پیشینه پژوهش و مبانی نظری تنظیم شناختی هیجان
در 42 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
...
مبانی نظری تنظیم شناختی هیجان
پژوهشهای تجربی در مورد تنظیم شناختی با مطالعات روان تحلیل گران در مورد مکانیزم های دفاعی آغاز گردید و با مطالعه در مورد عوامل موثر بر توانایی فرد در کنار آمدن با موقعیت های تنش زا توسعه یافت و امروزه این دسته از پژوهشها با مطالعه توانایی افراد در تنظیم هیجانات خود به صورت شناختی ادامه یافته است. تنظیم هیجان به استراتژی هایی اشاره دارد که در جهت کاهش[1]، ادامه[2] یا افزایش[3] هیجان استفاده میشوند (گروس[4]،2007). در تعریفی دیگر تنظیم شناختی هیجان عبارت است از فرایندهای درونی و بیرونی درگیر در راهاندازی، ادامه دادن و تنظیم رخدادها، تنش ها و بیان احساسات. مطالعه تنظیم هیجان به فرایند های درونی که در جهت تنظیم هیجانات درگیر هستند مثل فرایند های شناختی هیجان، اداره کردن واکنش های روان شناختی و همچنین تأثیرات بیرونی مثل والدین و سایر اشخاصی که در الگوسازی هیجانات نقش دارند مربوط میگردد (موریس، سیلک، استینبرگ، آکوین، کیز[5]، 2007). میتوان اصطلاح تنظیم شناختی هیجان را مترادف با اصطلاح سازگاری شناختی[6] به کاربرد. این دو مفهوم به طور کلی به راه های شناختی اشاره دارند که افراد برای مدیریت هیجانات و عواطف خود به کار میگیرند. بدون شک چنین راه ها و فرایندهای شناختی میتوانند در تنظیم هیجانات افراد نقش مهمی ایفا کنند و باعث گردند تا افراد به هنگام تجربه رخداد های تهدید کننده و یا پس از آن، بر هیجانات خود کنترل داشته باشند (فانی،1388).
استراتژی های تنظیم هیجان بر رشد شخصیتی، هیجانی، شناختی و اجتماعی دلالت دارند. وقتی این عوامل تحت تأثیر قرار بگیرند در رشد و نگهداری اختلالات هیجانی نقش برجستهای ایفا میکنند. در حقیقت مفهوم تنظیم هیجان بسیار گسترده است و حوزه وسیعی از فرایند های هشیار و ناهشیار روانشناختی، رفتاری و شناختی را در بر میگیرد (گروس،2007)
به عنوان مثال بعضی ازاستراتژی ها در سطح شناختی (از طریق فکر کردن) اجرا میشوند، درحالی که دیگر استراتژی ها مداخلات رفتاری را از (طریق انجام کارها) درگیر میکنند، بسیاری از استراتژی ها به ترکیب سطح شناختی و سطح رفتاری بستگی دارد (پارکینسون وتوتردل[7]،1999). همچنین مشخص شده است که افراد در استفاده از استراتژی های تنظیم هیجان باهم متفاوت هستند و همین تفاوتهای فردی، نتایج خاص عاطفی، شناختی و اجتماعی در بر دارد. به علاوه کنترل عواطف و هیجانات در برقراری، تداوم وسلامت روابط اجتماعی افراد نقش مهمی ایفا میکند (حسین چاری و فداکار،1384). بنابراین واضح است که مهارتهای تنظیم شناختی هیجان، به صورت صحیح و کارآمد، میتواند مقدمهای برای سایر موفقیتها در زندگی به شمار آید. لذا در ادامه، به راهبردهای تنظیم شناختی هیجان و چگونگی عملکرد این استراتژی پرداخته شده است.
2-1-2-1- راهبردهای تنظیم شناختی هیجان
افراد به هنگام تجربه رخداد های تهدید کننده یا تنشزای زندگی، قبل از انجام هر کاری، به لحاظ شناختی از راهبرد هایی برای تنظیم هیجانات خود استفاده میکنند (گارنفسکی،کرایج،اسپین هاون[8]،2001). این راهبردهای مهم و برجسته شامل پذیرش،تمرکز مجدد مثبت،تمرکز مجدد بر برنامهریزی، ارزیابی مثبت، به منظری دیگر نگاه کردن، خود را مقصر دانستن، نشخوار فکری، فاجعهآمیز کردن و دیگران را مقصر دانستن میباشند. توضیح مختصر هر کدام از این راهبردها همراه با ذکر نمونهای رفتار از هر کدام، در ادامه آمده است.
تفکر درباره پذیرفتن یا کنارهگیری و نوع نگاه کلی فرد در مورد آنچه که تجربه کرده است را تحت عنوان پذیرش[9] مطرح میکنند. به عنوان مثال این اندیشه که به این فکر میکنم که از این بدتر هم میتوانست اتفاق بیفتد، بیانگر استفاده از راهبرد پذیرش است.
[1] .Reduce
[2] .Maintain
[3] .Increase
[4] .Gross
[5] .Morris,Silk,Stienberg,Aucoin,Keyes
[6] .Cognitive adjustment
[7].Parkinson&Totterdell
[8]. Granefski,Kraaij,Spinhoven
...
منابع فارسی
ابوالقاسمی، عباس. اله قلی لو، کلثوم، (1389). راهبردهای تنظیم هیجان در سو مصرف کنندگان مواد دارای واکنش پذیری بالا و پایین. مجله دانشگاه علوم پزشکی گیلان، دوره بیستم شماره 77، صفحات 15-22.
اختیاری، حامد. بهزادی، آرین. جنتی، علی. مکری، آذرخش (1383) کدام یک تأثیر منفی بیشتری بر ما می گذارد؟ دفعات باخت یا مقادیر آن: بررسی استراتژی تصمیم گیری مخاطره آمیز به وسیله نسخه های متفاوت از آزمون قمار ایووا. تازه های علوم شناختی، سال ششم، شماره 3 و 4 ،17-25.
اختیاری، حامد. مهرناز، رضوان فرد و آذرخش مکری. (1387) تکانشگری و ابزارهای گوناگون ارزیابی آن: بازبینی دیدگاه ها و بررسی های انجام شده. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران (اندیشه و رفتار) پاییز 1387; 14-3 (پیاپی 54) ویژه نامه اعتیاد:247-257.
انجمن حمایت از حقوق کودکان. بررسی میزان اعمال خشونت از طرف والدین بر کودکان. دسترسی در http://www.DPP,irib.ir.
بشارت، محمدعلی. (1386). تاب آوری، آسیب پذیری و سلامت روانی. مجله علوم روانشناختی، دوره ششم، شماره24.
بقایی، مژده. خلعتبری،جواد، (1388). اثر بخشی برنامه آموزش مدیریت خشم بر کنترل و خودنظم دهی خشم و تکانشگری مادران دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی شهر رشت. دو فصل نامه دانشکده های پرستاری و مامایی استان گیلان، سال 20 ، شماره 63 ، بهار و تابستان 89 صفحات 1-9.
بیرامی، منصور. موحدی ، یزدان. (1392). مقایسه تنظیم شناختی هیجان در دانشجویان سیگاری و غیر سیگاری. مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران. دوره بیست و سوم، شماره 109، بهمن 1392، صفحات 156-163.
بیگدلی، ایمان الله؛ نجفی، محمود و رستمی، مریم (1392). رابطه ی سبک های دلبستگی، تنظیم هیجان و تاب آوری با بهزیستی روانی در دانشجویان علوم پزشکی. مجله ی ایرانی آموزش در علوم پزشکی، شماره ی سیزدهم.ص 9.
پور افضل، فاطمه؛ سید فاطمی، نعیمه؛ اینانلو، مهرنوش و حقانی، حمید. (1392). بررسی همبستگی استرس درک شده با تاب آوری در دانشجویان کارشناسی پرستاری. مجله ی دانشکده پرستاری و مامایی دانشگاه تهران (حیات) ، دوره نوزدهم، شماره 1، صص 41-52.
جوکار بهرام. (1386). هوش عاطفی، هوش شناختی، تاب آوری و رضایت از زندگی. دو فصلنامه روانشناسی معاصر، شماره4: 3-12.
حسنی، جعفر. میرآقایی، علی محمد. (1391). رابطه راهبردهای تنظیم شناختی هیجان با ایده پردازی خودکشی. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه خوارزمی مشهد.
حسین چاری، مسعود و فداکار، مهدی (1384). بررسی تاثیر دانشگاه بر مهارت های ارتباطی بر اساس مقایسه ی دانش آموزان و دانشجویان، دانشور رفتار، سال دوازدهم- شماره ی 15، صص 21-31.
حسینی قمی، طاهره و سلیمی بجستانی، حسین (1391). اثر بخشی آموزش تاب آوری بر استرس مادران دارای فرزندان مبتلا به سرطان در بیمارستان امام خمینی تهران. فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی سلامت، شماره 4.
سامانی، سیامک، جوکار، بهرام؛ صحراگرد، نرگس. (1386). تاب آوری، سلامت روان و رضایت از زندگی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال سیزدهم، شماره 3، 295-290.
