خرید و دانلود فایلهای علمی

انواع تحقیق پروژه پاورپوینت مقاله و سایر فایلهای مجاز

خرید و دانلود فایلهای علمی

انواع تحقیق پروژه پاورپوینت مقاله و سایر فایلهای مجاز

مقاله بررسی تبیین نظری مدل نیازمندار شخصیت و عقب‌ماندگی ذهنی ماهیت و ابعاد در 67 صفحه ورد قابل ویرایش

مقاله بررسی تبیین نظری مدل نیازمندار شخصیت و عقب‌ماندگی ذهنی ماهیت و ابعاد در 67 صفحه ورد قابل ویرایش

چکیده:

هدف مقاله حاضر کشف شخصیت افراد عقب مانده ذهنی و تبیین آن بر پایه یک مدل نیاز مدار شخصیت که شامل مولفه هایی چون منابع، نیازها و ارزشها است، می‎باشد. کودکان عقب مانده ذهنی به اقتضاء مراحل رشد و تحول در طی زندگی نوعاً با تکالیفی روبرو می‎شوند که برایشان آن قدر مشکل است که از انجام آن ناتوانند و لذت نمی برند. به نظر می رسد برای این کودکان، انجام اموری که به نظر بسیاری سخت می رسد، پاداش درونی ناچیزی وجود دارد. موقعیت های زندگی برای بسیاری از آنها چنان تکالیف سختی تدارک می بیند، که موجب ایجاد احساس ناکامی و شکست های پی در پی می گردد. قرار گرفتن آنها در حاشیه زندگی افراد عادی با همه فشارهایی که برای سازگاری و منفعل سازی آنها اعمال می کند، این روند را شدت می بخشد تا جایی که به احساس شایستگی و عزت نفس آنها آسیب های جدی وارد می سازد. اساساً کودکانی که شکست، ناکامی و عزت نفس پایین بیشتری را تجربه می کنند، معمولاً برای اداره امور خود، روش هایی را یاد می گیرند که فاقد کارآمدی مناسب است. از این رو ممکن است از هر شیوه ای که به تخفیف مصیبت ناشی از آنچه «محرومیت از موفقیت» نامیده می شود، استقبال کنند.

پس مسأله اصلی این است که اگر زندگی در جامعه ما، چنین اثراتی بر کودکان عقب مانده ذهنی دارد، چگونه می‎توان امور را به گونه ای تغییر دهیم که اثرات نامساعد آن به حداقل برسد؟ آیا می‎توان محیط را چنان مرتب کرد که موجب شکست و آشفتگی در آنها نگردد؟ از این رو اگر بتوان کودکان عقب مانده ذهنی را در برابر ضربات احتمالی که به عزت نفس شان وارد می‎شود تقویت کرد و یا مصون نگه داشت در این صورت می‎توان گامی نویدبخش در برنامه‌ریزی، توان بخشی و بهداشت روانی آنان برداشت.

واژه های کلیدی: تبیین، مدل، نیازمدار، شخصیت، عقب ماندگی ذهنی

مقدمه

تمرکز بر موضوع عقب ماندگی ذهنی با تاکید بر جنبه شناختی آن، یعنی ماهیت تاخیر تا ناتوانی عقلی و تاثیر آن بر سازگاری عمومی طی یک قرن گذشته باعث شده که جنبه عاطفی یا هیجانی آن مورد غفلت قرار گیرد. لذا در مقاله حاضر از این جنبه فرد عقب مانده را به عنوان شخصی در نظر می گیریم که مانند افراد عادی می تواند تجربیات شادی یا غمگینی داشته باشد. نتیجة یک مطالعه در مورد بزرگسالانی که در موسسات نگهداری می شدند و اکنون در جامعه زندگی می کنند (آدامز و کریستنسون، 2000) نشان داده است که آنها به زندگی لذتبخش علاقه نشان می دهند. کار به همین جا خاتمه نمی یابد، و آنها تمایل گسترده‌ای به تفریحات، سرگرمی ها، دوستیابی، و خانواده نشان می دهند. این تمایلات بیانگر این موضوع است که ما باید دربارة ماهیت وضعیتٍ این انسان به عنوان یک فرد نگاه کنیم. برداشت ما از شخصیت افراد عقب مانده بر پایه مدلی است که نیازهای جسمانی و روانی اساسی آدمیان، چه سالم و چه ناتوان، را توصیف می کند و نحوه تاثیرپذیری این نیازها را از ناتوانی بررسی می نماید. بر اساس نتایج به دست آمده از نظریه های شخصیت که علاقه خاصی به خویشتن و انگیزش در انسان دارند (مثلاً دسی و ریان، 1990) این مدل شخصیت توجه خاصی به عزت نفس به عنوان بر انگیزانندة رفتار دارد. مقاله حاضر یک مدل نیاز مدار شخصیت و نحوة تاثیرپذیری این نیازها از عقب ماندگی ذهنی را مورد بحث و تبیین قرار می‎دهد.

خود شخصیت

منطق ارایة یک مدل شخصیت

ارایه یک مدل شخصیتی ویژهِ افراد عقب مانده ذهنی برپایه شرایط، ویژگیها و محدودیت‌هایی آنها چه منطقی می تواند داشته باشد؟ پاسخ به این سئوال در سودمندی آن برای درک رفتار افراد مبتلا به اختلال و به ویژه، مشکلات رفتاری آنها نهفته است. این مدل برای درک و شناسایی این موضوع که مشکلات رفتاری آنها، مانند مشکلات ما، معمولاً حاصل ناکامی مزمن در ارضای نیازهای زیستی و روانی اساس است، کفایت می‌کند. اگر چه، نظریة شخصیت رفتار مدار، یعنی کانون رویکرد درمانی ما، حساسیت لازم را برای درک این موضوع که چگونه ابعادی نظیر پیشایندها و پیامدها بر رفتار اثر می گذارند، ایجاد می‌کند، اما در پی تبیین این نکته نیست که چرا این عناصر اینقدر اهمیت دارند. سرانجام، در پی تبیین ماهیت پاداش دهنده یا تنبیهی آنها نیز نیست. به منظور درک این نکته که چرا پیامدها یا وابستگی هایی معین پاداش دهنده یا تنبیه کننده، یا خنثی هستند باید به درک ماهیت انگیزشی آنها در ما توجه کرد. اگر چه هیچ نظریه شخصیت به تنهایی صاحب این ‍‍«حقیقت» نیست (هال و لیندزی، 1970 نقل از باروف و اولی 1999)، حداقل به طریقی نظام دار از لحاظ مفهوم سازی رفتار هیچکدام از آنها در اولویت قرار ندارد. با وجود این، سهمی از این حقیقت در درک ما از خود و دیگران دخالت دارد. این سهم به عنوان صافی یا فیلتری عمل می کند که توجه ما را هدایت می کند و عواملی را که رفتار ما را برمی انگیزند روشن می نماید. همین موضوع درک فزایندة رفتار در همة ما، اعم از عقب مانده و سالم، است که در مفهوم زیر از شخصیت ارایه می شود.

عناصر اساسی مدل

این مدل شخصیت نوع انسان را بر حسب سه موضوع مدنظر قرار می دهد: منابع، نیازها و ارزش ها. هر کدام از آنها به طور جداگانه و مختصر در زیر مورد بحث قرار می گیرند (باروف3 و اولی4 2004)

استقلال، حمایت افراطی، و میل جنسی

با در نظر گرفتن علائق جنسی در افراد عقب‌مانده‌ ذهنی می‌توان به زمینه‌ای اشاره کرد که فرد می‌تواند در انتخاب آن آزاد باشد. ما اکنون دربارة نیازهای جنسی عقب‌مانده‌ها صحبت می‌کنیم، حوزه‌ای که استقلال بیشتری را می‌طلبد. واقعیت این است که جوانان و بزرگسالان عقب‌مانده، مانند من و شما، تمایل جنسی دادند، اگرچه والدین یا مراقبان ممکن است ترجیح دهند به آن فکر نکنند. آزادی ابراز آن توسط مراقبان محدود می‌شود، همانطور که می‎توان دختر عقب‌مانده‌ای تصور کرد: که ممکن است به بارداری ناخواسته دچار شود، ایدز بگیرد یا به بیماری مقاربتی مبتلا شود یا رفتارهای غیراجتماعی نظیر استمناء در ملاء عام نشان دهد. چون ازدواج راهی سنتی برای ارضاء نیاز جنسی است، بنابراین والدین با مراقبان ممکن است تمایلی به همدردی برای نشان داده نیازهای جنسی در بزرگسالان ناپخته به طریقی معمول نشان ندهندو با اینحال، والدین یا مراقبان تمایل به مقاومت ندارند، و احساسات جنسی تجربه می‌شوند و لازم است برای ابراز پسندیدة تمایلات جنسی در افراد عقب‌مانده ذهنی به آنها کمک شود. این امر مستلزم آموزش این است که کی و چگونه میل جنسی را نشان دهند، موضوعات مرتبط با آمیزش جنسی و بارداری و روش‌های جلوگیری از بارداری را بدانند، و مهمتر از همه، نحوه مراقبت خودشان از مسائل ناخواسته را بیاموزند. البته، میزان اختلال شناختی درجه فهم و فراگیری فرد ناتوان را تعیین می‌کند. بزرگسالان دارای مشکلات خفیف می‌توانند به عرصه روابط زناشویی وارد شوند، اگر‌چه روابط والدین آنها بسیار مشکل آفرین است. هرچند افراد دارای مشکلات و عقب‌ماندگی خفیف‌تر ممکن است قادر باشند به شیوه‌‌ای اثربخش وظایف والدینی را به انجام برسانند، اما آموزش این وظایف یا مولفه شناختن آن برای آنها دشوار است.

