مداخله متمرکز بر هیجان (بصورت زوجی و فردی) در کاهش درماندگی رابطه زوجهایی که فرزندی با بیماری مزمن دارند
فصل اول
طرح مساله:
از بطن درمان خانوادگی درمان زوجین بعنوان یک رویکرد یا شیوة جدید نگریستن به مشکلات روانی پدیدار شده است. یکی از این مدل های مهم ، درمان متمرکز بر هیجان [1](EFT) است.
درمان EFT شامل سه مرحله و 9 گام است: مرحله اول 4 گام را در بردارد و با ارزیابی و مشخص کردن چرخه دشوار و نیز تحلیل حالتهای هیجانی همراه آن سروکار دارد. در پایان این مرحله زوج قفل را از چرخه های منفی و تثبیت روابط منفی باز می کنند و به این نتیجه می رسند که به جای اینکه یکدیگر را متهم بدانند بر چرخه تعامل متمرکز شوند. مرحله دوم شامل گامهای 5 تا 7 است، دیگر زوجها توسط هیجاناتشان در هم شکسته نمی شوند، بلکه از تجربه هیجانی شان به عنوان راهنمایی برای نیازهایشان استفاده می کنند. در مرحله سوم موقعیت امنی برای رابطه تثبیت می شود تا آنان بتوانند راه حلهای جدیدی را برای مشکلات قدیمی بیابند وداستانهای روشنی از رابطه بسازند تا وضعیتها و چرخه های جدیدی از رفتارهای دلبستگی تثبیت گردد. و زوج با توانایی تازه ای درباره بحثهای حساس گفتگو کنند و بطور واقع بینانه مشکلات رابطهای را حل کنند. (جانسون 1999).
به اعتقاد جانسون اثر بخشی بالینی EFT بطور قابل توجه ای به اثبات رسیده است، در مواردی که درمان توام با موفقیت نبوده است به این دلیل است که موارد انتخاب شده مناسب این نوع درمان (EFT) نیستند مثلاً وقتی زوجی قصد جدایی دارند یا خشونت شدید در رابطه وجود دارد EFT درمان مناسبی نیست، یکی از کاربردهای موثر EFT در درمان (PTSD) و نیز بیماریهای مزمن است، در واقع زمانی که یکی از زوجین نیاز شدیدی به مراقبت وحمایت همسر خود دارد، همسر دیگر از این حمایت سرباز می زند، اینجاست که صدمة دلبستگی[2] رخ می دهد.
صدمة دلبستگی به وسیله ترک یا خیانت[3] در لحظه های بحرانی که فرد به آن نیاز دارد مشخص می شود. این صدمات رابطه را به عنوان یک رابطه ناایمن در ذهن فرد نگه میدارد و به عنوان استانداردی مطرح می شود که فرد آنرا در نظر می گیرد و از آن رنج می برد ( جانسون و میلیکین[4] 2001)
از نظر جانسون (1999) درماندگی رابطه همان دلبستگی ناایمن است و اینکه چطور زوج با چنین ناایمنی روبرو می شود. درماندگی رابطه با ارتباط غیرموثر منفی گرایی متقابل و طرح وارة رابطه منفی مشخص شده است. زوج های درمانده به سختی هیجانات زیر بنایی و نیازهای دلبستگی را مطرح می کنند، به طوری که تواناییشان برای حل تعارضات به ویژه تعارضات «داغ» که همراه با اهمیت دلبستگی است باز میماند.
در نتیجه ، وقتی چنین تعارضاتی رخ می دهد یکی از همسران تمایل به انتقاد وشکایت کردن دارد در حالیکه دیگری یک حالت دفاعی به خود می گیرد.
[1] . Emotional Focused therapy
[2]attachment injure
[3]abandonment
[4] Milikin
...
فصل دوم
روش اجرای پژوهش
مقدمه
از زمانی که واحد نظری، نظریه های مشاوره خانواده را در دوره دکتری می گذراندم به علت نوع بودن زوج درمانی متمرکز بر هیجان، کار بر روی این موضوع را شروع کردم و در اولین کنگره آسیب شناسی خانواده در دانشگاه شهید بهشتی در اردیبهشت 82 مقاله ای ارائه نمودم، سپس با توجه به تجربه ای که در مراکز مشاوره داشتم یکی از مشکلات مشاوره زوجی را در این دیدم که مردان نسبت به زنان استقبال کمتری برای مشاوره زوجی دارند. لذا این سئوال برایم مطرح شد که وقتی مرد در جلسات مشاوره حضور ندارد می توان مشاوره فردی (فقط با زن) انجام داد و انتظار داشت روی نارضایتی زوجی او اثر بگذارد؟
با توجه به این سئوال تصمیم گرفتم اثر بخشی این رویکرد را بصورت زوجی و فردی بررس یکنم، سپس بر اساس مطالعه منابع به این نتیجه رسیدم که در ایران برای زوجهای دارای فرزند بیمار تحقیقی در زمینه مشاوره انجام نشده است، درمراکز طبی کودکان به حمایتهای مالی توجه شده است (مرکز حمایتی به نام محک در بیمارستانهای دولتی فعال است و نیز مراکزی برای حمایت از بیماران تالاسمی و غیره) لیکن با توجه به فشار روانی روی این خانواده ها در این بیمارستانها مرکز مشاوره یا مرکز خدمات روانشناختی وجود ندارد، لذا برایم این انگیزه مطرح شد که با انتخاب این جمعیت خاص حداقل توجه مسئولان بهداشت روان را به سوی این جمعیت معطوف کنم تا شاید در برنامه ریزیهای آینده موثر واقع شود.