شفیع زاده، رقیه (1391). رابطه ی تاب آوری با پنج عامل بزرگ شخصیت. مجله ی دانش و پژوهش در روانشناسی کاربردی، سال سیزدهم، شماره 3 ...
...
مبانی نظری و پیشینه هیجان و راهبردهای شناختی تنظیم هیجانی (فصل دوم پژوهش)
در 63 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
هیجان و راهبردهای شناختی تنظیم هیجانی
هیجان پدیدهای چندبعدی و بسیار پیچیده است و از ماهیتی ذهنی، زیستی، هدفمند و اجتماعی برخوردار است (ایزارد[1]، 1993). هیجانها تا اندازهای احساس ذهنی هستند، به این صورت که باعث میشوند فرد احساس را به شیوه خاصی، مثلاً عصبانی یا خوشحال بودن، تجربه کند. بعلاوه هیجانها دارای ماهیتی زیستی نیز هستند، یعنی پاسخهای بسیجکننده انرژی هستند که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه شده، آماده میکنند. هیجانها در عین حال، هدفمندند؛ برای مثال، خشم میل انگیزشی برای انجام دادن کاری مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض به بیعدالتی را موجب میشود. در نهایت، هیجانها پدیدههای اجتماعی نیز هستند، بدین شکل که وقتی فرد هیجانزده میشود، علایم قابل تشخیص چهرهای، ژستی و کلامی میفرستد تا دیگران را از کیفیت و شدت هیجانپذیری خود آگاه سازد؛ عاملی که در ایجاد و حفظ روابط انسانی بسیار کمککننده است (فریجا، 1986). با توجه به پیچیدگی و گستردگی ویژگیهای هیجان، مشخص میگردد که مفاهیم هیجان و تنظیم هیجان را نمیتوان به روشنی تعریف کرد (هولودینسکای[2] و فردمایر[3]، 2006).
به طور کلی سه پارادایم یا رویکرد اصلی در حوزه هیجانات وجود دارد: 1) پارادایم ساختارگرایی[4] که در آن هیجان به عنوان یک وضعیت روانشناختی دیده میشود و به اشکال مختلف هیجان و تمایز آنها از یکدیگر و وضعیتهای روانشناختی دیگر توجه میشود. در این رویکرد، هیجان یک واکنش به عوامل علّی مختص آن هیجان میباشد. 2) پارادایم کارکردگرایی[5] که در آن هیجان به عنوان یک کارکرد روانشناختی مطرح میشود و طی فرایند ارزیابی مرتبط با انگیزههای فردی حاصل میشود. 3) پارادایم فرهنگی و اجتماعی که در آن برانگیختگی هیجانات و رشد الگوهای مقابلهای به عنوان یک کارکرد، وابسته به تجارب شخصی نیست؛ بلکه بیان، شکل و کارکرد هیجانات حاصل زمینههای فرهنگی و اجتماعی است. ...
...
[1] Izard
[2] Holodynsky
[3] Friedlmeier
[4] Structuralism
[5] Functionalism
...
2-1-1- راهکارهای تنظیم هیجان
درخصوص راهکارهای مختلف تنظیم هیجان، در مبانی نظری و تحقیقات پیشین، دیدگاههای مختلفی ارائه شده است. راهکارهای متمرکز بر پیشایند و پاسخ گروس (2007) که ذکر شد، یک نمونه معتبر از این دیدگاهها میباشد. برخی دیگر از محققان همچون گرنفسکی[1]، کریج[2] و اسپین هاون[3] (2001)، راهکارهای شناختی تنظیم هیجان را مطرح ساختند که شامل موارد زیر است:
سرزنش خود[4]: بدین معنا که فرد، خود را در تجربیات تلخ مسئول و مقصر میداند و به شدت گرفتار احساس گناه است. این احساس گناه بالا ممکن است منجر به بیماریهای روانی همچون افسردگی گردد. بررسیها نشان میدهد که سبکهای اسنادی در سرزنش خود دخیل است و میتواند سرزنش خود در سطح رفتاری با بازده مثبت در عملکرد همراه شود (همان منبع).
سرزنش دیگران[5]: این مفهوم مبتنی بر این فکر است که دیگران مسئول و مقصر اتفاق بدی هستند که برای فرد رخ داده است. مطالعات نشان دادهاند که سرزنش و مقصر دانستن دیگران با بهزیستی هیجانی ضعیف همراه است و در سطح عملکردی با مشکلات رفتاری همراه میشود. سرزنش خود و دیگران مبتنی بر نحوه اسناد فرد به درونی، باثبات و کلی بودن علیت تجارب و وقایع (بخصوص وقایع منفی) میباشند (گرنفسکی و همکاران، 2002).
پذیرش[6]: این موضوع بر پذیرش رویداد و تجربه تلخ و کنارهگیری از آنچه روی داده است، دلالت دارد. پذیرش یک راهبرد مقابلهای است که رابطه مثبتی با خوشبینی و عزت نفس و رابطه منفی با میزان اضطراب فرد دارد. اگرچه خود فرایند پذیرش، خوب است اما برای بسیاری از وقایع، سطوح خیلی بالای پذیرش میتواند نشانگر نوعی از کناره گیری حسی شود و به احساس عدم توانایی در تاثیرگذاری روی وقایع منجر گردد.
نشخوار ذهنی[7]: این مفهوم به معنای تفکر مداوم فرد به احساسات و تفکرات همراه با اتفاق ناخوشایند بدون اقدام موثر در جهت اصلاح محیط بلاواسطه دلالت دارد. پژوهشها نشان دادهاند که شیوه مقابلهای نشخوار ذهنی با سطوح بالای افسردگی همراه است و البته این نحوه تفکر تا حدی هم میتواند به مقابله با شرایط تنیدگی زا کمک کند (گرنفسکی همکاران، 2001؛ گرنفسکی و همکاران، 2002). ...
...
[1] Granefski
[2] kraaij
[3] Spinhoven
[4] Self blame
[5] Other blame
[6] Acceptance
[7] Rumination
...
در 16 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری
واژه انگلیسی Emotion (به معنی هیجان) از واژه فرانسوی گرفته شده است که خود دارای ریشه لاتین است. E که بجای Ex به کار رفته به معنای خارج و بیرون است و omever به معنای حرکت، تحریک، حالت تنش و تهییج است و در کل این معنا را القا مینماید که بدن به ندرت از ثبات برخوردار است (پرایس[1]، پترسون[2]، هرمون-جونز[3]، 2012).
هیجانها نقش مهمی در زندگی انسانها دارند. در فعالیتهای مختلفی که انسان درگیر آن میگردد به نوعی هیجانها نقش بازی میکنند. تعاریف مختلفی برای هیجان ارایه شده است. هیجان، حالت پیچیدهی روان شناختی است که دارای سه مؤلفهی مجزا از هم است. این مؤلفهها شامل تجربه ذهنی، پاسخ هیجانی و رفتار مشهود و آشکار حاصل از این تجربه است. بر اساس این مؤلفهها، هیجان را به انواع مختلف تقسیم بندی کردهاند که این طبقه بندی در مجموع شامل هیجانهای اصلی و هیجانهای مرکب است (پور افکاری، 1373).
اگر بخواهیم نگاهی به اولین پژوهشها در حوزه موضوع هیجان بیندازیم متوجه میشویم که جیمز در سال 1884 به عنوان اولین پژوهشگر برای هیجان یک الگوی فیزیولوژیک ارائه کرد. نظریه جیمز بعد از مدتی به علت تشابهی که با نظریه فیزیولوژیست دانمارکی بنام لانگه داشت نظریه جیمز-لانگه نامیده شد. در این نظریه بر نقش دستگاه اعصاب خودمختار، احشا و تغییرات چهره ای تاکید شده است (خداپناهی،1393).
در مورد هیجان همانند سایر زمینهها و موضوعات روان شناختی فقط یک یا چند نظریه مشخص وجود ندارد بلکه نظریات مختلف و حتی گاهی به ظاهر مخالف و یا مکمل هم ارایه شده است مثلاً" کنن-بارد و پاپز نظریات مخالفی نسبت به نظریه جیمز-لانگه مطرح کردند و بر نقش اعصاب مرکزی از جمله تالاموس و هیپوتالاموس در هیجانات تاکید کردند. نظریهی مهم دیگری که ارایه شد نظریه شاختر-سینگر بود که بیان میدارد هیجانی که فرد احساس میکند نتیجهی تعبیر و تفسیر او از حالتهای برانگیختگی است (خداپناهی،1393).
آنچه با مرور بر نظریات هیجان روش میگردد این است که هر پژوهشگری بسته به دیدگاه و جهت گیری خود در مورد هیجان نظریه پردازی نموده است. دیدگاه زیستی و دیدگاه شناختی به هیجان و دیدگاه مهم و بزرگ نظریهپردازان در مورد هیجان است (ریو[4] ،2005 ، ترجمه سید محمدی،1393).