بحث و نتیجه گیری:

کانون اصلی این مقاله بر کشف شخصیت افراد عقب‌مانده ذهنی متمرکز بوده‌است. به منظور بررسی این موضوع ما به نوعی درک مشترک از شخصیت نیاز داریم. مدل ارایه شده در اینجا انسانی را به عنوان موجودی بر حسب سه بعد شامل ظرفیت یا منابع، نیازها (زیستی و روان‌شناختی)، و ارزش‌هایشان – در نظر می‌گیرد. توجه ویژه‌ای به منابع و نیاز شده‌است زیرا این موارد اساساً تحت تاثیر اختلال قرار می‌گیرند. در تبیین مدل نیازمدار شخصیت، تأثیر ناکامی و درماندگی ناشی از عقب ماندگی ذهنی بر انگیزش و ادراک از خود کودکان عقب مانده ذهنی مورد بررسی قرار گرفته است. این مدل آن جنبه ها، ابزارها و وسایلی را که کودک بدان طریق با معلولیت خود و با موقعیت های اجتماعی که به مثابه پیامد آن معلولیت پدید می‌آیند، مواجه می شوند، بیان می‌کند. بر طبق این مدل تا اندازه ای می‎توان انحراف شخصیت در کودکان عقب مانده را به عنوان تجلی عقب ماندگی تعمیم یافته ناشی از آسیب دیدگی عزت نفس در نظر گرفت. چه انحراف شخصیت کودک عقب مانده بیشتر به تأخیر رشد و تحول ساختار من نسبت داده می‎شود. به نظر می رسد بروز برخی از مشکلات در کارکرد اجرایی شخصیت در افراد عقب مانده ذهنی از پیامدهای اجتناب ناپذیر آسیب دیدگی عزت نفس باشد. بنابراین علاوه بر توجه به محدودیت های اساسی در کارکرد هوش عمومی کودکان عقب مانده ذهنی باید به اثرات تجارب منفی ناشی از آسیب دیدگی عزت نفس آنها، که بر روی هم، الگوهای سازگاری شان را تعیین می کند، نیز توجه داشته باشیم همچنین باید توجه خود را بر رشد و تحول عزت نفس به عنوان عنصر اصلی شایستگی معطوف کرد. زیرا کارایی یا شایستگی به مثابه لیاقت یا توانایی در انجام کار یک فرد در تعامل با محیط، خصوصیتی نیست که انسان از ابتدا به سرعت کسب کند، هر چند در نهایت می‎تواند به سطحی از کارایی برسد که او را نسبت به تمام مخلوقات برتر سازد. شایستگی یا کارایی هنگامی رخ می‎دهد که نیازهای فیزیولوژیکی و زیستی کودکان به طور منطقی ارضاء شده باشد و رفتارهایی که به وسیله کارایی برانگیخته می شوند، موجب افزایش مستمر شایستگی فرد می گردد و در همان حال کودکان به رشد و تحول یک حس ذهنی در باب شایستگی خود دست می یابند. این احساس نه تنها تابع منابع مختلف نظیر هوش یا ارزشها است، بلکه ناشی از احساس رضایتی است که از ارضای نیازهای فیزیولوژیکی و روان شناختی خود، و در واقع از تاریخ همه موفقیت ها و شکست هایشان در حوزه های گوناگون به دست می آورند. به نظر می رسد اگر کودکان عقب مانده ذهنی در یک محیط پذیرا زندگی کنند، به طوری که مجبور به انجام تکالیفی نشوند که برای انجام آن آماده نیستند، حس آنها از عزت نفس و شایستگی آسیب نمی بیند زیرا آسیب دیدگی عزت نفس و شکل گیری احساس کمتری ناشی از آن در کودکان عقب مانده ذهنی ممکن است ناشی از نامناسب بودن محیط زندگی یا وجود مشکلاتی در روابط کودک با اعضای خانواده و جامعه باشد. علیرغم وجود انحراف شخصیت در افراد عقب مانده ذهنی اما تصویر کلی مسأله آنقدرها هم نامساعد نیست. بسیاری از کودکان عقب مانده ذهنی دارای زمینه های خاصی از شایستگی در موسیقی، هنر یا ورزشی هستند که موجب رضامندی

آنها می‎شود تا جایی که پسر یا دختر عقب مانده در خانواده جایگاه و مقام مهمی داشته باشد به او مسئولیت و استقلال اعطا می‎شود که متناسب با توانایی اوست. بدین ترتیب نباید نسبت به آینده آنها مأیوس بود. باید آنها را حاشیه زدایی کرد و در وارد شدن به جامعه عادی یاری نمود. زیرا به نظر می رسد وقتی بزرگسالان عقب مانده ذهنی در جمعیت عادی ادغام می‎شوند بسیاری از آنها می‎توانند از عهده تکالیفی که برای حفظ کار و شغل ضروری است، برآیند. کارآمدی، پایایی و همنوایی در انجام تکالیف که در حد توانایی آنهاست می‎تواند تلاش های شکست خورده گذشته آنان را جبران نماید. همچنین تدارک محیطی مساعد و پذیرا شامل تغذیه خوب، محبت کافی و آموزش مناسب و برانگیزاننده مفید می‎باشد. چه ممکن است کودکان عقب مانده ذهنی را در انجام تکالیف محوطه و در کمک به خود یاری رساند و باعث شود که آنها نسبت به خود احساس ارزش کرده، به شایستگی خود توجه کنند و همچون سایر مردم به دنبال غلبه بر محیط و تأمین نیازهای خود باشند.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

تحقیق ماهیت انسان ازدیدگاه فروید

تحقیق ماهیت انسان ازدیدگاه فروید

چکیده ی قسمتهایی از مقاله:

ماهیت انسان از دید فروید
فروید ماهیت انسان را به شیوه خاصی عنوان می‌کند به نظر او انسان ذاتا نه خوب است و نه بد. بلکه از نظر اخلاقی خنثی است. فروید انسان را ماحصل نهایی رشد تدریجی (تکامل) می‌داند. به اعتقاد او انسان از هر نظر در حکم یک ماشین فیزیولوژیک است که در آن کششها و انگیزشهای ارگانیزم بیولوژیک به صورت فرایندهای فکری ، آرزو و سوائق عاطفی ظاهر می‌شوند. بدی و شرارت انسان زمانی ظاهر می‌شود که عمل منطقی انسان زیر نفوذ کششهای غریزی قرار می‌گیرد، بدون آنکه انسان این کششها را بشناسد و یا درصدد کنترل آنها برآید. فروید وجود اراده و آزادی انسان را نفی می‌کند و او را تابع عوامل جبری یا محدودیتهای اجتماعی می‌داند.

...

ماهیت انسان از دید دیگر روانکاوان
آدلر به انسان و امور او دیدی کلی‌نگر ، غایت انگار و اجتماعی دارد. او انسان را موجودی خلاق ، انتخابگر ، اجتماعی ، مسئول و در حال شدن می‌داند که نه خوب است و نه بد. ماهیتش در جامعه شکل می‌گیرد و تکامل او در واقعیت بخشیدن به خویش است. یونگ با عقیده فروید مبتنی بر مرکزیت سکس مخالفت کرده و ابراز عقیده کرد که انسانها همان قدری که بوسیله اهداف ، آرزوها و امیال دیگرشان هدایت می‌شوند بوسیله تمایلات جنسی نیز برانگیخته می‌شوند. از نظر یونگ فضیلت خود بودن، تلاش برای رشد و خود شکوفایی خلاق از ویژگیهای اصلی انسان است. بطور کلی یونگ در نظریات خود جهت گیری انسان دوستانه‌ای را دنبال می‌کند. روانکاوان دیگر مثل اریکسون ، کارن هورنای ، اریکزدم و ... بیشتر ماهیت اجتماعی انسان را مورد تاکید قرار داده‌اند.

...



خرید فایل


ادامه مطلب ...

پایان نامه بررسی فقهی و قانونی ماهیت قراردادبیمه بدنه اتومبیل

پایان نامه بررسی فقهی و قانونی ماهیت قراردادبیمه بدنه اتومبیل


چکیده

هدف اصلی این مقاله بررسی فقهی ،حقوقی ومغایرتهای شرایط عمومی بیمه بدنه مصوب شورای عالی بیمه با قانون بیمه مصوب سال 1316 می باشد.دراین تحقیق با بررسی نظریه های موجود به بیان ماهیت ، ارکان ، اوصاف و ویژگیهای قرارداد بیمه بدنه خودرو پرداخته شده و سعی میشود بیمه بدنه از منظر حقوقی بررسی شده و تعادلی بین قواعد حقوقی و فقهی ایجاد شود. درخصوص ماهیت قرارداد بیمه بدنه اتومبیل تا بحال تحقیق جامعی صورت نگرفته است .وجود اختلافات بین بیمه گذارو بیمه گر،مغایرتهای بین آیین نامه ها وشرایط عمومی بیمه بدنه مصوب شورایعالی بیمه با قانون بیمه ، حل دعاوی و مشکلات بین بیمه گران و بیمه گذاران در الویت این تحقیق جای گرفته است .

مقدمه

باتوجه به اینکه رشته حقوق یکی از رشته های علوم انسانی است، که هدف آن جستجوی قواعدی است که بر روابط اشخاص ،از این جهت که عضو جامعه می باشند بنا نهاده شده است و اجتماع انسان ها را تنها به منظور کشف قواعدی که نظم جمع را تامین میکند مورد مطالعه قرار میدهد.پس بدین منظور که هرگونه تنش را در جامعه کاهش دهد یا از بین ببرد، قانونی را وضع کرده و به اجرا در می آورد در نتیجه با رفع هرگونه تنش موجب شکوفایی فرهنگی، اجتماعی جامعه می شود در این مقاله به بررسی ماهیت حقوقی و فقهی بیمه بدنه پرداخته شده وبه مطابقت قرارداد بیمه بدنه خودرو با موازین شرعی و شرایط قراردادهای معین در قانون مدنی پرداخته شده است با توجه به اینکه بدنه اتومبیل یکی از پرفروش ترین بیمه نامه شرکتهای بیمه می باشد و از جمله بیمه های مهم اموال و بیمه های بازرگانی می باشد.و ماهیت حقوقی وفقهی آن بررسی نشده است علت اصلی بررسی آن در این پژوهش می باشد.

