در 40 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی وانگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
مثبت نگری
در این بخش درباره مثبت نگری که شامل تعاریف، تحقیقات انجام گرفته و قابلیتهای آن است بحث می شود.
مبانی نظری آموزش مثبت نگری
در طی دهه گذشته روانشناسی مثبتگرا[1] به یکی از گرایشهای عمده در روانشناسی تبدیلشده و بهسرعت جایگاه مناسبی در این رشته یافته است. سرعت این گرایش در تبدیل به یک رویکرد عملگرا و مبتنی بر شواهد[2] با پیشینه هیچیک از گرایشهای دیگر قابلمقایسه نیست. این سرعت بهویژه درزمینهی شیوهها و مداخلاتی[3] که در روانشناسی مثبتگرا ابداع و مورداستفاده قرارگرفتهاند، چشمگیر است. کاربست مداخلات مثبت بهمنظور ارتقای کیفیت زندگی، خشنودی بیشتر از زندگی، شادکامی و نشاط و دستیابی به خوش باشی (احساس ذهنی آسایش)[4] و در یککلام سعادتمندی (خوشبختی)[5] میباشد. گسترش این کاربستها تا جایی است که در چند سال اخیر از درمانهای مثبتگرا[6] سخن گفتهشده است (سلیگمن[7]، 2006).
برای فهم این مداخلات و بررسی نتایج مطالعات مبتنی بر آنها نخست لازم است تا از روانشناسی مثبتگرا، ماهیت و اصول آن شناخت داشته باشیم. به همین مناسبت در آغاز به پیشینه، تعریف و حوزههای عمل و مطالعات این رشته اشارهکرده و آنگاه به مثبت درمانی، اصول و مداخلات و راهکارهای آن جهت اینکه افراد بتوانند ارتباط میان افکار، احساسات و رفتار خود را درک کنند و با انجام تمرینهای مختلف بتوانند بهجای یأس و انفعال و تفسیرهای بدبینانه، رویدادها را بهگونهای خوش بینانه تفسیر کنند و با آنها به صورتی سازنده روبهرو شوند پرداخته خواهد شد.
پیشینه روانشناسی مثبتگرا
کریستوفر پترسون[8] (2006) در کتاب مبانی روانشناسی مثبتگرا[9] معتقد است که روانشناسی مثبتگرا گذشتهای طولانی و پیشینهای بسیار کوتاه دارد. وی در این زمینه معتقد است هرچند این حوزه از سال 1998 توسط مارتین سلیگمن[10] و همکاران او ابداع شد ولی مدتها پیشازاین در آثار روانشناسانی چون آبراهام مزلو[11] و در آثار وی آنجا که از خلاقیت و خود شکوفایی سخن میگوید بر وجوهی از جنبههای مثبت در آدمی و در روانشناسی تأکید شده است. بااینحال آنچه بهعنوان روانشناسی مثبتگرا شناخته میشود بهطور مشخص از 1998 و توسط سلیگمن آغاز و از سال 2000 با اختصاص یکی از شمارههای مجله روانشناسی آمریکایی[12] به این رشته رسماً در متون روانشناسی وارد شد.
اما روانشناسی مثبتگرا چیست و چه ضرورتی برای آن وجود داشته است؟
تعریف روانشناسی مثبتگرا
پترسون (2006) روانشناسی مثبتگرا را مطالعه علمی امور درست در زندگی از تولد تا مرگ و توقف گاههای بین این دو میداند. سلیگمن و چیکزنت میهای (2000) در مورد هدف روانشناسی مثبتگرا مینویسند «هدف روانشناسی مثبتگرا آغاز تغییر در نوع پرداخت روانشناسی، از اشتغال خاطر صرف به بدترین امور در زندگی به پرداختن به شرایط مثبت است». سونیا لوبومیرسکی[13] و آلیسون آبه[14] معتقدند که روانشناسان مثبتگرا متعهدند تا عواملی را بررسی کنند که به افراد، خانوادهها و جوامع اجازه میدهد تا رشد کرده شکوفا شوند و به شکلی بهینه عمل کنند. داک ورث[15]، استین[16] و سلیگمن (2005) در مقاله جامعی در نخستین شماره مجله سالنامه روانشناسی بالینی[17]، روانشناسی مثبتگرا را چنین تعریف کردهاند؛
«روانشناسی مثبتگرا مطالعه علمی تجربههای مثبت و صفات فردی مثبت و نهادهایی است که رشد آنها را تسهیل میکنند. روانشناسی مثبت با توجه به اینکه به آسایش روانی[18] و کارکرد بهینه میپردازد، در بدو امر شاید یک پیوست روانشناسی بالینی یا بخشی از آن باشد اما ما چیز دیگری معتقدیم. باور ما این است افرادی که شدیدترین فشارهای روانشناختی را تحمل میکنند در زندگی به دنبال امری بهمراتب بیشتر از تسکین یافتن از درد و رنج هستند. افراد دچار مشکل در پی خشنودی بیشتر، لذت بیشتر و رضایتمندی بیشترند تا صرف کمتر کردن غم و نگرانی. آنان به دنبال ساخت نقاط قوتند نه اصلاح نقاط ضعفشان، آنها به دنبال زندگی معنادار و دارای قصد و هدفند. بدیهی است که این شرایط بهسادگی و با رفع درد و ناراحتی حاصل نمیشوند.» (داک ورث و همکاران، 2005).
2- Positive psychology
3- Evidence-based
1- Intervention
2- Subjective well-being
[5]- Eudaimonia
[6]- Positive therapy
5- Seligman
6- Christopher Peterson
7- Aprimer in positive psychology
8- Martin Seligman
9- Abraham Maslow
[12]- American psychologist
[13]- Sonja Lyubomirsky
[14]- Allison Abbe
[15]- Duckworth
[16]- Steen
[17]- Annual Reviw of Clinical Psychology
[18]- Well-being
...
مبانی روانشناسی مثبت
همانگونه که اشاره شد روانشناسی مثبت مبتنی بر اصول و مفروضههایی است که بهنوعی در تقابل با اصول و مفروضههای روانشناسی معمولی[1] و بهویژه روانشناسی بالینی قرار دارند. اصلیترین این تفاوتها در اصول و مفروضههای مرتبط با سرشت و ماهیت انسان است. سلیگمن و چیکزنت میهای (2000) متذکر میشوند که روانشناسی معاصر اولویت را به آن مفهومی از انسان داده است که تا حد زیادی بر مبنای آسیبشناسی، ضعف و ناکارآمدی است یعنی یک روانشناسی پزشکی محور[2]! سلیگمن در اثر دیگری (2002) در اشاره به همین مفروضه اساسی است که مینویسد «روانشناسی موشکی است که به تقلید از موشک دیگری که بهاصطلاح روانپزشکی نامیده شده به پرواز درآمده است» یورگنسن و نفستاد[3] ( 2004). از اینجاست که مادوکس[4] این روانشناسی را پیرو ایدئولوژی بیماری[5]مینامد، که مفروضه اساسی آن ضعف، بیماری و بیتوجهی به تواناییها و توانمندیهای افراد است. سلیگمن (2002) مفروضههای اصلی روانشناسی مثبتگرا را چنین برشمرده است: اما در روانشناسی مثبتگرا مفروضه اصلی مبتنی بر پتانسیلهای ذاتی انسان برای رشد و کمال است. در این گرایش (مثبتگرا) آدمی موجودی است که در او تواناییهای بالقوهای برای رشد و تحول به ودیعه گذاشتهشده است و این مفهومسازی همان است که در تمایلات یا گرایشات شکوفاسازی که توسط راجرز یا مزلو ذکر گشته به چشم میخورد. یورگنسن و نفستاد (2004) مفهوم محوری در روانشناسی مثبتگرا را توانمندیهای خوب[6]میدانند.
5- Psychology as usual
1- Medical-oriented psychology
2- Jorgensen &Nafstad
3- Maddux
4- Illness ideology
5- Good strenghts
...
پیشینه پژوهش :
دستغیب و همکاران (1391) در پژوهشی به بررسی تأثیر آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر خلاقیت دانشآموزان دختر سال اول دبیرستان پرداختند. نتایج تحقیق وی نشان داد که با آموزش مهارتهای مثبتاندیشی میتوان خلاقیت دانشآموزان را افزایش داد. برخوری و همکاران (1389) در پژوهشی با عنوان اثربخشی آموزش مهارتهای مثبتاندیشی به شیوه گروهی بر انگیزه پیشرفت، عزتنفس و شادکامی دانشآموزان پسر پایهی اول دبیرستان شهر جیرفت به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارتهای مثبتاندیشی تأثیر معناداری برافزایش نمرههای انگیزهی پیشرفت و افزایش نمرههای شادکامی داشته باشد. همچنین این نتایج بیانگر این بود که آموزش مهارتهای مثبتاندیشی بر عزتنفس دانشآموزان تأثیر معناداری نداشته است. رویهمرفته، نتایج بهدستآمده در این پژوهش سودمندی و تأثیر آموزش مهارتهای مثبتاندیشی در افزایش انگیزه پیشرفت و شادکامی دانشآموزان دبیرستانی را تأیید میکند. سهرابی و جوانبخش (1388) در پژوهشی با عنوان اثربخشی مهارتهای مثبتاندیشی به شیوه گروهی بر منبع کنترل دانشآموزان دبیرستانی شهر گرگان به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارتهای مثبتاندیشی در تغییر منبع کنترل مؤثر بوده است. نتایج بهدستآمده از این تحقیق همسو با سایر تحقیقات بوده و سودمندی و تأثیر آموزش مهارتهای مثبتاندیشی در درونی سازی منبع کنترل دانشآموزان دبیرستانی را تأکید میکند.کاربرد روش مثبت نگری در رواندرمانی بهوسیلهی خدایاری فرد (1383) نشان میدهد که مداخله مبتنی بر تقویت برداشتهای مثبت شخصی توانست به افزایش توصیفهای مثبت فرد از خود بیانجامد و مراجعان از اعتمادبهنفس بیشتر برخوردار شوند، ناسازگارهای خانوادگی کاهش چشمگیری یافت و افسردگی مراجعان رو به بهبود گذاشت. ...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش مهارت های تصمیم گیری
در 64 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی وانگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
تصمی مگیری، تاریخچه و مفاهیم
آیا تصمیم گیری، پدیدههای عجیب و ناشناخته ای است یا آنکه کار راحت و ساده ای است؟ هنوز معلوم نیست که چگونه، چه موقع و کجا تصمیم ساخته و پرداخته می شود. به گفته ی مدیر عامل شرکت جنرال موتورز «اغلب سخت است که بگویم که چه کسی و چه موقعی تصمیم گرفته است و حتی چه کسی مبدأ تقصیم بوده است. غالباً من نمی دانم در جنرال موتورز چه موقع تصمیم گرفته می شود؟ من به خاطر نمی آورم که در یک جلسه کمیته ای بوده باشم و مسائل به رأی گیری گذارده شود. معمولاً یک نفر مسائل را خلاصه می نماید. دیگران با تکان دادن سر یا ابراز نظر خود به اجماع می رسند» (کوبین[1]، 1980) مطالعه مفهوم و ماهیت تصمیم گیری، کار و مشکل است و این ناشی از هنگامی که می گوییم تکلیف چیزی را معین کرده ایم، درباره موضوعی به توافق رسیده ایم، مسئله ای را حل و فصل کرده ایم، به نتیجه ای رسیده ایم، جواب پیدا نموده ایم و... در تمامی این موارد منظورمان این است که تصمیمی اتخاذ شده است و با اتخاذ این تصمیم، جریان یا فرآیندی به پایان رسید و خاتمه یافته است. مشکل در این است که سرانجام و پایان یک فرآیند را می توان شروع و آغاز فرآیندی دیگر تلقی کرد. در نتیجه با آغاز دهه 1950 میلادی شاهد حرکت و فعالیتی در زمینه ماهیت، فرآیند و تئوری های تصمیمگیری هستیم که به مرور شتاب مصرس و قابل ملاحظه ای به خود گرفته است. (مظاهری، 1379). این مفهوم در مدیریت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و پس از آن تئوری ها طرح ها و تعاریف فراوانی در این زمینه ارائه شده است، در زیر بعضی از این تعاریف آورده شده است.