هیجان، دارای ابعاد متعددی است که در این پژوهش برانگیختگی، خوشایندی و غلبه مورد مطالعه قرار میگیرند.
جیمز (1890) ارتباط احساسهای ذهنی و حالتهای فیزیولوژیک برانگیختگی را تایید میکند. به نظر او این تغییرات و واکنشها به عنوان تجربه های هیجانی در قشر مغز احساس میشود. دریافت محرکهای هیجانی به تغییرات عروق نهان و واکنشهای ماهیچه ای پوشیده منجر میگردد. به نظر او تجربه هیجان به تنهایی همان درک آگاهانه پاسخ فیزیولوژیک است (جیمز[5]،1884، به نقل از کاویانی، پورناصح و گلفام، 1394). ...
...
[1] Price
[2] Peterson
[3] Hermne Jones
[4] Reeve
[5] James
...
در زمینهی کلمات و بار احساسی آنها مطالعات زیادی انجام شده است با این حال، با توجه به این موضوع و همچنین رشد چشمگیر کاربران اینترنت، تحقیقات انجام شده بیشتر به صورت غیرمستقیم حوزه تارنماهای خبری را مورد مطالعه قرار دادهاند و حجم تحقیقات انجام شده در داخل و خارج از کشور در حوزه رادیو و تلویزیون به مراتب بیشتر از حوزه تارنماهای خبری است (عبدالله، 1387).
نیلوفر کشتیاری و همکاران(2014) به طراحی، تالیف و ارزیابی یک پایگاه دادهی گفتاری احساسی جامع برای گفتگوهای محاورهای فارسی پرداخت. پایگاه داده شامل مجموعه 90 تایی از جملات جدید در فارسی در 5 حالت عصبانیت، تنفر ،ترس، خوشحالی و ناراحتی و حالت خنثی است. شامل 470 جمله است. اعتبار این پایگاه داده توسط گروه 34 نفره تست شده است. سخنان شناخته شده 5 بار بیشتر شانس معتبر شدن داشتند (71.4%). آنالیز صوتی سخنان معتبر براساس تفاوت: دانگ صدا،شدت،و مدت شناسایی شدند برای بهتر تشخیص دادن توسط شنوندگان این جملات توسط دو فارسی زبان (یک مرد، یک زن) و در سه حالت بیان شده اند: 1)متجانس 2) نامتجانس 3)پایه(همه ی احساسات و جملات خنثی) و توسط دو گروه 1126 نفره فارسی زبان معتبرسازی شده اند.
سودرهلم و همکاران (2013)، در پژوهشی با عنوان رتبه بندی خوشایندی و برانگیزانندگی 420 اسم فنلاندی با توجه به سن و جنسیت به رتبه بندی 420 اسم فنلاندی با توجه به سن و جنس آزمودنیهای 77-16 سال پرداخته آنالیز نشان داد که واریانس لغات مثبت بیشتر از منفی توزیع شده در نتیجه ارتباط منفی درونی بین خوشایندی و برانگیزانندگی شیب تندتری نسبت به ارتباط مثبت داشت. ...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش تنظیم هیجان (فصل دو)
در 72 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
مبانی هیجان
سال ها پژوهش ، به وضوح بر نقش مهم هیجان ها در بسیاری از جنبه های زندگی روزانه و هم چنین تأثیر آنها در سازگاری با فشار ها و بحران های زندگی صحه گذاشته است. اساساً، هیجانها واکنش های زیست شناختی هستند که زمانی برانگیخته می شوند که فرد موقعیت را حاوی چالشها یا فرصت های مهم ارزیابی می کند و پاسخدهی وی را در برابر رویداد های محیطی عمده منسجم میسازد (گراس و مونیاس[1]، 1995). از دیدگاه تکاملی هیجانات میراثی است که از انسان های نخستین برای ما باقی مانده است و بدین خاطر هم چنان در گونه ی بشر باقی می ماند که دارای کارکرد است . هیجانات به ما کمک می کنند تا بتوانیم با مشکلات و فرصت هایی که در زندگی با آن روبه رو می شویم سازگارانه پاسخ دهیم (لوینسون[2]،1994؛ به نقل از حسین چاری، 1389) . دیدگاه های کارکردی اخیر تاکید دارند که هیجانات نقش مهمی را در آماده سازی فرد برای ارائه واکنش های رفتاری، حرکتی و فیزیولوژیکی، در تسهیل کردن فرایند تصمیم گیری در برابر مسائل و مشکلات زندگی، در ارتقا دادن توان حافظه برای ثبت رویداد های مهم و در تسهیل روابط بین فردی ایفا می کنند . ولی متأسفانه در مورد طبیعت هیجان اتفاق نظر وجود ندارد (گراس، 2008؛ به نقل از اعظمی، 1392). به طور کلی هیجانات هم می توانند در زندگی به ما کمک کنند و هم میتوانند به ما آسیب برسانند . زمانی یک هیجان مشکل آفرین و آسیب زا می شود که به سبکی غلط ابراز شود، در بافتی نا متناسب رخ دهد، خیلی شدید باشد و زیاد به طول بیانجامد (ورنر[3] و گراس، 2010).
2-2-1-2- تعاریف هیجان و نظریات مرتبط با آن
ارائه تعریفی از هیجانات تا حد زیادی سخت است، زیرا می توان هیجان را به دامنه وسیعی از پاسخ ها اطلاق کرد. برای مثال ناراحت شدن از دست استاد، کلافگی ناشی از ترافیک، لذت بردن از قدم زدن در پارک، ترس از یک نمره بد، احساس گناه بخاطر عمل نکردن به گفته های والدین و ... را می توان به عنوان هیجان در نظر گرفت . این هیجانات در چند بعد قابل بررسی هستند. شدید یا ملایمند، مثبت یا منفی اند، عام یا خاص اند، کوتاه مدت یا بلند مدت اند، اولیه اند یا ثانویه (یعنی هیجانی که در واکنش به یک پاسخ هیجانی ایجاد می شود) (گراس و تامپسون، 2007 ).
افلاطون معتقد بود که هیجانها همانند دارویی هستند که عقلانیت را مختل می سازند . این عدم اطمینان در دوره رواقیون نیز مطرح بود که هیجانها بیماری روح است ادامه یافت. مطالعه نوین هیجان ها با داروین[4] شروع شد که در کارش این روش فکری را دنبال کرد . او متوجه شباهت هایی میان تظاهرات احساسی در انسان و دیگر حیوانات و نیز میان افراد بالغ و کودکان شد . او مشاهده کرد که این تظاهرات خواه ذره ای استفاده داشته باشد یا نه روی می دهند، او آنگاه توانست استدلال کند که این تظاهرات وقتی در انسان بالغ پدید می آید، انعکاسی از تاریخچه تعاملی و سابقه ی تحول ما از دوران کودکی است. به دنبال داروین، ویلیام جیمز[5] مطرح ساخت که هیجان ها عبارتند از ادراک رویداد های بدن و والتر کنن[6] مطرح کرد که آنها فوران تکانه های مربوط به بخش های پایینی و غیر عقلانی مغز هستند . چنین پیشنهاداتی روند کلی نظریه سازی روانشناسی در مورد هیجانها را تشکیل می داد. سنت فکری دیگری درباره ی هیجانها در تاریخ نظریات روانشناسی غرب وجود داشته است. این سنت با ارسطو شروع شد که مطرح کرد که هیجانها بر داوری های شناختی مبتنی اند. او از اصطلاحات مربوط به هیجانها تجزیه و تحلیلی مؤلفه ای به دست داد. بنابراین، برای نمونه، او خشم را به عنوان حالتی پدید آمده در نتیجه ی این باور که فردی مورد اهانت قرار گرفته است تحلیل کرد. این شیوه ی تجزیه و تحلیل معنای اصطلاحات مربوط به هیجان از طرف اسپینوزا[7] دنبال شد (آیزنک[8]، 1992؛ به نقل از محمدی، 1389).
در این سنت شناختی، کاری که مشخص کننده ی نقطه ی آغاز دوران نوین است متعلق به فردریک پاول هان[9] است که در سال 1887 مطرح کرد که هیجانها وقتی بروز میکنند که چیزی موجب قطع یک گرایش یا یک فعالیت در حال اجرا می گردد. هیجان سپس اختلالی ذهنی تولید می کند که توجه خود آگاه را کاملاً به خودش اختصاص می دهد. شکتر و سینگر[10] (1962) نیز در دهه ی 1960 مقاله ای منتشر کردند که اثر گذار ترین تحقیق اخیر در مورد هیجانها محسوب می شود. هر هیجان در این نظریه دو مولفه دارد، تحریک غیر شناختی و نا متمایز نه چندان متفاوت با نوع درون دادی که توسط جیمز و کنن اصل قرار داده شده بود؛ به همراه انتسابی شناختی از سبب تحریک. شکتر و سینگر با یک حرکت، سنتهای زیست شناسانه، شناختی و روانی- اجتماعی را متحد کردند (آیزنک1992؛ به نقل از محمدی، 1389). ....