پاره ای از متن

اصل حسن نیت[1] :

بر اساس این اصل هر یک از طرفین در عقد بیمه باید تعهدات خود را در مقابل یکدیگر اجرا نمایند.وظایف بیمه گذار عبارتست از پرداخت حق بیمه ،ارایه ی مشخصات کامل مورد بیمه ،اعلام کتبی تغییرات ایجاد شده در شرایط وقوع حادثه (شدت وتواتر خطر)مراقبت از اموال بیمه شده ،اعلام کتبی وقوع حادثه ،اقدامات لازم جهت کاهش میزان خسارت در صورت بروز حادثه ،اعلام تغییر آثار خسارت یا هرگونه جابه جایی اموال بعد از حادثه ووظایف بیمه گر عبارت است از حسن اداره قراردادهای بیمه ،انجام به موقع تعهدات و الزامات به موجب عقد بیمه .ماده11و12قانون بیمه به خدشه دارشدن اصل حسن نیت صراحت دارد وماده 11مقرر میکند که :" چنانچه بیمه گذار یا نماینده او با قصد تقلب ،مالی را اضافه برقیمت عادلانه در موقع عقد قرارداد بیمه داده باشد، عقد بیمه باطل و حق بیمه دریافتی قابل استرداد نیست."و همچنین ماده 12مقرر میکند :


[1]- principle of goodfaith

اصل نفع بیمه ای[1] :

"اصل نفع بیمه ای" به این مهم تاکید دارد که بیمه گزار در دوام و بقای آنچه بیمه میکند، باید ذینفع باشد.در بیمه های غرامتی بر اساس اصل بیمه پذیری تصور این است که بیمه شده یا استفاده کننده علاقمند و ذینفع است که خطر بروز نکند.در واقع علاقه و نفع بیمه شده در عدم و قوع حادثه موضوع تعهد بیمه گر است .

اصل جانشینی[2] :

"اصل جانشینی" در بیمه به این امر اشاره دارد که اگر بیمه گذار در اثر غفلت و کوتاهی شخصی آسیب ببیند، بیمه گر خسارت وی را پرداخت نموده واز حق بیمه گذارنسبت به رجوع به مسئول خسارت استفاده کند،بنابراین با پرداخت خسارت حق رجوع به بیمه گر منتقل میشودوبیمه گر میتوانداقدامهای قضایی لازم را جهت دریافت خسارت پرداختی از مقصر حادثه بعمل بیاورد.


[1]- insurable interest principal

[2]- principle of subrogation

فهرست مطالب

مقدمه:............................................................................................................

1- بیان مسئله.....................................................................................................................

2- سوالات تحقیق............................................................................................................

3- پیشینه تحقیق....................................................................................................................

4- فرضیه های تحقیق............................................................................................................

5- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق............................................................................................

6- اهداف مشخص تحقیق

7- روش شناسی تحقیق

8- روش و ابزار گردآوری داده ها.................................................................................................

9- جامعه آماری..........................................................................................................................

فصل اول –کلیات تحقیق

1-1-مفاهیم ..............................................................................................................................................

2-1-مبانی نظری قراردادهای بیمه ...............................................................................................................

3-1-مبانی نظری قرارداد بیمه اتومبیل............................................................................................................

4-1-بیمه در فقه اسلامی ..............................................................................................................................

5-1-عقود معینه در قانون مدنی ایران .................................................................................................................

6-1-حقوق قرارداد ها.......................................................................................................................................

فصل دوم- خسارت افت ارزش خودرو

مقدمه......................................................................................................................................................................................

مفهوم خسارت افت ارزش خودرو...........................................................................................................................................

خسارت........................................................................................................................................................................................

خسارت کلی در بیمه بدنه ..............................................................................................................................................

خسارت جزئی.............................................................................................................................................................................

خسارت افت ارزش خودرو...........................................................................................................................................

خسارت افت ارزش خودرو در بیمه های شخص ثالث ............................................................................................................

خسارت افت ارزش خودرو در بیمه های بدنه خودرو .................................................................................................

آیین نامه شماره 53....................................................................................................................................................................

بررسی فقهی و حقوقی خسارت افت ارزش خودرو.....................................................................................................

الف -بررسی فقهی...................................................................................................................................................

ب -بررسی حقوقی خسارت افت ارزش خودرو........................................................................................................

دلایل عدم پرداخت خسارت افت ارزش خودرو از سوی شرکتهای بیمه ..................................................................

دلایل و استدلات فقهی و حقوقی الزام شرکتهای بیمه به پرداخت خسارت افت ارزش خودرو........................

1-دلایل فقهی...................................................................................................................................................

2-دلایل حقوقی و مغایرت ماده یک قانون بیمه به آیین نامه شماره 53.................................................................

بررسی وآزمون فرضیه اول .......................................................................................................................................

فصل سوم - بررسی فقهی ،حقوقی تعهدات مربوط به پرداخت بیمه گذار و بیمه گردر قراردادهای بیمه بدنه اتومبیل

مقدمه........................................................................................................................................................................................

نحوه و چگونگی پرداخت حق بیمه قراردادهای بیمه بدنه خودرو...............................................................................................

تعهدات بیمه گذاردر قراردادهای بیمه بدنه اتومبیل.....................................................................................................................

تعهدات بیمه گر در قرارداد های بیمه بدنه اتومبیل......................................................................................................................

تخلف بیمه گذار از پرداخت .......................................................................................................................................................

الف-عدم توانایی در پرداخت ......................................................................................................................................................

ب-پرداخت دیر هنگام و خارج از موعد....................................................................................................................................

برخورد بیمه گربا تخلفات بیمه گذار در پرداخت حق بیمه .....................................................................................................

الف-تخلف عدم پرداخت ........................................................................................................................................................

ب –تخلف در پرداخت دیر هنگام ........................................................................................................................................

ج-دریافت چک و سفته و عدم وصول به موقع حق بیمه ........................................................................................................

شرایط فقهی حاکم بر قراردادهای بیمه در پرداخت حق بیمه ..................................................................................................

الف –رضایی بودن قرارداد........................................................................................................................................................

ب –عینی بودن قرارداد..............................................................................................................................................................

شرایط ضمن عقد در پرداخت حق بیمه.................................................................................................................................

معاملات قابل ابطال در حقوق ایران ...........................................................................................................................................

موارد فسخ و انفساخ قرارداد بیمه ............................................................................................................................................

بررسی و آزمون فرصیه دوم .........................................................................................................................................................

فصل چهارم- بررسی مغایرت بند 7ماده 5وماده 8 آیین نامه شماره 53شرایط عمومی بیمه بدنه با ماده1و 19 قانون بیمه

مفاد والزامات ماده 1قانون بیمه .................................................................

مفاد و الزامات ماده 19قانون بیمه .................................

مفاد و الزامات ماده8 آیین نامه شماره 53شرایط عمومی بیمه بدنه ..................................

مفاد بند 7ماده 5آیین نامه شماره 53شرایط عمومی بیمه بدنه ........................................

بررسی حقوقی مغایرت ماده قانونی باآیین نامه اجرایی...........................

بررسی وآزمون فرضیه سوم................................................................................

نتیجه و پیشنهادها

نتیجه...........................................................................................................................................................

پیشنهاد........................................................................................................................................................

منابع و مآخذ

منابع فارسی ..................................................................................................................................................

منابع خارجی.............................................................................................................................................



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مقاله تبیین نظری مدل نیازمندار شخصیت و عقب‌ماندگی ذهنی ماهیت و ابعاد

مقاله تبیین نظری مدل نیازمندار شخصیت و عقب‌ماندگی ذهنی ماهیت و ابعاد

چکیده:

هدف مقاله حاضر کشف شخصیت افراد عقب مانده ذهنی و تبیین آن بر پایه یک مدل نیاز مدار شخصیت که شامل مولفه هایی چون منابع، نیازها و ارزشها است، می‎باشد. کودکان عقب مانده ذهنی به اقتضاء مراحل رشد و تحول در طی زندگی نوعاً با تکالیفی روبرو می‎شوند که برایشان آن قدر مشکل است که از انجام آن ناتوانند و لذت نمی برند. به نظر می رسد برای این کودکان، انجام اموری که به نظر بسیاری سخت می رسد، پاداش درونی ناچیزی وجود دارد. موقعیت های زندگی برای بسیاری از آنها چنان تکالیف سختی تدارک می بیند، که موجب ایجاد احساس ناکامی و شکست های پی در پی می گردد. قرار گرفتن آنها در حاشیه زندگی افراد عادی با همه فشارهایی که برای سازگاری و منفعل سازی آنها اعمال می کند، این روند را شدت می بخشد تا جایی که به احساس شایستگی و عزت نفس آنها آسیب های جدی وارد می سازد. اساساً کودکانی که شکست، ناکامی و عزت نفس پایین بیشتری را تجربه می کنند، معمولاً برای اداره امور خود، روش هایی را یاد می گیرند که فاقد کارآمدی مناسب است. از این رو ممکن است از هر شیوه ای که به تخفیف مصیبت ناشی از آنچه «محرومیت از موفقیت» نامیده می شود، استقبال کنند.

پس مسأله اصلی این است که اگر زندگی در جامعه ما، چنین اثراتی بر کودکان عقب مانده ذهنی دارد، چگونه می‎توان امور را به گونه ای تغییر دهیم که اثرات نامساعد آن به حداقل برسد؟ آیا می‎توان محیط را چنان مرتب کرد که موجب شکست و آشفتگی در آنها نگردد؟ از این رو اگر بتوان کودکان عقب مانده ذهنی را در برابر ضربات احتمالی که به عزت نفس شان وارد می‎شود تقویت کرد و یا مصون نگه داشت در این صورت می‎توان گامی نویدبخش در برنامه‌ریزی، توان بخشی و بهداشت روانی آنان برداشت.