تعریف تصمیم گیری
تصمیم گرفتن در لغت به معنی، اداره کردن، قصد کردن آمده است (دهخدا) رادفر و همکاران (1387) تصمیمگیری را فرآیند پیچیده ای می دانند که شامل انواع توانایی های فکری و نیز داشتن اطلاعات در مورد تصمیمی که می خواهیم بگیریم می باشد. الوانی (1385) تصمیمگیری را عبارت از انتخاب یک راه میان راه های مختلف می داند.
تصمیمگیری، عبارت از مطالعه، شناسایی و انتخاب گزینه ها براساس ارزش ها، اولویت ها و توجیهات تصمیم گیرنده است. تصمیم گیری، شامل چندین مرحله است، به این ترتیب که ابتدا باید به مشخص نمودن گزینه ها پرداخت و سپس بهترین گزینه را که هماهنگ با اهداف، نحوه زندگی، ارزش ها و خواسته های افراد است، برگزید. (هریس[2]، 1998)
تصمیم گیری، عبارت از فرآیند انتخاب ممتازترین گزینه با قاعده از میان سایر گزینه هاست. تصمیم گیری، در کلیه جنبه های زندگی شامل تصمیم در خصوص خرید، رأی گیری، انتخاب شغل و... دخالت دارد. تصمیمات معمولاً با عدم اطمینان در خصوص دنیای خارجی و تعارضات، اولویت ها و رجحان های شخصی همراهند و فرآیند تصمیم گیری اغلب با مرحله جمع آوری اطلاعات شروع شده و پس از ارزیابی احتمالی تا آخرین مرحله که انتخاب است، پیش می رود. (شافیر[3]، 1993) طبق تئوری ساختار برتر[4] مونتگومری[5] (1983)، تصمیم گیری در واقع جست و جو برای دستیابی به ساختار برتر می باشد. به عبارت دیگر تصمیم گیری عبارت است از تلاش برای یافتن برترین گزینه، به طوری که حداقل در یک خصوصیت از سایر گزینه ها ارجع و از نظر سایر خصوصیات نیز از هیچ یک از موارد کمتر نباشد. طبق فرض، جست و جو برای یافتن ساختار برتر طی چهار مرحله صورت می گیرد:
الف: بازنگری اولیه – جمع آوری گزینههای مختلف و خصوصیات مرتبط با هر یک.
ب: یافتن گزینه برتر (احتمالی).
ج: ارزیابی گزینه برتر از نظر برتری نسبت به سایر گزینه ها.
د: ساختار برتر، بازنمایی روان شناسانه از گزینه ها در صورت انتخاب مورد برتر.
...
[1]- Quinn
[2]Haris
[3]- Shafir
[4]- Dominance Structuring
[5]- Montgomery
...
ابعاد تصمیمگیری
تصمیمگیری می تواند با تمرکز گرایی و رسمیت کم یا زیاد همراه باشد. گاهی اوقات اطلاعات نقش مهمی در اقدام به اتخاذ یک تصمیم ایفا می نمایند. گاهی اوقات نیز فرآیندهای قدرت، محتوی و مضمون تصمیم را تعیین میکنند. به طور کلی نتایج تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان می دهد فرآیندهای تصمیمگیری عمدتاً به چهار بعد تقسیم می شود. (کوپمن و پرل[1]، 1990)
1 - تمرکز[2]: میزان تمرکز یکی از پارامترهای مهم و اساسی در تصمیمگیری است.
2 - رسمیت[3]: یکی دیگر از ابعاد مهم، حدود یا قلمرویی است که تصمیم در آن اتخاذ می شود. گاهی تصمیمات طبق فرآیند سازمان یافته و رسمی اتخاذ شده، گاهی اوقات نیز انعطاف پذیرند.
3 – اطلاعات: اینکه تصمیمگیری بر چه اساسی انجام می شود و کدام اطلاعات زیر بنای اتخاذ یک تصمیم خاص هستند، اهمیت دارد.
4 – رویارویی[4]: این بعد از ابعاد تصمیمگیری، زمانی که فرآیند سیاسی تلقی می شود و هر کدام از طرفین براساس موقعیت و قدرت (خود) سعی دارند منافع شخصی را حفظ نمایند، اهمیت دارد و در واقع عبارت از زمینه ای است که میان فرآیندهای تصمیمگیری، رویارویی و تعارض به وجود می آورد.
انواع تصمیم
به اعتقاد هریس (1998) چند نوع تصمیم اساسی وجود دارد:
1 – تصمیم انتخابی[5]: تصمیمات بلی – خیر، این یا آن که باید قبل از انتخاب گزینه اتخاذ شوند، در این نوع، طبقه بندی می گردند. (آیا باید یک تلویزیون جدید خرید؟ آیا باید امسال به مسافرت رفت؟) تصمیم انتخابی براساس ارزیابی دلایل، مضرات و فواید اتخاذ می گردد.
2 – تصمیم میان چند جزء[6]: این تصمیمگیری شامل انتخاب یک یا چند گزینه از بین یک سری احتمالات است و هر انتخاب، متناسب با معیارهای از پیش تعریف شده افراد است.
3 – تصمیمات وابسته[7]: شامل تصمیماتی است که از قبل اتخاذ شده لکن تا زمانی که برخی شرایط خاص فراهم شود، به تعویق افتاده است. به عنوان مثال تصمیم گرفته اید اتومبیل خاصی بخرید در صورتی که با قیمت مناسب فروخته شود، یا تصمیم به نوشتن مقاله گرفته اید در صورتی که بتوانید دقت کافی برای آن در برنامه ریزی خود بگنجانید. اکثر افراد تصمیماتی از این دست اتخاذ می نمایند و فقط منتظر شرایط مناسب برای تحقق آن هستند. زمان کافی، انرژی، هزینه مناسب، قابلیت دسترسی، فرصت مناسب، تشویق و ترغیب، همگی عواملی هستند که می توانند امکان تحقیق تصمیمات متخذه را فراهم سازند. ...
...
[1]Coopman & Perl
[2]- Centralization
[3]- Formalization
[4]- Confrontation
[5]- Decision whether
[6]- Decision which
[7]- Contingent Decision
....
پیشینه پژوهش
تحقیقات انجام شده در خارج کشور
اسمیت[1] (2011) در پژوهش خود دریافت که بین زنان و مردان در استفاده از سبک شهودی تفاوت معناداری وجود ندارد و نیز بین سبک عقلانی و شهودی رابطه معناداری مشاهده نمی شود.
ساپیجا، دان و هلت[2] (2011) در مطالعهی خود بر روی 194 فوتبالیست مرد به این سؤال پرداختهاند که آیا نوع سبک فرزندپروری کنشوری متفاوت را در گرایشات کمالگرایانه نوجوانان ورزشکار دارد. در این مطالعه خوشههای مستقلی از کمالگرایان سالم، کمالگرایان فاقد سلامتی و غیرکمالگرایان بررسی شدند. نتایج نشان داد که هم کمالگرایان سالم و هم غیرکمالگرایان به صورت معناداری نسبت به کمالگرایان ناسالم ادراک سبک فرزندپروری مقتدرانهی مادری و پدری را نشان دادند. همچنین نتایج نشان داد که بسط دادن سبک فرزندپروری مقتدرانه ممکن است نقشی در توسعهی گرایشهای سلامتی کمالگرایان بازی کند. ...
...
[1] Smith
[2] Sapieja, K.M., Dunn, J.G.H. & Holt, N.L
مبانی نظری و پیشینه پژوهش تعارض های زناشویی
در 14 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی وانگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
تعارض
تعارض عبارت است از یک حالت هیجانی منفی که به علت ناتوانی در انتخاب، دست کم یکی از دو هدف ناسازگار و سازگار به وجود می آید. تعارض زمانی پیش می آید که فرد نتواند دست کم از دو راه سازش ناپذیر، یکی را انتخاب کند. زندگی مشترک همواره با دورنمایی زیبا برای زوجین آغاز می شود و همچنین عدم شناخت کافی، پس از چندی مشکلاتی بروز می کند که همچنین با تدبیر و درایت با آن ها برخورد نشد، می توان بنیان زندگی را به مخاطره بیاندازد. با انتظارات سطح بالایی که افراد از ازدواج دارند، احتمالاً جای تعجبی نیست اگر خیلی از افراد دریابند که روابطشان این انتظارات را برآورده نمی کند (مارکن و هالوگ 1998).
به گفته جاکوبسن و کریستنس (1998)، ایجاد تغییر در تعارضات زناشویی به مرحله ای که خانواده در آن قرار دارد بستگی تام دارد. این محققان معتقدند درمان زوج های جوان تر، آسان تر از کسانی است که سال ها با هم زندگی کنند. به گفته ی بل و بلکنی (1997)، «تعارض زناشویی» یعنی تعاملاتی که در آن ها، همسران اهداف ناسازگارانه ای با یکدیگر داشته باشند. تعارض مجادله ای است بر سر اثبات ارزش ها و ادعاها برای دستیابی به موقعیت، قدرت و منابعی که باعث صدمه، تخریب و حذف طرف مقابل می شود (به نقل از ویلموت و ماکر 2001). تعارض وقتی بروز می کند که یکی از طرفین درگیر نیازمند تغییر باشد، تا ادامه رابطه و رشد امکان پذیر گردد. سطح رضایت زناشویی در اوایل ازدواج بالاست اما کم کم، و با آهنگی ثابت، افت می کند تا اینکه در میانسالی به کمترین حد خود می رسد، و درست در زمانی که فرزندان خانه را ترک می کنند باز هم افزایش می یابد (گاتمن و نوتراریوس، 2002).
