مقاله برسی فنون تدریس لغات انگلیسی در 42 صفحه ورد قابل ویرایش
معلمین باتجربه زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم خیلی خوب می دانند که لغت تا چه اندازه اهمیت دارد. آنها می دانند که محصلین باید هزاران لغت را که گویشوران ونویسندگان انگلیسی به کار می برند بیاموزند. خوشبختانه، نیاز به لغت نکته ایست که هم معلمین و هم محصلین برآن متفق القول اند. البته طی سالیان متمادی در برنامه های خاص آماده سازی معلمین زبان توجه چندانی به روشهای یاری دادن محصلین درخصوص آموختن لغت نشده است. دربعضی از کتابها به معلمین توصیه شده است که محصلین می توانند لغات را بدون کمک بیاموزند درحقیقت گاهی به معلمین گفته شده است که پیش از آموختن گرامر و سیستم صوتی زبان نباید لغات زیادی رابه محصلین یاد داد. درمقالاتی که درمجلات خاص معلمین می خوانیم بندرت از مقوله لغت صحبت به عمل می آید، درمقابل بر تلفظ و گرامر تأکید شده و برلغت یا تأکید نمی شود و یا این تأکید اندک است. خلاصه آنکه در برنامه های ویژه معلمین درسالهای اخیر مسأله لغت به بوته فراموشی سپرده شده است، و لازم است کوششی به عمل آورده و به علت آن پی ببریم.
«فصل اول»
دلیل بی توجهی به آموزش لغت درگذشته
یک دلیل عدم توجه به گنجاندن آموزش لغت در برنامه های تربیت معلم در سالهای 70-1940 این است که درسالهای قبل از آن به این امر توجه بیش از حد مبذول شده بود. درواقع بعضی ها بر این باور بودند که یادگیری زبان فقط از طریق یادگیری لغت امکان دارد. زبان آموزان اغلب اعتقاد داشتند که تنها نیاز آنها تعداد زیادی لغت است و خیال می کردند که می توانند زبان را با یادگیری این تعداد لغات انگلیسی به همراه معانی آنها درزبان خود فراگیرند. بدون شک این اعتقاد درستی نبود، زیرا علاوه برآنکه شخص باید لغات انگلیسی و معانی آنها را بداند. باید بداند که لغات درجملات انگیسی چگونه با هم عمل میکنند و این یکی از دلایل تأکید بردستور زبان دربرنامه های آماده سازی معلمین درچند دهه اخیر بوده است. درخلال این سالها درخصوص کشفیات جدید در مورد راههای یاری رساندن به محصلین برای یادگیری کلمات صحبت چندانی به میان نیامده است.
اینکه چرا در درسهای روش تدریس درباره تدریس کلمات و معانی آنها تا این حد کم سخن گفته اند دلیل دومی هم دارد. بعضی از متخصصین روش تدریس گویا براین باور بوده اند که معانی لغات را نمی توان بصورت تام و تمام تدریس نمود، بنابراین چه بهتر که از تدریس آنها صرفنظر گردد. در دهه 1950 بیشتر مردم کم کم متوجه شدند که یادگیری لغت آنقدرها هم مطلب ساده ای نیست.
یادگیری لغت صرفاً این نیست که بیاموزیم یک لغت خاص در زبانی معادل لغتی همانند آن درزبان دیگر است، بلکه باید یادگیری ما فراتر از این رود و چه بسا افرادی که خیال می کردند مشکلات این کاربقدری زیاد است که دست یازیدن به آن درکلاس عملی نیست.
مثلاً براساس یک فرهنگ لغت اسپانیایی- انگلیسی، لغت «garden» و «jardin» ظاهراً هردو معنای یکسان دارند : «جایی که گلها می رویند.» اما بعضی معانی «garden» با معانی «jardin» مطابقت نمی کنند. «garden» جایی است که امکان دارد در آن علاوه برگل، سبزی نیز بروید درحالیکه در اسپانیایی،سبزی درجایی به نام «huerta» می روید و نه در «jardin». این یکی از بیشمار نمونه های ممکن است که نشان می دهد یادگیری لغت صرفاً معادل نمودن کلمات در زبان مادری و زبان مقصد نیست. غالباً کسانیکه مسئول تربیت معلمین بودند برداشتی این چنین در اذهان بوجود می آورند که یادگیری لغت بقدری پیچیده می باشد که بهتر است بیشتر وقت کلاس را وقف تدریس ساختارهای گرامی نموده و به تدریس اندک تعدادی لغت بسنده نمایند، زیرا به هیچوجه نمی توان فهم دقیق و کامل معانی لغات را درکلاس به دانش آموزان القاء نمود. درواقع دربعضی از کتابها و مقالات مربوط به آموزش زبان، نویسندگان این شبهه را در اذهان بوجود آوردند که بهتر است لغت اصلاً تدریس نشود.
