پایان نامه اصول و فن نگارش فارسی
قسمتی از متن:
نویسندگی
برای نویسندگی باید در انسان سه شرط فراهم شود: 1- اینکه تصمیم قاطع و جدی بگیرد و بپذیرد که نویسندگی هم فنی است مانند فنون دیگر که قابل یادگیری می باشد. 2- اعتماد به نفس لازم را فراهم کردن به منظور یادگیری مهارت نویسندگی. 3- اوقات خاصی را برای مطالعه ونوشتن اختصاصی دادن. پر واضح است که در این صورت انسان مقدمات کار نویسندگی را برای خود فراهم کرده است.
طبیعی است که اگر انسان سخنی برای گفتن نداشته باشد، نمی تواند چیزی بگوید که مخاطب از آن بهره مند گردد، و برعکس، انسان اگرذهنی پربار و انباشته از نکات علمی، اخلاقی، انسانی، تاریخی و… داشته باشد، خود به خود زمینه بروز و گفتار آن فراهم می آید و انسان در این مرحله است که ضرورت گفتن ونوشتن را تشخیص می دهد. باید اعتراف کنیم که در خواندن یک متن یا نوشته حداقل دو مرحله برای نویسندگی پیموده ایم: مرحله نخست اینکه نکات علمی موجود در آن نوشته را می آموزیم مرحله دوم اینکه می آموزیم که چگونه نویسنده متن مذکور توانسته است برای بیان مقصود و منظور خود، واژگان را برگزیند و معانی و مفهوم ایجاد شده درذهن خودش را در قالب کلمات و جملههایمناسب بریزد و به شنوده منتقل نماید. به همین دلیل است که باید گفت یک نویسندة خوب، یک خواننده خوب است و کسی که بتواند یک نشوته ای را خوب بخواند و با تمام زوایای مطرح شده در آن ارتباط برقرار کند و همراه شود، توانسته است مهارت نویسندگی را بیاموزد و با تمرین وممارست وکسب تجربه در نوشتن، نویسنده ماهری بشود.
انسانها گمان می کنند که چون زبان فارسی زبان مادری شان است و با آن آشنا هستند نیازی به آموختن آن ندارند، در حالیکه این گمانی باطل و بیهوده است! زبان – هر چند هم زبان مادری انسان باشد – دستگاهی است پیچیده که برای فهم مقصود و منظور گوینده به آن زبان، آشنایی با آن پیچیدگی های موجود ، لازم و ضروری است. بهترین دلیل این مدعا هم این است که اصولاً نوشتن ازگفتن بسیار مشکل تر است. وقتی انسان سخن می گوید به دلیل اینکه شنونده در روبروی انسان قرار دارد می تواند با لحن کلام و تغییرات لازم ، معنا و مفهوم مورد نظر را به او بفهماند، گاهی کلمات را شکسته ادا کند گاهی کلمات را با تغییر لحن کلام درمعنی خاص خود بکار برد، در حالی که در نوشتن اینگونه نیست. اولاً در نوشتن ما تصمیم می گیریم که نوشته خود را ماندگار کنیم و بوسیله خط و کتابت آنرا به انسانهایی که اکنون جلو چشم ما حاضر نیستند ، برسانیم، پس لازم می آید که کلمات به گونه ای انتخاب شوند که نظم فکری و کلامی افزونتری داشته باشند. ثانیاً چون هنگام نوشتن، مخاطب ما افراد مختلف- با سطح فکرهای مختلف- می باشند این است که باید در هنگام نوشتن مقصود طوری بیان شود که مبهم نباشد و کلمات در معانی صحیح و درست خود بکار روند و کلمات در اجزای مخصوص جمله هر کدام در جای مخصوص خود قرار بگیرند تا فهم مطالب را دشوار نسازند.
هر چند نمی توان برای همه نویسندگان ویژگیهایی مشخص و یکسان برشمرد اما در مجموع میتوان گفت نویسنده خوب کسی است که دردی و انگیزه ای برای گفتن دارد و هدفی عالی و فوقالعاده را جستجو می کند و هیچ وقت از جاده حق دور نمی شود و قلم نویسندگی و شخصیت عملی خودش را به چیزهای بی ارزش دنیایی نمی فروشد و خواسته های فردی و شخصی را به منافع عمومی ترجیح نمی دهد. با ادبیات ملی آشنایی دارد، خلاقیت و نوآوری دارد، واقع بین است، حداقل با یک یا دو زبان خارجی آشنایی دارد، از همه مهمتر وجدان انسانی و علمی خود را همیشه مدنظر قرار می دهد و از موضوع کاملاً اطلاع دارد آگاه است.