واژه های کلیدی: تبیین، مدل، نیازمدار، شخصیت، عقب ماندگی ذهنی

مقدمه

تمرکز بر موضوع عقب ماندگی ذهنی با تاکید بر جنبه شناختی آن، یعنی ماهیت تاخیر تا ناتوانی عقلی و تاثیر آن بر سازگاری عمومی طی یک قرن گذشته باعث شده که جنبه عاطفی یا هیجانی آن مورد غفلت قرار گیرد. لذا در مقاله حاضر از این جنبه فرد عقب مانده را به عنوان شخصی در نظر می گیریم که مانند افراد عادی می تواند تجربیات شادی یا غمگینی داشته باشد. نتیجة یک مطالعه در مورد بزرگسالانی که در موسسات نگهداری می شدند و اکنون در جامعه زندگی می کنند (آدامز و کریستنسون، 2000) نشان داده است که آنها به زندگی لذتبخش علاقه نشان می دهند. کار به همین جا خاتمه نمی یابد، و آنها تمایل گسترده‌ای به تفریحات، سرگرمی ها، دوستیابی، و خانواده نشان می دهند. این تمایلات بیانگر این موضوع است که ما باید دربارة ماهیت وضعیتٍ این انسان به عنوان یک فرد نگاه کنیم. برداشت ما از شخصیت افراد عقب مانده بر پایه مدلی است که نیازهای جسمانی و روانی اساسی آدمیان، چه سالم و چه ناتوان، را توصیف می کند و نحوه تاثیرپذیری این نیازها را از ناتوانی بررسی می نماید. بر اساس نتایج به دست آمده از نظریه های شخصیت که علاقه خاصی به خویشتن و انگیزش در انسان دارند (مثلاً دسی و ریان، 1990) این مدل شخصیت توجه خاصی به عزت نفس به عنوان بر انگیزانندة رفتار دارد. مقاله حاضر یک مدل نیاز مدار شخصیت و نحوة تاثیرپذیری این نیازها از عقب ماندگی ذهنی را مورد بحث و تبیین قرار می‎دهد.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

پایان نامه ماهیت محاربه در فقه مذاهب خمسه

پایان نامه ماهیت محاربه در فقه مذاهب خمسه

چکیده

این پایان نامه بعد از بررسی لغوی و ادبی محاربه و ذکر اجمالی دیدگاه فقها شیعه و سنی به ماهیت محاربه از جنبه های مختلف پرداخته است؛ بر این اساس هر گاه اقدام کسی به محاربه و اعمال زور، سبب ارعاب مردم و سلب امنیت از زندگی و مال و ناموسشان گردد، چنین عملی محاربه و افساد در زمین است و مشمول اطلاق آیه و روایات خواهد بود، چه اینکه غرض اصلی او ارعاب و سلب امنیت مردم باشد و چه اینکه غرض اصلی او مورد دیگری باشد. به طور کلی هر عملی که موجب ارعاب اهالی یک منطقه شود یا به عبارت دیگر هر عملی که بالقوه موجب ارعاب باشد اگر چه که ارعاب به عللی فعلیت نیابد؛ از مصادیق محاربه با خدا و پیامبر و سعی در افساد در زمین است .

در بررسی موارد مشابه ـ «بغی» و «تروریسم» ـ پنج فرق میان محاربه و بغی بیان شده است واز آن جا که ماهیت جرم محاربه ایجاد اختلال در امنیت عمومی است، پس می تواند بارزترین مصداق آن تروریسم باشد.

در پایان ضمن بررسی محاربه در قوانین موضوعه ایران ، بر این نکته تصریح شده که تعمیم احکام محاربه در قانون مجازات به موارد مختلف عملی غیر اصولی و خلاف موازین شرعی و حقوقی می باشد.

فهرست

چکیده 1

مقدمه. 2

فصل اول. 5

کلیات.. 5

1-1) معنای لغوی محاربه 6

2-1) محاربه در قرآن کریم. 7

3-1) اصطلاح محاربه از دیدگاه امامیه 12

4-1) اصطلاح محاربه از دیدگاه اهل سنت.. 20

فصل دوم. 21

ماهیت محاربه. 21

1-2) مفاد آیه محاربه 22

1-1-2) بررسی عنوان محاربه 22

2-1-2) بررسی عنوان افساد در زمین 50

1-2-1-2) مراد از افساد در زمین. 50

2-2) جمع میان دو عنوان محارب ومفسد فى الارض... 57

3-2) آیا افساد فی الارض به تنهایی، موضوع برای جواز حکم قتل می باشد. 67

4-2) بررسی روایات خاصه درباره موضوع حد محارب.. 70

5-2) بررسى مسائل دخیل در تحقق عنوان محاربه 108

1-5-2) بکار بردن سلاح. 108

2-5-2) تحقق خارجی ترس و ارعاب.. 115

3-5-2) قصد قتل یا سرقت.. 120

4-5-2) عمومیت متعلق محاربه 125

6-2) دیدگاه علمای اهل سنت در باب محارب.. 129

7-2) دیدگاه اهل سنت در باب حکم محارب.. 136

1-7-2) قائلان به حبس... 136

2-7-2) قائلان به غیر حبس... 138

8-2) محارب در متون حدیثی مذاهب اربعه 140

9-2) آراء برخی از مذاهب در خصوص اشرار و ترساندن مردم 145

فصل سوم. 147

بررسی جرم محاربه با موارد مشابه. 147

1-3) محاربه و بغی. 148

1-1-3) معنای لغوی بغی. 148

2-1-3) معنای اصطلاحی بغی. 149

3-1-3) ‏بررسی مفهوم محاربه و بغی (جرم سیاسی) 151

4-1-3) نظریات مختلف در مورد بغی ( جرم سیاسی ) 156

5-1-3) آیا باغی کسی است که برامام معصوم خروج نماید. 159

6-1-3) ‏شرایط جنگ با بغات یا مجرمین سیاسی. 161

7-1-3) ‏رفتار با اسیران و مجروحین جنگی بغات.. 163

8-1-3) تعریف جرم سیاسی از نظر حقوقدانان و مقایسه آن با بغی. 166

9-1-3) ‏مزایای مجرمین سیاسی. 167

10-1-3) مقایسه بین محارب و باغی. 169

2-3) محاربه و تروریسم. 170

1-2-3) مفهوم تروریسم. 170

2-2-3) تعاریف گسترده تروریسم. 173

3-2-3) تعریف محدود تروریسم. 175

4-2-3) تعریف تروریسم از نظر دیدگاه هدف و عامل. 177

1-4-2-3) انواع تروریسم از نظر هدف.. 177

2-4-2-3) انواع تروریسم از نظر عامل. 178

5-2-3) تعریف حقوقی تروریسم. 180

6-2-3) مقایسه تروریسم و محارب.. 183

فصل چهارم. 186

محاربه در قوانین موضوعه ایران. 186

(4-1-1 رکن قانونی. 188

(4-1-2 رکن مادی 189

(4-1-3 عنصر معنوی 195

(4-2 ارزیابی انتقادی عملکرد قانونگذار در توسعه مفهوم محاربه 197

(4-2-1 نقد و ارزیابی کلّی. 197

(4-3 زمینه و انگیزه تعمیم احکام محاربه به برخی از جرایم 202

(4-4 ایرادات ناظر به تعمیم حکم محاربه به برخی از جرائم 208

(4-4-1 از نظر شرع. 208

2-4-4) دیدگاه حقوقی عرفی 220

5-4) بررسی موردی جرایم در حکم محاربه 225

1-5-4) جرایم در حکم محاربه در قانون مجازات اسلامی 225

6-4) بر هم زدن امنیت و ایجاد رعب و وحشت از طریق سرقت مسلحانه و قطع الطریق 227

7-4) قیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی 231

8-4) براندازی حکومت اسلامی. 233

9-4 ) نامزد تصدی یکی از پستهای حساس حکومت کودتا 237

10-4) تشکیل یا اداره دسته یا جمعیت غیر قانونی. 239

11-4 ) تحریک نیروهای خودی به تمرد یا تسلیم. 245

12-4) همکاری با دولتهای خارجی متخاصم. 247

13-4) سوء قصد به جان رهبر یا یکی از رؤسای قوای سه گانه و مراجع بزرگ تقلید 249

14-4) جعل اسکناس و اسناد بانکی به قصد اخلال در نظام کشور 251

15-4) اجتماع و تبانی بر ضد امنیت داخلی یا خارجی کشور 255

16-4) تظاهر، قدرت نمایی و اقدام علیه آسایش عمومی بوسیله اسلحه 257

17-4 ) راهزنی در راهها و شوارع. 259

18-4) سرقت مسلحانه در شب.. 262

19-4) آتش زدن اموال به قصد مقابله با حکومت اسلامی. 265

20-4 ) نهب، غارت و اتلاف اموال با قهر و غلبه 267

منابع. 269



خرید فایل


ادامه مطلب ...

دانلود مقاله ماهیت گزاره های اخلاقی از دیدگاه استاد مصباح یزدی

در میان مسائل فلسفة اخلاق، آنچه که اساسی تر و مهمتر از همه به نظر می رسد، «ماهیت گزاره های اخلاقی» است؛ یعنی اینکه آیا گزاره های اخلاقی از سنخ قضایای واقعی و خارجی است و یا از نوع قضایای اعتباری است؟ و اگر اعتباری است، آیا از امور اعتباری محض است که صرفاً بستگی به اعتبار معتبِر دارد، یا آنکه از اعتباراتی است که ریشة تکوینی و منشأ انتزاع واقعی دارد؟ خلاصه آنکه گزاره های اخلاقی از سنخ گزاره هایِ اخباری است یا انشایی؟

این مسئله در فلسفة اخلاق جنبة کانونی و محوری دارد؛ به گونه ای که مسائل دیگر از قبیل اطلاق یا نسبیت، معیار ارزش اخلاقی، معقول و منطقی بودن گزاره های اخلاقی و ... بستگی به نوع نظریه ای دارد که در این مسئله اتخاذ می شود. از این رو در مقالة حاضر سعی شده است که این مسئله مهم و اساسی از دیدگاه استاد مصباح یزدی مورد بررسی قرار گیرد.

معارف

استاد مصباح قبل از آنکه به ماهیت گزاره های اخلاقی بپردازند، ابتدا ماهیت اجزاء آنها یعنی موضوع و محمول را مورد بررسی قرار می دهند. بدیهی است که تعیین ماهیت موضوع و محمول گزاره های اخلاقی و اینکه از سنخ چه مفاهیمی هستند، می تواند در تبیین هرچه بهتر ماهیت گزاره ها مؤثر باشد.

