اطلاعات کلی راجع به ثبات رنگ در برابر نور
کالای نساجی به هنگام مصرف عموماً در معرض نور قرار می گیرند و نور باعث تخریب مواد رنگی می شود که اثر بارز آن «پریده گی رنگ» (FADING) است. به همین واسطه کالای رنگ شده، تغییر رنگ داده و معمولاً رنگ پریده تر و کدرتر می شود.
مقاومت رنگ مواد رنگرزی (DYES) مورد مصرف صنایع نساجی، در برابر نور، با یکدیگر متفاوتند، لذا لازم است که روشی جهت اندازه گیری ثبات آنها موجود باشد. اجزاء دیگر شرکت کننده در ترکیب مواد رنگرزی نیز در ثبات آنها در برابر نور تأثیر می گذارند.
استاندارد بین المللی حاضر نمی تواند رضایت کامل همه گروه های ذینفع را (که از تولیدکنندگان مواد رنگرزی و صنایع نساجی تا بازرگانان کل و جزء و بالاخره عموم مردم را شامل می شود) جلب نماید و حتی فهم آن جهت برخی که مستقیماً نیز مایل به اجرای آن هستند ممکن است دشوار باشد.
توضیحات غیرفنی زیر از آزمایشات مربوطه، جهت تفهیم آن گروه که جزئیات اصول فنی این استاندارد را مشکل می یابند، مفید خواهد بود.
روش کار به این صورت است که نمونه مورد آزمایش و همزمان و تحت شرایط یکسان، یکسری معیار ثبات در برابر نور را که از قطعات پارچه پشمی رنگرزی شده به رنگ آبی و دارای ثبات های متفاوت تشکیل شده است در برابر نور قرار می دهند.(EXPOSE)، زمانی که در نمونه مورد آزمایش به میزان کافی «پریده رنگی» ایجاد شد آن را با معیارهای فوق مقایسه نموده و چنانچه پریده گی رنگ مثلاً مطابق معیار شماره 4[1] شود عدد ثبات رنگ در برابر نور برای نمونه مورد آزمایش برابر 4 خواهد بود.
معیارهای ثبات رنگ در برابر نور باید محدوده وسیعی از ثبات را بپوشانند. زیرا برخی از نمونه ها پس از 2 تا 3 ساعت قرار گرفتن در برابر نور درخشان خورشید تابستان، رنگ پریده شده، در حالی که برخی دیگر قادرند بدون تغییر رنگ چندین سال مقاومت نمایند.
در حقیقت باید گفت که در این نمونه ها عمر ماده رنگرزی(DYE) بیشتر از عمر پارچه است. جهت ارزیابی ثبات نوری، 8 معیار انتخاب شده است که معیار شماره 1 تا پایدارترین و شماره 8 مقاوم ترین آنها است. چنانچه شرایط یکسان حاکم شود و در مدت زمان معینی در میار 4 ایجاد پریده گی رنگ (FADING) گردد، مدت زمانی که لازم است تا معیار3 نیز به همان میزان پریده رنگ گردد حدوداً نصف زمان مربوط به معیار شماره4 و برای معیار شماره 5 دو برابر آن لازم خواهد بود.
جهت اطمینان از اینکه افراد متفاوت که آزمایشات ثبات رنگ در برابر نور را بر روی نمونه واحدی انجام می دهند، قبل از ارزیابی ثبات با مقایسه با معیار آبی که به طور مشابه عمل شده است، پریده گی رنگ یکسانی را در نظر خواهند داشت و از آنجا که مصرف کنندگان اولیه کالای رنگ شده دارای تصرات متفاوتی نسبت به «کالای رنگ پریده» هستند، لذا نمونه های مورد آزمایش را در دو درجه متفاوت از پریده گی رنگ مورد بررسی قرار میدهند تا نتایج معتبرتری در ارزیابی ثبات حاصل گردد. این درجات پریدگی رنگ با مراجعه به مجموعه استاندارد تباین رنگ (میار خاکستری 5 نشان دهنده فقدان تباین و معیار خاکستری1 نشان دهنده تباین زیاد) تعیین می گردد. بنابراین از معیار خاکستری، برای تعیین پریده گی رنگ به میزان لازم و از معیار آبی، جهت تعیین درجه ثبات رنگ در برابر نور استفاده می شود.
