک جمله نمی آیند.
المدرسةٍ = این کلمه غلط است درست آن بدین صورت است: المدرسةِ - مدرسةٍ - مدرسةِ
نشانه های اسم:
1- داشتن «ال» در ابتدای کلمه مانند التلمیذ – الرجل
2- کلیه اسمهای عَلَمْ (به کلیه اسم های مرد- زن- شهر- کشور- علی- مریم- ایران- تبریز)
3- کلیه ضمایر، موصول، اشاره، استفهام
4-
|
هر کلمه ای که مضاف بر کلمه بعدش باشند آن کلمه مضاف اسم است. بابُ الحوائج
5- هر کلمهای که بعد از حرف جر (فی– مِنْ- الی- عَلی- لِـ- بـِ ) ذکر شود اسم است.
|
|
مِنْ صنادیق
سوالات تجزیه اسم (التحلیل الصرفی)
1- چه نوع اسمی است (مفرد، مثنی، جمع) 2- مذکر، مونث
3- مجازی، حقیقی 4- معرفه، نکره
5- مبنی، معرب 6- منصرف، غیرمنصرف
7-جامد، مشتق (درصورت مشتق بودن ازچه نوعی میباشند)
8- ممدود الاخر، مقصور الاخر، منقوص الاخر، صحیح الاخر
از شماره تجزیه 1 تا شماره 4 قبلاً توضیح داده شد.
«مبنی، معرب»
مبنی: آن است که حرکت حرف آخرش ثابت است.
معرب: آن است که حرکت حرف آخر آن تغییر می کند.
اقسام مبنی ها در اسم عبارتند از : (1- کلیه ضمایر 2- موصول 3- اشاره 4- استفهام)
نکته: فقط «اسم اشاره و مثنی» قسمت مثنی معرب اند.
اسم اشاره: نزدیک : «هذانِ، هذینِ – هاتانِ، هاتینِ»
|
دور: «ذانکَ، ذینک- تلکانِ، تلکینِ»
اسم موصول خاص: (الذانِ، اللذینِ، اللتانِ، اللتینِ) : قسمت مثنی معرب اند.
اسم جامد، مشتق:
1- اسم جامد: تمامی اسم های مفرد را جامد گویند.
2- اسم جامد بر دو نوع است:
الف- 1- جامد مصدری: تمامی اسمهای مفرد به غیر از مشتقات را جامد گویند که مشتق را در پیرامون مشتق توضیح خواهیم داد. التلمیذ- الرجل
نکته: اسم های جمع مکسر غیرعاقل جامد مصدری گویند. الاسماء – الایام
ب – جامد غیرمصدری: (کلیه ضمایر، موصول، اشاره، استفهام را جامد غیرمصدری گویند و همچنین لفظ (الله) را جامد غیرمصدری گویند.
2- مشتق: آن است که تنها از بن فعل تشکیل شده باشند.
1- اسم فاعل، مفعول
2- اسم زمان و مکان
اقسام مشتق عبارتند از : 3- اسم آلت
4- اسم تفضیل
5- صفت مشبهه
6- صیغه مبالغه (اسم مبالغه)
1- اسم فاعل، مفعول: در ثلاثی مجرد بر وزن خودشان ساخته می شوند.
نَصَرَ : ناصر (اسم فاعل) ، منصور (اسم مفعول)
ثلاثی: فعلی که ریشه آن دارای سه حرف باشد را ثلاثی گویند: کِتِبوا – نَصَرَ – یَذْهَبانِ
ثلاثی بر دو نوع است:
2- ثلاثی مجرد: به اولین صیغه اصلی فعل که ریشه آن دارای سه حرف باشند را ثلاثی مجرد گویند. کَتَبوا - خَرَجَ
2- ثلاثی مزید : علاوه بر ریشه اصلی فعل یک یا دو حرف به سه حرف اصلی اضافه شوند را ثلاثی مزید گویند. یَسْتَخْدِمونَ : از سه حرف بیشتر باشد ثلاثی مزید
نکته : «اسم فاعل ثلاثی مجرد»
نکته 1 :
1- هرگاه دومین حرف از حروف اصلی آن (و ، ی) باشند برای ساختن اسم فاعل در ثلاثی مجرد (و، ی) به (ائـ) تبدیل میشوند اما برای ساختن اسم مفعول طبق این قاعده بر وزن خودش ساخته میشوند.