اینها دلایلی چند برای به فراموشی سپرده شدن مسأله تدریس لغت دربرنامه های تربیت معلم درنظر عموم بودآنهم درزمانی که معلمین کمکهای زیادی درزمینه های دیگر آموزش زبان دریافت میداشتند. ما بطور خلاصه این دلایل را ذکر می کنیم:
1. بسیاری از مسئولین ترتبیت معلم خیال می کردند که باید بر گرامر بیش از لغت تکیه نمود، زیرا از گذشته درکلاسهای درس زبان به مقوله تدریس لغت وقت زیادی اختصاص داده می شد.
2. متخصصین روش تدریس از این بیم داشتند که اگر محصلین قبل از یادگیری مباحث مقدماتی گرامر، لغات زیادی بیاموزند در ساختن جملات دچار اشتباه می شوند درنتیجه، این مطلب سبب شد که بهترین راه را تدریس نکردن لغات زیاد بدانند.
3. بعضی ها که کار راهنمایی معلمین را برعهده داشتنداحتمالاً توصیه می کردند که یادگیری معنای لغات تنها از طریق تجربه صورت میگیرد و نمی توان آنها را بصورت کامل در کلاس آموخت. در نتیجه توجه اندکی به فنون تدریس لغت معطوف می گردید.
هر یک از این عقاید درمورد لغت تا حدودی واقعیت دارد، حقیقت آن است که دربعضی کلاسها وقت زیادی به تدریس لغت اختصاص داده میشود. غالباً بقدری در تشریح لغات جدید صرف وقت می شود که بنظر می رسد وقتی برای فعالیتهای دیگر باقی نمی ماند. البته چنین کاری مایه تأسف است.
دانش آموزانی که گرامر را به همراه لغت نمی آموزند قادر به استفاده از زبان برای برقراری ارتباط نخواهند بود. حتی فهم مطالبی که لغات آن ها به نظر آشنا می آیند، درصورت عدم یادگیری ساختارهای گرامری، چه بسا غیرممکن باشد. مثلاً پارگراف های ارائه شده دارای لغات بسیار آسانی می باشند، با این وجود معنای جملات بدون آگاهی کافی از گرامر ممکن نخواهد بود:
درکلاسهایی که وقت اختصاص داده شده به گرامر بسیار کم است محصلین از عهده به کاربردن لغات درجملات برنمی آیند و تنها کاری که صورت می گیرد یادگیری معنای کلی لغات است. دانش آموزانی که مثلاً لغات «emphasize» و «emphasis» را یاد می گیرند به چیزی بیش از مسأله یادگیری معنای این لغات نیاز دارند. آنها باید بیاموزند که لغت «emphasis» اسم است و اینگونه به کار می رود :
«We put emphasis on it»
و باید یاد بگیرند که « emphasize» فعل است و چنین به کار برده میشود:
«We emphasize it»
و فعل واسم را بطریق زیر باید باهم مقایسه کنند:
(با توجه به بکارگیری on) «There was not much emphasis it.»
(با توجه به آنکه on دراینجا بکار نرفته است.) «Few people emphasized on it.»
بنابراین، محصلین باید گرامر را که شامل کاربردهای لغات است بخوبی بیاموزند. هیچوقت آموختن صرف کلمات و معانی آنها کافی نیست. واقعیت این است که دربعضی از کلاسها به ساختار جملات توجه اندکی مبذول شده است و ضمناً اگر دانش آموزان معانی بسیاری از لغات را بدون یاد گیری نحوه منظم کردن آنها درجمله بیاموزند مرتکب اشتباهاتی خواهند شد. وانگهی دراین اعتقاد که «تجربه» بهترین معلم لغت آموزی است حقیقتی وجود دارد. ما با تجربه نمودن موقعیتهایی که درآنها زبان بوسیله نویسندگان و گویشوران به کاربرده می شود می آموزیم که معانی بسیاری از لغات مطابق آنچه که به اصطلاح معادل آنها درزبان دیگر می باشد نیستند. از آنجا که فهم کلی یک لغت غالباً نیاز به آگاهی از تصویر ذهنی اهل زبان از لغت دارد، بعضی از معانی را نمی توان درفرهنگ لغت یافت و درصورتیکه بخواهیم معانی واقعی لغات را بدانیم لازم است درخصوص عادات، رسوم و نگرش های اهل زبان اطلاعاتی داشته باشیم.
تنوع در زبان انگلیسی
از حدود سال 1600 استعمار انگلیسی در آمریکای شمالی باعث شد یک نوع زبان آمریکایی ریشه گرفته از زبان انگلیسی خلق شود. بعضی لغت ها و تلفظ ها انگلیسی مانند Froze آنوقت به آمریکا رسید. در بعضی موارد انگلیس و آمریکایی بیشتر مانند انگلیس شکسپیری است تا انگلیس مدرن بریتانیا بعضی از اصلاحات، که British (بریتیشی) بود نامیده شد آمریکایی گراها که در واقع اصلاحات اصلی بریتانیایی هستند که در مستعمره ها حفظ شده اند آن زبان که برای مدتی در بریتانیا گم شده بود.
