مقاله بخشی در مورد عظمت و شخصیت حضرت فاطمه الزهراء(س) مطرح شده در مجلس عزاداری آن حضرت در 12 صفحه ورد قابل ویرایش
حرف اول
چندی پیش دریکی از مقالات که پیرامون آیه شریفه «و ما علی الرسول الا البلاغ» به رشته تحریر درآمده بود خواندم که رسالت اندیشمندان و عالمان عرصة دین چیزی جز ابلاغ معارف الهی نیست و تکلیف آنان فقط عرضه این معارف عمیق است و در قبال پذیرش یا عدم پذیرش آن از سوی عموم مسؤولیتی ندارند.
درباب این مقاله، اگر چه آیات قرآن مؤید این مطلب هستند که خداوند هر که را بخواهد هدایت میکند، اما اصل مسأله تبلیغ منافاتی با این ندارد که از شیوههای صحیح و کارآمد تبلیغ که متناسب با سطوح مختلف فکری جامعه است بهره بگیریم. هر یک از افراد در فضایی رشد می کنند که مقتضیات خاص خود را دارد و به طبع آن، اولویت ها و دغدغههای ذهنی آنان پیرامون مباحث دینی با یکدیگر متفاوت است و همین تفاوت هاست که رسالت مبلغین را سخت تر می کند. درحالیکه یکی به دنبال کسب معارف قرآن است و از تفاسیر آن استفاده می کند، دیگری در جستجوی مسیری برای تهذیب و تزکیه نفس است و در این بین هستند کسانی که ذهنشان در گیرودار سؤالات بی جواب پیرامون مباحث اعتقادی در حوزه دین است.
مکتب حضرت امیر علیه السلام با سابقه ای که در زمینه ارائه معارف دینی به صورت تخصصی دارد، با وقفه ای طولانی که در روند آن بوجود آمد، همت گمارده است تا فصل جدیدی از فعالیت های خود را در نشر فرهنگ تشیع آغاز کند که دربرگیرنده سطوح مختلف و دغدغه های متفاوت است و نیز به صورتی تخصصی عرضه خواهد گردید. در پایان با عرض تسلیت شمس فروزان عالم امکان، حضرت صدیقه طاهره (س) و با تقدیم این مجموعه به حضور خوانندگان محترم، از الطاف و عنایات آن حضرت و مدد می گیریم تا در این راه قرین توفیقات الهی باشیم.
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابیطالب (ع)
منابع و مآخذ :
1- قرآن کریم، سوره انسان آیه 7
2- قرآن کریم، سوره کوثر، آیات 1 تا آخر
3- قرآن کریم، سوره نجم، آیه 3
4- صحیح بخاری، ج 4 ص 210 باب مناقب قرابت رسول الله
5- کشف الغمه، اربلی
6- فاطمه الزهراء شادمانی دل پیامبر، احمد رحمانی همدانی، صص 260-189
7- الهی نامه، عطار نیشابوری، ص 217
8- الاتقان، سیوطی، ج پ ص 141
9- فاطمه الزهراء شادمانی دل پیامبر، احمد رحمانی همدانی، ص 497
10- نهج البلاغه، ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی، ص 237
محمد دشتی
موسسه تحقیقاتی امیرالمومنین (ع)، قم، 1372، ش، وزیری، 420 صفحه
این کتاب سخنان و روایاتی که اعمال و اخلاق و سایر شئون حضرت زهرا را نقل کرده به صورت موضوعی و به ترتیب حروف الفبا ذکر کرده است.
در خاتمه کتاب فهرست موضوعی جالبی ترتیب داده که به راحتی میتوان به همه موضوعات دست یافت. در حقیقت نام دیگر آن فرهنگ سخنان فاطمه (س) است.
شرح خطبه حضرت زهرا (س) ج 1 و 2
سید عزالدین حسینی زنجانی
دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1370 ش، رقعی
این کتاب از تالیفات عالم بزرگوار آیت الله حسینی زنجانی است که پیرامون خطبه فدک میباشد. هر فصل قطعه ای از خطبه را دربرگرفته و شرح داده شده است. ابتدا ترجمه عبارات و سپس توضیح مفردات و سپس ذکر نکات و دقایق جملات آن به رشته تحریر درآمده است.