[1]-Munoz
[2]- Levenson
[3]-Werner
[4]- Darwin
[5]- Wiliam James
[6]- Walter Cannon
[7]- Spinoza
[8]- Eysenck
[9]- Paulhan
[10]- Schachtet & Singer
...
در اینجا لیستی از ضعف های تنظیم هیجان ارائه شده است :
- نشان دادن هیجانات خیلی شدید نسبت به موقعیت
- ابراز هیجان با فراوانی بیشتر
- داشتن مشکلاتی برای کاهش هیجانات منفی
- وجود مشکل برای بازداری بیان هیجانی
- مشکل در فهم تجارب هیجانی
- تجربه هیجانات منفی بیشتر
- نا توانی بیشتر برای آرام نمودن خود
- داشتن سو گیری برای نشانه های منفی یا تهدید کننده
- انتخاب راهبرد های پرخاشگرانه، اجتنابی یا نامربوط برای مواجهه با هیجانات منفی
- عدم باور به اینکه هیجانات منفی قابل تغییرند
- تمایل به تمرکز بر جنبه های منفی موقعیت ها
- مشکلات کنترل توجه
- ناتوانی برای تشخیص هیجانات خود (مک لم، 2008؛ به نقل از محمدی، 1389).
پیشینه پژوهشی
- به منظور بررسی پیشینه تحقیق و تعیین سهم پژوهشهای گذشته در روشن کردن ابعاد مختلف مسأله، منابع اطلاعاتی گوناگونی مورد بررسی قرار گرفت. لذا پژوهشهای به عملآمده در داخل و خارج از کشور، بر اساس ارتباط بیشتری که با موضوع تحقیق داشتند، در این قسمت بیان گردیده اند.
2-3-1- پژوهش های انجام شده در داخل کشور
- حجتی (1392) پژوهشی را با عنوان رابطه ابعاد شخصیت و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در میان مادران کودکان طیف اتیسم انجام داده است. بدین منظور 88 مادر دارای کودک با اختلالات طیف اتیسم به روش سرشماری به عنوان نمونه انتخاب گردیدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پنج عامل شخصیت (NEO)، و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گارنفسکی و کرایچ (2006) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای آماری همبستگی گشتاوری پیرسون و رگرسیون چندگانه استفاده شد. نتایج نشان داد که بین ابعاد شخصیت و راهبردهای تنظیم شناختی هیجان همبستگی معنادار وجود دارد. قوی ترین پیش بینی کننده راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در میان مادران کودکان طیف اتیسم بعد روان رنجورخویی بود. ...
در 38 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی و انگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
تعریف هیجان
شاید بتوان گفت که یکی از پیچیده ترین تعاریف در روانشناسی، تعریف هیجان است. چرا که برای تعریف جامع وصحیح آن باید ابعاد مختلف را مورد بررسی قرار داد. در نگاه نخست، بیشتر مردم هیجان رابه عنوان احساس میشناسند. شناختی که آنها از ترس ویا شجاعت دارند جنبه بارز احساسی آنها، طبق تجربه شان میباشد درصورتی که احساسها فقط بخشی از هیجانها میباشد. اصطلاح هیجان از ریشه لاتین Emovere به معنی حرکت، تحریک و حالت تنش مشتق شده است. هیجان در زبان متداول با شور، احساس، انفعال و عاطفه معادل است.
در حال حاضر دو نوع کاربرد برای این واژه وجود دارد:
1ـ اصطلاحی پوششی برای تعداد نامعینی از حالات ذهنی. این همان معنایی است که ضمن صحبت از عشق، ترس و نفرت مورد نظر است.
2ـ برچسبی برای زمینهای از تحقیقات علمیکه به بررسی عوامل محیطی، فیزیولوژیکی و شناختی این تجربیات ذهنی میپردازد.
هیجان ازجمله اصطلاحاتی است که تعریف آن با دشواری روبرو بوده و از مسائل حلنشده در روانشناسی میباشد. در کاربرد تقریبا اجماعی امروزه، که البته مطابق کاربرد اولیه آن نیز میباشد، هیجان اصطلاحی پوششی برای تعداد نامعینی از حالات ذهنی بوده که وضعیت هستیشناسی هریک با برچسبی که معنی آن با توافق ساده معین میگردد، تثبیت میشود. (پورافکاری، 1373).
هیجان که بدان عاطفه نیز گفته شده در واقع احساسهای شدید ذهنی میباشند که حالتهای روانی مختلفی را در انسان بهوجود میآورند. هیجان که عمدتاً در قالبهایی مانند ترس، خشم، اندوه، شادمانی، لذت، عشق، شگفتی، نفرت و شرم بروز مییابد، یکسری حالات روانی نظیر شادی، ترس و ... را در افراد بهوجود میآورد و همچنین نوعی تغییرات فیزیولوژیکی را در بدن افراد بهدنبال دارد. اساساً باید هیجان را نوعی احساس شدید دانست که اغلب به کنشی غریزی میانجامد و معمولاً با تغییراتی در گردش خون، تنفّس، عرق کردن، پلک زدن و ... همراه است و از اینرو میتوان هیجان را نوعی "احساس شدید که موجب پیدایش واکنشهای فیزیولوژیک آشکار همراه با حالت عاطفی در موجود زنده میشود"، دانست. برای مثال انسان وقتی با یک واقعه خطرناک مواجه میشود، بیاختیار نشانههای آمادگی برای گریز و فرار جسمیو فیزیولوژیک در او بهوجود میآید و از لحاظ روانی هم نشانهها و رفتارهایی مبتنیبر ترس در فرد ظاهر میشود که به آن حالت هیجان، "ترس" گفته میشود.(گیل[1]، 1384). علاوه بر این کاربردها، اصطلاح هیجان مفاهیم ضمنی دیگری نیز دارد: حالات هیجانی به طور طبیعی، حاد تلقی میشوند و این حالات، تجارب ذهنی هستند که با احساسات تفاوت داشته و از نظر رفتاری با آشفتگی و اضطراب همراه هستند.(پورافکاری، 1373). ...
...
[1]. Gill
...
2-7- یافتههای توصیفی مربوط به متغیرهای تحقیق
نه شخصیت و نه رابطه بین والدین و کودک، ارتباط معنی داری با نمرات مودال در لکسی تایمیا وجود ندارد.
طبق نتایج تحقیقات کارپنتر[1] و آدیس[2] (2000)، میانگین نمرات این گروه در ابعاد شناختی و عاطفی آلکسی تایمیا به طور سیستماتیک با شکایات روانشناختی، اضطراب ناتوان کننده و یا حالت دفاعی ارتباطی نداشت.
همچنین با استفاده ی از افکار تسکین دهنده به عنوان راهبرد رویارویی و مقابله، رابطه ی منفی داشت. بعلاوه یک رابطه با تصویر خود منفی در آینده مشاهده شده که بدین معناست که افراد مودال نمیتوانند آینده خود را به شیوه ای خوشبینانه تصور کنند. به طور کلی مطالب قابلتوجهی در مورد افراد مودال نمیتوان استنباط کرد، اگرچه یک دیدگاه نسبتاً بدبینانه در مورد آینده بیانگر شکلی از شخصیت افسرده است که در دامنه ی طبیعی وجود دارد (میلون و دیویس، 2000).
2-8- مطالعات انجام شده مرتبط با پژوهش
2-8-1- مطالعات انجام شده خارج کشور
کینگ و امونز (١٩٩٠) گزارش کرده اند که زنان بیشتر در ابراز هیجان مثبت مانند عشق و عاطفه به دیگران دوسوگرا هستند. همچنین در ابراز هیجاناتی چون خشم و حسادت با توجه به انتظارات فرهنگی دوسوگرا هستند . همچنین دوسوگرایی در ابرازگری با ابرازگری، همبستگی منفی معنادار دارد و به بازداری و نشخوار در ابراز هیجان منجر میشود.
هنریکس[3] و همکاران (1991) دریافتند که بین دو بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی ارتباط مثبتی وجود دارد و تمرکز بر تجارب بیرونی که بعد دیگری از آلکسیتایمیا است با افسردگی در ارتباط نیست.
واتسون و همکاران (١٩٩١) عقیده دارند که کنترل هیجانی به عنوان یک مؤلفه مهمالگوی رفتاری ریخت مستعد سرطان و ریخت C، شخص کاملاً سازگار، ساکت، موافق با مراجع قدرت، بدون جرٲت، دارای تصویری منفی نسبت به خود، دارای رفتارهای فداکارانه، اجتناب از تعارض و عدم ابراز کننده هیجانهای منفی، مخصوصاً خشم با درماندگی و ناخوشی روانشناختی در بیماران سرطانی مرتبط است.