بسیاری از صاحب نظران معتقدند که فن نویسندگی از جمله فنون ومهارتهایی است که بعد از آشنایی با رموز و دقایق ونکات باریک آن به آغاز راه رسیده ایم به این معنی که تنها با آموختن و یادگیری و به خاطر سپردن قوانین نویسندگی نمی توان نویسنده خوبی شد، بلکه این فن مثل رانندگی و شنا تمرین و ممارست عملی را نیازمند است! دقت داشته باشیم که نویسنده شدن غیر از نوشتن است مثلاً هر انسانی ممکن است در جیبش کمی پول داشته باشد اما به صرف داشتن این پول، ما نمی توانیم او را پولدار بنامیم، پول دارد اما ما نمی توانیم به او پولدار بگوئیم! پس معلوم می شود که پول داشتن غیراز پولدار بودن است، پس با این حساب نویسندگی هم غیر از نوشتن چیزی است. یک نفر ممکن است دهها جلد کتاب بنویسد مثلاً درباره تاریخ، فسلفه، طب، نجوم، ریاضی و … ما به چنین شخصی ممکن است مورخ، فیلسوف، پزشک، منجم، ریاضی دان و… بگوییم، اما هرگز به او نویسنده نمی گوئیم، پس معلوم می شود نویسندگی غیر از نوشتن چیزی است. عکس این مطلب هم صادق است یعنی ممکن است یک نفر حتی یک جلد کتاب بنویسد اما به محض نوشتن همان یک جلد کتاب، نه تنها به او نویسنده می گوئیم بلکه ممکن است او رابه عنوان یکی از بینیانگذاران روش خاص نویسندگی خطاب کنیم مثلاً محمد علی جمالزاده – پدر قصه نویسی معاصرزبان فارسی- با نوشتن کتاب «یکی بود یکی نبود»- که تشکیل یافته از چند داستان- نه تنها عنوان نویسنده موفق به خود گرفت ، بلکه روشی را در نویسندگی بنیان نهاد که دهها کتاب به پیروی از آن روش نوشته شد و به همین دلیل ما محمد علی جمالزاده را هر چند که آثار دیگرش را هم نمی نوشت و چاپ نمی کرد- به صرف نوشتن همین یک اثر به عنوان یکی از پیامبران نویسندگی معاصر خطاب می کردیم.
برای اینکه نویسنده خوبی شدیم باید همانطور که قبلاً گفتیم غیر از خواندن ومطالعه- که اولین قدم برای نویسندگی است- به تمرین نویسندگی مشغول شدیم و با آموختن رموز و فنون آن، در آن استعداد و نبوغ خودمان را کشف کنیم و پرورش بدهیم.البته لازم به ذکر است که مرحله را بپمائیم تا برسیم به مرحله نهائی نویسندگی : 1- تعیین هدف و مقصود 2- تعیین موضوع 3- تفکر و اندیشیدن درباره موضوع 4- تعیین منابع و مآخذ 5- طرح نگارش.
منظور از طرح نگارش این است که نقشه و برنامه ای برای رسیدن به هدف و مقصود خودمان در نویسندگی داشته باشیم. مثلاً همانطور که یک معمار برای ساختن یک ساختمان، نخست تصمیم می گیرد که مثلاً این ساختمان چند طبقه باشد، هر طبقه چند اتاق، دو اتاق چند پنجره با هر پنجره چند شیشه و بعد همه این هدفها را با طراحی و نقشه کشی بر روی کاغذ، مشخص می کند و بعد با اجراء یک به یک آنها سرانجام به اهداف موردنظر خودش می رسد، نویسندة خوب و موفق هم باید در نویسندگی دقیقاً همین کار را انجام دهد تا به مقصود نهایی نایل آید.