|
قَوَمَ قائم مقووم (اسم مفعول)
نکته 2 – هرگاه سومین حرف از حروف اصلی آن (و) باشند برای ساختن اسم فاعل در ثلاثی مجرد (و) به (ی) ختم می شود اما برای ساختن اسم مفعول طبق این قاعده بر وزن خودش می بریم. وقتی که آنرا بر وزن خودش بردیم در اینجا (و، ی) در کنار یکدیگر می آیند که (و) را در (ی) ادغام می کنیم و «ی» تشدید می گیرد.
اسم فاعل اسم مفعول
رَضَوَ راضی مرضوی مرضّی
دَعَوَ داعی مدعوی مدعّی
هَدَوَ هادی مهدوی مهدّی
نکته :
اما برای ساختن«اسم فاعل، مفعول در غیر ثلاثیمجرد (ثلاثیمزید) از طریق زیر عمل میکنیم:
|
1-ازفعل مضارع ساخته میشوند بدین ترتیب مثلاً (از کلمه «قَلَبَ» اسم فاعل، مفعول) باب انفعال
2-
|
حروف مضارعه را از اول آن حذف می کنیم. نْقَلِبُ
3- به جای آن (مُ) می گذاریم. مُنْقَلِبُ
4- حرکت یک حرف مانده به آخر برای ساختن اسم فاعل ( ِ ) مُنْقَلِبْ
و برای ساختن اسم مفعول ( َ ) می گذاریم مُنْقَلَبْ
5- حرکت حرف آخر چه برای اسم فاعل، چه برای اسم مفعول ( ْ ) ساکن می کنیم.
نکته: «نشانه اسم فاعل، مفعول در جمله ثلاثی مزید»
کلمه ای که در جمله «مُ» باشد آن کلمه مشتق یا اسم فاعل، اسم مفعول است.
اِنَّ اللهَ لایُحِبُّ المُسْتَکْبِرینَ و یُرْسِلُ الاَنْبِیاءَ مُبَشِّرینَ و مُنْذَرینَ
طریقه ساختن فعل ماضی، مضارع معلوم به مجهول
1- حرکت حرف اول فعل ماضی یا مضارع را برای مجهول کردن ( ُ ) میدهیم.
2- حرکت یک حرف مانده به آخر برای مجهول کردن در ماضی ( ِ ) و در مضارع ( َ ) میدهیم.
3- حرکت حرف آخر چه در ماضی، چه در مضارع ثابت باقی می ماند.
کَتَبَ (فعل معلوم) ، مجهول آن: کُتِبَ یَسْتَخْرِجُ (فعل معلوم) ، مجهول آن : یُسْتَخْرِجُ
طریقه ساختن جمله معلوم به مجهول
1- فعل جمله را به مجهول تبدیل می کنیم.
2- فاعل جمله معلوم را برای مجهول کردن حذف می کنیم.
3- مفعول جمله معلوم را برای مجهول کردن به جای فاعل جمله مجهول می آوریم و علامت فاعل را به آن میدهیم.
4- دیگر مفعول جمله معلوم را که به جای فاعل جمله مجهول آوردیم در ترکیب بعنوان فاعل فعل مجهول ذکر نمی کنیم بلکه به عنوان نائب فاعل فعل مجهول ذکر می کنیم.
کَتَبَ التلمیذ الدرسَ (جمله معلوم) مجهول آن : کُتِبَ الدرسُ
«طریقه ساختن جمله معلوم به مجهول»
1- فعل جمله را به مجهول تبدیل می کنیم.
2- فاعل جمله معلوم را برای مجهول کردن حذف می کنیم.
3- مفعول جمله معلوم را برای مجهول کردن به جای فاعل جمله مجهول می آوریم و علامت فاعل را به آن میدهیم.
4- دیگر مفعول جمله معلوم را که به جای فاعل جمله مجهول آوردیم در ترکیب بعنوان فاعل فعل مجهول ذکر نمی کنیم بلکه به عنوان نائب فاعل فعل مجهول ذکر می کنیم.