مونگرین و زاروف (1994)، برای بررسی دوسوگریی درابرازگری هیجان به منظور تعیین رابطه بین وابستگی خود انتقادی و علائم افسرده ساز، متغیرهای رویدادهای زندگی شدت هیجان و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی به عنوان تعدیل کنندههای مهم در ارتباط بین همبستگی و خودانتقادی و علائم افسرده ساز در زنان و مردان تحقیقی انجام داده اند که مطابق با یافتههای بدست آمده، الگوهای تعدیل کننده، شامل رویدادهای منفی و دوسوگرایی به طور موفقیت آمیزی، ٧٤٪ از اثر شخصیت بر افسردگی در زنان و ٤٧٪ از اثر شخصیت بر افسردگی را در مردان تبیین میکند. طبق نتایج پژوهش انجام شده، خودانتقادی و افسردگی در مردان تنها به وسیله دوسوگرایی ولی در زنان بیشتر به وسیله رویدادهای منفی و دوسوگرایی مرتبط بودند که رویدادهای منفی و دوسوگرایی پیش بینی کننده افسردگی بودند. ....
....
[1]. Carpenter
[2]. Addis
[3]. Hendrix
...
پیشینه پژوهش و فصل دوم ابراز هیجان
در 44 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی وانگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
ابراز گری هیجان
ابرازگری هیجانی به عنوان یک مؤلفه اصلی هیجان ها، به نمایش بیرونی هیجان، بدون توجه به ارزش (مبثت یا منفی) یاشیوه (چهره ای، کلامیو رفتاری) اطلاق میشود (کرینگ[1] و همکاران، ١٩٩٤).
اکمن[2] وفریزن (1974) ابراز هیجان را ظواهر حالتهای هیجانی با درونی شامل مجموعههای ویژه ای ازتغییرات در فعالیتهای زیستی– عصبی تشکیل میدهد (لویس[3]، ٢٠٠٠).
هالبرستدت[4] (١٩٩١به نقل از بویام[5]و پارکر[6]، ١٩٩٥)ابرازگری هیجانی را شامل ترکیبی از حالتهای هیجانی، دانش قوانین نمایش و انگیزش و توانایی کنترل ابراز هیجان فرد میداند.
داروین[7]،( ١٨٧٢ ) با انتشار کتاب "ابرازهیجانها در انسان و حیوان" نقش مهمیدر زمینه مطالعه هیجانها ایفا کرده است مشاهدات داروین موجب شد که وی سه اصل اولیه را در ابرازهیجان دخیل بداند که عبارتنداز ١ - خوگیری[8]: فعالیتهای به اجرا در آمده ارضا کننده، خواه سودمند باشد یا سودمند نباشد؛٢- تضاد[9]: فعالیتهای متضاد به اجرا در آمده تحت تکانههای متضاد؛ ٣- نیروی عصبی : کنش مستقیم دستگاه عصبی تهیج کننده در تن، مستقل از اراده .
به اعتقاد لویس(٢٠٠٠)، ابرازهای هیجانی، به تغییرات سطحی بالقوه قابل مشاهده، در چهره، صدا و بدن وسطح فعالیت منجر میشود. در ابتدا، به ابرازهای هیجانی بر حسب حرکات و فعالیت بدنی بویژه کودکان کمتر توجه شده است، اگر چه به نظر میرسد که آواگریها رسانندههای مهم حالتهای هیجانی باشد، ولی از کم شناخته ترین جنبههای ابراز هستند. ابرازهای کلامیبیشتراز حد قدرتمند هستند و ممکن است بتوانند حالتهای هیجانی مشابه را در دیگران فراخوانند، بنابراین، ابراز هیجان به شیوه آواگری ممکن است مسری ترازابرازهای هیجان به شیوه بدنی یا چهره ای باشد. به عنوان مثال وقتی فیلمها با افرادی تماشا میشوند که با صدای بلند میخندند، خنده دارتر از زمانی است که خود فرد به تنهایی آن را میبیند.به دلیل ماهیت مسری آواگری، ابراز کلامیممکن است هدف تلاشهای اجتماعی اولیه باشد (لویس، ٢٠٠٠).
حرکت، ممکن است یک شیوه دیگر ابراز هیجانها باشد، : به عنوان مثال گریختن از چیزی ویا آمدن به سوی آن، پاسخهای حرکتی همراه با هیجانهای مثبت و منفی هستند.
در واقع، اغلب دورشدن نوزاد از یک اسباب بازی یا شخصی نا آشنا، مستقل از ابراز چهره ای، با ترس او مرتبط است.کاملا واضح است که ابرازهای هیجانی مجزا ممکن است در نوزادان و در سنین خیلی پایین تر مشاهده شود.در ابتدا، بین حالتهای هیجانی و ابراز هیجانی تمیز قائل شد، به عنوان مثال، کودک وقتی رفتارگریه کردن را تحت کنترل در میآورد که والدین اورا به گونه ای تربیت میکنند که هنگام آشفتگی یا نیاز گریه نکند.
تفاوتهای فردی در ابراز گری هیجانی
یک مسئله در ارتباط با فعالیتهای هیجانی این است که آنها بلافاصله قابل پوشیده شدن و به وسیله فرد قابل کنترل هستند. بنابراین ممکن است حالتهای هیجانی با ابراز هیجانی متفاوت شوند و گاهی نیز تمیز دادن حالتهای هیجانی از ابرازهای هیجانی مهم است(لویس، ٢٠٠٠).
تصویر ٢- ١ یک الگوی ابرازگری هیجانی را نشان میدهد که به عنوان چهارچوبی برای فهم تفاوتهای فردی در رفتار ابرازگرهیجانی به کار میرود . طبق این الگو، هیجان وقتی روی میدهد که درون داد درونی و بیرونی به شیوه ای پردازش میشود که یک برنامه هیجانی مانند (غم و شادی) به کار بیفتد. به محض به کار افتادن برنامه هیجان، گرایشهای پاسخ، شامل تغییرات فیزیولوژیکی، (احساسات ذهنی و تکانههای رفتاری)ایجاد میشود و جاندار را برای پاسخ انطباقی به چالشها و یا فرصتهای محیطی آماده میکند.هیجانها ما را وادار نمیکنند که به شیوه مخصوص عمل کنیم، آنها فقط کاری را به ما پیشنهاد میکنند، به همین دلیل، احساس، همیشه آشکار کننده نیست. گرایشهای پاسخ هیجانی ممکن است به عنوان یک تکانه رفتار قابل دیدن ابراز شوند یا ابراز نشوند(گروس و جان[10]، ١٩٩٧). ...
...
[1] . Kring
[2] Ekman
[3]Lewis
[4] . Harberstadt
[5] .Boyum
[6] . Parker
[7] Darwin
[8] . Habituation
[9] . Antithesis
[10].Gross& John
...
2-8- مطالعات انجام شده مرتبط با پژوهش
2-8-1- مطالعات انجام شده خارج کشور
کینگ و امونز (١٩٩٠) گزارش کرده اند که زنان بیشتر در ابراز هیجان مثبت مانند عشق و عاطفه به دیگران دوسوگرا هستند. همچنین در ابراز هیجاناتی چون خشم و حسادت با توجه به انتظارات فرهنگی دوسوگرا هستند . همچنین دوسوگرایی در ابرازگری با ابرازگری، همبستگی منفی معنادار دارد و به بازداری و نشخوار در ابراز هیجان منجر میشود.
هنریکس[1] و همکاران (1991) دریافتند که بین دو بعد دشواری در تشخیص و شناسایی احساسات و دشواری در توصیف احساسات با افسردگی ارتباط مثبتی وجود دارد و تمرکز بر تجارب بیرونی که بعد دیگری از آلکسیتایمیا است با افسردگی در ارتباط نیست.
واتسون و همکاران (١٩٩١) عقیده دارند که کنترل هیجانی به عنوان یک مؤلفه مهمالگوی رفتاری ریخت مستعد سرطان و ریخت C، شخص کاملاً سازگار، ساکت، موافق با مراجع قدرت، بدون جرٲت، دارای تصویری منفی نسبت به خود، دارای رفتارهای فداکارانه، اجتناب از تعارض و عدم ابراز کننده هیجانهای منفی، مخصوصاً خشم با درماندگی و ناخوشی روانشناختی در بیماران سرطانی مرتبط است.
مونگرین و زاروف (1994)، برای بررسی دوسوگریی درابرازگری هیجان به منظور تعیین رابطه بین وابستگی خود انتقادی و علائم افسرده ساز، متغیرهای رویدادهای زندگی شدت هیجان و دوسوگرایی در ابرازگری هیجانی به عنوان تعدیل کنندههای مهم در ارتباط بین همبستگی و خودانتقادی و علائم افسرده ساز در زنان و مردان تحقیقی انجام داده اند که مطابق با یافتههای بدست آمده، الگوهای تعدیل کننده، شامل رویدادهای منفی و دوسوگرایی به طور موفقیت آمیزی، ٧٤٪ از اثر شخصیت بر افسردگی در زنان و ٤٧٪ از اثر شخصیت بر افسردگی را در مردان تبیین میکند. طبق نتایج پژوهش انجام شده، خودانتقادی و افسردگی در مردان تنها به وسیله دوسوگرایی ولی در زنان بیشتر به وسیله رویدادهای منفی و دوسوگرایی مرتبط بودند که رویدادهای منفی و دوسوگرایی پیش بینی کننده افسردگی بودند.