همانطور که قبلاً گفتیم نویسندگی علم نیست ، زیرا اگر چنین می بود قاعدتاً می بایست بهترین دانشمندان بهترین نویسندگان می بودند، در حالی که اصلاً اینگونه نیست، چه بسیار انسانهایی که مطالب علمی زیادی مطرح می کنند در کتابها و مقالاتشان می نویسند اما عنوان نویسنده بودن به آنها داده نمی شود، اینکه نویسندگی عبارتست از اینکه آنچه را که می دانیم با دیگران در میان بنهیم به گونه ای که فضیلت و شایستگی انسانی مدنظر باشد آنهم با لحنی و سخنی که مخاطب را خوش آید و بر سرذوق آورد! به دیگر سخن در نویسندگی سعی می کنیم مخاطب و خواننده را تشویق کنیم به کسب فضایل انسانی آنهم بازبان و کلامی ذوق نواز.
طبیعی است که هر نوشته ای هم این ویژگی را رعایت کرده باشد می تواند عنوان «نوشته خوب» به خود اختصاص دهد. لازمه این کار هم رعایت چندشرط است. یکی اینکه از نظر محتوا و موضوع غنی باشد دیگر اینکه از نظر لفظ و کلام کاملاً بدرخشد.
نوشته خوب از نظر محتوا وموضوع لازم است که قبل از هر چیز، پاسخگوی نیازهای روحی و معنوی وعاطفی انسانی باشد. حس کنجکاوی واندیشه وتفکر را در آنها تقویت نماید، روح انسان دوستی، میهن دوستی و احساس مسئولیت در برابر همنوعان را در مخاطب و خواننده بدمد، کامهای ناکام ماندة یک ملت را مدنظر قرار دهد و گوشزد نماید، روح آزادگی و سرافرازی انسان و انسانیت را در شناخت خیر و شر و دفع بدیها و جذب خوبیها زنده نگه دارد. انسانی را با مطالعه و خواندن آثار دیگران و نتایج تفکر و تعقل در امور زندگی ، آشنا سازد و بدینوسیله آنها را در تعیین خط مشی آینده زندگی شان یاری رساند تا بتوانند به سوی خیر و سعادت و کمال گام بردارند.
در این قسمت از نوشته رعیات چند اصل لازم است، مخصوصاً که اگر وقت داشته باشیم در نویسندگی با رعایت نکات ذوق نواز و طنین کلام می توانیم بر موسیقی کلام و مرز یکسال بودن سخن بیفزائیم و بدین وسیله خواننده را هر چه بیشتر تشویق نمائیم تا اثرها را بخواند. این چند اصل عبارتند از : خوانابودن خط، نظم و ترتیب منطقی از نوشته، رعایت قوانین نشانهگذاری، رعایت نکات دستوری، داشتن رسم الخط درست، پرهیز از انتخاب واژه های دشوار وغیر قابل فهم، استفاده بجا و معقول از آرایه های ادبی، رعایت ساده نویسی و توجه به ادراک و فهم مخاطب و رعایت حال او، رعایت عفت قلم و دور بودن از حب وبغض های شخصی.
مقاله نویسی نیز یکی از ره آوردهای پیدا شدن صنعت چاپ ونشر در ایران است.از آن زمان تا وقوع جنگ جهانی آرم موضوع اکثر مقاله ها مسائل علمی، دینی، ادبی بود اما به وقوع جنگ جهانی که تغییراتی وسیع در سطح کشور ها و ممالک مختلف دنیا ایجاد شد، مسائل و مباحث تازه ای را در زندگی انسانی مطرح کرد و به دنبال این تحول، موضوع مقالات گسترده تر شد و به دامنه سیاست واقتصاد – و از همه مهمتر- جامعه نیز کشیده شد. به همین دلیل مشکلات جوامع بشری و انتقاد از حکومت و دفاع از آزادی های فردی و سیاسی جامعه، موضوع مقالات قرار گرفت. مردم نیز از آن تاریخ به بعد انتظار دارند که مقالاتی به روزنامه ها ارسال شوند که در جامعه و مشکلات آنها را مطرح نمایند تا آرمانهای مردم را گوشزد کنند و به منظور بالا بردن سطح اطلاعات جامعه و ترقی بینش و آگاهی مردم ، بکوشند.
