
ای عشق تو موزونتری ی ا باغ و س ی بستان تو ؟ ا ی ن شعر با ر ی تم های موزون و رقصنده ای ادامه می ی ابد تا از اعمال اعجازآم ی ز عشق که تلخی را ش ی ر ی ن می کند و هر ذره ای را بحرکت در می آورد و به درختان رقص می آموزد و بدون آن زندگی ه ی چ لذتی ندارد سخن بگو ی د : من آزمودم مدت ّ ی بی تو ندارم لذت ّ ی کی عمر را لذ ّ ت بود بی ملح بی پا ی ان تو رفتم سفر بازآمدم ز آخر بآغاز آمدم در خواب دید این پیر جان صحرای هندوستان تو هندوستان در ا ی نجا همچنانکه اغلب در ادب ی ات قرون وسطا ی ی فارسی آمده بمعنای خانه ی ازلی است که روح طی ی ک رو ی ای سرورانگ ی ز ناگهان آن را ب ی اد می آورد و ا ی ن همانجا ی ی است که روح بازگشت ب ی درنگ به آن را آرزو می کند و با پاره کردن زنج ی رهای مادی همچون پ ی ل از وطن دورمانده ای بسوی جنگل آغاز ی ن ...
ادامه مطلب ...
پنجشنبه 1 مهر 1395 ساعت 01:26