فاطمه مظهر جمال و جلال ذات ذوالجلال
آنچه در پی آمده است گزیده ای است از مباحثی که در سالهای گذشته در مجلس عزاداری شهادت حضرت زهرا (س) پیرامون عظمت و شخصیت آن بزرگوار بیان کردهام. این مکتوب را به پیشگاه نورانی سلالة پاک ایشان، حضرت فاطمه معصومه (س) تقدیم می دارم.
«هرکس به معرفتی راستین و حقیقی به مقام شامخ حضرت زهرا دست یابد، لیلة القدر را درک کرده است».1 این عبارت ترجمان فرمایش امام صادق (ع) است و گویای عظمت و ارزش والای بانوی بی همتای خلقت است. همانگونه که لیلة القدر برای مردم ناشناخته مانده است، شخصیت حضرت زهرا (س) نیز برای عموم ناشناخته است ولی این امر مانعی از برای عدم کسب شناخت نسبت به آن حضرت نیست.
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
در ادامه پاره ای از فضائل و مناقب حضرت را بیان کرده و به شرح آن میپردازیم:
- خداوند متعادل در سوره مبارکه کوثر خطاب به رسول گرامی اسلام چنین فرموده است: «انّا اعطیناک الکوثر؛ ای رسول ما همانا به تو خیر و برکت فراوان عطا کردیم»2. در لغت، واژه کوثر به معنای خیر کثیر آمده است و آن حقیقتی است که سرچشمه الهی دارد و محدود نیست لذا قابل شمارش نبوده و تا روز قیامت تداوم دارد.
بزرگان اهل تفسیر در بیان این خیر کثیر که خداوند به پیامبرش عنایت فرموده است اقوال مختلفی را آورده اند. عالم بزرگوار شیعه مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر المیزان، خیر کثیر را بر اساس آیه آخر این سوره معنا کرده است. «انّ شانئک هوالابتر؛ بدان که دشمن تو قطعاً بریده نسل و بی عقب است»3 با توجه به آیه در می یابیم که دشمن رسول خدا، بدون نسل و تبار خواهد بود در حالیکه خداوند به پیامبر خود، کوثر عنایت کرده است یعنی حقیقتی که تداوم بخش نسل رسول خدا تا روز قیامت است و این حقیقت فاطمه (س) است که خیر کثیر و فضل عظیم خداوند است. «و کان فضل الله علیک عظیما.»4
براساس آنچه که پیرامون امتحان و خلق به عرض رسید، عبارت بیان شده در زیارت اینگونه تفسیر می گردد که: «انّ الله خلقک مصفّاه و مخلّصه مِن کلّ شائبة فی عالم الذّر قبل اَن یخلقک فی هذا العالم و هو عالم الماده؛ خداوند تو را خالص و تصفیه شده از هر گونه شائبه ای در عالم ذر آفرید قبل از آنکه تو را در عالم ماده بیافریند»
- اما آخرین فضیلتی که مطرح میشود در حقیقت اختصاص به پنج تن آل عبا دارد و آن، بزرگترین نعمتی است که خداوند به ایشان مرحمت نموده است.