کَتَبَ التلمیذُ الدرسَ (جمله معلوم) (مجهول آن) کُتِبَ الدرسُ
|
یَسْتَخْرِجُ الطلابُ الصَفَ (جمله معلوم) (مجهول آن) یُسْتَخْرِجُ الصفُ
|
نکته 1 :
هرگاه بخواهیم جمله معلوم را به مجهول تبدیل کنیم وقتی که فاعل جمله معلوم را حذف کردیم مفعول جمله معلوم را که به جای نائب فاعل آوردیم اگر به صورت مونث بود فعل ما هم به صورت مونث آورده میشوند.
نَصَرَ علـیُ فاطـمةَ (جمله معلوم) (مجهول آن) نُصِرَتْ فاطـمةُ
نکته 2 :
هرگاه بخواهیم جمله معلوم را به مجهول تبدیل کنیم وقتی که فاعل جمله معلوم را حذف کردیم مفعول جمله معلوم را که به جای نائب فاعل آوردیم اگر به صورت جمع مذکر باشد چون نائب فاعل مرفوع است جمع مذکر هم در حالت رفعی به جای ُ با (ونَ) ختم میشود.
یَصَـلِّیُ المسلمونَ العالـمین (جمله معلوم) (فعل مجهول) یُصَـلَّیُ العالـمونَ
نکته:
فعل های متعددی همه مجهول می باشند به هیچ وجه فعل لازم نمی تواند مجهول واقع شوند.
کَتَبَ (متعددی) (مجهول آن) کُتِبَ
یَسْتَخْرِجُ (متعددی) (مجهول آن) یُسْتَخْرِجُ
«خَرَجَ ، جَلَسَ» لازم است بنابراین نمی تواند فعل لازم را مجهول کرد.
«فعل معتل، صحیح»
1) فعل معتل: فعلی که یکی از حروف اصلی آن حروف عله باشند را معتل گویند.
حروف عله : (و - ا - ی) قَوَمَ - اَخَذَ - یَسَرَ
1- فعل صحیح: فعلی که هیچ یک از حروف اصلی آن عله نباشد را صحیح گویند.
کَتَبَ - جَعَلَ - هَبَبَ (هَبَّ) - أمَرَ
نکته:
هرگاه دومین حرف از حروف اصلی آن «و» یا «ا» باشند برای مجهول کردن در ماضی «و»، «ا» به جای حرف یکی مانده به آخر که ( ِ ) کسره میگیرد «و» ، «ا» به (یـ ) ختم میشود و حرف قبل آن هم به کسره ختم میشود.
عَوَشَ (فعل معلوم) (مجهول آن) عِیْشَ
زاد (فعل معلوم) (مجهول آن) زیدَ
و اما اگر فعل مضارع باشند به جای حرف یکی مانده به آخر که «و - ی» باشد «و» یا «ی» به «ا» ختم میشود.
تست عربی با جواب تشریحی در 50 صفحه ورد قابل ویرایش
- عَیِّن الترجمه الصحیحة : «الانسانُ مخلوقٌ مِنْ التُراب و یرجِعُ إلی التُّراب.»
1) انسان، آفریننده خاک از گل است و به گل نیز باز می گردد.
2) انسان، از خاک آفریده شده است و به خاک بازمی گردد.
3) انسان ها، از خاک آفریده میشوند و به خاک نیز برمی گردند.
4) انسان از خون آفریده شده است و به خون بازمی گردد.
2- مَیِّز الصحیح عن الترجمه للعبادة التالیه: «أخی! ما الفائدةُ فی ثَروةٍ و راعَها لعنةُ الناسِ؟!»
1) ای برادر! چه فائده ای است در ثروتی که به همراهش لعنت مردم است؟!
2) برادر من! چه فائده ای است در ثروتی که پشتش لعنت مردم است؟
3) خواهر من! آیا در ثروتی که پشتش لعنت مردم است، فایده وجود دارد؟!
4) فرزند من! آیا در ثروتی که به همراه آن لعنت مردم است، فایده وجود دارد؟!
3- عَیِّنْ الاصحّ والادقّ فی الترجمه: «العلمُ یُحرسُکَ وَ اَنْتَ تُحرسُ المالَ.»