در فلسفه، مفاهیم یا معقولات را به دو قسم معقولات اولیه و معقولات ثانویه و معقولات ثانویه را به دو قسم منطقی و فلسفی تقسیم کرده اند.

مفاهیم ماهوی یا معقولات اولیه بیانگر حقیقت و چیستی اشیاء خارجی هستند؛ که به دنبال ادراکات جزئی در ذهن حاصل می شوند. این مفاهیم را این گونه نیز تعریف کرده اند که: «هم عروض آنها و هم اتصافشان خارجی است». یعنی در مثال «علی انسان است» هم عروض محمول (انسان) به موضوع (علی) و هم اتصاف موضوع به محمول در خارج است.

معقولات ثانویه منطقی یا مفاهیم منطقی قابل حمل بر امور عینی نیستند و تنها بیانگر خصوصیات مفاهیم و صورت های ذهنی اند. مثل مفهوم «کلی» که صفت بر مفهوم «انسان» واقع می شود. به عبارت دیگر این دسته از مفاهیم هم عروضشان و هم اتصافشان در ذهن است.

معقولات ثانویة فلسفی یا مفاهیم فلسفی، مفاهیمی هستند که انتزاع آنها نیازمند به کندوکاو ذهنی و مقایسه اشیاء با یکدیگر می باشد؛ مانند مفهوم علت و معلول که بعد از مقایسة دو چیز که یکی از آنها متوقف بر چیز دیگری است و با توجه به این رابطه انتزاع می شود. همچنین این مفاهیم بیانگر احوال اشیاء خارجی، روابط و نحوة وجود آنها هستند. این مفاهیم با اینکه ما به ازای خارجی و عینی ندارند، اما وصف اشیاء خارجی قرار می گیرند و حکایت از امور واقعی می کنند. به عبارت دیگر عروض این مفاهیم، ذهنی اما اتصافشان خارجی است.[1]

اکنون باید بدانیم که مفاهیم اخلاقی - اعم از آنکه در ناحیة موضوع گزاره های اخلاقی باشند یا در ناحیة محمول گزاره های اخلاقی - چگونه مفاهیمی هستند و ذهن آدمی چگونه با آنها آشنا می شود؟ و آیا از سنخ یکی از اقسام سه گانه مذکور هستند یا خیر؟

1. ماهیت مفاهیم اخلاقی

بررسی مفاهیم اخلاقی باید از منظر معرفت شناسی صورت بگیرد که آیا این مفاهیم صرفاً بر اساس خواسته های فردی یا گروهی اعتبار شده اند و هیچ رابطه ای با حقایق عینی و امور واقعی مستقل از تمایلات فرد یا گروه ندارند؟ یا اینکه دارای خاستگاه و منشأ واقعی و عینی هستند؟[2]

1-1. موضوع گزاره های اخلاقی

هر فعل اختیاری انسان می تواند موضوع گزاره های اخلاقی واقع شود مثل عدل، ظلم، صدق، کذب و غیره. با دقت در این مفاهیم می توان گفت که آنها از سنخ مفاهیم منطقی نیستند تا صرفاً صفات مفاهیم ذهنی باشند و هیچ ارتباطی با خارج نداشته باشند. همچنین از قبیل مفاهیم ماهوی نیستند که بیانگر هویت و چیستی اشیاء خارجی باشند. بلکه از نوع مفاهیم انتزاعی و فلسفی هستند که ذهن پس از ملاحظه و مقایسه میان دو شیء آنها را انتزاع کرده و به اشیاء واقعی نسبت می دهد.

مفاهیم عدل و ظلم با توجه به رابطه حقیقی ای که میان افعال اختیاری انسان و واقعیات خارجی وجود دارد، انتزاع شده و دربارة آنها حکمی اخلاقی صادر می شود. عدالت یک ماهیت خارجی و واقعیت عینی نیست بلکه عنوانی است که از افعال اختیاری انسان مثل موضعگیری صحیح، بجا انجام دادن کار و رعایت کردن حقوق دیگران انتزاع می شود. بنابراین موضوع گزاره های اخلاقی بر اساس رابطه ای واقعی میان فعل انسان و واقعیت دیگر یعنی مطلوب و هدف نهایی اخلاق (سعادت حقیقی یا تقرب به خداوند)، و بر اساس یک ملاک حقیقی انتزاع می شوند؛ به طوری که وجود ملاک واقعی در انتزاع این مفاهیم موجب می شود که هر فعلی را به دلخواه و بر حسب قرارداد نتوان مصداق عدل و یا ظلم قرار داد.[3]

2-1. محمول گزاره های اخلاقی

مفاهیمی که در ناحیة محمول گزاره های اخلاقی به کار می روند، به دو دستة مفاهیم ارزشی و مفاهیم الزامی تقسیم می شوند. مفاهیم ارزشی شامل «خوب» و «بد» و مفاهیم الزامی شامل «باید» و «نباید» است.[4]

1-2-1. خوب و بد

این دو مفهوم نه صرفاً نشانة عواطف و احساسات گوینده هستند و نه قرارداد و اعتبار محض. همچنین نه از سنخ مفاهیم منطقی هستند که هیچ ارتباطی با خارج ندارند و فقط ذهنی اند، و نه از نوع مفاهیم ماهوی که دارای ما به ازای عینی و خارجی هستند. بلکه از قبیل مفاهیم فلسفی اند که منشأ انتزاع خارجی دارند و به اصطلاح عروض آنها ذهنی اما اتصافشان خارجی است.

متفکران اسلامی معانی متعددی برای خوب (حسن) و بد (قبیح) ارائه داده اند کمال و نقص، ملایمت و منافرت باطبع، تناسب و عدم تناسب با هدف و مدح و ذم همگی در معنای خوب و بد به کار رفته اند. از این میان، معنای سوم مورد قبول استاد مصباح است؛ یعنی آنچه که در راستای هدف نهایی اخلاق و مناسب با آن باشد، خوب و آنچه که با هدف اخلاقی مغایرت داشته باشد، بد است. برای انتزاع مفهوم خوبی، باید تناسب و تلائمی میان دو حقیقت خارجی و عینی باشد؛ یک طرف فعل اختیاری انسان است و طرف دیگر هدف نهایی اخلاق یعنی سعادت و کمال حقیقی. هر فعلی که منتهی به آن کمال حقیقی شود، خوب است و هر کاری که انسان را از آن دور سازد، بد است. بنابراین میان فعل اختیاری انسان و هدف نهایی اخلاق رابطة علیت برقرار است که پس از تأمل عقلانی و با سنجش و مقایسه میان آن دو به دست می آید و تابع قرارداد و سلیقه نیست.[5] «مفهوم خوب و بد اخلاقی در واقع از مصادیق مفهوم «علیت» به حساب می آیند. همان گونه که علیت و معلولیت از اشیای عینی و خارجی انتزاع می شوند و به درستی می توان آنها را به اشیای خارجی نسبت داد و اشیای خارجی را به آنها متصف کرد، خوبی و بدی نیز از رابطة علیت و معلولیتی که میان فعل اختیاری انسان و کمال مطلوب او برقرار است، انتزاع می شوند و به درستی می توان افعال آدمی را به آنها متصف کرد.»[6]

2-2-1. باید و نباید

مفهوم «باید» حکایت از رابطة ضرورت و وجوب میان موضوع و محمول و در مقابل، مفهوم «نباید» حکایت از امتناع رابطه میان آن دو دارد. هر کدام از این دو رابطه سه قسم دارد: بالذات، بالغیر و بالقیاس.[7] در اینجا ضرورت و امتناع از نوع بالقیاس است. برای توضیح بیشتر دربارة این دو مفهوم، از معنای واژة «اعتباری» بهره می جوییم. واژة «اعتباری» به چند معنا استعمال می شود.[8] یک معنای آن به مفاهیم اخلاقی اطلاق می شود. طبق این استعمال اعتباری بودن مفاهیم اخلاقی به معنای ارزشی بودن آنهاست. لکن از آن جهت به آنها اعتباری گفته اند که قراردادی هستند و ما به ازای عینی و خارجی ندارند. این مفاهیم هر چند قراردادی و به معنای خاصی «اعتباری» هستند ولی چنین نیست که به کلی بی ارتباط با حقایق خارجی و بیرون از حوزة قانون علیت باشند. بلکه اعتبار آنها بر اساس نیازهایی است که انسان برای رسیدن به سعادت و کمال خودش تشخیص می دهد که این تشخیص ها گاهی صحیح و مطابق با واقع است و زمانی هم خطا و مخالف با واقع. به همین جهت است که می توان پاره ای از قراردادها و اعتبارات را تأیید و برخی دیگر را رد کرد و برای هر کدام دلیل و برهانی آورد. حال اگر این قراردادها صرفاً نمایشگر تمایلات شخصی و سلیقه های فردی بود، هرگز سزاوار تأیید یا ردّ جز در حدّ سلیقه نمی بود. بنابراین اعتبار این مفاهیم گرچه در گرو جعل و قرارداد است ولی به عنوان سمبولی برای روابط عینی و حقیقی میان افعال انسانی و نتایج مترتب بر آنها در نظر گرفته می شوند و در حقیقت، آن روابط تکوینی و مصالح حقیقی، پشتوانة این مفاهیم تشریعی و قراردادی است.[9]

مفاهیم «باید» و «نباید» دو گونه کاربرد دارند: کاربرد انشایی و کاربرد اخباری.

کاربرد انشایی این دو واژه در مورد امر و نهی است، که نقش معنای حرفی را ایفا می کنند و معنای مستقلی ندارند. یعنی همراه با فعل جمله، به جای صورت امر یا نهی آن فعل به کار می روند. مثلاً به جای آنکه بگویند: «راست بگو»، می گویند: «باید راست بگویی». همین طور است جملة «دروغ نگو» به جای «نباید دروغ بگویی».

در کاربرد اخباری، این دو واژه معنای مستقلی دارند و برای امر و نهی به کار نمی روند. بلکه معنای لازم، ضروری و واجب می دهند. «باید» یعنی ضرورت و وجوب انجام فعل؛ و «نباید» یعنی ضرورت و وجوب ترک آن. مثلاً به جای جملة به ظاهر انشایی «باید امانت را به صاحبش برگرداند» می توان از جمله اخباری «ردّ امانت واجب است» استفاده نمود.