اصول کلی این نوع ارزیابی که بر اساس پریده گی رنگ به میزان جزئی و شدید قرار دارد، کمی پیچیده به نظر می رسد و از این حقیقت ناشی می گردد که برخی از نمونه ها در اثر قرار گرفتن در معرض نور، سریعاً کمی تغییر رنگ داده ولی در مصرف طولانی دیگر تغییر رنگ نمی دهند. به این تغییر رنگ جزئی ممکن است در مواقع عادی به ندرت توجه شود، در حالی که در موارد استثنایی بسیار مهم خواهد بود، چنانچه در مثال زیر نشان داده شده است.
یک پارچه پرده ای که در اثر قرار گرفتن در برابر نور دارای پریده گی رنگ جزئی مشابه معیار شماره7 شده است، درجه کلی ثبات رنگ آن در برابر نور مساوی 7 است.
فروشنده ای که قطعه از این پارچه را در پنجره مغازه خود آویزان نموده و روی آن کارت قیمت گذاشته است پس از گذشت چند روز که کارت را بر می دارد با کمی دقت متوجه خواهد شد که علامت کارت بر روی پارچه باقیمانده، زیرا محیط اطراف در اثر نور دارای پریده گی رنگ جزئی شده است.
عامل مهمی که باعث آشکار شدن این تغییر رنگ جزئی است، مرز مشخص منطقه نور خورده و نور نخورده است که چنین شرایطی در وضعیت عادی کمتر به وجود خواهد آمد، لذا مقدار این تغییر جزئی که سریعاً واقع می شود، باید در پرانتز داده شود. بنابراین درجه ثبات در این آزمایش عدد (2)7 خواهد بود، که نشان دهنده تغییر رنگ جزئی نهایی است. یعنی اولین پریده گی رنگ قابل درک آن معادل درجه 2 معیار ولی ثبات رنگ آن زیاد و معادل درجه 7 معیار آبی است.
فتوکرمیسم نیز معمولاً موجب وقوع تغییرات رنگ است. این اثر به هنگامی که نمونه رنگی در مقابل نور شدید فوراً تغییر رنگ داده و در اثر برگرداندن به تاریکی مجدداً رنگ خود را کم و بیش باز می یابد مشهود می گردد. میزان فتوکرومیسم به وسیله آزمایش اختصاصی که در روش های استاندارد بین المللی گنجانده شده است، اندازه گیری شده و در عدد ثبات رنگ در برابر نور به وسیله عددی که در داخل پرانتز به همراه حرفP نشان داده میشود، ماند (P2)6 که به معنی وجود اثر فتوکرومیسم، معادل درجه2 معیار خاکستری و ثبات رنگ در برابر نور، معادل درجه 6 معیار آبی است.
[1] - در اینجا به معیارهای ثبات در برابر نور از نوع اروپایی اشاره شده است (رجوع به بخشB01، قسمت 1-1-4) اصول توضیح داده شده شده در فوق جهت سری معیار آمریکایی نیز معتبر است (رجوع به بخش B01، قسمت 2-1-4).
تحقیق راجع به نقش گیاهان در ساختار معماری
...
موارد استفاده شده از گیاهان در طراحی
یکی از اولین موارد استفاده از آفرینشهای طبیعی را برای نوآوری در معماری در ابتدای نیمه دوم قرن نوزده مشاهده می کنیم . متخصصان انگلیسی در سال 1846 برای نخستین بار موفق به پرورش نوعی نیلوفر آبی عظم در اروپا شدند که قطر برگهای آن به دو متر می رسید ، پاکستون، معمار انگلیسی تبار ، با دیدن استحکام برگهای این نیلوفر آبی به مطالعه قفسه بندی مدور و ساختار شعاعی این گل پرداخت . حاصل این تفحص ابداء ساختار جدیدی برای سقف سبک شیشه ای در معماری بود که در قصر کریستال نمایشگاه جهانی لندن در سال 1851 عرضه و موفق به جلب نظر منتقدان شد .
تحقیق راجع به معماری معاصر ایران بعد از انقلاب
بخشهایی از متن:
کامران دیبا، معمارِ موزه هنرهای معاصر تهران، فرهنگسرای نیاوران، شهرک نوین شوشتر و پروژههای مختلف دیگر است. این مورد آخر، برنده جایزه آقاخان شد و برخی دیگر از کارهایش جزو میراث ملی ایران ثبت شدهاند. خودداری کامران از ساخت ویلاهای خصوصی، بناهای یادبود، درک و دریافتش از معماری به عنوان مقولهای مردمی، ترکیب معماری مدرن با معماری بومی ایران و استفاده خاص از مصالح محلی، ویژگیهای منحصر به فردی به آثارش میدهد.