1) تو از علم محافظت میکنی ولی آن از تو محافظت نمیکند.
2) علم از تو محافظت میکند و تو از مال و ثروت محافظت میکنی.
3) علم و ثروت را باید خودت محافظت کنی.
4) علم از او محافظت میکند و تو از ثروت محافظت میکنی.
4- مَیِّز الصحیح عن الترجمه للعبارة التالیة: «هُوَ سافَرَ إلی مکانٍ قریبٍ، یرجعُ بعدَ قلیلٍ.»
1) او به مکانی ناآشنا مسافرت کرد، اندکی بعد برمیگردد.
2) او به مکانی دور مسافرت میکند، اندکی بعد برمیگردد.
3) او به مکانی نزدیک مسافرت کرد، اندکی بعد برمی گردد.
4) او به مکانی نزدیک مسافرت می کرد، اندکی بعد برگشت.
5- عَیِّنْ الاصّحْ والادقّ فی الترجمة : «دینُنا لایَسْمَعُ لنا بالسجود إلّا الله.»
1) دین ما شما را وادار میکند که برای خدا سجده کنید.
2) دین ما به ما اجازه نمی دهد که سجده کنیم مگر برای خداوند.
3) دین تان به ما اجازه نمی دهد که برای غیر خدا سجده کنیم.
4) دین شما به شما اجازه میدهد که برای خدا سجده کنید.
6- مَیِّز الصحیح عن الترجمه للعبارة التالیه: «علِّمنی الهندسةَ فی ثلاثةِ أیّامٍ.»
1) در سه روز هندسه را یاد گرفتیم. 2) در سه روز هندسه را یاد بگیر.
3) در سه روز هندسه را به من یاد بده. 4) در سه روز علم هندسه را فرابگیرد.
7- عَیِّنْ الترجمة الصحیحة: «یُشَجَّعُ القرآنُ الناسَ عَلی الاستفادةِ من الطَّیِّباتِ التی تَضْمَنُ سلامةَ الاَبدانِ.»
1) قرآن انسان ها را در تضمین کردن بدن ها به وسیلهی پاکیزگی کمک میکند.
2) با خواندن قرآن انسان شجاع میشود و سلامتی بدن او تضمین میشود.
3) قرآن انسان رابه استفاده از پاکیهایی که سلامت بدنها را تضمین میکند تشویق مینماید.
4) استفاده از پاکی قرآن سلامتی بدنها را تضمین میکند و این مورد تشویق مردم است.
8- عَیِّنْ الترجمة الصحیحة: «قَصِّر الآمال فی الدنیا تَفُرْ.»
1) کم کردن آرزوها در دنیا موجب رستگاری است.
2) آرزوها را در دنیا کم کن تا رستگار شوی.
3) تقصیر گناهان موجب رستگاری آخرت است.
4) آرزوهایت را در دنیا کم کن تا رستگار شوی.
9- عَیِّنْ الاصّحْ والادقّ فی الترجمه: «حرکةُ الارضِ لیست مخفیةً علی أحدٍ و قصّة غالیلة مشهورة فی هذا المجالِ.»
1)حرکت زمین در دورهی ما برکسی پوشیده نمانده وداستان گالیله دراین بحث معروف است.
2)حرکت زمین بر کسی پوشیده نیست و داستان گالیله در این زمینه مشهور است.
3)دوران زمین به دورخورشید برکسی پوشیده نیست و قصهگالیله در این زمینه معروف است.
4)حرکت زمین بر هیچکسی درعصرما پوشیده نیست وگالیله در این زمینه داستان معروفی دارد.
10- عَیِّنْ الاصّحْ والادقّ فیالترجمه:«اِصْبِرْ حتّی آخُذَ رابتی من بیتالمال فُاساعِدُ ک بشیءٍ مِنْهُ.»
1) صبر کن تا رتبه و درجه ام را در بیت المال به دست آورم و چیزی از آن به من برسد.
2) صبر میکنم تا حقوقم را کامل بگیرم تا بتوانم به خانواده ات کمک نمایم.
3) صبر کن تا حقوقی از بیت المال بگیرم و چیزی از آن را به تو کمک نمایم.