عوامل تعارض ساز در روابط زناشویی
1. زمینه خانوادگی
2. هیجان خواهی همسران
3. مرحله استحاله خانواده
4. افسردگی: مدیریت ضعف تعارض، خطر افسردگی همسران را افزایش می دهد و این رابطه به طور چرخه ای متقابل، تکرار و قدرتمند می گردد. ...
...
پیشینه داخلی
ارجمندنیا، افروز و نامی (1392) در پژوهشی با عنوان مقایسه میزان فشار روانی و رضایتمندی زناشویی و حمایت اجتماعی ادراک شده والدین کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی در استان گلستان، دو گروه 52 نفری از والدین کودکان کم توان ذهنی و والدین کودکان عادی را مورد بررسی قرار دادند. روش پژوهش نوعی علی ـ مقایسه ای بود. نتایج با استفاده از آزمون های آماری t مستقل، همبستگی پیرسون و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش رابطه بیم فشار روانی و رضایتمندی زناشویی والدین کودکان عادی و کم توان ذهنی را تأیید نمود. والدین کودکان کم توان ذهنی فشار روانی بیشتری را نسبت به والدین کودکان عادی تحمل می کنند. در عین حال والدین کودکان کم توان ذهنی نسبت به والدین کودکان عادی از رضایت زناشویی پایین تری برخوردارند، ولی از نظر حمایت اجتماعی ادراک شده تفاوت، معنادار نبود است. نتایج پژوهش نشان داد که همبستگی بین متغیر فشار روانی و رضایتمندی زناشویی والدین کودکان کم توان ذهنی و والدین کودکان عادی منفی است و در والدین کودکان عادی، همبستگی حمایت اجتماعی ادراک شده و رضایتمندی زناشویی معنادار است، ولی در کودکان کم توان ذهنی رابطه معنادار نبوده است. ...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش جرأت ورزی
در 46 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی وانگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
تعریف جرأتورزی
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، همواره در تلاشاست تا مهارتهایی جهت تسهیل روابط میانفردی به دست بیاورد. توجه روز افزون به جرأت ورزی به عنوان موردی از مهارتهای زندگی، حاکی از آشکارشدن ارزشها و تأثیرات فراوان این مهارت است. اهمّیت جرأت ورزی در ارتباطات بین فردی و نقش مؤثر آن در تعاملهای اجتماعی، منجر به پژوهشهای متعددی در این زمینه گردیدهاست.
در متون ترجمه شده به فارسی کلمه assertion معادل با واژهی جرأتورزی، ابراز وجود، تأیید خود، اظهار وجود، خود بیانگری، جسارت و قاطعیت به کاررفته است. مسألهی ابراز وجود و مقولهی جرأت ورزی، در واقع توانایی افراد جهت برقرارنمودن روابط بین فردی مناسب در تعاملات اجتماعی و یکی از مهمترین عوامل مؤثر در بهداشت روانی است. (بندورا[1]،1977). میتوان جرأتورزی یا ابراز وجود را قلب رفتار میانفردی ( لین و همکاران،2004) یا مهارت برقراری ارتباط میانفردی ( آلبرتی و آمونز، 1977) برشمرد.
سازمان جهانی بهداشت، ده مهارت را به عنوان مهارتهای زندگی اصلی معرفی نموده است. این ده مهارت عبارتند از: 1- مهارت خودآگاهی 2- مهارت همدلی 3- مهارت برقراری ارتباط مؤثر 4- مهارت مدیریت خشم 5- توانایی ایجاد و حفظ روابط بین فردی مؤثر 6- مهارت رفتار جرأتمندانه 7- مهارت حل مسئله 8- مهارت مقابله با استرس 9- مهارت تصمیمگیری 10- مهارت تفکر خلاق
سازمان جهانی بهداشت این مهارتها را به سه طبقه تقسیم میکند: الف) مهارتهای مرتبط با تفکر نقاد یا تصمیمگیری ب) مهارتهای بینفردی و ارتباطی ج) مهارتهای مقابلهای و مدیریت فردی.
مهارت جرأتورزی در دستهی دوّم قرار میگیرد. گروه دوم، مهارتهایی را دربر میگیرد که با ارتباط کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن، مرتبط هستند. در این طبقه، مهارتهای مذاکره، امتناع و ردکردن درخواست دیگران و مهارتهای رفتار جرأتمندانه نیز جای میگیرند.
جرأتورزی را به طورکلی میتوان توانایی ابراز صادقانهی نظرات، احساسات و نگرشها بدون احساس اضطراب دانست، جرأتورزی همچنین شامل دفاع فرد از حقوق خود، به شکلی که حقوق دیگران پایمال نشود، میباشد. (سازمان جهانی بهداشت، ترجمه فنی و همکاران، 1385)
سالتر[2] و ولپی[3] از پیشگامان طرح و مفهوم جرأتورزی در عرصهی رفتاردرمانی بودند که با توجه به رفتارهای مراجعانشان، چنین توانایی را برای برخی از آنها لازم و ضروری میدانستند. جرأتورزی به عنوان یک ویژگی شخصیتی و مشخصهی رفتاری در گسترهی روانشناسی شخصیت نیز مطرح میگردد. راهبرد صفات در قالب عاملهای شخصیت، این ویژگی را به عنوان یکی از صفات فرعی مطرح میکند. (مک کرا و کاستا، 1999 به نقل از خان زاده،1386). در واقع ،اندرو سالتر[4] (1949) نخستین کسی بود که مفهوم جرأتورزی را بر اساس افکار پاوّلف، مبتنی بر تأثیرپذیری را برانگیختگی و بازداری عنوان کرد.
در تعاریف ابتدایی از جرأتورزی، تقریباً تمامی مهارتهای همکنشی گنجانیده شدهاست برای مثال، لازاروس[5](1971) چهار مؤلفهی زیر را برای جرأتورزی بر میشمارد:
الف) رد درخواستها
ب) جلب محبت دیگران و مطرحکردن درخواستهای خود
ج) ابراز احساسات مثبت و منفی
د) شروع، ادامه و پایاندادن به
تعاریف جرأتورزی
هاوجی و همکاران (2005) جرأت ورزی را این گونه تعریف نمودند: جرأتورزی دربرگیرندهی احقاق حق خود، ابراز افکار، احساسات و اعتقادات خود به روشی مناسب، مستقیم و صادقانه است، به گونهای که حقوق دیگران را از بین نبریم. ...
...
[1]-Bandora
[2]-Salter
[3]-Wolpi
[4]-Androw Salter
[5]-Lawzares
...
موقعیت: جرأتورزی رفتاری موقعیتی است، یعنی با توجه به تغییر موقعیتها که در روابط بین فردی اتفاق میافتد، جرأتورزی نیز دستخوش تغییر میگردد. بدین معنا، رفتاری نسبی تلقی میشود. میتوان گفت موقعیت و شرایط بیرونی نیز در میزان جرأتورزی نقش قابل ملاحظهای دارند. اسلیر و دیگران (1975) از پژوهشهای مفصل خود نتیجه گرفتند که اشخاص، گاهی در یک وضعیت میانفردی ابراز وجود میکنند و در وضعیتی دیگر ابراز وجود نمیکنند. علاوه بر این، برخی افراد در جرأتورزیهای منفی مشکل ندارند امّا نمیتوانند جرأتورزیهای مثبت انجام دهند. برخی افراد در خانه به راحتی جرأتورزی میکنند امّا در محیط کار نمیتوانند، یا برعکس. در این مواقع، باید بر وضعیت و استراتژی مناسب برای غلبه بر مشکلات تمرکز کنیم.
زمینهی فرهنگی: زمینهی فرهنگی نیز بر جرأتورزی تأثیر میگذارد، برای مثال، خرده فرهنگهایی که اعتقادات مذهبی شدیدی دارند عملاً ابراز وجود را به عنوان یک روش معتبر رد میکنند و به سلطه پذیری توصیهشده در انجیل عمل میکنند. بنابراین آموزش جرأتورزی برای این افراد بیمعنا و نامناسب خواهد بود. همانطور که فرنهایم (1978) خاطرنشان میکند، جرأتورزی یک مفهوم فرهنگی است، یعنی جرأتورزیهایی که در آمریکا و اروپا مناسب هستند، در فرهنگهایی که فروتنی، بردباری و یا خدمتگذاری را مقدس میدانند ممکن است شایسته و مناسب نباشد.
سن: پاردک و دیگران( 1991) پس از بررسی دانشجویان دورههای تکمیلی آمریکا بین سن و ابراز وجود همبستگی معنادار و مثبتی پیداکردهاند. افرادی که سن بیشتری دارند یا در جرأتورزانه عملکردن، با تجربهترند، بیشتر بر احقاق حقوق خود پافشاری میکنند. جرأتورزی در برخی شرایط، دشوارتر است. این شرایط عبارتاند از تعامل با دیگران در خانه یا محل کار آنها، ابراز وجود در کشور یا حوزهی فرهنگی دیگر، هنگامی که تک و تنها هستیم و دوستان و همکارانمان در کنارمان نیستند، هنگامی که مجبوریم بر دوستان و همکاران قبلی خود اعمال قدرت کنیم، وقتی با سالمندان سر وکار داریم، وقتی با افراد بیمار در حال مرگ یا بستگان آنها ارتباط داریم، هنگام برخورد با فقرا و محرومان، هنگام تعامل با متخصصان قدرتمند و ارشد، در برابر جنس مخالف یا هنگام ارتباط با افراد ناتوان.
ویژگیهای اشخاص جرأتورز:
جرأتورزی عملکردی است که دارای جنبههای شناختی، هیجانی و رفتاری است و نمایانگر توانمندی فرد در برخورد مؤثر با خواستههای محیطی میباشد، فردی که دارای جرأتورزی مناسب است نه تنها در مواجه با مشکلات و عوامل تنشزا رویارویی بهتری دارد، بلکه به جهت رفتار موفقّیتآمیز در برخورد با این عوامل، ارزیابی شناختی مثبتتری از خود داشته و به تبع آن، عواطف و هیجانات مثبتتری را نیز تجربه مینماید. (هنرمند،تقوی و عطاری، 1387)
فردی که با جرأت است میتواند ارتباط نزدیک با دیگران برقرارکند، خودش را از سوء استفاده دیگران دور نگهدارد و دامنه وسیعی از نیازها و افکارمثبت و منفی را ابراز نماید، بی آنکه احساس گناه و اضطراب نماید یا به حقوق دیگران لطمه بزند(اتلر[1]،1991). در مقابل، افرادی که جرأتورزی پایینی دارند، در باورها و احساسات و عقایدشان حتی برای خود ارزش قائل نبوده و اصل شباهت احساسی خود با دیگران را رد میکنند، در پاسخ علیه رفتارهای نادرست ناتوانند و نیز خواستههایشان نسبت به دیگران را کماهمّیت میدانند. (سلطانی،1384) رفتار جرأتورزانه با خود پندارهی مثبت، عزتنفس، تسلط خود بسندگی، و اعتماد به نفس، همگرایی و همبستگی دارد و رفتارهای غیر جرأتورزانه بازدارنده و اجتنابی هستند و همبستگی مثبت و بالایی با ترسها، هراسها و اضطراب اجتماعی و انواع پرخاشگریهای درونی دارد. (محامد،1378)
تحقیقات انجامشده در داخل کشور
ریحانه شهیدی(1392) در پژوهشی با عنوان اثربخشی گشتالتدرمانی به شیوه گروهی بر افزایش جرأتورزی و کاهش افسردگی دانشآموزان دختر به این نتیجه رسید که شرکتکنندگان در گروههای گشتالتدرمانی به بهترین نحو آزادی و اشتیاق را در افراد جهت تغییر ایجاد نماید و باعث افزایش جرأتورزی شود.