به این موارد باید شناخت کامران دیبا از نقاشی را هم اضافه کرد. آثار او در چندین نمایشگاه اروپایی، به نمایش درآمدند و از چندی پیش نمایشگاه کارهای جدید اودر گالری «آو» تهران با موفقیت ادامه دارد. از آنجایی که گفتگو درباره موزه هنرهای معاصر تهران میتواند خیلی از این جنبهها را در بر بگیرد، گفتگو با کامران دیبا در همین باره آغاز میشود:
پیش از هر چیز میخواستم خواهش کنم بگویید که ایده ساخت موزه هنرهای معاصر برای ایران چگونه به ذهن شما رسید؟
موزه در درجه اول یک احتیاج شهروندی است. وقتی ما محصل دبیرستان بودیم، فکر میکنم شهر تهران حدود ۱.۵ میلیون جمعیت داشت و این شهر خیلی گسترش پیدا کرد و با مهاجرت مردم از شهرستانها خیلی گسترده شده بود. بعد از ۹ سال که من به ایران مراجعه کردم، مملکت خیلی پیشرفت کرده بود و تعداد شهروندان زیاد شده بود. بخشی هم به عنوان بخش هنری و فرهنگی بود که اینها فعالیتهایی در سطح شهر داشتند؛ ولی کمبودی که داشت، وجود یک موزه بود.
چرا به موزه نیاز بود؟ چون تفریحات شهروندی منحصر به سینما و پیکنیک در پارکها و رفتن به کافه نیست. خود موزه هم نوعی سرگرمی برای شهروندان است. مسألهی بعد عملکرد واقعی این موزه است که آثار هنرمندان را جمعآوری میکند و به نوعی تاریخ هنر را ثبت میکند.
اگر فرض کنیم که آثار هنرمندان جمعآوری نشوند و طبیعتاً از بین بروند و کسی به آنها توجه نکند، پس تاریخ هنری هم وجود ندارد. تاریخ هنر را مجموع تابلوهایی که هنرمندان در دورههای مختلف به وجود آوردند، تشکیل میدهد. پس عملا ثبت تاریخ هنر یک ارتباطی با وجود موزه دارد.
...
توجه نکردن به هنر باعث منزوی شدن میشود
کامران دیبا یکی از معماران صاحب سبک ایرانی است. بخشی از مهمترین و معروفترین سازههای او، موزه هنرهای معاصر ایران، فرهنگسرا و پارک نیاوران و پارک شفق است. وی علاوه بررشته معماری تحصیلاتی نیز در جامعه شناسی دارد و این امرویزگی هائی به دریافتش ازمعماری برای جامعه ی ایرانی داده است که کارهای او را از جهت شکل و محتوا شاخص می سازد.
در دوران فعالیتش در ایران، فقط به ایجاد بناهائی پرداخت که کار برد اجتمائی ومردمی دارند. به تلفیق سنتهای بومی با نیازهای جامعه بشری مدرن علاقمند بود و این حس را در انواع طرحها و سازههایش به ثبت رساند. کارهای او به خاطر ترکیب معماری مدرن با سنتهای آشنای بومی، امضای منحصر بفردی دارند. موزهی هنرهای معاصر یکی از معدود ساختمانهای ایرانیست که دارای این ویژگیهاست.
موزه در آمریکا - به عنوان پیشروترین موزههای دنیا - به چه صورتی شروع شده بود و بعد چه ایدههایی برای ساخت موزه های خودمان از این تحولات برای شما حاصل شد؟
زمانی که من در آنجا تحصیل می کردم موزه ها بوجود آمده بود و اغلب موزهها متعلق به بخش خصوصی بود. یکی از مشخصاتش این بود که ثروتمندان بخشی از ثروت خودشان را در اختیار موزهها میگذاشتند. سیستم مالیاتی هم این طور بود که میتوانستند مقداری از مالیاتشان را کم کنند. طبیعتا موزهها از نظر مدیریت یک چابکی داشتند و دست و پاگیری ادارهبازی در کار نبود. در اروپا موزهها همه دولتی بودند. آمریکا کشوری کاپیتالیستی است و موزههایش هم کاپیتالیستی بود. مثلا در بیینال ونیز دولت آمریکا نقشی ندارد. تمام غرفههای کشورهای دیگر در دست دولتهاست ولی در آمریکا امکان دارد یک هندی هم پول بدهد و غرفه آمریکا را درست کند. ممکن است یک هندی پول بدهد تا نمایشی در نمایشگاه ونیز بگذارد.