کاربرد انشایی «باید» و «نباید» حالت اعتباری محض داشته و بیان کنندة عواطف و احساسات گوینده است و حتی ممکن است بدون هدف و انگیزة خاصی اعتبار شده باشد. اما انشاء و به عبارت دیگر امر یا نهی تنها در صورتی می تواند موجه و معقول باشد و برای آن پشتوانة واقعی و ملاک حقیقی در نظر گرفت که اولاً انشاءکننده هدف معین و موجهی را مدنظر خود داشته باشد و انشاء او صرفاً از روی خواست و میل شخصی نباشد؛ و ثانیاً آنچه را که به آن امر می کند، حقیقتاً در تأمین هدف و مطلوب نهایی اخلاق مؤثر باشد و از آنچه نهی می کند، واقعاً مانع دستیابی به آن هدف باشد. در این صورت می توان الزام و دستور اخلاقی را بر مبنای همان رابطة وجوبی و ضروری (وجوب بالقیاس) میان فعل اختیاری انسان و هدف نهایی اخلاق دانست. بدین ترتیب اعتبار و انشاء به همان معنایی خواهد بود که از واژة «اعتباری» به دست آمد.

در کاربرد اخباری، مفاهیم «باید» و «نباید» که بر ضرورت و لزوم انجام یا ترک کاری دلالت دارند، در علوم مختلف مورد استفاده قرار می گیرند؛ با این تفاوت که در بعضی از علوم همچون علوم طبیعی و ریاضی از نوع بایدهای غیرارزشی است و در علومی همچون اخلاق و حقوق، از نوع بایدهای ارزشی است. (البته میان بایدهای اخلاقی و بایدهای حقوقی نیز تفاوت هایی وجود دارد). وجه اشتراک همه این بایدها و نبایدها (یعنی باید و نباید اخباری) وجود رابطه ضرورت بالقیاس بین علت و معلول است. همچنان که فعل و انفعال و تأثیر و تأثر میان ترکیب دو عنصر (مثل اکسیژن و ئیدروژن) و پدید آمدن عنصر سوم (مثل آب)، مبیّن ضرورت بالقیاس بین علت و معلول بوده و نشان دهندة آن است که تا علت (ترکیب) تحقق نیابد، معلول(آب) نیز تحقق نخواهد نیافت؛ در قضایای ارزشی و گزاره های اخلاقی نیز حاکی از ضرورت بالقیاس بین فعل اختیاری و هدف اخلاق است. مثلاً گزارة «امانت را باید به صاحبش باز گرداند» در حقیقت رابطة این کار را با هدف اخلاق که رسیدن به کمال و سعادت حقیقی یا قرب الهی است، بیان می کند. بین ردّ امانت و سعادت حقیقی رابطة ضرورت بالقیاس است؛ یعنی برای تحقق معلول (سعادت حقیقی یا قرب الهی) باید علت (ردّ امانت) را انجام داد. چنانچه برای پیدایش آب باید اکسیژن و ئیدورژن را با نسبت خاصی با هم ترکیب کرد.[10] «حاصل کلام آنکه مفهوم «باید» دو کاربرد دارد: کاربرد اخباری و کاربرد انشایی. کاربرد اخباری آن به معنای ضرورت بالقیاس است که بیانگر رابطة واقعی افعال اختیاری انسان با هدف مطلوب اخلاق می باشد. در کاربرد انشایی، همراه فعل جمله به جای هیأت امر و نهی به کار می رود. در کاربرد دوم هر چند مفاد باید و نباید، انشاء و اعتبار است؛ اما اعتباری بی پایه و بی مایه نیست، بلکه امری حقیقی و عینی در ورای آن نهفته است و در واقع این مفاهیم از آن واقعیت نفس الامری حکایت می کنند.»[11]

بنابراین، محمول گزاره های اخلاقی اعم از «باید» و «نباید»، «خوب» و «بد» همچون موضوع آنها از قبیل مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانویه فلسفی اند که هر چند ما به ازای عینی و خارجی ندارند، اما منشأ انتزاع آنها در خارج موجود است و این مفاهیم حکایت از آن امر واقع نفس الامری دارند.

2. ماهیت گزاره های اخلاقی

این مسئله از مهم ترین و اساسی ترین مسائل فلسفة اخلاق است که آیا حقیقت گزاره های اخلاقی اخباری است یا انشایی؟ تعدد مکاتب اخلاقی ناشی از نوع پاسخگویی به این سؤال است. مکاتبی که گزاره های اخلاقی را اخباری می دانند، مکاتب توصیفی یا واقع گرا نامیده می شوند؛ و مکاتبی که آنها را انشایی می دانند، به مکاتب غیرتوصیفی یا غیرواقع گرا موسوم هستند.

بی تردید همه فیلسوفان اخلاق معتقدند که گزاره های اخلاقی به هر دو صورت اخباری و انشایی بیان می گردند. اما از طرفی می دانند که گزاره های اخباری و انشایی دارای تفاوت های اساسی هستند، به طوری که نمی توان هر دو را با هم جمع کرد و اگر در جایی مثل گزاره های اخلاقی به هر دو صورت ابراز می شوند، در حقیقت یکی از آن دو مسامحی و مجازی است و دیگری حقیقی.

از ویژگی های اخباری بودن این است که: معرفت بخشند، قابل صدق و کذبند، و از نوع گزاره های کشفی هستند؛ یعنی از طریق آنها، واقع بر ما مکشوف می گردد. در مقابل، گزاره های انشایی ایجاد علم و معرفت نمی کنند، لذا قابل صدق و کذب هم نیستند؛ و از نوع گزاره های جعلی هستند که به جعل و اعتبار فرد یا گروه بستگی دارد.

دیدگاه استاد مصباح دربارة گزاره های اخلاقی همان است که در باب موضوع و محمول گزاره های اخلاقی ابراز داشته اند. به نظر ایشان گزاره های اخلاقی از یک نوع رابطة حقیقی (از نوع رابطة علّی و معلولی) میان افعال اختیاری انسان و هدف نهایی اخلاق حکایت دارد. به عبارت دیگر گزاره های اخلاقی حاکی و کاشف از واقعیتی نفس الامری است که بین فعل اختیاری و هدف اخلاق وجود دارد.[12]

«میان افعال اختیاری انسان و کمال مطلوب او یک نوع رابطة حقیقی و واقعی، از نوع روابط علّی و معلولی، برقرار است و ما با احکام اخلاقی خود آن رابطة عینی خارجی را توصیف می کنیم. این نتیجة آشکار تحلیل هایی است که از مفاهیم اخلاقی ارائه دادیم؛ زیرا وقتی که باید و نباید را حاکی از رابطه ای واقعی میان فعل اختیاری و کمال مطلوب آدمی دانستیم و مفهوم خوب و بد را نیز از قبیل مفاهیم فلسفی و نشان دهندة همان نوع رابطه میان فعل و کمال نهایی تلقی کردیم، طبیعتاً قضیه اخلاقی نیز از قبیل جمله های خبری بوده و از همان واقعیت نفس الامری حکایت می کند و بنابراین قابلیت اتصاف به صدق و کذب را دارد. در واقع احکام اخلاقی، به رغم اینکه برخی از آنها ظاهری انشایی دارند، از نظر حکایت گری و کاشفیت از واقع هیچ تفاوتی با احکام علوم تجربی و ریاضی ندارند و همان طور که قضایای علوم تجربی را حاکی از واقعیات خارجی می دانیم، قضایای اخلاقی نیز کاشف از واقعیتی نفس الامری هستند، تنها تفاوت آنها در قیود خاصی است که حکم اخلاقی به خود می گیرد.

بنابراین همان ملاکی که برای صدق و کذب قضایای علوم تجربی، منطقی و یا فلسفی گفته می شود در قضایای اخلاقی نیز وجود دارد. ... ملاک صدق و کذب قضایای تجربی، منطقی و فلسفی، تطابق و عدم تطابق آنها با نفس الامر است. ... به همین ترتیب، ملاک صدق و کذب قضایای اخلاقی، تأثیر و عدم تأثیر حقیقی آنها در رسیدن به اهداف مطلوب است.»[13]

اگر حقیقت گزاره های اخلاقی از نوع انشایی باشد، محذوراتی دارد که عبارتند از:[14]

الف- نیاز به انشاءکننده

از آنجا که هر انشایی، انشاءکننده ای می خواهد؛ اگر گزاره های اخلاقی را از نوع انشایی بدانیم، نیازمند وجود انشاءکننده ای خواهد بود. آن وقت این سؤال مطرح می شود که انشاء و الزام کنندة این گزاره ها چه کسی است؟ خدا، عقل، فرد، جامعه و یا غیره؟ سؤال دیگر آنکه به چه دلیل و با کدام مبنای ارزشی باید از آن انشاءکننده اطاعت کرد؟ اما اگر گزاره های اخلاقی را از نوع اخباری و حکایت گر از واقعیت خارجی بدانیم، چنین سؤالاتی اصلاً مطرح نخواهد شد.

ب- التزام به وجود دو قوة ادراک کننده مستقل

یکی از پیامدهای نامقبول انشایی دانستن گزاره های اخلاقی، ضرورت التزام به وجود دو قوة ادراکی در نفس انسان است: قوه ای که هست و نیست ما را درک می کند (عقل نظری) و قوه ای که باید و نباید ها را درک می کند (عقل عملی)؛ زیرا اگر گزاره های اخلاقی را صرفاً انشایی بدانیم، در آن صورت چنان سدی میان مفاهیم هست ها و بایدها ایجاد کرده ایم که یک قوه نمی تواند کار درک هر دو را بر عهده بگیرد؛ بلکه باید ملتزم به دو قوة مدرکه شد. در حالی که ما تنها یک قوة ادراک کننده داریم، اما چون متعلق ادراک (مدرَکات) متفاوت است، از این رو می توان عقل را به دو قسم نظری و عملی تقسیم کرد. لذا اگر گزاره های اخلاقی را اخباری بدانیم که ریشه در مفاهیم عینی و حقیقی دارند، چنین محذوری لازم نمی آید.