ربیعی و همکاران (1392) در پژوهشی با موضوع شناخت اثربخشی برنامه جرأتورزی مدرسه محور بر مهارتهای خود تصمیمگیری و خود حمایتی دانشآموزان دبیرستانی به این نتیجه رسید که برنامههای جرأتورزی در دانشآموزان دبیرستانی منجر به افزایش مهارتهای خود تصمیمگیری و خود حمایتی میشود.
اسلامی و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان ارزیابی اثربخشی برنامه جرأتورزی بر میزان استرس، اضطراب و افسردگی دانشآموزان دبیرستانی دریافتند که اجرای برنامههای جرأتورزی در دانشآموزان سنین دبیرستانی منجر به کاهش میزان اضطراب، استرس و افسردگی آنان میشود. ...
...
[1]-Otler
...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش راهبردهای تصمیم گیری مجدد
در 60 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : فارسی وانگلیسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
راهبرد تصمیمگیری مجدد
مقدمه:
پایه اصلی راهبرد تصمیمگیری مجدد این است که یک فرد در کودکی خود از سوی والدین، نزدیکان و دیگر افراد یک سری پیامهایی دریافت کرده و در پی آن تصمیماتی گرفتهاست و به دنبال آن نمایشنامه زندگی خود را مینویسد. در درمان از مراجع خواسته میشود که به صحنه اصلی که مرتبط با شکل فعلیاش است برگردد و مراجع روی احساسات، رفتار، ارتباطاتی که در آن زمان داشته صحبت میکند و توضیح میدهد و درمانگر به او کمک میکند تا او بتواند تصمیمات جدیدی بگیرد. این راهبرد به فرد کمک میکند تا بتواند داستان جدیدی در مورد زندگیاش بنویسد. درمانگر مسئولیت انجام مراحل را به عهده میگیرد (تا حدی شبیه به رهبر گروه)، امّا مسئولیت انتخابها بر عهده مراجع است. (آلن،2009)
باب و مری گلدینگ از این نظریه پیروی میکنند که وقتی شخص در مورد مشکلی گیر کردهاست این بدان معنا است که دو بخش از شخصیت او با نیروی یکسان به دو جهت مخالف فشار وارد میآورند. نتیجه تنها این خواهدشد که شخص انرژی زیادی را صرف میکند ولی به هیچجا نمیرسد، این وضعیت تنگنا نامیده میشود. گلدینگ نظریهاش را با به تصویرکشیدن تنگناها به عنوان چیزی که بین حالات مختلف من اتفاق میافتد، بسط و توسعه داد. در درمان برطرفکردن تنگناها معمولاً با روش گشتالت، معروف به « روش دو صندلی روبهروی هم » انجام میپذیرد. مراجع بخشهای متضاد خودش را در صندلیهای مختلف تصور میکند، سپس به نوبت خودش هریک از آن بخشها میشود و گفتوگویی را به منظور حل تضاد انجام میدهد. در طی این روند، احساسهای سرکوبشده «کودک» ممکن است اغلب به سطح بیایند. (استوارت و جونز، 1987، ترجمه دادگستر، 1386)
کاربرد نظریه تحلیل تبادلی به همراه تکنیکهای گشتالت با هدف رسیدن به قرار داد مراجع است. این روش خیلی ساده است، ابتدا از مراجعین خواسته میشود تا احساسشان را که تجربه میکنند توضیح دهند و آنها را به زبان خودشان بیانکنند. بعد از مراجع خواسته میشود که شرایط مشابه آن در کودکی داشته را توضیحدهد. فرض این فرآیند ایناست که در شرایط پراسترس مردم راههای آشنای دیدن دنیا را تجربه میکنند و الگوهایی را که به موازات تصمیمات گذشتهشان است را دوباره عمل میکنند. بعد از اینکه با صحنه نمایش اوّلیه تماس ایجاد شد، تکنیکهای گشتالت برای بیان احساسی که در ابتدا حل نشده بودند، مورد استفاده قرار میگیرند. نتیجه این فرآیند درمان و رشد شخصی فرد است. اغلب مراجعین برای درک عینی شرایط اصلی و اینکه چگونه آنها زندگیشان را به پایان رساندن « نمایشنامه اوّلیه » وفق دادهاند، آمده اند. روش تصمیمگیری مجدد برای درمان افرادی که با پیامهای والدی منفی زندگی میکنند، مؤثر است. (سرات، 2002)
چگونگی شکلگیری راهبرد تصمیمگیری مجدد
امروزه 3 مکتب اصلی در تحلیل رفتار متقابل قابل تشخیص است و درمانگران معمولاً از روشهای تلفیقی استفاده میکنند. مکتب کلاسیک که اریک برن ارائه داد، مکتب تصمیمگیری مجدد که باب و مری گلدینگ پایهگذار آن بودند و نظریه تحلیل تبادلی را با روشهای درمانی گشتالت ترکیب کردند. مکتب سوم، مکتب نیروگذاری روانی است که شیف پایهگذار آن بود. ...
...
تنگناها و تصمیمات مجدد[1]
تنگنا نقطهایست که در آن دو یا چند نیروی متضاد به هم برخورد میکنند _ یک محل تلاقی_ باب تنگناها را به سهنوع یا سهدرجه تقسیم کرد. تنگناهای درجه اوّل، بین حالت والد شخص و حالت کودک او مبتنی بر ضد باز دارندهها است. اوّلین درجه تنگنا، واکنش به ضد بازدارندهها است. در ابتدا کودک تصمیم میگیرد، آن چه والدینش از او میخواهند، از قبیل سختکارکردن، را انجام دهد، و ممکن است، تا زمانی که برای کارکردنش نوازش دریافت میکند و کارکردن با دیگر علایقش در زندگی منافاتی ندارد، احساس خوبی داشتهباشد. در این نقطه که او میخواهد تغییرکند و کمتر کارکند، احساس میکند گیرکرده و توان تغییر ندارد، او در تنگنا قرارگرفته است. برای بیرون آمدن از این تنگنا، او از جانب حالت بالغ کودک آزادش[2]- همان استاد کوچولویی که تصمیم اوّلیه را برای سخت کارکردن گرفته بود، تصمیم گیری مجدد میکند.
در تنگنای درجهدوم، استاد کوچولو در پاسخ به یک بازدارنده، به جای ضدبازدارنده، تصمیم اتخاذ کردهبود. برای حل موفقّیتآمیز این تنگنا، مراجع خود را در خاطره والدین واقعیاش و اینکه آنها چگونه صدا میزدند، چگونه نگاه میکردند، چگونه احساس میکردند، درگیر میکند.
اغلب تفاوت در شدت والدین است که ممکن است در اوّلین مرحله کار چندان اثربخش نباشد. درمانگر محیطی ایجاد میکند تا مراجع همان احساسی را که در تصمیمگیری را اوّلیه داشته را دوباره تجربه کند. مراجع باید بیشتر در حالت کودک خود باشد تا در حالت بالغ. تنگنای درجهسوم، تنگنایی است که در آن مراجع خود را به عنوان کسی تجربه میکند که همیشه همانطور تجربه میکرده، بودهاست. در تنگنای درجهسه، مراجع اعتقاد دارد که، همیشه خودسر، عصبانی، به دردنخور، یا فردی بوده که توان بازیکردن ندارد، او واقعاً جنسیت دیگری دارد و به اشتباه در بدنی متفاوت متولد شدهاست. برای کارکردن با چنین تنگناهایی، مراجع نیاز دارد که هر دو جنبه وجودش توجه کند.« من مرد هستم، به همان اندازه که زن هستم» «من بازیگوش هستم و به همان اندازه اصلاً نمیتوانم بازی کنم» و به نوبت هر کدام از جنبههای وجودش را بازی کند تا زمانیکه انرژی موجود در بخش کودکی وجودش را تجربه کند. ( گلدینگ و گلدینگ ، 1979)
توالی فرآیند تصمیمگیری مجدد:
1- یک قرارداد جلسهای شفاف ایجاد کنید.
2- از مراجع بخواهید تصویری را که میتواند بیانگر مشکل ارائه شدهباشد را مطرحکند. همانطور که این تصویر را شرح میدهد، درمانگر احساسات تخریبی که مراجع تجربه میکند را یادداشت میکند.
3- درمانگر از مراجع میخواهد تصویری از دوران کودکیاش را مجدداً تجربهکند که به تصویر اخیری که توصیف کردهاست مرتبط باشد.
4- هنگامی که مراجع در «کودک» خود قراردارد، درمانگر به او کمک میکند تا نسبت به منابع کاملاً کتابخانهای که در زمان حال برای بقاء و رفع نیازهایش در اختیار دارد به آگاهی برسد.
...
[1]-Impasses and Redeicisions
[2]-Free child
...