حضرت امام زین العابدین (ع) در فرازی از دعایی که در اعمال مسجد کوفه نقل شده است میفرمایند: «بِحَقِّک یا کریم علی محمدٍ و آل محمد و بِحَقِّ محمد و آله الصادقین علیک، بحقک علی علیّ و بحق علیّ علیک، بحقک علی فاطمة و بحق فاطمة علیک، و بحقک علی الحسن و بحقّ الحسن علیک، و بحقک علی الحسین و بحقّ الحسین علیک، فانّ حقوقهم مِن افضل اِنعامک علیهم؛ ای خداوند کریم! به حقی که تو بر محمد و آل محمد داری و به حق محمد و آل محمد بر تو، به حق تو بر علی و به حق علی بر تو، به حق تو بر فاطمه و به حق فاطمه بر تو، به حق تو بر حسن و حق حسن بر تو، به حق تو بر حسین و حق حسین بر تو، همانا حقوق آنان بر تو از بزرگترین و با فضیلت ترین نعمتهای تو بر آنان است.»14
اعتقاد ما بر این است که این حقوق به صورت مستقل و از ناحیه ذوات مقدسه اهل بیت نیست بلکه این حق را خداوند به آنان عطا کرده است تا ارزش و جایگاه ایشان معلوم و معین گردد. شاید بتوان دلیل اعطای این حق را براساس روایتی که به عرض می رسد تبیین کرد. «علی (ع) از رسول خدا (ص) سوال کردند که: آیا ما برتر هستیم یا ملائکه؟ رسول خدا فرمودند: ما برتر هستیم. به این دلیل که ملائکه وقتی نور ما را دیدند در مقابل ما به سجده افتادند. در آن هنگام که ما تکبیر گفتیم آنان نیز تبعیت کردند و تکبیر گفتند. زمانی که ما تحلیل گفتیم آنان نیز پیروی کردند. آن زمان که ما خداوند را تسبیح کردیم، آنان نیز به ما اقتدا کردند. سپس رسول خدا فرمودند: بنا عرف الله و بنا عبدالله. به وسیله ما خداوند شناخته شد و به واسطة ما خداوند عبادت شد»15.
و باز یادآور می شوم که خداوند ایشان را واسطه قرار داده است و این از نعمت های خدا بر آنان است.
سیری در زندگانی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا (س)
مقدمه
خلقت نورانی
فاطمه مظهر اجلال خدا جل خدا
خدیجه بانوی مستقل
بانوی فداکار
مادر فاطمه
نخستین کانون اسلامی
دستور آسمانی
دوران آبستنی
آرزوی پیامبر (ص) و خدیجه
نامهای زهرای اطهر (ع)
دوران شیرخوارگی و کودکی
فاطمه (ع) بسوی مدینه
قبل از وفات خدیجه (ع)
علی و زهرا (علیهما السلام)
«بیت الاحزان
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهر کم تطهیرا»
منظومه محنت زهرا و آل او |
| بر خاطر کواکب ازهر نوشتهاند |
سپاس خداوندی را درخور است که به برکت اصحاب کسا، عرش و فرش بیافرید و نعمت در آن بگسترانید و از برای جانشینی خود بر روی زمین انسان را از ماند آبی گندیده بسرشت و برای هدایت او پیامبران فرستاد. درود برون از شمارش بر خاتم پیامبران که با ارائه رسالتش دین خدا را استواری بخشید و بشر را به راه راست رهنمون شد و با وانهادن قرآن و عترت پاک، چراغ شریعت را تا قیام قیامت بیافروخت. و سلام بر گرامی دخت پیامبر، محبوبه داور، همسر حیدر، فاطمه زهرا باد.