ج- فقدان معیار عقلانی برای گزاره های اخلاقی

اگر نتوان گزاره های اخلاقی را با استدلال و برهان اثبات کرد، نمی توان مکاتب و دیدگاه های اخلاقی را ارزش گذاری کرد و درستی یا نادرستی آنها را مورد بررسی قرار داد. تبیین عقلانی گزاره های اخلاقی، فقط زمانی ممکن است که میان ارزش ها و حقایق عینی، رابطه ای منطقی برقرار باشد، و ارزش ها یا بایدها را به گونه ای بتوان به هست ها برگرداند؛ زیرا عقل فقط واقعیت ها را درک می کند. اما اگر گزاره های اخلاقی را از سنخ انشائیات بدانیم نه تنها هیچ رابطه ای منطقی میان خود آنها وجود نخواهد داشت بلکه هیچ دلیل عقلی هم نمی تواند آنها را اثبات نماید.

در صورت اخباری دانستن گزاره های اخلاقی، می توان گفت برای همة گزاره های اخلاقی دو کبرای کلی وجود دارد که هر موضوعی وقتی تحت یکی از آنها قرار بگیرد حکم واقعی خود را خواهد یافت و واجد شرایط برهان نیز خواهد بود: یکی اینکه «هر چیزی که برای هدف مطلوب ما مفید باشد، خوب است» و دیگری اینکه «هرچه برای هدف مطلوب ما زیان آور باشد، بد است». به عنوان مثال عدالت برای رسیدن به هدف مطلوب مفید است (صغرا)، و با توجه به کبرای کلی مذکور، نتیجه این می شود که «عدالت خوب است»؛ و چنانچه در تحلیل مفاهیم خوب و بد اشاره شد، این خوب بودن به معنای حکایت گری و کاشفیت از واقعیتی نفس الامری است؛ و از این جهت همچون گزاره های تجربی و منطقی دارای کلیت و ضرورت می شود و از مشکل نسبیت در امان می ماند.[15]

د- نسبیت گزاره های اخلاقی

یکی دیگر از محذورات انشایی بودن، لزوم پذیرش نسبیت اخلاقی است؛ زیرا وقتی گزاره های اخلاقی تابع امیال فردی یا علایق اجتماعی بودند و هیچ ریشه ای در واقعیات خارجی نداشتند، بالطبع با تغییر میل و خواست افراد یا گرایش های اجتماعی آنان، ارزش گذاری های اخلاقی شان نیز دستخوش تغییر و دگرگونی خواهد شد. در حالی که لازمة اخباری دانستن گزاره های اخلاقی، کلی و مطلق بودن آنهاست و دیگر تابع میل یا خواست فرد یا گروه نیست.

پاسخ به اشکال مطلق بودن اخلاق[16]

اگر چه همه ارزش های اخلاقی مطلقند و تابع سلیقه و قرارداد افراد نیستند، اما در عین حال برخی از گزاره های اخلاقی، به معنای دیگر نسبی و مقید به شرایط خاصی هستند. برای روشن تر شدن مطلب، باید دربارة معنای نسبیت و اطلاق توضیح بیشتری داد.

نسبی بودن حکم دو معنای مختلف دارد. یک معنا آن است که حکم یک موضوع، نسبت به شرایط و قیود خاصی که آن موضوع در واقع پیدا می کند، متفاوت و تغییرپذیر است؛ مانند «کشتن انسان بد است». در مقابل، بعضی احکام مطلق هستند یعنی نسبت به تغییر شرایط و قیود واقعی، قابل تغییر نیستند؛ مثل «عدل خوب است». حال بنابر اخباری بودن گزاره های اخلاقی، همة آنها مبتنی بر واقعیات خواهند بود و تفاوتشان در این است که برخی از آنها مثل خوب بودن عدالت، فقط ریشه در فطرت انسانی دارند و بدون قید و شرط با هدف اصلی و مطلوب نهایی انسان مرتبط هستند و چون فطرت انسان و غایت مطلوب واقعی او تغییرناپذیر است، ارزش هایی نیز که بر آن مبتنی هستند، تغییرناپذیرند. اما در برخی دیگر گزاره های اخلاقی مانند بد بودن کشتن انسان، موضوع به گونه ای است که مصلحت یا مفسدة آن تابع شرایط و قیود واقعی خاصی است و با تغییر آن شرایط، مصالح یا مفاسد واقعی تغییر می کند و اینها همان احکام مقید اخلاقی اند و می توان به معنای مذکور آنها را نسبی دانست.

معنای دیگر نسبیت آن است که حکم تحت هیچ شرایط واقعی، ثابت و تغییرناپذیر نیست؛ یعنی حکم ارتباطی با واقعیات ندارد تا در همه یا برخی از شرایط واقعی ثابت باشد، بلکه وابسته به سلیقة افراد یا قراردادهای خود آنهاست و لذا با هر قید و شرطی که بیان شود، قابل تغییر است. در مقابل، منظور از اطلاق این است که حکم وابسته به سلیقه و قرارداد افراد نیست، بلکه تابع شرایط واقعی خود است. بر این اساس همة گزاره های اخلاقی همانند گزاره های دیگر علوم حقیقی، مطلقند و با تغییر سلیقه ها و قراردادها تغییر نمی کنند.

برای توضیح بیشتر به تحلیل گزارة «راست گویی خوب است» می پردازیم. این گزاره، یک حکم اخلاقی است. اما آیا این حکم، مطلق است؟ یعنی همیشه، در همه جا و تحت هر شرایطی، راستگویی خوب است حتی اگر موجب قتل انسان بی گناهی شود؟[17]

به این سؤال می توان دو پاسخ داد: اول آنکه بگوییم در چنین مواردی که راست گویی موجب فسادهای اجتماعی نظیر کشته شدن افراد بی گناه می شود، دو عنوان دارد: یکی راست گفتن که از این جهت خوب است و دیگری عامل قتل بودن که از این جهت بد است. از آنجا که حسن و قبح دارای مراتبی هستند، می توانیم بگوییم این دو عنوان گاهی در یک کار جمع می شوند که در آن صورت اگر مرتبه قبح قوی تر از مرتبة حسن باشد باید آنرا مقدم کرد. بدین ترتیب راست گویی همیشه خوب است و استثنایی ندارد، اما گاهی خوبی آن مقهور خوبی بزرگ تر (مثل نجات جان مؤمن) می شود و چون جمع هر دو خوبی، غیرممکن است لذا به حکم عقل باید خوبی بزرگ تر و قوی تر را گرفته و از خوبی ضعیف تر صرف نظر کرد.

پاسخ دوم این است که باید در شناخت موضوع گزاره ها و ارزش های اخلاقی دقت بیشتری به عمل آورد. اگر درست بیاندیشیم، خواهیم دید که ملاک کلی ارزش اخلاقی، مصلحت عمومی و واقعی فرد و جامعه است. مصلحت یعنی هر چیزی که موجب کمال و صلاح واقعی انسان است. بنابراین راست گویی صرفاً از آن جهت که راست گویی است، موضوع حکم اخلاقی نیست بلکه از آن جهت که آدمی را به سعادت و کمال رسانده و مصلحت واقعی او و جامعه را تحقق می بخشد، خوب است. به عبارت دیگر خوب بودن ذاتاً مربوط به راست گویی نیست، بلکه ذاتاً دایرمدار مصلحت و مفسدة اجتماعی است و بالعرض به راست گویی نسبت داده می شود. پس این حکم که هر راست گفتنی خوب است، حکمی منطقی و عقلی نیست.

3. خاستگاه گزاره های اخلاقی و ماهیت منطقی آنها

این بخش از مقاله خلاصة مباحث گذشته را با بیان دیگری مطرح می کند، و آن تبیین خاستگاه گزاره های اخلاقی و ماهیت منطقی آنها است. در منطق مبادی یا مواد قیاس را به یقینیات و غیریقینیات تقسیم می کنند؛ و یقینیات را شامل شش قسم اولیات، مشاهدات (محسوسات)، تجربیات، متواترات، حدسیات و فطریات می دانند. همه این قضایا بدیهی هستند که پایه و اساس همه قضایا را تشکیل می دهند. از این رو هر قضیه یقینی از سنخ نظری حداقل به یکی از این بدیهیات باید برگردد، چون در غیر این صورت دیگر یقینی نخواهد بود.

با توجه به مباحث گذشته این مطلب روشن شد که استاد مصباح، گزاره های اخلاقی را کلی، یقینی، منطقی و برهان پذیر می دانند. اکنون می خواهیم مشخص کنیم که گزاره های یقینی اخلاقی از دیدگاه ایشان از سنخ کدام یک از گزاره های بدیهی است و یا به کدام یک از آنها منتهی می شود؟ قبل از آن به بیان منشأ و خاستگاه گزاره های اخلاقی می پردازیم.

استاد مصباح علاوه بر خاستگاه گزار ه های اخلاقی به خاستگاه مفاهیم اخلاقی نیز پرداخته اند و در این باره اقوالی را مطرح نموده اند:

عده ای معتقدند که مفاهیم اخلاقی، واقعیات خارجی و عینی هستند که به وسیله عقل یا شهود ادراک می شوند. خوبی در کار اخلاقی، همانند زیبایی گل، واقعیتی است که عقل انسان آن را درک می کند. دستة دوم معتقدند که منشأ مفاهیم اخلاقی انشاء و اعتبار است که خود به دو گروه تقسیم می شوند: گروهی مفاهیم اخلاقی را صرف اعتبار و انشاء و اموری قراردادی می دانند به طوری که حتی منشأ انتزاع واقعی و تکوینی نیز برای آن در نظر نمی گیرند.