گروس و لونسون (١٩٩٧) به منظور بررسی اثرات حاد بازداری هیجانهای مثبت و منفی پژوهشی انجام داده اند که در آن به ١٨٠ شرکت کننده زن، فیلمهای غمگین، خنثی و مفرح نمایش دادند واز گروهی از شرکت کنندگان خواستند که رفتار ابرازگری شان را در حین نمایش فیلمها بازداری کنند. ولی گروه دیگر میتوانستند به راحتی و بدون بازدار هیجانی، فیلمها را تماشا کنند.
[1]. Hendrix
...
مطالب :
ابراز گری هیجان
تفاوتهای فردی در ابراز گری هیجانی
2تفاوتهای جنسی در ابرازگری هیجانی
2-3-3- دو سوگرایی در ابراز هیجان
2-3-4- بازداری در ابراز هیجان
2-3-5- کنترل هیجانی
2-3-5-1-کنترل خوش خیم
2-3-5-2- کنترل پرخاشگری
2-3-5-3- نشخوار
2-3-6-دوسوگرایی در ابراز هیجان و سلامت روانی
2-3-7-دوسوگرایی در ابراز هیجان و سلامت جسمانی
2-7- یافتههای توصیفی مربوط به متغیرهای تحقیق
2-7- یافتههای توصیفی مربوط به متغیرهای تحقیق
2-8- مطالعات انجام شده مرتبط با پژوهش
2-8-1- مطالعات انجام شده خارج کشور
2-8-2- پژوهشهای انجام شده در داخل کشور
منابع و مـآخذ
الف- منابع فارسی
ب- منابع خارجی
مبانی نظری و پیشینه پژوهش تنظیم شناختی هیجان
در 31 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی وانگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
تنظیم هیجان
مبانی تنظیم هیجان
سال ها پژوهش به وضوح بر نقش مهم هیجان ها در بسیاری از جنبه های زندگی روزانه و همچنین تأثیر آن ها در سازگاری با فشارها و بحران های زندگی صحه گذاشته اند. اساساً هیجان ها واکنش های زیست شناختی هستند که زمانی برانگیخته می شوند که فرد موقعیت را حاوی چالش یا فرصت های مهمی ارزیابی می کند و پاسخ دهی وی را در برابر رویدادهای محیطی عمده منسجم می سازد (گروس و مونوز[1]، 1995).
گروس و تامپسون[2] (2007) با استناد به پژوهش های مختلف پیشنهاد می کنند که حضور افراد در موقعیتی که آن را مرتبط با اهداف خود می دانند باعث برانگیختگی هیجان ها می شود. بدین شکل که زمانی که فرد در موقعیت مرتبط با اهداف خود قرار می گیرد، فرایندهای توجهی فعال شده و به دنبال آن ارزیابی صورت می گیرد. نظریه های مختلف تعاریف متعددی از این فرایندهای ارزیابی دارند ولی به هر صورت این فرایند باعث تولید پاسخ های هیجانی شده و منجر به تغییراتی در نظام تجربی، رفتاری و عصبی زیستی می گردد.
2-3-2- تعریف تنظیم هیجان
ریشه های پژوهش در این باره به مطالعه ی دفاع های روانشناختی (فروید، 1926 تا 1956)، استرس و مقابله روانشناختی (لازاروس، 1966)، نظریه دلبستگی (بالبی، 1969) و نظریه هیجان (فریجدا، 1986) باز می گردد (به نقل از گروس و تامپسون، 2007). علی رغم توافق همگانی آشکار درباره فقدان تعریف جامعی درباره تنظیم هیجان، هنوز گوناگونی قابل توجهی در تعریف ضمنی این مفهوم مشاهده می شود که توسط نظریه پردازان و پژوهشگران مختلف ارائه می شود (تامپسون، 1994). تنها توجه به این جنبه که تنظیم نامناسب هیجان ناسازگارانه و بالعکس، تنظیم مناسب آن سازنده است، بیش از حد ساده انگارانه به نظر می رسد. ارزش مفهومی تنظیم هیجان این است که وسیله ای برای فهم این موضوع است که چگونه هیجان ها توجه و فعالیت را سازماندهی و کنش های راهبردی دیرپا یا قدرتمند را تسهیل می کنند تا بر مواضع فایق آیند، مسائل را حل کنند و همزمان نیز منجر به حفظ بهزیستی شوند؛ همان طور که در عین حال ممکن است استدلال و برنامه ریزی را دچار نقص کنند، تعاملات و روابط بین فردی را بغرنج ساخته و سلامت را به مخاطره اندازند (گروس و مونوز، 1995).
تامپسون (1994) تنظیم هیجان را چنین تعریف می کند: تنظیم هیجان در برگیرنده فرایندهای درونی و بیرونی است که مسئول نظارت، ارزیابی و تعدیل واکنشهای هیجانی، به خصوص اشکال شدید و زودگذر برای نیل به اهداف فردی هستند. این تعریف دربرگیرنده چندین فرایند تنظیم هیجان است. اول، این که همسو با گفته های مسترز (1991)، تنظیم هیجان می تواند به ابقاء و تقویت برانگیختگی هیجانی و همچنین بازداری یا آرام سازی آن منجر شود. اغلب نظریه پردازان اعتقاد دارند در فرهنگ هایی که بازداری هیجان را تنظیم می کنند، مهارت های تنظیم هیجان منجر به فرونشینی برانگیختگی هیجانی می شوند. ...
[1].Munoz
[2].Thompson
...
2-3-3- تنظیم شناختی هیجان :
مدیریت هیجانات به منزله فرایند های درونی و بیرونی است که مسئولیت کنترل، ارزیابی و تفسیر واکنشهای عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف او بر عهده دارد و هر گونه اشکال و نقص در تنظیم هیجانات می تواند فرد را در برابر اختلالت روانی چون اضطراب و افسردگی آسیب پذیر سازد (گارنفسکی و کرایچ[1]، 2003). به اعتقاد محققان، چگونگی ارزیابی دستگاه شناختی فرد در هنگام روبه رو شدن با حادثه منفی از اهمیت بالایی برخوردار است. سلامت روانی افراد ناشی از تعاملی دو طرفه میان استفاده از انواع خاصی از راهبردهای تنظیم شناختی هیجان ها و ارزیابی درست از موقعیت تنش زا است (گارنفسکی، بان و کرایچ[2] ، 2003). محققان نه راهبرد شناختی را در تنظیم هیجان ها معرفی کرده اند: نشخوار فکری، پذیرش، خود را مقصر دانستن، توجه مثبت مجدد، توجه متمرکز بر برنامه ریزی، بازنگری و ارزیابی مجدد به صورت مثبت، تحت نظر قرار دادن، فاجعه آمیز تلقی کردن و مقصر دانستن دیگران هستند (گارنفسکی، کرایچ و اسپینهاون[3]، 2001).
در این تحقیق اصطلاح مقابله شناختی و تنظیم شناختی هیجان به عنوان اصطلاحات جایگزین مورد استفاده قرار گرفته اند و به طور کلی هر دو مفهوم می توانند به عنوان شیوه ی شناختی دستکاری ورود اطلاعات فراخوانده ی هیجانی شناخته شوند (گارنفسکی و همکاران، 2001). ...
[1].Garnefski&Kraaij
[2].Baan
[3].Spinhoven
...
پیشینه تحقیق:
اختلال در نظم هیجان پیش بینی کننده ی آسیب روانی فرد در آینده (آبوت، 2005) و عامل کلیدی و مهمی در پیدایش افسردگی، اضطراب، حساسیت های بین فردی و انزوای اجتماعی، بزهکاری، خشونت و رفتار پرخاشگرانه ( بیوریگارد و همکاران، 2001) است.
پژوهش نشان می دهد تفاوت های افراد در استفاده از سبک های مختلف تنظیم هیجان شناختی موجب پیامد های عاطفی، شناختی و اجتماعی مختلفی می شود چنان که استفاده از سبک های ارزیابی مجدد مثبت با عملکردهای میان فردی بهتر و بهزیستی بالا ارتباط دارد (گروس و جان[1]،2003).
در پژوهش آندرسون، میلر، ریگر، دیل و سدیکیدز،[2] 1994 ( مقصر دانستن خود) و کارور، اسچیر و وین تراب،[3] 1989 (فقدان ارزیابی مجدد مثبت). در پژوهش ریان، مارتین و داهلن[4] (2005) نیز مقصر دانستن خود، نشخوار فکری، فاجعه بار تلقی کردن و ارزیابی مجدد مثبت به عنوان معتبر ترین پیش بینی کننده های هیجانات منفی (افسردگی، اضطراب، استرس و خشم) معرفی شده اند. یو، ماتساموتو و لی راکس[5] (2006) تنظیم هیجان ها را مهم ترین عامل پیش بینی کننده سازگاری مثبت دانسته اند.
در همین راستا گرانفسکی، ریف، جلسمن، ترواگت و کرایچ[6]، (2007) نیز در مطالعات خود نشان دادند که عموم افرادی که از افسردگی رنج می برند از استراژی های منفی تنظیم شناختی هیجان مانند نشخوار فکری و تلقی فاجعه آمیز در رویارویی با شرایط ناگوار استفاده می کنند. ...