4) صبر کن تا حقوقم را از بیت المال بگیرم و چیزی از آن را به تو کمک نمایم.
11- عَیِّنْ التعریب الصحیح: «خداوند آفرینندهی هر چیزی و آمرزنده هر گناهی است!»
1) اللهُ مخلوقُ کُلِّ شیءٍ و مغفورُ کُلِّ ذنبٍ. 2) اللهُ خالِقُ کُلِّ شیءٍ و مغفورُ کُلِّ ذنبٍ.
3) اللهُ مخلوقُ کُلِّ شیءٍ و غافِرُ کُلِّ ذنبٍ. 4) اللهُ خالِقُ کُلِّ شیءٍ و غافِرُ کُلِّ ذنبٍ.
12- عَیِّنْ التعریب الصحیح: «خوب گوشکردن را بیاموز همانطورکه خوب صحبت کردن را میآموزی.»
1) عَلِّمْ حُسْنَ الاستماعِ کما تتعلَّمُ حُسْنَ الحدیث.
2) تَعَلِّمَ حُسْنَ الاستماعِ کما تتعلَّمُ حُسْنَ الحدیث.
3) تَعَلَّمْ حُسْنَ الاستماعِ کما تَعَلَّمَ حُسْنَ الحدیث.
4) تَعَلَّمْ حُسْنَ الاستماعِ کَما تتعلّمُ حُسْنَ الحدیث.
- گزینهی «3» سطح دشواری: (ساده)
«کَأنَّ» از حروف مشبهه بالفعل و ضمیر «کَ» اسم آن است و محلاً منصوب و «متَردّدٌ» خبر آن است و مرفوع به اعراب اصلی است.
117- گزینهی «2» سطح دشواری: (متوسط)
در گزینهی «1» أصعب» خبر لا است که باید مرفوع باشد. در گزینهی «3» اسم لا نمی تواند معرفه باشد و در گزینهی «4» «رسول» اسم است که اعراب آن فتجه میباشد.
118- گزینهی «4» سطح دشواری: (ساده)
هرگاه عامل نصب بر سر فعل مضارع درآید باید آخر آن را منصوب نماید و نصب آن در صیغههای «مثنی و جمع» به حذف نون میباشد جز در مورد صیغه ی جمع مونث.
119- گزینهی «1»سطح دشواری:(ساده)
گزینهی «1» غلط است، زیرا اسم لا نمی تواند معرفه باشد.
120- گزینهی «2» سطح دشواری: (ساده)
گزینهی (متفرقون)، خبر(اِنَّ) و مرفوع به (واو)، و«بعیدین» خبرافعال ناقصه ومنصوب به«ی» میباشد.
121- گزینهی «2» سطح دشواری: (متوسط)
«اوضاعُ» اسم افعال ناقصه و مرفوع است. «مناسبةً» خبر افعال ناقصه و منصوب است و کلمهی «العالم» مجرور به حرف جر است.
122- گزینه«4» سطح دشواری: (متوسط)
هرگاه «مای کافه» بر سر حروف مشبهه بالفعل بیاید عمل آنرا باطل میکند و جمله بعد از «انَّما» از لحاظ اعراب به حالت اولیه بر می گردد، یعنی کمهی «المومنون» مبتدا و مرفوع به (واو) و «اخوةٌ» خبر و مرفوع است.
123- گزینهی «1» سطح دشواری: (دشوار)
پایان نامه عربی(الحدیقه الأولی معنی النحو فی الاصل وحدة اصطلاحأ)
قسمتی از متن:
فبیّنَ ذلک کلّه مقدّماً له فقال: غُرةً أی هذه غرّة، بضمٌ الغین المعجمة و تشدید الراءِ المهملةِ، و هی بیاضٌ فی جبهة الفرسِ فوقَ الدرهمِ، والغرّةُ من الشهر لیلةُ استهلالِ القمر. و فی الصحاح، غرّةُ کلِّ شیءٍ أولُه و أکرمُه. فعلی النفسیرین الأوّلینِ یکون فیه استعارة مطلقة النحو. قال ابوالفتح بن جنّی فی الخصائص: هو فی الأصل مصدرٌ شایعٌ، أی نحوتُ نحواً، کقصدتُ قصداً، ثُمَّ خصّ به انتحاء هذا القبیل من العلم. کما أنَّ الفقهَ فی الاُصل مصدرُ فقهتُ الشیءَ أی عرفتُه، ثُمَّ خَصّ به علمَ الشریعةِ من التحلیل و التحریم وذکر له نظائر فی قصر ما کان شایعاً فی جنسه علی أحدّ انواعه.