اصول کلی راهبرد تصمیمگیری مجدد
بازدارندهها[1]
وقتی والدین از رفتار بچهها عصبانی میشوند، پیامهای دستوری به آنها میدهند. این پیامها اشاراتی دارد به پیامهایی که آنها در کودکی از والدین خود دریافت نمودهاند و اغلب این پیامها بازدارنده میباشد. برخی از این پیامها ناامیدی، ناکامی و اضطراب را به همراه دارد و بچهها نیز آنها را میآموزند، به عبارتی برخی از این بازدارندهها هستند که باعث انواع احساسات نامطلوب در کودکی میگردند، از نظر آسیب شناختی والدین انواعی از بازدارندهها را به کودکان خود میدهند. که شامل: وجود نداشته باش، بچه نباش، بزرگ نشو، نزدیک نباش، اینها اوّلین بازدارندههایی بودند که تعیین شدند، سپس عبارات زیر به آنها افزوده شد: نکن، نساز، عاقل (خوب نباش) مهم نباش، تعلق نداشته باش. (گلدینک، 1997، نقل از بهمنی، 1389) فردی که در دوران کودکی هر کدام از این تصمیمات را اخذ کرده، در بزرگسالی آنها را تحت عنوان عقاید پیشنویس وارد زندگیاش میکند. (استوارت، ترجمه عطارها، 1391)
بهبود مؤثر و حل برخی از بازدارندهها تنها از طریق یک فرآیند درونی امکانپذیر است، که نیازمند محبّت و توجه دیگران است و البته ساختن دنیایی که علاقه و توجه دیگران از ملزومات اساسی زندگی تلقی میشود نه از فرعیات. والدین آرام امّا پیوسته زمزمه میکنند که تأیید و تصدیق به معنی مهر و محبّت نیست. این هدایت، آرام امّا مستمر به فرد کمک میکند تا برای کسب مهر و محبت دیگران و نه برای کسب جایزه تلاشکند. به همین دلیل تنها مهر و محبّت تأییدشده، پذیرفتهشده و درونیسازی شده میتواند به حل این بازدارندههای وحشتناک کمککند.( مک نیل،2000)
نکن
این بازدارنده توسط والدینی صادر میشود که میترسند، به دلیل ترسشان، آنها به کودک اجازه نمیدهند بسیاری از کارهای طبیعی را انجام دهد. نزدیک پلهها نرو ( به کودک تازه راهافتاده) از درخت بالا نرو، اسکیتسواری نکن و غیره. گاهی اوقات والدین در نتیجه از دستدادن کودکشان بر اثر بیماری یا تصادف میترسند، دچار بیماری روانی میشوند یا بیش از حد حمایت میکنند. در حین اینکه کودک بزرگ میشود، والدینش درباره هر عملی که کودک پیشنهاد میدهد یا میگوید، نگران میشوند، « امّا شاید بهتر میشد، اگر دربارهاش بیشتر فکر میکرد» کودک باور میکند که هرکاری که انجام میدهد نادرست و خطرناک است، نمیداند چه کند و به دنبال شخصی میگردد تا به او بگوید. چنین کودکی در زندگی آینده خود، مشکلات زیادی برای تصمیمگیری خواهد داشت.( گلدینگ و گلدینگ،1979)
...
[1]-Injunctions
...
تحقیقات انجامشده در داخل کشور
ریحانه شهیدی(1392) در پژوهشی با عنوان اثربخشی گشتالتدرمانی به شیوه گروهی بر افزایش جرأتورزی و کاهش افسردگی دانشآموزان دختر به این نتیجه رسید که شرکتکنندگان در گروههای گشتالتدرمانی به بهترین نحو آزادی و اشتیاق را در افراد جهت تغییر ایجاد نماید و باعث افزایش جرأتورزی شود.
ربیعی و همکاران (1392) در پژوهشی با موضوع شناخت اثربخشی برنامه جرأتورزی مدرسه محور بر مهارتهای خود تصمیمگیری و خود حمایتی دانشآموزان دبیرستانی به این نتیجه رسید که برنامههای جرأتورزی در دانشآموزان دبیرستانی منجر به افزایش مهارتهای خود تصمیمگیری و خود حمایتی میشود.
اسلامی و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان ارزیابی اثربخشی برنامه جرأتورزی بر میزان استرس، اضطراب و افسردگی دانشآموزان دبیرستانی دریافتند که اجرای برنامههای جرأتورزی در دانشآموزان سنین دبیرستانی منجر به کاهش میزان اضطراب، استرس و افسردگی آنان میشود.
در پژوهشی فهیمه پیرساقی (1391) به بررسی اثربخشی آموزش خود متمایزسازی بر جرأتورزی نمود و دریافت که که آموزش مؤلفههای خود متمایزسازی منجر به افزایش جرأتورزی میشود.
دکترابراهیمی قوام و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان تأثیر آموزش مهارتهای ابراز در افزایش جرأتورزی و عزّتنفس دانشآموزان کمجرأت دختر پایه سوم تا پنجم ابتدایی شهر تهران دریافتند که آموزش مهارتهای ابراز وجود باعث افزایش جرأتورزی دانشآموزان کم جرأت شدهاست و این تأثیر در فاصله بین پسآزمون و مرحله پیگیری دوام داشتهاست. ...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش رفتار جرات مندانه
در 56 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
رفتار جراتمندانه
از آنجا که انسان موجودی اجتماعی است، همواره در تلاش است تا مهارت هایی جهت تسهیل روابط میانفردی به دست بیاورد. توجه روز افزون به رفتار جراتمندانه[1] به عنوان موردی از مهارت های زندگی، حاکی از آشکار شدن ارزش ها و تاثیرات فراوان این مهارت است. اهمیت جراتورزی در ارتباطات بین فردی و نقش موثر آن در تعامل های اجتماعی، منجر به پژوهش های متعددی در این زمینه گردیده است.
در متون ترجمه شده به فارسی کلمه assertion معادل با واژهی جراتمندی، جراتورزی، ابراز وجود، تایید خود، اظهار وجود، خودبیانگری، جسارت و قاطعیت به کار رفته است. مسالهی ابراز وجود و مقولهی جراتورزی، در واقع توانایی افراد جهت برقرار نمودن روابط بین فردی مناسب در تعاملات اجتماعی و یکی از مهم ترین عوامل موثر در بهداشت روانی است. (بندورا[2]،1977). می توان جراتورزی یا ابراز وجود را قلب رفتار میان فردی ( لین و همکاران،2004) یا مهارت برقراری ارتباط میان فردی ( آلبرتی و امونس، 1977) برشمرد.
سازمان جهانی بهداشت، ده مهارت را به عنوان مهارت های زندگی اصلی معرفی نموده است. این ده مهارت عبارتند از: 1- مهارت خودآگاهی 2- مهارت همدلی 3- مهارت برقراری ارتباط موثر 4- مهارت مدیریت خشم 5- توانایی ایجاد و حفظ روابط بین فردی موثر 6- مهارت رفتار جراتمندانه 7- مهارت حل مسئله 8- مهارت مقابله با استرس 9- مهارت تصمیمگیری 10- مهارت تفکر خلاق
سازمان جهانی بهداشت این مهارت ها را به سه طبقه تقسیم میکند: الف) مهارت های مرتبط با تفکر نقاد یا تصمیمگیری ب) مهارت های بین فردی و ارتباطی ج) مهارت های مقابله ای و مدیریت فردی.
مهارت جراتورزی در دستهی دوم قرار میگیرد. گروه دوم، مهارتهایی را در بر میگیرد که با ارتباط کلامی و غیرکلامی، گوش دادن فعال و توانایی ابراز احساسات و بازخورد دادن، مرتبط هستند. ...
[1]در اﻳﻦپژوهش اﺻﻄﻼﺣﺎترفتار جراتمندانه، جراتورزیاﺑﺮاز وﺟﻮد و رﻓﺘﺎرﺷﺠﺎﻋﺎﻧﻪﺑﻪصورت مترادف بهﻛﺎررﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
[2]-Bandora
...
جرأتورزی در نظریات روان شناسی
نظریه تحلیل تبادلی[1]
در این نظریه اعتقاد بر این است که جرأت ورزی، احترام به خود و به دیگران است. احترام به خود شامل خودآگاهی[2] از اینکه « کسی » هستیم و احترام به دیگران، آگاهی از اینکه دیگران وجود دارند می شود، نظریه تحلیل تبادلی خصوصا مفهوم «جایگاههای زندگی[3]» برای تبادل بین رفتارهای جراتمندانه و غیر جراتمندانه مفید است. فلسفه ی اساسی تحلیل تبادلی این است که همه ی مردم خوب متولد می شوند، و اینکه افراد بر مبنای دوران کودکی و نیز بر اساس نوع شناخت و تاییدی که از افراد مهم دیگر دریافت میکنند تصمیماتی در مورد خودشان و دیگران می گیرند، به این نتیجه می رسند که خوب نیستند، برن[4] مبدع تحلیل تبادلی، معتقد است که افراد می توانند این تصمیم را تغییر دهندکه این از طریق خودآگاهی و بازشناسی مثبت از دیگران حاصل می شود، آن ها می توانند انتخاب کنند که خوب هستند. (برن، 1975، به نقل از توند[5]،2007)
این نظریه بیان میکند که تنها جایگاه سالم، رسیدن به پیام « من خوب هستم، شما خوب هستید[6]» است. در این موقعیت افراد در خودشان احساس امنیت و خود اتکایی میکنند و به وجود دیگران ا حترام می گذارند. در این موقعیت افراد جرات ورزند اما در موقعیت های دیگر، افراد جرات ورز نیستند و احساس نا امنی میکنند و کمبود اعتماد به نفس دارند. (هریس[7]،1995، به نقل از توند،2007)
روان شناسی مثبت نگر
نظریه روان شناسی مثبت نگر به وسیله ی سلیگمن[8]به وجود آمد، هدف روان شناسی مثبت نگر این است که افراد بر توانایی ها و مزیت هایی که افراد و جوامع را قادر می سازند پیشرفت کنند، تکیه کنند. این نظریه بر روی هیجانات مثبت و خوش بینانه درباره آینده، امید و درستی، و قدرتمند ساختن افراد تمرکز میکند، افرادی که هیجان مثبت خوشبینانه را رشد داده اند قادرند موقعیت های مخالف را تفسیر کنند و به طور کاملا متفاوتی آن ها را به تعویق بیندازند. آن ها در موقعیت های سخت و چالش آور معنا پیدا میکنند، در این نظریه اعتقاد بر این است که ابراز وجود در مورد تایید مثبت است. افرادی که احساس مثبتی در مورد خودشان دارند، دیگران را قدر دان و با ارزش می دانند.
[1]-Theory of transaetional analysis
[2]-Self-aware
[3]-Life positions
[4]-Benea
[5]-Townend
[6]-I am OK, You are OK
[7]-Harris
[8]-Seligman
...
پیشینه پژوهش
تحقیقات انجام شده در خارج کشور
اسمیت[1] (2011) در پژوهش خود دریافت که بین زنان و مردان در استفاده از سبک شهودی تفاوت معناداری وجود ندارد و نیز بین سبک عقلانی و شهودی رابطه معناداری مشاهده نمی شود.
ساپیجا، دان و هلت[2] (2011) در مطالعهی خود بر روی 194 فوتبالیست مرد به این سؤال پرداختهاند که آیا نوع سبک فرزندپروری کنشوری متفاوت را در گرایشات کمالگرایانه نوجوانان ورزشکار دارد. در این مطالعه خوشههای مستقلی از کمالگرایان سالم، کمالگرایان فاقد سلامتی و غیرکمالگرایان بررسی شدند. نتایج نشان داد که هم کمالگرایان سالم و هم غیرکمالگرایان به صورت معناداری نسبت به کمالگرایان ناسالم ادراک سبک فرزندپروری مقتدرانهی مادری و پدری را نشان دادند. همچنین نتایج نشان داد که بسط دادن سبک فرزندپروری مقتدرانه ممکن است نقشی در توسعهی گرایشهای سلامتی کمالگرایان بازی کند.
سچوماکر[3] (2010) نیز در مطالعه خود دریافت که بین سبک اجتنابی و عقلانی رابطه معنادری وجود دارد در حالی که در دیگر سبک های تصمیمگیری این رابطه مشاهده نگردید.