موضوع مقاله معمولاً هنگام پرداختن به مطلب خودنمایی می کند. به این معنی که وقتی یک نویسنده ای تصمیم می گیرد که مقاله ای را بنویسد، حتما دردی و نیازی احساس کرده است که ضمن بررسی آن در دو نیاز موضوع اصلی پیدایش آن یا راه حل آن پی می برد و همان می شود موضوع مقاله. هر مقاله باید ضمن تکیه بر واقعیان جامعه و بررسی علل و مشکلات موجود ، راه حل های منطقی و صحیح پیشنهاد نماید، والا آن مقاله هیچ فایده ای نخواهد داشت. نوشتن مقاله ای که پیشنهاد و راه حل ارائه ننماید، بطور قطع فایده ای هم نخواهد داشت.
مقالات را با توجه به محتوی و مطالب آنها می توانیم به انواع مختلفی چون مقالات علمی ، اجتماعی ، تاریخی و ادبی و … تقسیم نمود که به بررسی بعضی از آنها می پردازیم.
در این گونه مقالات که صرفاً بر پایه استدلال و واقعیات علمی نوشته می شوند، حدس وگمان آرزو و تخیل جایی ندارد، این گونه مقالات بر پایه آزمایش ، تجربه نوشته می شوند و در آنها آنچه به عنوان شاهد مثال نقل می شود زمانی قابل قبول است که در مجامع علمی و جهانی پذیرفته شده باشد و از اصول مسلم باشد. پرواضح است که دراین نوع مقالات آرایه های ادبی وصناعات کلامی جایی ندارد بلکه تعلق و استدلال از قضایا و مطالب بیان شده ، اصلی ترین نقش را بازی می کند.
در این گونه مقالات دامنه بحث فوق العاده گسترده است و زمینه های زیادی برای مطرح کردن وجود دارد، دلیلش هم این است که در هر جامعهای هزار مشکل و مطلب، قابل بحر مطرح می باشد. فلسفه تعلیم و تربیت، بیمایر های اخلاقی چون ریا، تظاهر و دروغ، مشکلات اعتیاد و بیکاری و وضع جوانان، دانشگاهها و دانشجویان، روابط خانوادگی و .. در این گونه مقالات ، لازم است که اشاره کند وسرانجام راه حل یا راه حل هایی نیز ارائه نماید به گونه ای که عملی باشند و دست یافتنی.
موضوع این نوع مقالات - همانطور که از نامشان معلوم است- ادب است، یعنی زیبایی دوستی کلام و اقناع حس زیبایی دوستی مخاطب یا خواننده از طریق زیبایی کلام وسخن- اینگونه مقالات به دو نوع قابل تقسیم هستند. یکی اینکه درباره بزرگان ادبی یک مملکت یا زبان تحقیق و مطالعه می نمایند و شخصیت ادبی و هنری آن فرد را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند ، پس واضح است که در این نوع از مقالات تخیل و احساس چندان کاربردی ندارد. نوع دیگر اینکه یک نفر با دیدن منظره ای یا گل و گیاهی یا آسمان و ستاره ای احساسات و تخیلات خودش را بوسیله نوشتن مقاله به دیگران اعلام می نماید و به توصیف آن مناظر می پردازد.
ترجمه بهترین ابزاری است که جهت بیان فرهنگها، اندیشه ها، هنرها ، دانش ها، قصه ها و … از زبانی به زبان دیگر، از دیرباز در مملکت ایران هنر ترجمه مطرح بوده ، ایرانیان همیشه در این نهضت بزرگ علمی پیش قدم بوده اند.در ایران پیش از اسلام متونی چون کلیله ودمنه توسط برزویة دانشمند از متن سانسکریت به پهلوی ترجمه شد. همچنین با ظهور دین مقدس اسلام، ایرانیان به ترجمه آثار متعدی از زبان عربی به فارسی همت گماشتند که از همه آنها مهمتر ترجمه کتاب ارزشمند تاریخ طبری به فارسی و کتاب کلیله و دمنه پهلوی به متن عربی بوده است.