قال: و قد استعملته العرب شرفاً، أنْشَدَ أبوالحسن1:[من الرجز]
7- یَحْدُوبها کُلُّ فتًی هَیَّاتِ و هُنَّ نحوَ البیتِ عامدات2
انتهی.
قبل و إنّما سُمّی هذا العلمَ به لأنّ أمیرَ المُومنینَ(ع) لمّا أمْلَی أصُولَه عَلَی
أَبی الأَسود- کما تَقَدَّمَ- قال له: انْحُ هذا النحوَ یا أبا الأَسود، فَسُمّی به تبرّکاً بلفظه3 الشریف، و اصطلاحاً علمٌ و هو کالجنس یدخلُ فیه جمیعُ العلومِ علی تفاوت معانیها.
«بقوانین ألفاظ العرب»: القوانینُ جمعُ قانونٍ، و هو فی الأَصل لفظٌ یونانی أو سریانیٌ موضوعٌ لمسطر4 الکتابة، و فی الاصطلاح قضیّة کلیّة یتعرّفُ منها أحکامُ جزئیاتِ موضوعِها کقولنا: کلُّ فاعلٍ یجبُ رفعُه، و کلُّ مفعولٍ یجبُ نصبُه5، و کلُّ مضافٍ إلیه یجبُ جرُّه.
و تُرادفُه القاعدةُ والأصلُ و الضابطُ. و هذا افصلٌ أخرج به مالیس بقوانین ألفاظ العرب و علم اللغة، فإنَّه لیسَ بقواعد کلّیّه بل بجرئیّات، و قولُه من حیث الإعراب و البناء أخْرَجَ به ماعدا العلمَ المقصودَ، فانطبق التعریفُ علیه جامعاً مانعأ.
واعلم أنّ هذا الحدَّ جارٍ عَلی عُرفِ الناس اِلآنَ من جعلِ علم التصریفِ قسماً برأسه غیرَ داخلٍ فی علم النحو، والمتعارفُ قدیماً شمولُ علم النحوِلَهُ، و کثیراً ما ینجرّ مسائل من أحد الفنّین إلی الآخَر لِمَا بینَهما من شدّة الارتباط، و لم یکن السلف کسیبویهِ فمَن بعده یُفردون أحدهما عن الآخر بالتضنیف إلّا ما کان عن ابی عثمان المازنی1 و تلاه أبوالفتح بن جنّی و الزمخشرتی و ابن الحاجت و ابن هشام و غیرهم کالمصنف هنا، و فی التهذیب و ممن سلک عُرفَ المتقدّمین مِن المتأخرین.
جمال الدّین ابن مالک و ناظر الجیش2 و الوحّیان و علیه فیقال عوضاً من قولهم من حیثُ الإعرابِ و البناءِ، مِن حیثُ الإفرادِ و الترکیب.
[فائدة علم النحو و موضوعه و تعریف الکلمة و اللفظ]
« و فائدِتُه حفظُ اللسانِ عن الخطاءِ فی المقال» أی فی الکلام و الاستعانةُ علی فهم کتاب الله تعالی و السّنه و مسائلِ الفقه و مخاطبةِ العرب بعضِهم بعضاً. قیلَ و مِن ثَمَّ کانت معرفتُه واجبةً، لأن تعلّمَ الشرایع الواردة بلغة العرب لایَتِمّ إلّا به، و کلُّ ما لایَتِمُّ الواجبُ المطلقُ إلّا به فهو واجبٌ.
ثُمَّ الحنُ مِن أقبح الأشیاء فی الانسان، قال بعضُهم:« لَإن أقْرأ فاسقطْ أحبّ الّی من ان أقرا فالحن» و کتبَ کاتبٌ لأبی موسی الأشعری3، إلی عمر من ابو موسی الأشعری، فکتب الیه عمرُ: عزمت علیک لما قنعت کاتبک سَوطاً. و ذکر ابو عبیدة1 أنَّ هذا الکاتب هو حصین بن أبی الحرّ العنبریّ و أولاده یُنکرون ذلکَ أشدَ الانکار.