پژوهش کاگان، کاکیر، ایلهان و کاندمیر[4] (2010) که بر روی 265 دانشجو از دانشگاهها، دانشکدهها و کلاسهای مختلف انجام شد، نشان داد که کمالگرایی، تکانشگری[5] و پنج عامل شخصیت متغیرهای مهمی در توضیح رفتار اهمالکاری تحصیلی هستند.
تامپسون[6] (2010) در پژوهشی به این نتیجه دست یافت که بین سبک های تصمیمگیری مدیران بر اساس جنسیت سن آنها تفاوت معناداری وجود ندارد. ...
....
[1] Smith
[2] Sapieja, K.M., Dunn, J.G.H. & Holt, N.L
[3] Schomaker
[4] Kagan,M., Cakir, O., Ilhan, T., Kandemir, M
[5] Obsessive-compulsive
[6] Thampson
...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش فرهنگ کیفیت محور
در 40 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتهایی از متن مبانی نظری و پیشینه
فرهنگ کیفیت محور
مفهوم وتعاریف کیفیت
کیفیت، واژه رایج و آشنایی است که از مفهوم و نحوه کاربرد آن تفاسیر گوناگونی به عمل آمده است . اما وجه مشترک تمام تعاریف سازگار کالا یا خدمات با انتظارات و نیاز های مشتریان است به عبارت دیگر کیفیت وقتی به دست می آید که تولید خدمت، انتظارات مشتری( اعم از داخلی و خارجی ) را برآورد سازد. کیفیت از مشتری شروع می شود و هر گونه توجه یا خدمت،بدون توجه مشتری الزاماً کیفیت را به دنبال ندارد . بنابراین باید نظر مشتریان را جویا و از نیاز های آنان به خوبی آگاه شد وتولید یا خدمات را منطبق با آن نیاز ها ارائه کرد.انسان در زمانی که سعی در تولید کالا یا ارائه خدمات نمود به موضوع کیفیت توجه ویژه ای معطوف داشته است شاید یکی از دلایل مهم توسعه تکنولوژی و صنعت بر مبنای این اصل استوار می باشد که انسان هیچ گاه از وضع موجود راضی نبوده و همواره سعی در بهبود وضعیت موجود داشته است.
به طور کلی تعاریف متعددوگوناگونی در مورد کیفیت ارائه شده است که عبارتنداز:
کیفیت به عنوان درجه ای که یک محصول با انتظارات مشتری و مشخصات ارائه شده تطبیق داردتعریف شده است (روستا و دیگران، ١٣٨٥،٢٢٢ ).
کیفیت توسط مشتری تعیین می شود، نه توسط تولید کننده. به عبارت دقیق تر، کیفیت مجموعه ای ازخصوصیات و مشخصات یک کالا یا خدمت است که احتیاجات و رضایت مصرف کننده را تأمین می کند.
جامعۀ کنترل کیفیت آمریکا واژۀ کیفیت را به صورت زیر تعریف کرده است: "مجموعۀ ویژگیھا وخصوصیات یک قلم کالا یا یک نوع خدمت که بتواند نیازھای آشکار و پنهان خریدار را تأمین نماید(کاتلر و آرمسترانگ[1]، ١٣٨٤،٨٧٧ ).
کیفیت هیچ مفهومی جز هر آنچه که مشتری واقعاً می خواهد، ندارد. سازمان استانداردهای بین المللی کیفیت را این گونه تعریف می کند: تمامیت ویژگی ها وخصوصیات محصول یا خدمات که توانایی برآورده کردن نیاز های مشتری را دارد.
سازمان ملی بهره وری سنگاپور بیان می کند که کیفیت توسط مشتری تعریف می گردد نه تولید کننده یا ارائه دهنده خدمت. به عبارت دیگر،کیفیت مجموعه ای از خصوصیات و مشخصات یک کالا یا خدمت است که خواسته ها و رضایت مصرف کننده را تأمین می کند(سید جوادین، 1384، 36 ).
در دهه 50 میلادی دمینگ و فیگن باوممفهوم جدید کیفیت را اینگونه بیان نمودند،
«کیفیت مفهوم وسیعی است که تمام بخشهای مختلف سازمان نسبت به آن متعهد هستند. هدف آن افزایش کارایی کل مجموعه است و هدف نهایی آن مطابقت کامل با مشخصات مورد نیاز مشتری با حداقل هزینه برای سازمان است که منجر به افزایش قابلیت رقابت در سطح سازمانها می شود» (کزازی،1378،25). ...
[1]-Kotler&Armestrong
...
2-1-4- اهمیت افزایش کیفیت
چرا باید کیفیت محصولات تولیدی کارخانه ها را افزایش داد؟ بدون مطالعه و بررسی می توان به این پرسش پاسخ گفت، بررسی میزان واردات و صادرات غیر نفتی کشور نشان می دهد که صادرات غیرنفتی بسیارکمترازمیزان واردات کشور است.بنابراین،افزایش کیفیت کالاهای تولید کارخانه های کشوردرافزایش صادرات کالاهای غیرنفتی اهمیت فراوان دارد. ضمناً اگرورودکالاهای مصرفی به بازارایران آزادشودآیا بها،کیفیت و شیوه مدیریت کارخانه های تولیدی می توانند باشرکتهای واردکننده رقابت کنند؟مقایسه به اصطلاح سرانگشتی در این زمینه نشان می دهد که،در چنین وضعیتی میزان نیاز به کالاهای ساخت داخل کشور،به علت قیمت بالا و کیفیت پایین آن بسیارکاهش خواهد یافت واز این رو به تعطیل شدن کارخانه هاوبیکاری هزاران کارگر خواهد انجامید.
شرکت های تولیدی ایران برای جلوگیری از چنین وضعیتی، باید هر چه زودتر شیوه های حاکم بر سازمانهای خود را بررسی و از روش مدیریتی استفاده کنندکه از هزینه های بی مورد و ضایعات بیش از اندازه ودرنتیجه،افزایش قیمت ها و نارضایتی مشتریان جلوگیری کند.همین وضعیت در دهه 1980 در شرکت های آمریکایی به وجود آمدولی با کاربرد روش های صحیح وکاهش ضایعات وافزایش کیفیت کالاهای تولیدی خود توانستند پس از چند سال،بار دیگرجای خود را در بازارهای بین المللی به دست آورند (مهربان،1384،9)1. ...
...
2-3- پیشینه تحقیق
ویگ[1] (1997) پژوهش با عنوان « کاربرد مدیریت دانش در مدیریت دولتی » انجام داد . وی در مقاله خود از بعدی جدید به نام شهروندان برای مطالعه مدیریت دانش در مدیریت دولتی نام می برد . وی از شهروندان به عنوان مهمترین شرکای خط مشی گذاری دولت یاد می کند و معتقد است که دانش شهروندان بخش مهمی از سرمایه های ملی در کشور محسوب می شود لذا عدم استفاده از دانش شهروندان به منزله اتلاف بخشی از سرمایه های ملی می باشد .
1-Wiig
...
در 50 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
کشف امید
با اینکه ایده امید از زمان آغاز خلقت آدمی وجود داشته است، اما بررسی علمی آن در زندگی انسان قدمتی کوتاه دارد و دوران طفولیت خود را می گذارند. ساده ترین راه برای شناخت ارزش و اهمیت هر چیزی در زندگی انسان، بررسی و تحلیل آثار و کارکردهای آن است. اهمیت امید در زندگی انسان چنان است که قرآن کریم در آیات متعدد به طرح امید برای انسان می پردازد. برای نمونه، در سوره یونس اشاره می کند که «امید به آینده ی برتر در این دنیا و آخرت است که موجب می شود تا انسان ها باورها و عکس العمل های خود را تصحیح کند و به اصلاح و بهسازی اعمال و رفتار خود بپردازد» (آیات 8-7). یا در سوره بقره اشاره شده است که «امید است که انسان را به سوی کار یا عملی سوق می دهد امید به پاسخگویی از سوی خداوند علت و انگیزه دعا و طلب از اوست» (آیه 186).
یا آنجا که بحث از موفقیت است در سوره یوسف (آیه 87) می فرماید «اگر انسان امیدی به دستیابی نداشته باشد هرگز تلاشی نخواهد کرد و کوششی برای رفع و برداشتن مشکلات از خود نشان نمی دهد» (منصوری، 1387). از این آیات می توان استنباط کرد که روحیه شخص با «امید رسیدن به هدف» تقویت می شود و در برابر سختی ها واکنش مثبت از خود نشان می دهد. این بدان معنا نیست که یقیناً به هدفش می رسد بلکه فقط امیدوار است که به آن دست یابد. در افسانه های یونان باستان این اسطوره به چشم می خورد که زئوس ـ خدای خدایان ـ از پرومتوس ـ الهه مرگ ـ به خاطر دزدیدن آتش ـ پرومته ـ از خدایان سخت برآشفت. برای گرفتن انتقام، خدایان پاندورا را که زیبای خیره کننده ای داشت، آفریدند که به زمین مبوط کند تا برادر پرومتوس را وسوسه کند. او با خود جعبه ای حمل می کرد که خدایان به او هشدار دادند که هرگز آن را باز نکند. زئوس، که آشکارا شکل اولیه روان شناسی معکوس را اعمال می کند، می دانست که پاندورا توان مقاومت در برابر این وسوسه را ندارد که نگاهی دزدا به این صندوقچه گنج نیندازد (اسنایدر، 1996). به محض اینکه او صندوقچه را گشود همه مصیبت ها (قولنج، نقرس، درد مفاصل، غبطه، کینه و انتقام) در زمین پخش شدند، تنها چیزی که در صندوقچه باقی ماند «امید» بود (اسنایدر، 2002).
در متون دینی ما نیز وقتی آدم به دلیل عصیان از فرمان خداوند و خوردن میوه ممنوعه به وسوسه شیطان، به زمین رانده شد، خداوند به او وعده ـ امید ـ بهشت داد. فرهنگ لغت و بستر امید را «تمایل به تکمیل چیز باارزش با احتمال واقعی تحقق همراه با تداوم انتظار وقوع آن» تعریف می کند. در فرهنگ نامه رندم هاوس نیز امید به صورت «انتظار مثبت فعال و مداوم برای تعقیب در جهت یک شایستگی مطلوب معقول» تعریف شده است. در طول دهه 1950 تا 1960 روان پزشکان و روان شناسان، امید را تحت عنوان کلی «انتظار مثبت برای دست یافتن به هدف، مطالعه می کردند» (مینجر و استاتلند، 1969). این دیدگاه امید را به عنوان یک سازه ی تک بعدی، شامل این انتظار که اهداف می توانند محقق شوند، توضیح می دهد. نظریه پردازان، در کل تعاریف عملیاتی از امید ارائه کرده اند (اسنایدر و همکاران، 2006). جنبه های بی نظیر تعریف عملیاتی از امید به مبانی نظری برمی گردند. به طور کلی پژوهشگران به دو دسته: مدافعان امید به عنوان شناخت و مدافعان امید به عنوان عاطفه تقسیم می شوند.