و گروهی طرفداران نظریه امر الهی از جمله اشاعره هستند که حسن و قبح عقلی را منکرند. آنها بر این باورند که امر و نهی خداوند موجب پیدایش مفاهیم اخلاقی می شود، لذا اگر خدا امر و نهی نمی کرد ما قدرت درک خوب و بد را نداشتیم.[18]

دستة سوم منشأ پیدایش مفاهیم اخلاقی را فطرت می دانند، یعنی اینها مفاهیمی هستند که در فطرت و سرشت انسان ها نهاده شده اند و اصلاً انسان ها به عنوان مخلوقات خداوند، با این اصول به دنیا می آیند. طبق این قول اگر ما به گونة دیگری آفریده می شدیم، ممکن بود چیزی را که اکنون خوب می دانیم، بد می دانستیم و یا بالعکس.

استاد مصباح پس از ردّ نظرات فوق، خود معتقد است که مفاهیم اخلاقی منشأ انتزاع خارجی و واقعی دارند؛ یعنی اگر چه از سنخ واقعیات خارجی نیستند اما در عین حال اعتبار محض هم نیستند تا بیانگر واقعیتی نباشند بلکه حکایت از واقعیت نفس الامری دارند که آن تکامل روح یا نفس انسان است.[19] (تفصیل این بحث قبلاً آمده است). ایشان دربارة خاستگاه گزاره های اخلاقی نیز همین عقیده را دارند و آنها را حاکی از واقع می دانند و سه منبع عقل، تجربه و وحی را در این حکایتگری دخیل می دانند.

از دیدگاه استاد مصباح اثبات محمول برای موضوع در گزاره های اخلاقی همیشه به وسیلة یک کبرای کلی حاصل می شود و آن کبرا این است که هر فعلی که منجر به نتیجه مطلوب (یعنی سعادت حقیقی یا قرب به خدا) شود، خوب است. اما تطبیق این کبرای کلی بر مصادیق از سه طریق انجام می گیرد: یا به وسیله خود عقل و تحلیل های ذهنی است که در این صورت گزارة اخلاقی به هیچ چیز ماورای عقل نیاز ندارد و مصداق اتمّ مستقلات عقلیه است. و گاهی به کمک تجربه انجام می گیرد؛ یعنی عقل به کمک تجربه، آن کبرای بدیهی را بر مصادیق خاص تطبیق می کند و در اینجاست که حکم اخلاقی نیاز به تجربه دارد و گاهی عقل به کمک تجربه هم موفق نمی شود تا مصداق آن کلی را تعیین کند و در اینجاست که احتیاج به وحی دارد.[20]

حال از نظر منطقی به گزاره های اخلاقی می نگریم که اگر منشأ آنها عقل باشد، از چه سنخ قضایایی است؟ به عبارت دیگر قضایای بدیهی که زیربنای گزاره های اخلاقی را تشکیل می دهد، از کدام نوع است؟

با توجه به آنچه تاکنون گفته شد گزاره های بدیهی اخلاقی یا از سنخ اولیات است که عقل ذاتاً و بدون نیاز به سببی بیرون از خود آنها را تصدیق می کند. یا از نوع تجربیات است که عقل به کمک تجربه گزاره های اخلاقی را شکل می دهد[21] و یا از نوع فطریات است که قیاس های خود را به همراه دارد؛ یعنی حد وسطی که برای تصدیق به یک گزاره فطری لازم است، همواره در ذهن حاضر است و نیاز به کسب ندارد.[22]

کاربرد انشایی «باید» و «نباید» حالت اعتباری محض داشته و بیان کنندة عواطف و احساسات گوینده است و حتی ممکن است بدون هدف و انگیزة خاصی اعتبار شده باشد.

محمول گزاره های اخلاقی اعم از «باید» و «نباید»، «خوب» و «بد» همچون موضوع آنها از قبیل مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانویه فلسفی اند که هر چند ما به ازای عینی و خارجی ندارند، اما منشأ انتزاع آنها در خارج موجود است و این مفاهیم حکایت از آن امر واقع نفس الامری دارند.

همان ملاکی که برای صدق و کذب قضایای علوم تجربی، منطقی و یا فلسفی گفته می شود در قضایای اخلاقی نیز وجود دارد.

یکی از پیامدهای نامقبول انشایی دانستن گزاره های اخلاقی، ضرورت التزام به وجود دو قوة ادراکی در نفس انسان است: قوه ای که هست و نیست ما را درک می کند (عقل نظری) و قوه ای که باید و نباید ها را درک می کند (عقل عملی).

معنای دیگر نسبیت آن است که حکم تحت هیچ شرایط واقعی، ثابت و تغییرناپذیر نیست؛ یعنی حکم ارتباطی با واقعیات ندارد تا در همه یا برخی از شرایط واقعی ثابت باشد، بلکه وابسته به سلیقة افراد یا قراردادهای خود آنهاست و لذا با هر قید و شرطی که بیان شود، قابل تغییر است.

استاد مصباح معتقد است مفاهیم اخلاقی منشأ انتزاع خارجی و واقعی دارند؛ یعنی اگر چه از سنخ واقعیات خارجی نیستند اما در عین حال اعتبار محض هم نیستند تا بیانگر واقعیتی نباشند بلکه حکایت از واقعیت نفس الامری دارند که آن تکامل روح یا نفس انسان است.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

تحقیق در مورد چک سفید امضاء و ماهیت حقوقی آن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب *   فرمت فایل :Word ( قابل ویرایش و آماده پرینت )    تعداد صفحه:12       فهرست مطالب ندارد.   مقدمه در قانون صدور چک مصوب سال 1355 و قانون اصلاح قانون مذکور مصوب سال 1372 از چک «سفید امضاء» نام برده شده است. اکنون مطابق مقررات قانونی موجود، صدور چک سفید امضاء همانند چکهای تضمینی، وعده دار و مشروط ممنوع و صادر کننده آن تحت شرایط قانونی قابل تعقیب و مجازات می باشد.   از میان چکهای نامبرده در ماده 13 قانون صدور چک 1372 چک سفید امضاء‌کمتر مورد بحث و گفتگوی حقوقدانان قرار گرفته است. هر چند برای معرفی و شناسایی این چک تعاریف گوناگونی ارائه شده است اما بنظر می رسد برای شناخت بهتر و دقیقتر آن نیاز به بررسی و تامل بیشتری می باشد. همچنین لازم است پیرامون ماهیت حقوقی چک سفید امضاء و تحقیق و تدقی ...


ادامه مطلب ...

بررسی ماهیت حق فسخ ناشی از تخلف در تعهدات اصلی قرارداد

بررسی ماهیت حق فسخ ناشی از تخلف در تعهدات اصلی قرارداد بصورت ورد وکامل قراردادها یکی از مهم ترین مسائل حقوقی و تعهدات به عنوان بارزترین اثر قراردادها یکی از اساسی ترین پایه های اقتصادی جامعه را به خود اختصاص داده، اما همه تعهدات قراردادی از اهمیت یکسانی برخوردار نمی باشند؛ برخی مهم تر و برخی اهمیت کمتری دارند که به تعهدات اصلی و تعهدات فرعی تقسیم می شوند، در صورت تخلف در انجام تعهدات فرعی ضمانت اجرای آنها صراحتا در قانون مدنی مشخص شده است مانند ضمانت اجرای ناشی از شروط ضمن عقد، که در صورت تعذر اجبار و عدم اجرای شرط توسط دیگری در مرحله سوم حق فسخ به طرف مقابل داده می شود، در حقوق ما ضمانت اجرای تعهدات اصلی هم ضمن بحث از شروط ضمن عقد (شرط فعل) مورد بررسی قرار گرفته است که در عمل دارای همان ضمانت اجراء می باشد، این در حالی است که در نظام حقوقی کامن لا (مانند حقوق آمریکا و انگلیس) حق فسخ قرا ...


ادامه مطلب ...

تحقیق در مورد تحولات تکنولوژی و ماهیت مشاغل در عصر اطلاعات و ارتباطات

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*   فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)   تعداد صفحات:  29 فهرست مطالب : 1-مقدمه 2-تأثیر تکنولوژی بر مشاغل 3-توسعه IT و تحول در مشاغل 4-مشاغل مبتنی بر اطلاعات 5-وضعیت مشاغل در آینده 6-نتیجه‌گیری 7- مراجع ایجاد مشاغل جدید و متنوع در عصر اطلاعات و ارتباطات، با توجه به تحولات تکنولوژی و بخصوص تکنولوژی اطلاعات، مستلزم شناخت ماهیت این مشاغل است. آگاهی از تأثیرپذیری مشاغل از تکنولوژی یا اثرگذاری بر توسعة آن، نتیجة درک ماهیت مشاغل خواهدبود. برای رسیدن به این مهم، می‌بایست به چند سؤال اساسی پاسخ داد. اصولاًً تأثیر تکنولوژی بر مشاغل چه ابعادی دارد؟ آیا توسعة تکنولوژی باعث حذف برخی از مشاغل نخواهد شد؟ در این صورت چه مشاغل جدیدی بوجود می‌آورد؟ آیا این مشاغل جدید پایدارند یا خود نیز روز به ‌روز درحال تحول می‌باشند؟ این سؤال ...


ادامه مطلب ...

196- متن کامل پروژه آماده تعریف و ماهیت طلاق – 165 صفحه فایل ورد word

                  مقدمه فصل اول : کلیات مبحث اول : تعریف طلاق مبحث دوم : ماهیت طلاق بند اول : طلاق یکی از علل انحلال نکاح است الف) طلاق بائن ب) طلاق رجعی بند دوم : طلاق به نکاح دائم اختصاص دارد بند سوم : طلاق از فسخ متفاوت است بند چهارم : طلاق یک ایقاع تشریفاتی معین است الف) طلاق یک ایقاع است ب) یک عمل حقوقی تشریفاتی است ج) یک ایقاع معین است مبحث سوم : اختیار در طلاق بند اول : تعریف بند دوم : اختیار طلاق دراسلام بند سوم : علت واگذاری حق به مرد بند چهارم : طلاق به درخواست زن از دیدگاه اسلام الف) تعریف حق ب) تعارض حقوق- سوءاستفاده از حق ج) جنبه های عملی ضمانت اجرای سوء استفاده ازحق د) سوء استفاده از حق در فقه اسلامی یک : سوء استفاده از حق در فقه امامیه دو : ملاک های سوء استفاده از حق فصل دوم : موجبات ایجاد حق طلاق قضایی مب ...


ادامه مطلب ...