...
[1].John
[2].Anderson, Miller, Riger, Dill&Sedikides
[3].Carver, Scheier&Weintraub
[4].Ryan, Martin& Eric
[5].Yoo, Matsumoto & Le Roux
[6].Garnefski, Rieffe, Jellesman, Terwogt&Kraaig,
...
مداخله متمرکز بر هیجان (بصورت زوجی و فردی) در کاهش درماندگی رابطه زوجهایی که فرزندی با بیماری مزمن دارند
فصل اول
طرح مساله:
از بطن درمان خانوادگی درمان زوجین بعنوان یک رویکرد یا شیوة جدید نگریستن به مشکلات روانی پدیدار شده است. یکی از این مدل های مهم ، درمان متمرکز بر هیجان [1](EFT) است.
درمان EFT شامل سه مرحله و 9 گام است: مرحله اول 4 گام را در بردارد و با ارزیابی و مشخص کردن چرخه دشوار و نیز تحلیل حالتهای هیجانی همراه آن سروکار دارد. در پایان این مرحله زوج قفل را از چرخه های منفی و تثبیت روابط منفی باز می کنند و به این نتیجه می رسند که به جای اینکه یکدیگر را متهم بدانند بر چرخه تعامل متمرکز شوند. مرحله دوم شامل گامهای 5 تا 7 است، دیگر زوجها توسط هیجاناتشان در هم شکسته نمی شوند، بلکه از تجربه هیجانی شان به عنوان راهنمایی برای نیازهایشان استفاده می کنند. در مرحله سوم موقعیت امنی برای رابطه تثبیت می شود تا آنان بتوانند راه حلهای جدیدی را برای مشکلات قدیمی بیابند وداستانهای روشنی از رابطه بسازند تا وضعیتها و چرخه های جدیدی از رفتارهای دلبستگی تثبیت گردد. و زوج با توانایی تازه ای درباره بحثهای حساس گفتگو کنند و بطور واقع بینانه مشکلات رابطهای را حل کنند. (جانسون 1999).
به اعتقاد جانسون اثر بخشی بالینی EFT بطور قابل توجه ای به اثبات رسیده است، در مواردی که درمان توام با موفقیت نبوده است به این دلیل است که موارد انتخاب شده مناسب این نوع درمان (EFT) نیستند مثلاً وقتی زوجی قصد جدایی دارند یا خشونت شدید در رابطه وجود دارد EFT درمان مناسبی نیست، یکی از کاربردهای موثر EFT در درمان (PTSD) و نیز بیماریهای مزمن است، در واقع زمانی که یکی از زوجین نیاز شدیدی به مراقبت وحمایت همسر خود دارد، همسر دیگر از این حمایت سرباز می زند، اینجاست که صدمة دلبستگی[2] رخ می دهد.
صدمة دلبستگی به وسیله ترک یا خیانت[3] در لحظه های بحرانی که فرد به آن نیاز دارد مشخص می شود. این صدمات رابطه را به عنوان یک رابطه ناایمن در ذهن فرد نگه میدارد و به عنوان استانداردی مطرح می شود که فرد آنرا در نظر می گیرد و از آن رنج می برد ( جانسون و میلیکین[4] 2001)
از نظر جانسون (1999) درماندگی رابطه همان دلبستگی ناایمن است و اینکه چطور زوج با چنین ناایمنی روبرو می شود. درماندگی رابطه با ارتباط غیرموثر منفی گرایی متقابل و طرح وارة رابطه منفی مشخص شده است. زوج های درمانده به سختی هیجانات زیر بنایی و نیازهای دلبستگی را مطرح می کنند، به طوری که تواناییشان برای حل تعارضات به ویژه تعارضات «داغ» که همراه با اهمیت دلبستگی است باز میماند.
در نتیجه ، وقتی چنین تعارضاتی رخ می دهد یکی از همسران تمایل به انتقاد وشکایت کردن دارد در حالیکه دیگری یک حالت دفاعی به خود می گیرد.
[1] . Emotional Focused therapy
[2]attachment injure
[3]abandonment
[4] Milikin
...
فصل دوم
روش اجرای پژوهش
مقدمه
از زمانی که واحد نظری، نظریه های مشاوره خانواده را در دوره دکتری می گذراندم به علت نوع بودن زوج درمانی متمرکز بر هیجان، کار بر روی این موضوع را شروع کردم و در اولین کنگره آسیب شناسی خانواده در دانشگاه شهید بهشتی در اردیبهشت 82 مقاله ای ارائه نمودم، سپس با توجه به تجربه ای که در مراکز مشاوره داشتم یکی از مشکلات مشاوره زوجی را در این دیدم که مردان نسبت به زنان استقبال کمتری برای مشاوره زوجی دارند. لذا این سئوال برایم مطرح شد که وقتی مرد در جلسات مشاوره حضور ندارد می توان مشاوره فردی (فقط با زن) انجام داد و انتظار داشت روی نارضایتی زوجی او اثر بگذارد؟
با توجه به این سئوال تصمیم گرفتم اثر بخشی این رویکرد را بصورت زوجی و فردی بررس یکنم، سپس بر اساس مطالعه منابع به این نتیجه رسیدم که در ایران برای زوجهای دارای فرزند بیمار تحقیقی در زمینه مشاوره انجام نشده است، درمراکز طبی کودکان به حمایتهای مالی توجه شده است (مرکز حمایتی به نام محک در بیمارستانهای دولتی فعال است و نیز مراکزی برای حمایت از بیماران تالاسمی و غیره) لیکن با توجه به فشار روانی روی این خانواده ها در این بیمارستانها مرکز مشاوره یا مرکز خدمات روانشناختی وجود ندارد، لذا برایم این انگیزه مطرح شد که با انتخاب این جمعیت خاص حداقل توجه مسئولان بهداشت روان را به سوی این جمعیت معطوف کنم تا شاید در برنامه ریزیهای آینده موثر واقع شود.
فصل دوم پایان نامه سبک های ابراز هیجان دوسوگرا اجتنابی
مفهوم هیجان :
گروهی هیجان را تغییرات بدنی عنوان داشتهاند. در حالی که گروهی دیگر آن را احساسات ذهن معرفی کردهاند که موجود آدمی کیفیت آن را گزارش میکند. این برداشتهای ناهماهنگ مانع بزرگی در گسترش پژوهشهای مربوط به هیجان پدید میآورد.
بسیاری از مردم هیجانها را عوامل مثبت یا منفی به شمار میآورند. چنانچه عشق و شادی را هیجانهای خوب و خشم و ترس را هیجانات بدوزشست میشناسد. گر چه این برداشت، در بسیاری از موارد درست است، اما بهتر است که جنبههای مثبت یا منفی هیجانات را بر حسب پیامدهایشان ارزیابی کنیم. یعنی ترس هنگامی یک هیجان خوب و ارزشمند است که انسان را در مقایسه با خطرات احتمالی راهنمایی کند و آمادگی لازم را فراهم آورد. همچنین خوشحالی و شادمانی از رنج دیگران نوعی هیجان منفی انسان میباشد.
به عقیدة داروین (1884) بروز هیجان به صورتهای مختلف به خودی خود همیشه سودمند و کارآمد نیست. بلکه جلوه رهایی از رفتارهای سازش پذیر قبلی هستند.
در زبان انگلیسی و فرانسه کلمات هیجان و انگیزه هم ریشهاند و هر دو از اصل لاتین «emovere» گرفته شدهاند، که معنی آن تحریک و تهییج است. هیجانها را تحریک کنیم و گاه نیز هیجان ما را وادار میسازد، کار میکنیم یا چیزی بگوییم که از عادتها به دور است.
در سالهای اخیر روشن شده است که ما نمیتوانیم فقط با مطالعه بعضی مکانیسمهای بیولوژیکی به وجود هیجان پی ببریم. گر چه مکانیسمهای بیولوژیکی در انگیزش و هیجان نقش مهمی را ایفا میکند. اما تجلی هر انگیزه و هیجان همیشه مربوطه به تعامل عوامل شناختی، آموخته و بیولوژیکی است.
تعریف هیجان
نباید به علت پیچیده بودن هیجانها، در طول سالها، تعاریف گوناگون پیشنهاد شده است. اگر بخواهیم هیجان را از نظر واتسون که یک رفتارگرا است تعریف میتوانیم بگوییم : هیجان یک طرح واکنش ارش است که متضمن تغییرات زیادی در مکانیزمهای بدنی به طوری که ؟؟ به طور خاص میباشد.
و یا هیجان کیفیتی است که در تعقیب یک رشته فعالیتهای جسمانی و روانی در ارگانیسم ظاهر میشود. این فعالیتها را میتوان به ترتیب زیر بیان نمود :
1- ملاحظه و انتقال محرک از طریق محیط خارج
2- انتقال محرک از طریق اعصاب برنده به هپوتالاموس و کرتکس و سایر مراکز مغزی.