صدایی از آن دور دور، از آن دور دور، می آید، کم قوت است اما نافذ، تیز رو، به نشانه دل، دلهای گشاده بر صفا، دلهای اهل، اهل حق، اهل ولایت. این صدا، صدای بانوی بزرگ عالم است و گوش، گوش این خدمتگزاران دیانت. که مجموعه ای چنین لطیف را پس از بسیار رنج فراهم داشتن. چه رنجی؟ و چرا؟
کوشیدند ناجوانمردانی که معاصر آن بانو بودند (و یا پس از آن با همان ناجوانمردی، بلکه سخت تر و ریا کارانه تر) که این صدا را در گلو، و سپس در یادها و خاطره ها خاموش و بی اثر گردانند. گرچه بسیاری را توانستند، اما خداوند عزیز، آنچه را «نمونه آن بسیار» و «پرتوی از آن خرمن روشنی» بود، به عنایت بر ما نگاه داشت «همه شکر گزاریم.» و گویا که این صدا مستقیم هم آمده است که چنین صراحت دارد و چنین تأثیر می گذارد. خوبست که سابقه این امر را میان شیفتگان حق، یاد آوریم تا امید بخش دلها باشد. مردی زنده از «دیار طوس» می شنود صدای رسول خدا را، از ورای قرنها، از ورای کوهها و دره ها و حصارها، حتی از ورای حجاب های تاریخ ما و تاریخ همه حق دوستان که؛ تو گویی دو گوشم بر آوای اوست؛ دو گوش من. همین گوشها که در پی گوش دل به انتظار؛ حاضر نشسته است، و با هدایت فطری دل می تواند دریابد حق را، برگزیند حق را، فروگیرد از هر وارده ای؛ حق را که «شرع داخل» را «عقل درون» را «رسول باطن» را در کنار، و بلکه بر سر ناظر دارد. به همین لحاظ یقین می کند بر حق دریافته و گزیده اش، گوید: درست این سخن، گفت پیغمبر است، یعنی تردید ندارم، بر یقین کامل هستم، خود شنیده ام و خود دریافته ام و مستقیم از گوینده صادق آن، این من، و این گوش دل من «ما کذب الفواد مارای» میبیند رسول را در می یابد کلام او را، فرا می گیرد آن را، به گوش، به جان، به دل، و به عمق دل می سپارد. حجابهای حوادث، بدور، غبار سیاستها، بدور، القاآت بد نظران بدور.
این چه کلامی است که اگر طالب خود را بیدار و حاضر بیند، در هر زمان، در هر جا، خود را به او رساند؟ این کلام برهانی است، این کلام زنده است. چشم و شامه نیز همین توان دریافت را به لطف خدا دارند. اویس را در بیابان، صورت پیامبر، به دیده آمد که زخم خورده است، بی هیچ تامل که (حکایت از یقین او در رؤیت بود) سنگ برگرفت، و حواله پشیمانی خود کرد، تا شرط وفا و همدردی و همدلی را گزارده باشد.
پیامبر نیز بوقتی، در معبر که به سوی خدا می رفت، بوی اویس را شنید و فرمود: «اشم رائحه الرحمن من جانب الیمن» و بسیاری از مومنان مکتب ما، چنین؛ واقعه؛ را داشته اند که می گفتند: برمشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا و آنقدر مکتب ما از این وقایع دارد که یقین را پای، محکم تر می کند، و عنایت خدا را در هدایت از منع ها و حصارها و پرده ها و… فراتر و برتر، رسا و نافذ می نماید، تا حجت بر همه، بالغ باشد و آنچه دل را روشنگر است و راهنما، به اهل آن برسد که: هوالهادی……. فاما الذین امنوا فیعلمون انه الحق من ربهم. تو دلیل می طلبی که واسطه باشد، از عالم حس تو را به مفهوم و با وساطتی دیگر به معنی و معقول برساند. از چنان وجودی براید، نقل آنچه فراتر از خیال و قیاس و گمان و وهم است.
این دفتر از حق سخن دارد و از آن خانه؛ آوایی را ابلاغ می کند که از نظر خدا در، منتهای رفعت؛ است (فی بیوت اذن الله ان ترفع) و آن خانه خانة وحی است و سخنان پنهان حق؛ پنهان از هر که اهل معرفت نیست؛ بر آن خانه وارد شده است. و اهل آن خانه، دانا ترند به آن معانی و معارف (اهل البیت ادری بما فی البیت) و در این دفتر، صدای آن وجود ثبت است که، عزیزترین اهل این خانه است. رسول خدا او را ام خود، اصل خود، مایه اساسی حرکت وجودی و رسالتی خود دانسته است (فاطمه ام ابیها.) و حدیث قدسی که خداوند، گویندة آن است (فاطمه) را اساس خلقت دانسته است و رمز همه رمزها. نه فقط اساس خلق عالم و آدم، که اساس آفرینش محمد (رسول الله) بود که حقیقت همه رسالتها است و بقول مسیح (ع) همه پیامبران، لباس نبوت را از او به عاریت گرفته و در برداشته اند.