و قال رجلٌ لِبَنیه: یا بَنیَّ أصْلِحوا من ألسنتکم، فإنَّ الرجلَ تَنُوُبُه النائبةُ فیجبُ أنْ یتجمّلَ فیها فیستعیر من أخیه دابته و ثوبه، و لا یجدُ مَن یعیرهُ لسانَه ولله درُّ مَنْ قالَ:[من الکامل]
8- النحوُ یبسطُ من لسان الألکن والمرءُ یکرمه إذا لم یلحن
فإذا اطلبتَ من العلوم أجلَّها فأجلُّها منه مُقیمُ الألسنِ2
« و موضوعُه» موضوُع کلِّ علمٍ، ما یبحثُ فی ذلک العلم عن عوارضه الذاتیة و هی اللاحقةُ له أو لجزئَه أو لغرض یساوی ذاته کالتعّجب اللاحق للذات لابواسطة و کالحرکة الإرادیة اللاحقة لِلْإنسان بواسطة أنَّه حیوانٌ و لاشکَ أنّه جزءُ الإنسان و کالضحک العارض لِلْإنسان بواسطة التعجّب.
«الکلمة والکلام» هذا أحَدُ الأقوال الثلاثه فی موضوع علم النحو فقد قیل إنَّ موضوعَه الکلمةُ فَقَط، لأنّه إنّما یُبحَثُ فیه عن الإعراب و البناء و ما یتعلّق بهما، و لاریبَ أنَّ ذلکَ مِن الأحوالِ اللاحقةِ للکلمة و أمّا الحکمُ علی بعض الجمل بالعراب المحلیّ فلتنزیلها منزلة المفرد و وقوعِها موقعَه و قیل إنَّ موضوعَه الکلام فقط لأنّ الکلمة لعدم استقلالها وحدها و عدم حسن السکوت علیها لاتقعُ فی المحاورات إلّا فی ضمن الکلام بل لا یَظهُر أثرُ الإعرابِ والبناء فی آخرها إلّا فی ضمنه، لا سیَّما عند من ذهب إلی أنَّها قبل الترکیب لامعربة و لا مبنیّة.
1 علی بن مؤمن ابوالحسن بن عصفور، حامل لواء العربیة فی زمانه یالأ روس، صنّف الممتع فی التصریف، شرح الجزولیة، تلائة شروح علی الجمل و مات سنة 669، بغیة الوعاه، 2/210.
2 لم یسمّ قاتله، اللغة.
یحدوبها: أی ایل الحجیج أی یزجرها للمشی. هَیّات: فعّال بمعنی الصباح من هیّت به إذا صاح به، و هر مجرور لأنه صفة. عامدات ای قاصدات
3 فی«ح» تبرکا بذکره بلفظه الشریف.
4 فی«س» لمصدر.
5 سقطت هذه الجملة فی پس.
1 التهذیب فی النحو- لا بی البقاء العکبری المتوفی سنة 538. کشف الظنون، 1/518.
2 محمد بن یوسف عبدالدائم الحلبی محب الدین ناظر الجیش مهر فی العربیة و غیرها، شرح التلخیص و التسهیل و مات سنة 778، بغیة الوعاة، 1/275.
3 الأشعری(ابوموسی)(ت44هـ/665م) صحابیّ، احد الحکمین، مع عمرو بن العاص فی تحکیم أذرح بعد صِفیّن الممنجد فی الأعلام ص50.
1 هو أبو عبیدة معمر بن المثنّی ولدسنه 110/728 و من المرجّح جدّاً أنَّ مولده کان بالبصرة، و کان یعدّ من أجمع الناس علماً بلغة العرب القدامی و تاریخهم. تاریخ التراث العربی، فؤاد سزگین 80/111
2 لم أقف علی قائلهما.
پاورپوینت شامل کلیه صفحات همراه با عکس و توضیحات کتاب
افکت و قالب های زیبا
دارای فرم پایانی برای مشخصات دانش آموز