در سراسر ادبیات پژوهشی، امید به ویژه به صورت میل و گرایش قوی نسبت به پیامدهای هدف مطلوب تشریح شده است، امید برخی پیامدهای غیر قطعی را دربرمی گیرد که به ویژه با مسئله «اهمیت» مرتبط است و نیازمند حرکت در جهت نتایج مطلوب است که باید برای زمان مدیدی حفظ شوند و در یک چارچوب زمانی رو به آینده قرار گیرند. به نظر می رسد که مثبت اصلی درباره امید این است که آیا امید چیزی واقعی است؟ بسیاری از انسان ها امید را آفت و مایه عذاب می دانند و آن را نوعی وهم و خیال تصور می کنند و به طور کلی مبنای واقعی برای آن قایل نیستند. از نظر آنها امید ساختاری است که در بهترین شکل آن، «بنیاد غیر منطقی دارد» و در بدترین حالت آن «وجود ندارد». ...
...
دیدگاه های رایج درباره امید
از مطالعه آثار موجود درباره امید، به نظر می آید صاحب نظران عقیده یکسانی درباره امید ندارند. نظریه های اولیه امید تمایل داشتند که امید را در قالب یک مدل تک بعدی مفهوم سازی کنند (استاتلند، 1969). عده ای دیگر امید را در قالب یک سازه چند بعدی می دانند (اسنایدر و همکاران، 2006). تکیه بر هر یک از این نظریه ها می تواند شخص را به سوی امید واهی (رویکرد اول) یا امید واقعی (رویکرد دوم) سوق دهد.
نظریه امید
کارل میننجر (1959) در یک سخنرانی در جمع روان پزشکان اولین بار به امید به عنوان نقطه قوت در بیماران اشاره کرد و روان پزشکان را تشویق کرد که قدرت امید به خود و قدرت امید به بیماران را در فهم و درمان بیماری روانی به رسمیت بشناسد. او گفت که آیا تا کنون وظیفه ماست که به عنوان دانشمند نه درباره یک موشک جدید، یک بمب یا گاز جدید، بلکه درباره این حقیقت کهن اما نویافته، یعنی اعتبار امید در رشد و تکامل انسان همراه با عشق و ایمان حرف بزنیم (بورچارد و همکاران، 2003).
چارلزریک اسنایدر (2006) ملقب به سلطان امید برای اولین بار نظریه اش را درباره امید مطرح کرد و آن را مرکب از «قدرت اراده»، «قدرت راهیابی»،«داشتن هدف» و «تشخیص موانع» دانست(اسنایدر، 2006). براساس این فرض که امید موجب امید بیشتر می شود، روابط خانوادگی، دوستی های امیدبخش می توانند به عنوان عوامل روابط خواهر و برادری مدتی بعد ورئینگتون (2005) از مؤلفه دیگری در امید به نام «قدرت صبر» موقعی که ما تغییری نمی بینیم، یاد کرد. او درباره بازسازی امید می نویسد که زن و شوهر باید بتوانند با هر ارتباط برقرار کنند، اختلافشان را حل کنند، و آسیب ها را جبران (ورئینگتون، 1999). زن و شوهر باید الف. اراده برای بهسازی ازدواجشان داشته باشند، ب. باید به راه هایی برای بهسازی ازدواجشان دست یابند و ج. اعتقاد به صبر برای ازدواجشان داشته باشند و در عین حال برای بهبود ازدواجشان فعالانه بکوشند. ...
...
پیشینه داخلی
ارجمندنیا، افروز و نامی (1392) در پژوهشی با عنوان مقایسه میزان فشار روانی و رضایتمندی زناشویی و حمایت اجتماعی ادراک شده والدین کودکان کم توان ذهنی و کودکان عادی در استان گلستان، دو گروه 52 نفری از والدین کودکان کم توان ذهنی و والدین کودکان عادی را مورد بررسی قرار دادند. روش پژوهش نوعی علی ـ مقایسه ای بود. نتایج با استفاده از آزمون های آماری t مستقل، همبستگی پیرسون و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش رابطه بیم فشار روانی و رضایتمندی زناشویی والدین کودکان عادی و کم توان ذهنی را تأیید نمود. والدین کودکان کم توان ذهنی فشار روانی بیشتری را نسبت به والدین کودکان عادی تحمل می کنند. در عین حال والدین کودکان کم توان ذهنی نسبت به والدین کودکان عادی از رضایت زناشویی پایین تری برخوردارند، ولی از نظر حمایت اجتماعی ادراک شده تفاوت، معنادار نبود است. نتایج پژوهش نشان داد که همبستگی بین متغیر فشار روانی و رضایتمندی زناشویی والدین کودکان کم توان ذهنی و والدین کودکان عادی منفی است و در والدین کودکان عادی، همبستگی حمایت اجتماعی ادراک شده و رضایتمندی زناشویی معنادار است، ولی در کودکان کم توان ذهنی رابطه معنادار نبوده است. نتایج تحلیل رگرسیون نیز نشان داد که اثر فشار روانی و سطح تحصیلات بر رضایتمندی زناشویی معنادار است. نتایج این پژوهش مبین این نکته است که افزایش فشار روانی والدین، تحت تأثیر حضور کودک کم توان ذهنی آموزش پذیر، منجر به کاهش رضایت زناشویی در آنان شده است. به عبارتی رضایتمندی زناشویی را می توان تابعی از وجود کودک کم توان ذهنی در خانواده تلقی نمود.
برجیس، حکیم جوادی، طاهر، غللامعی لواسانی و حسین خانزاده (1392) در پژوهشی تحت عنوان مقایسه ی میزان نگرانی، امید و معنای زندگی در مادران کودکان مبتلا به اوتیسم؛ ناشنوایی و ناتوانی یادگیری، 169 نفر از مادران این کودکان را که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و از بین کلیه مادران کودکان 6 تا 12 ساله مبتلا به اوتیسم، ناشنوا و ناتوان در یادگیری شهر اصفهان در سال 1390 مورد بررسی قرار دادند. روش پژوهش توصیفی از نوع علی ـ مقایسه ای بود. نتایج نشان داد که بین میزان امید و معنای زندگی در بین سه گروه مادران کودکان تفاوت معنادار وجود دارد (P<0 1).="">0>
...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش خود ناتوان سازی
در 50 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
نظریه های مربوط به خودناتوان سازی
هیگینز (1990، به نقل از نیکنام و همکاران،1389) بنیانهای اصلی رفتارهای خودناتوانساز را از گذشته تا روانشناسی عزتنفس آدلر دنبال میکند که طبق آن، انگیزههای افراد از نیاز به جبران احساسات ذهنی، حقارت و ضعف نشأت میگیرند. در سالهای اخیر نیز، نظریههای مختلفی از خودناتوانسازی تحت تئوریهای هدف (مارتین و همکاران[1]،2003)، نیاز (الیوت و چرچ[2]،2003)، انگیزش خودارزشی (کاوینگتون[3]،1973)، خودتائیدی(سیگل و همکاران[4]،2005) و خود تنظیمی[5](هندریکس و هیرت[6]،2009) تعیین شدهاست.
نظریه آدلر
آدلر معتقد بود که احساسهای حقارت[7] همیشه به عنوان یک نیروی برانگیزاننده در رفتار وجود دارند. او نوشت: انسانبودن یعنی خود را حقیر احساسکردن، چون این حالت در همه ما مشترک است، نشانه ضعف نا بههنجاری نیست. این احساسها منبع همه تلاشهای انسان برای غلبهکردن بر حقارت حتی واقعی یا تخیلیمان است. آدلر معتقد بود که کودک از قدرت و نیرومندی والدین خود و از نا امیدی تلاش برای مقاومت یا مبارزه با آن قدرت آگاه است. در نتیجه کودک نسبت افراد بزرگتر و نیرومندتر اطراف خود احساس حقارت را پرورش میدهد. اگر چه تجربه اوّلیه حقارت به کودکی مربوط میشود ولی به صورت ارثی تعیین نشدهاست، بلکه این تجربه از محیط ناشی میشود که برای همه کودکان یکسان است، بنابراین احساسهای حقارت، گریز ناپذیرند، امّا از آن مهمتر ضروری هستند، زیرا برای تلاش و رشدکردن انگیزش فراهم میآورند.
هر چه سن فرد بالاتر میرود؛ بر تمایل او به اینکه بر ضعف خود غلبه کند و همانند دیگران شود و کارهایی کند که آنها میکنند افزوده میشود. او به پیشرفتهای خود قانع نیست و پیوسته احساس حقارت میکند و به دنبال هدفهای تازهتر و عالیتر میرود امّا گاهی نیز پیش میآید که آدمی نقص یا ضعف (چشمان ضعیف، سردرد، زخم معده) را بهانه قرارداده و برای خودداری از انجام کارهای دشوار یا برای توجیه شکستی که در به ثمررساندن آنها برخوردار است، دلیلتراشی کنند. آدلر بر این باور است، کودکانی که دارای نقص بدنی هستند، خود را برای روبرو شدن با پیشامدهای زندگی ناتوان احساس میکنند و این احساس ممکن است آنها را از کار و کوشش بازدارد و بر ناتوانی آنها بیافزاید. (به نقل از سیاسی، 1388)
[1]-Martin et al.
[2]-Elliot&Church
[3]-Covington
[4]-Siegel et al.
[5]-Self-regulation
[6]-Hendrix&Hirt
[7]-Inferiority feelings
....
تعریف خودناتوانسازی
در چنددهه پیش برگلاس و جونز[1] و همکارانش نظر دادند که افراد تلاش میکنند تا شرایط رفتارشان را طوری تنظیم کنند که اگر عملکردشان ضعیف باشد، این شرایط پیش از فقدان توانایی و ارزشمندی به عنوان عملکرد ضعیف جلوه نماید. به عبارت دیگر، افراد مجموعهای از راهبردها را به کار میگیرند تا به عنوان قربانیان شرایط و نه ناتوان به آنها نگریسته شود برگلاس و جونز این راهبردها را خود ناتوانسازی نامیدند زیرا استفاده از آن ها ممکن است به تضعیف عملکرد بینجامد.
راهبردهای خودناتوانسازی آن شرایط پیشآیندی هستند که افراد فراهم میسازند به این امید که جانشین عواملی شوند که در آینده ممکن است شایستگی آنان را مورد تردید قرار دهد. آرمانی آن است که افراد این شرایط را در عوامل بیرونی جست وجو کنند نه در عوامل درونی به نظر برگلاس و جونز خودناتوانسازی عبارت است از هر عمل یا زمینه عملی که به فرد امکان میدهد تا شکست را به عوامل بیرونی (بهانه) و موفقّیت را (به منظور کسب افتخار) به عوامل درونی نسبت دهد.