3- ایجاد تغییرات خاص فیزیولوژی وبدنی در مقابل محرک به واسطة فعالیت دستگاه عصبی خود مختار و ترشح نمود.
4- ایجاد حالت خوشایند و بالعکس در ارگانیسم (کیفیت روانی هیجان)
5- ظهور رفتار هیجانی از طریق ؟ ماهیچهای مانند خندیدن و ترشح غدد داخلی و ...
بدیهی است مراحل فوق به سرعت ظاهر شده و ارتباط مستقیم با محرک و شدت آن دارند. و هیجانات همواره همراه با ایجاد نیرو هستند زیرا ترشح غدد داخلی به خصوص آدرنالین سبب آزاد شدن قند و بالا رفتن قند خون و سوختن آن در بافتها شده8 و نتیجتاً نیروی قابل ملاحظهای در دسترس اورگانیسم قرار میدهد.
دیگر اینکه در تعریف هیجان گفتهاند که هیجان عبارت است از پاسخ فیزیولوژیکی روانی که ادراک و یادگیری فرد را تحت تأثیر قرار میدهد و هیجان کیفیتی است که به دنبال یک سلسله فعالیتهای جسمانی و روانی در ارگانیسم ظاهر میگردد.
مبانی نظری و پیشینه پژوهش راهبردهای شناختی تنظیم هیجان ( فصل دوم پایان نامه )
در 25 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع راهبردهای شناختی تنظیم هیجان:
هیجان نقش مهمی در جنبه های مختلف زندگی نظیر سازگاری با تغییرات زندگی و رویدادهای تنیدگی زا ایفا میکند. اصولاً، هیجان را می توان واکنشهای زیستشناختی به موقعیت هایی دانست که آن را یک فرصت مهم یا چالش برانگیز ارزیابی میکنیم و این واکنشهای زیستی با پاسخی که به آن رویدادهای محیطی میدهیم، همراه میشوند (گرانفسکی و همکاران، 2001).
هر چند هیجانها مبنای زیستی دارند، اما افراد قادرند بر شیوههایی که این هیجانها را ابراز میکنند، اثر بگذارند. این توانایی که نظمجویی هیجان نامیده میشود، فرآیندهای درونی و بیرونیای است که مسئولیت کنترل، ارزیابی و تغییر واکنشهای عاطفی فرد را در مسیر تحقق یافتن اهداف بر عهده دارد (تامپسون، 1994، به نقل از مشهدی، میردورقی و حسنی، 1390).
بنابراین نظمجویی هیجان، یک اصل اساسی در شروع، ارزیابی و سازماندهی رفتار سازگارانه و همچنین جلوگیری از هیجانهای منفی و رفتارهای ناسازگارانه محسوب میشود (گرانفسکی و همکاران، 2001).
این سازه یک مفهوم پیچیده است که طیف گستردهای از فرآیندهای زیستی، اجتماعی، رفتاری و همچنین فرآیندهای شناختی هشیار و ناهشیار را در بر میگیرد (گرانفسکی و همکاران، 2001).
به عبارت دیگر، واژهی نظمجویی هیجان مشتمل بر راهبردهایی است که باعث کاهش، حفظ و یا افزایش یک هیجان میشوند و به فرآیندهایی اشاره دارد که بر هیجانهای کنونی فرد و چگونگی تجربه و ابراز آنها اثر میگذارد (جرمن، وان- در- لیندن، داکرمونت و زرماتن، 2006).
از آنجایی که نظمجویی هیجان نقشی محوری در تحول بهنجار داشته و ضعف در آن، عاملی مهم در ایجاد اختلالهای روانی به شمار میرود، نظریه پردازان بر این باورند، افرادی که قادر به مدیریت صحیح هیجاناتشان در برابر رویدادهای روزمره نیستند، بیشتر نشانه های تشخیصی، اختلال های درونی سازی از قبیل افسردگی و اضطراب را نشان می دهند (نولن- هاکسما، ویسکو، لیبومیرسکی، 2008). بنابراین میتوان گفت، نظمدهی هیجان عاملی کلیدی و تعیین کننده در بهزیستی روانی و کارکرد اثربخش است (گرانفسکی و همکاران، 2001). که در سازگاری با رویدادهای تنیدگیزای زندگی نقش اساسی ایفا میکند (نولن- هاکسما و همکاران، 2008). به طور اجمالی میتوان اذعان نمود که افراد از روشهای مختلفی جهت نظمجویی هیجاناتشان استفاده میکنند و یکی از متداولترین این روشها استفاده از راهبردهای شناختی است. راهبردهای نظمدهی شناختی هیجان، فرآیندهای شناختی هستند که افراد برای مدیریت اطلاعات هیجانآور و برانگیزاننده به کار میگیرند و بر جنبه شناختی مقابله تأکید دارند؛ بنابراین، افکار و شناختها در توانایی مدیریت، نظم جویی و کنترل احساسها و هیجانها بعد از تجربهی یک رویداد تنیدگیزا نقش بسیار مهمی دارند (گرانفسکی و همکاران، 2001).
سالها پژوهش به نقش مهم تنظیم هیجان در سازش با وقایع تنیدگیزای زندگی وضوح بخشیده است (گرنفسکی و همکاران، 2001).
تنظیم هیجان دلالت دارد بر به کار گماشتن افکار و رفتارهایی که در هیجان های آدمی تأثیر میگذارند. هنگامی که انسانها تنظیم هیجان را به کار میگیرند، چگونگی تجارب و تظاهر هیجان های خود را هم تحت اختیار می گیرند. گمان میشود توانایی تنظیم هیجان خصیصه ای از خصوصیات هوش هیجانی است (بارون و پارکر، 2000، به نقل از امینآبادی، دهقانی و خداپناهی، 1390).
هرچند که تعریف عملیاتی مفهوم تنظیم هیجان دشوار است بسیاری از محققین روانشناسی رشد سعی در مطالعة آن دارند. تحت سیطره درآوردن مفهوم تنظیم هیجان دشوار است، چرا که تظاهرات و تجارب هیجانی نیز حقیقتا حل نشدهاند و هیجان ها در محور فهم مفهوم هیجان ها درجات متفاوتی دارند. بر این اساس به تعریفی عملیاتی از خود هیجان که تلاش در وضوح بخشیدن به تعریف تنظیم هیجان دارد نیاز داریم. هیجان چیست؟ هیجان ها از دیدی کارکردی تلاش هایی همگرا توسط فرد محسوب می شوند، به منظور ابقاء، تغییر و یا خاتمه دادن به روابط میان فرد و محیط تأثیرگذار، گروهی ادعا دارند تنظیم هیجان وابسته به دو سطح است: فرایند تنظیم هیجان و بازده آن (گراس، 1999).
تنظیم هیجان این گونه تعریف می شود: تنظیم هیجان مبتنی است بر فرایندهای درونی و بیرونی پاسخ دهی در برابر مهار و نظارت، ارزیابی و تعدیل تعاملات هیجانی به خصوص خصایص زودگذر و تند آنها برای به تحقق رسیدن اهداف (تامپسون، 1994، به نقل از امینآبادی، دهقانی و خداپناهی، 1390).
تنظیم هیجان می تواند آگاهانه یا ناآگاهانه، زودگذر یا دائمی و رفتاری و یا شناختی باشد، تنظیم هیجان رفتاری، نوعی از تنظیم هیجان است که در رفتار آشکار فرد دیده میشود نسبت به تنظیم هیجان شناختی که قابلیت مشاهده ندارد و زودگذر است (گراس، 1999).
تنظیم هیجان موفق همراه با دستاوردهای مثبت میباشد، دستاوردهایی چون رشد صلاحیتهای اجتماعی (آیزنیرگ، 2000)، و در مقابل، هیجان تنظیم نشده با اشکال برجسته آسیبهای روانی همراه است، مثلاً گفته شده است که عدم تنظیم هیجان می تواند منادی رفتارهای مشکلآفرینی همچون خشونت باشد (دیلون، ریچی، جانسون و لا- بار، 2007). پژوهشها نشان دادهاند که طبقهی قدرتمندی از تنظیم هیجان شامل راههای شناختی ادارهی اطلاعات هیجانی تحریک کننده است (آکنر و گراس، 2005).
تنظیم هیجان همراه همیشگی آدمی است که به مدیریت یا تنظیم عواطف و هیجان ها کمک میکند؛ به انسان توان سازگاری بیشتر به خصوص بعد از تجارب هیجانی منفی را میدهد (موریس، سیلک، استینبرگ، کایور و رابینسون 2007). در بیشتر مطالعات تنظیم هیجان همسان با مقابلهی شناختی فرض میشود و در کل به راههای شناختی مدیریت عواطف با استفاده از اطلاعات برانگیختهی هیجانی گفته میشود. فرآیندهای شناختی میتوانند به ما کمک کنند تا بتوانیم مدیریت یا تنظیم هیجانها و یا عواطف را بر عهده بگیریم تا از این طریق بر مهار هیجانها بعد از وقایع اضطرابآور و تنیدگیزا توانا باشیم (گرنفسکی و کراجی و اسپینهاون، 2002).