اساس خلقت علی مرتضی بود که هم وارث همه لطافت های معنوی انبیای بزرگ بود (آدم و نوح و ابراهیم…) و هم واجد همه محاسن اوصیای بزرگ، و هم نمودار نفس پاک، رسول خاتم، و هم طلایه دار جمع امامان حق، و سرور راهنمایان اهل ایمان، وقاید غر المحجلین.
در آن حدیث قدسی فرمود خدای حکیم که: لو لا فاطمه لما خلقتکما.
اگر این وجود که ناقل حقیقت رسول خدا، در وجودهایی چون حسن و حسین، و سایر عترت پاک او است، نبود. اگر این نشر رحمت از «انا ارسلناک رحمه للعالمین) در تقدیر قرار نمی گرفت. آن بهترین معرفت تنزیل (یعنی: محمد) و آن والاترین بیانگر تاویل (یعنی: علی) را هم نمی آفریدیم. که طرح خلقت فاطمه، عالم را، و عالمیان را، چنان تواند کرد که نمودار حکمت خداوندی باشد و (عقل بکمال) را وابدارد که گوید: فتبارک الله احسن الخالقین. اینک آن آوارا تا (گوش اهل دل) نزدیک می داریم. و به امید اینکه «اهل معنا» آن گاه که حضور دل دارند (مثل حال نماز. که لاصلوت الا بحضور القلب) این دفتر را بگشایند و این صدف را به عنایت حق باز کنند تا گوهرها به دست آورند و مرواریدهای غلطان برگردن (وجود) آویزند. تا مصداق باشند: (کونوا لنا زینا) را که اعتقاد و عملشان مکتب رازیور باشد. اما این صدا را اگر می بینید باغم توام است، از آن است که خاستگاه دنیایی آن، این اقتضا را داشته است. گاه از آن جاست که خود را در (شهر پیامبر) چنان بی کس می بینید که گوید: آیا در این دیار هیچ مسلمانی نیست که مدافع ما باشد؟
و گاه خود را بین در و دیوار، در فشار دست ستم می بیند، و گاه امام زمان خود را کت بسته و محکم پیش چشم می نگرد. و گاه صورت خود را کبود، و گوشواره اش را افشان بر خاک، احساس می کند. و بالاخره گاه از (بیت الا حزان) آوا به عالم در میدهد. همچون ابراهیم، بر فراز (مقام) که (اذن فی الناس…) و عاقبت از آن جا که بر ویرانه (بیت الا حزان) ناظر است و (آخرین کلامها) از او فرو می ریزند همچون کلام پر درد همسر او، که: هذه شقشقه هدرت.
این خاستگاه دنیایی سخن او است که غم آلوده است. و او (وجود معنایی) بود که پیش از نمایش خلقت در (نمود) قرار گرفت. او یک ظهور در (دنیا) داشت که اهل زمانه اش، قدر و والایش را حق شناسی نکردند، اما اثر وجودش، جان هر که را (اهل) بود، جان شد، و زندگی شد و شور شد و ولایت شد، که در دلها نوشته اند و به سطر و دفتر انعکاس یافته اند.
بسم الله الرحمن الرحیم (انا اعطیناک الکوثر، فصل لربک و انحر، ان شانئک هو الابتر، صدق الله العلی العظیم.
زندگی و شخصیت حضرت فاطمه زهرا (س)
فاطمه بضعة منى و هى نور عینى و ثمرة فؤادى و روحى التى بین جنبى و هى الحوراء الانسیة: «فاطمه پاره تن من است، و نور چشمان من، و میوه دلم و روح من است و او حورى انسان صفت است».