انواع مختلفی از رفتارها و احساسات هستند که به عنوان راهبردها یا عوامل خودناتوانساز شناخته شدهاند از قبیل مصرف دارو (برگلاس و جونز،1978، کلدینز و آرکین،[2] 1982)، مصرف الکل (برگلاس و جونز،1978، تاکر و همکاران،[3]1981، هیگینزو هریس،1988) کمآموزی[4] (برگلاس و جونز،1978)، اضطراب امتحان[5](هریس و همکاران، 1986، یوسونگ،1988)، اضطراب اجتماعی[6] (اسنایدر و اسمیت،1986،اسنایدر و همکاران،1988)، نشانههای بیماری فیزیکی (اسمیت و همکاران،1983)، فقدان تلاش و تمرین، (ماتسو،[7] 1996، بام گاردنر و لوی[8]،1988) انتخاب هدفهای غیرقابل دسترس (گرینبرگ،1985) فقدان آمادگی (هریس و اسنایدر،1986)، بهانهسازی (استروب،1986)، چاقی(شیل و همکاران،1991)، مسامحه کاری، (وسلی،1994) فقدان خواب، همنشینی زیاد با دوستان و یا درگیری در فعالیتهای بسیار (هیگینز و همکاران،1990) (به نقل از هاشمی، 1380)
برخی از پژوهشگران به گونهای به خودناتوانسازی اشاره کردهاند مبنی بر اینکه افرادی که ترس از شکست دارند، برخی مواقع مجموعهای از حالات فیزیکی و روانی و یا نشانههای مرضی را مطرح میکنند، به نحوی که بتوان شکست را به این نشانهها و نه عدم شایستگی اسناد داد. به عبارتی، آنها از این نشانه های مرضی و حالات روانی به عنوان راهبردهای خودناتوانسازی استفاده میکنند. (اسمیت و همکاران،1983) این نوع راهبردها را، راهبردهای خودناتوانساز خود گزارشی یا خودادعایی گویند( لری و شپرد، 1986).
[1]-Bereglas & Jones
[2]-Koldinz&Arkin
[3]-Taker
[4]-Underachievement
[5]-Test anxiety
[6]-Social anxiety
[7]-Matsu
[8]-Gardner & Lovy
...
پیامدهای عاطفی خودناتوانسازی
اشاره کردیم که خودناتوانسازی به کاهش عزتنفس میانجامد. شاید به همین دلیل است که افراد خودناتوانساز اغلب تجارب منفی عاطفی نیز گزارش میدهند. از آنجایی که هدف افراد خودناتوانساز از استفاده راهبردهای خودناتوانسازی حفظ ارزشمندی است میتوان گفت که آنها به نوعی درگیر مقابله هیجانمدار[1] و نه مسئلهمدار[2] هستند. به عبارتی، بیشتر قصد حمایتکردن از خود دارند و نه بهبود عملکرد. شواهدی نشان میدهد افراد خودناتوانساز بالا نسبت به افراد پایین در خودناتوانسازی بیشتر از راهبردهای هیجانمدار نظیر (انکار، عدم در گیری شناختی[3] ) و عدم درگیری رفتاری [4]و تمرکز منفی[5] استفاده میکنند و راهبردهای مقابله مثبت نظیری (باز تعبیری مثبت و بهبود هیجان ) را به کار میگیرند. (زاکرمن ، 1998، به نقل از هاشمی،1380)
تحقیقات انجام شده در داخل کشور
ریحانه شهیدی(1392) در پژوهشی با عنوان اثربخشی گشتالتدرمانی به شیوه گروهی بر افزایش جرأتورزی و کاهش افسردگی دانشآموزان دختر به این نتیجه رسید که شرکتکنندگان در گروههای گشتالتدرمانی به بهترین نحو آزادی و اشتیاق را در افراد جهت تغییر ایجاد نماید و باعث افزایش جرأتورزی شود.
ربیعی و همکاران (1392) در پژوهشی با موضوع شناخت اثربخشی برنامه جرأتورزی مدرسه محور بر مهارتهای خود تصمیمگیری و خود حمایتی دانشآموزان دبیرستانی به این نتیجه رسید که برنامههای جرأتورزی در دانشآموزان دبیرستانی منجر به افزایش مهارتهای خود تصمیمگیری و خود حمایتی میشود.
اسلامی و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان ارزیابی اثربخشی برنامه جرأتورزی بر میزان استرس، اضطراب و افسردگی دانشآموزان دبیرستانی دریافتند که اجرای برنامههای جرأتورزی در دانشآموزان سنین دبیرستانی منجر به کاهش میزان اضطراب، استرس و افسردگی آنان میشود.
در پژوهشی فهیمه پیرساقی (1391) به بررسی اثربخشی آموزش خود متمایزسازی بر جرأتورزی نمود و دریافت که که آموزش مؤلفههای خود متمایزسازی منجر به افزایش جرأتورزی میشود.
دکترابراهیمی قوام و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان تأثیر آموزش مهارتهای ابراز در افزایش جرأتورزی و عزّتنفس دانشآموزان کمجرأت دختر پایه سوم تا پنجم ابتدایی شهر تهران دریافتند که آموزش مهارتهای ابراز وجود باعث افزایش جرأتورزی دانشآموزان کم جرأت شدهاست و این تأثیر در فاصله بین پسآزمون و مرحله پیگیری دوام داشتهاست.
[1]-Emotion-focused
[2]-Problem-focused
[3]-Cognitived disengagment
[4]-Behavioral disengagment
[5]-Negative focus
مبانی نظری و پیشینه پژوهش منبع کنترل درونی در روانشناسی
در 29 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
منبع کنترل
تعریف منبع کنترل
مفهوم منبع کنترل به این مربوط است که شخص تا چه اندازه باور دارد که بر شرایط خود مؤثر بوده و کنترل دارد. منبع کنترل اولین بار در نظریه یادگیری راتر در سال 1965 مطرح شد. راتر مفهوم منبع کنترل را برای انکار نمودن تفاوتهای شخصیت در عقاید ما نسبت به منبع تقویمان معرفی نمود. پژوهش راتر نشان داده است که برخی از مردم معتقدند تقویت وابسته به رفتار خود آنهاست. دیگران فکر میکنند که تقویت توسط نیروهای بیرونی کنترل شده است. منبع کنترل به میزان اعتقاد فرد در مورد کسب پاداش از طریق کوشش شخصی اطلاق میشود (راتر، 1966).
منبع کنترل درونی
افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل درونی هستند، خود را حاکم بر سرنوشت خود میبینید. این افراد به توانایی خود در مهار کردن رویدادهای زندگی یعنی منبع داخلی نظارت و کنترل باور دارند.
افراد دارای منبع کنترل درونی، اعتقاد دارند که کنترل کافی بر زندگی خود و رویدادهای آن داشته و مطابق همین باور رفتار میکنند. تحقیق نشان داده است که آنها در تکالیف خود عملکرد بهتری دارند. کمتر تحت نفوذ دیگران قرار میگیرند و برای مهارتها و پیشرفتهای خود ارزش والاتری قائل هستند. آنها بیشتر از افراد دارای منبع کنترلی بیرونی برای قبول مسؤولیت اعمال خود آمادگی دارند. تحقیقات مقدماتی حاکی از آن است که افراد دارای منبع کنترل درونی از بهداشت روانی بهتری برخوردارهستند.
همچنین، این افراد در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل نمودند. آنها اضطراب کمتر و عزتنفس بیشتری گزارش میکنند، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسؤولیت جهت اعمالشان دارند و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند (کریمی، 1389).
آیا منبع کنترل درونی همیشه مطلوب است؟ پژوهشگران حوزه منبع کنترل نگران آن هستند که تمایز درونی – بیرونی صرفاً به عنوان اصطلاحی برای بیان خوب و بد یا باکفایت و بیکفایت به کار برود. با وجود این، در بسیاری از تحقیقات معلوم شده است که درونیها کارکرد بهتری نسبت به بیرونیها دارند. شاید یک علت آن باشد که بسیاری از پژوهشها در زمینههایی انجام شده که فرد بر آنچه برایش اتفاق افتاده تا حدودی کنترل دارد (مثلاً دانشجویان میتوانند با تغییر عادات مطالعه خود بر نمرههایشان اثر بگذارند). در چنین موقعیتهایی، اعتقاد به مهار شخص میتواند درست و انطباقی باشد، اما موقعیتهایی نیز هستند که فرد کنترل اندکی بر آنها دارد. در برخی مشاغل خاص، کسانی که سخت کار میکنند به همان میزانی حقوق دریافت میکنند که افراد فراری از کار دریافت میکنند. در یک حکومت استبدادی، در اکثر موارد امکان آن وجود ندارد که به حکومت و دولت تأثیر گذاشت. در چنین موقعیتهایی، اعتقاد به مهار شخص ممکن است موجب پریشانی فرد شود (ساپینگتون، ترجمه حسین شاهی، 1388).
2-7-3. منبع کنترل بیرونی
افرادی که دارای متغیرهای شخصیتی موسوم به منبع کنترل بیرونی هستند تصور میکنند که دریافت تقویت آنها وابسته به مردم دیگر، تقدیر و یا شانس است این افراد معتقدند که بر آنچه بر ایشان روی میدهد کنترل ندارند و رویدادها را به منابع بیرونی از خود مثل شانس، سرنوشت و صاحبان قدرت نسبت میدهند. در واقع، این افراد فکر میکنند که دریافت تقویت آنها وابسته به لطف دیگران و یا شانس است. مردم دارای منبع کنترل بیرونی معتقدند که تقویت توسط مردم دیگر کنترل شده و آنها در مقابل این نیروهای بیرونی ناتواناند. (شولتز، ترجمه سیدمحمدی، 1388).
منبع کنترل ما تأثیر مهمی بر رفتارمان خواهد داشت. اشخاصی دارای منبع کنترل بیرونی هستند که معتقدند رفتارها یا مهارتهای آنها در تقویتهایی که دریافت میدارند اثری ندارد، در نتیجه در کوشش برای بهبود موقعیت خود فایدهای نمیبینند. آنها به منبع کنترل زندگی خود در زمان حال یا آینده باور چندانی ندارند. (کریمی، 1389). ...
...
2-8. پیشینه تحقیق
شیوع اختلالات روانی بسیار بالا است و پیشبینی شده است تا سال 2020، دومین عامل از کار افتادگی در دنیا افسردگی باشد که عامل بسیار نگران کنندهای است (مورای و لوپز، 1997). همچنین، بررسیها از سال 1380-1342 در ایران نشان میدهد بیش از نیمی از دانشجویان نیازمند مراجعه به روانشناس میباشند که رسیدگی به وضعیت جوانان را بیش از پیش بااهمیت میسازد (پورشریفی، 1383؛ به نقل از آزاد).
محققان زیادی بر تأثیر مذهب، شادکامی، سبکهای دلبستگی و منبع کنترل، هر یک به صورت جداگانه بر سلامت روان تأکید دارند و در این زمینه بررسیهای متعددی صورت گرفته است که در این بخش به چند مورد از آنها اشاره خواهد شد. گرچه سهم بررسی ایمان بسیار اندک است و یک متغیر نوین در عرصه روانشناسی به شمار میآید که از نظر علمی، میان مذهب و اخلاقیات، پیوند برقرار میکند و از این حیث جای کار بسیاری دارد. ....