با اختراع صنعت چاپ و انتشار، تأسیس مدرسه دارالفنون در ایران، آمد و رفت اروپائیان به ایران و آشنایی ایرانیان با آن زبانها توسط معملین مدرسه دارالفنون، نیز نهضت مقدس ترجمه آثار متعدد به زبان فارسی ، شروع شد و ایرانیان بدینوسیله آثار متعددی از زبانهای اروپایی – مخصوصاً زبان فرانسه – به زبان فارسی ترجمه کردند، موجبات پویایی و درخشش آنرا فراهم کردند، اما متاسفانه بعد ها به دلیل اینکه افرادی به این مهم اقدام کردند که لیاقت وشایستگی لازم را نداشتند، مکشلات و مسائلی بروز نمود که چندان قابل انتظار نبود. همین مسئله باعث شد که برای ترجمه شرایطی قایل شوند و یک مترجم با رعایت آنها بتواند به مقامهای عالی دست بیابد و توفیق روز افزون بدست آرد.
سه شرط و اصل مهم در ترجمه وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرند:
1- تسلط کامل مترجم به هر دو زبان ، یک مترجم باید به هر دو زبان کاملاً تسلط داشته باشد تا بتواند اولاً زبان مورد ترجمه را خوب بفهمد و با اصطلاحات آن کاملاًآشنا باشد به گونه ای که به منظور و مقصودگوینده کاملاً پی ببرد، ثانیاً وقتی خواست آن مطلب را به زبان فارسی ترجمه کند بتواند کلمات و واژگانی ساده، همه کس فهم و آشنا برای همه فارسی زبانان، برگزیند و در انتقال مفاهیم دچار مشکل نشود.
2- رعایت امانت یک مترجم خوب باید ضمن رعایت امانت ماجرای علمی و انسانی خود را بکار اندازد و آنچه را که گوینده اثر مدنظر داشته به زبان خودش ترجمه کند و هیچ گونه تحریف یا تغییری در آن ایجاد نکند، هر چند که آن مطالب را نپسندد و مورد موافقت خودش نیابد؛ برای فهم مقصود و منظور گوینده هر جا که لازم دانست، توضیحی اضافی و خارج از متن بیان نماید و آنرا در حاشیه یا پاورقی ذکر نماید و از هر نوع تسامح و سهل انگاری بپرهیزد.
3- سومین شرط ترجمه خوب این است که مترجم ضمن رعایت دو شرط قبل، با زندگی نامه، آثار، افکار، اندیشه ها، پسندها وناپسندهای نویسندة متن آشنا باشد و مخصوصاً شرایط اجتماعی و محیطی زندگی او را بشناسد و علت یا عللی را که موجب گشته تا به خلق چنین اثری اقدام کند نیز مورد شناسایی قرار دهد.
لازم به ذکر است بدانیم که ترجمه انواعی دارد: 1- ترجمه آزاد. 2- ترجمه منظوم . در ترجمة آزاد، مترجم خودش را مقید نمیداند به اینکه عیناً نوشتهای را لفظ به لفظ ترجمه کند، بلکه با دخل و تصرف در بخش و فصلهای آن، هر گونه دریافت یا برداشتی را که از آن متن – بطور شخصی و فردی– یافته است به قلم می آورد. از ترجمه منظوم نیز بعضی از شاعران و ادیبان، اشعار و قطعه ها و آثاری را از شاعران ملل دیگر به شعر فارسی ترجمه می کنند.
.در ادب فارسی چهار پیامبر نویسندگی مطرح می باشند که عبارتند از جمالزاده، علی اکبر دهخدا،زین العابدین مراغه ای، و میرزا عبدالرحیم طالبوف برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به نویسندگی معاصر ایران به تالیف نگارنده
پاورپوینت شامل کلیه صفحات همراه با عکس و توضیحات کتاب
افکت و قالب های زیبا
دارای فرم پایانی برای مشخصات دانش آموز
پاورپوینت شامل کلیه صفحات همراه با عکس و توضیحات کتاب
افکت و قالب های زیبا
دارای فرم پایانی برای مشخصات دانش آموز
پاورپوینت شامل کلیه صفحات همراه با عکس و توضیحات کتاب
افکت و قالب های زیبا
دارای فرم پایانی برای مشخصات دانش آموز
پاورپوینت شامل کلیه صفحات همراه با عکس و توضیحات کتاب
افکت و قالب های زیبا
دارای فرم پایانی برای مشخصات دانش آموز