پیامبر اسلام(ص) در آن سال که سال پنجم بعثتش بود در سختترین شرائط و حالات به سر مىبرد.اسلام منزوى بود، و مسلمانان اندک نخستین، شدیداً تحت فشار.محیط مکه بر اثر شرک و بت پرستى و جهل و خرافات و جنگهاى قبایل عرب و حاکمیت زور و بینوائى تودههاى مردم، تیره و تار بود.پیامبر(ص) به آینده مىاندیشید، آیندهاى درخشان از پشت این ابرهاى سیاه و ظلمانى، آیندهاى که با توجه به اسباب عادى و ظاهرى بسیار دور دست و شاید غیر ممکن بود.در همین سال حادثه بزرگى در زندگى پیامبر رخ داد، به فرمان خدا براى مشاهده ملکوت آسمانها به معراج رفت، و به مصداق «لنریه من آیاتنا الکبرى» آیات عظیم پروردگار در پهنه بلند آسمان را با چشم خود دید، و روح بزرگش بزرگتر شد، و آماده پذیرش رسالتى سنگیتتر توأم با امید بیشتر.در روایتى از اهل سنت و شیعه - که هر دو بر آن تأکید دارند - مىخوانیم: پیامبر(ص) در شب معراج از بهشت عبور مىکرد، جبرئیل از میوه درخت طوبى به آن حضرت داد، و هنگامى که پیامبر(ص) به زمین بازگشت نطفه فاطمه زهرا سلام اللّه علیها از آن میوه بهشتى منعقد شد.
لذا در حدیث مىخوانیم که پیامبر(ص) فاطمه سلام اللّه علیها را بسیار مىبوسید، روزى همسرش عایشه بر این کار خرده گرفت، که چرا اینهمه دخترت را مىبوسى؟!
پیامبر(ص) در جواب فرمود:«من هر زمان فاطمه را مىبوسم، بوى بهشت برین را از او استشمام مىکنم».
ان اول شخص یدخل على الجنة فاطمه بنت محمد:«نخستین کسى که در بهشت بر من وارد مىشود، فاطمه دختر محمد است».
در آن روزگار که مسلمانان دوران آمادگى خود را در مکه مىگذراندند، محیط زندگى آنان سخت طوفانى و شرائط فوق العاده بحرانى بود.
آغاز اسلام بود و مسلمانان در اقلیت شدیدى قرار داشتند، و تمام قدرت و نیرو و حاکمیت و ثروت دست دشمنان بى رحم و بى منطق اسلام بود و هر کارى مىخواستند، مىکردند.
آزارى نبود که بر سر مسلمانان نیاورند، و جسارت و توهینى نبود که نسبت به مقام شامخ پیامبر(ص) روا ندارند.
در این دوران دو نفر بیش از همه ایثار و فداکارى کردند: از میان زنان «خدیجه» بود که بر زخمهاى قلب و جسم پیامبر(ص) مرهم مىنهاد، و غبار غم و اندوه را با فداکاریهایش، با محبت و صفایش با همدردى و دلسوزى اش، از قلب مبارکه پیامبر مىزدود.
و دیگر «ابوطالب پدر بزرگوار امیرمؤمنان على(ع) بود که نفوذ و اعتبارى بسیار در میان مردم مکه داشت، و از تدبیر و هوش و ذکاوت فوق العادهاى برخوردار بود، او خود را سپرى نیرومند در برابر پیامبر(ص) کرده بود و یار و یاور و حامى مهربان پیامبر اسلام(ص) بود.
ولى با نهایت تأسف این هر دو یار وفادار، و دو شخصیت بزرگ و انسانهاى ایثارگر، در سال دهم هجرت به فاصله کمى چشم از جهان پوشیدند، و پیغمبر(ص) را در مرگ خود عزادار ساختند، و رسول خدا(ص) از این نظر تنها ماند.
شدت اندوه پیامبر(ص) در سوگ این دو شخصیت که به حق هر کدام سهم قابل ملاحظهاى در پیشرفت اسلام داشتند، از اینجا روشن مىشود که آن سال را «عام الحزن» نام نهادند یعنى «سال غم و اندوه»!.
فهرست مطالب
فصل1
ولادت پرشکوه فاطمه(س)
فصل2
محبت فراوان پیامبر(ص) نسبت به فاطمه(س)
فصل 3
فاطمه(س) در کنار پدر
فصل4
فصل 5
فاطمه(س) بعد از رحلت پیامبر(ص)
فصل 6
فصل7
یک محاکمه تاریخى
فصل8
عوامل سیاسى غصب فدک
فصل9
فصل10
اسناد و مدارک خطبه
فصل11
فصل12
فصل13
فصل14
فصل15