مثلاً (Trash به جای Rubbish و Loon به عنوان فعل به Fall , Lend به معنی پائیزی به جای Autumn) و مثال دیگر (Fram – Up به جای Re – imported ) در زبان بریتانیایی بوسیله فیلم های گانگستری هالیوودی بکار می رفت. زبان اسپانیایی هم در انگلیس آمریکایی اثر گذاشت، (و در نتیجه انگلیسی برتیشن) با لغاتی مانند Cangon و Ranch و Vigilante مثالهایی از کلمات اسپانیایی هستند که بوسیله ساکنان آمریکایی غربی وارد انگلیس شده. کلمات فرانسوی (از لوئیزانا) و کلمات افریقایی غربی (بوسیله تجارت برد) همچنین تحت تأثیر قرار دارد انگلیسی آمریکایی را و همچنین تا حدودی انگلیسی بریتانیایی را.
امروزه، انگلیس آمریکایی به طرز خاص ویژه ای نفوذ کنده است و به علت تسلط آمریکایی بر سینما، تلویزیون، موسیقی مشهور، تجارت و تکنولوژی (شامل اینترنت) تنوع زیاد دیگر در اطراف جهان وجود دارد به عنوان مثال: انگلیس استرالیایی، انگلیس زلاند نو، انگلیس کانادا انگلیس آفریقایی جنوبی، انگلیس و هند و انگلیس کری بین می باشد.
برسی بینایی سنجی تعیین تغییرات حساسیت کانتراست با افزایش سن دارای 63 صفحه وبا فرمت ورد
پیشگفتار :
ازآنجائیکه طیف وسیع تست های موجود برای ارزیابی سیستم بینایی نشان دهنده عملکرد کامل سیستم بینایی نیست اگرچه تستهایی مثل حدت بینایی ، دید رنگ و …. اطلاعات زیادی به ما می دهد ، با این حال توصیه می شود که تست های حساسیت کانتراست نیز به عنوان یکی از تستهای روتین در معاینات کلینیکی به اجرا درآید . به طوری که مشخص شده تستهای حساسیت کانتراست در بیماران دچار بیماری MS ، کاتاراکت و گلوکوم بیشتر از تستهای حدت بینایی در تشخیص و بررسی عملکرد بینایی موثر است .
همچنین در افراد نرمال بدون مشکلات پاتولوژیک که از کاهش و عملکرد سیستم بینایی شکایت دارند نیز ، با انجام تستهای حساسیت کانتراست می توان اظهار نظر دقیق تری نسبت به وضعیت بینایی آنها داشت ؛ لذا درصدد برآمدیم مجموعه ای از اطلاعات راجع به این تست را جمع آوری کنیم .
2-1. کلیات :
1-2-1. حساسیت کانتراست چیست ؟
حساسیت کانتراست توانایی دیدن جزئیات در مراتب کم کانتراست را اندازه گیری می کند . اطلاعات بینایی به خصوص در مراتب کم کانتراست بسیار حائز اهمیت است :
1-2-2. حساسیت کانتراست
معکوس آستانه کانتراست است عدد 1 تقسیم بر کمترین کانتراستی که اشکال یا خطوط قابل تشخیص باشند .
اگر شخصی بتواند جزئیات را در کانتراست های پایین ببیند حساسیت کانتراست این فرد بالاست و بر عکس . بسته به ساختار محرکی که در اندازه گیری استفاده می شود – درجات مختلف اندازه و نشانه ها – حساسیت کانتراست فرد ارزش گذاری متفاوت را کسب می کند .
1-2-3. کانتراست چیست ؟
کانتراست با تفاوت در روشنایی میزان نور منعکس شده از دو سطح منطبق بر هم به وجود می آید .
هنگامیکه سطح تیره تر سیاه باشد و هیچ نوری را منعکس نکند کسر مساوی یک می باشد . معمولا کسر کانتراست در عدد 100 ضرب شده و با درصد بیان می شود . بنابراین حداکثر کانتراست 100 درصد است .
علامتهای چارتهای حدت بینایی نزدیک حداکثر میزان کانتراست هستند . اگر کمترین کانتراست دیده شده 5 درصد باشد حساسیت کانتراست 20=5/100 اگر پایین ترین کانتراست دیده شده توسط فرد 6/0 درصد باشد حساسیت کانتراست 170=6/0/100 است
هیچ توافق بین المللی در مورد تعریف میزان کانتراست چارتهای حدت بینایی وجود ندارد . بنابراین تولیدات مختلف این چارتها کانتراست های متفاوتی را دارد .
1-2-4. چه میزان روشنایی باید مورد استفاده قرار گیرد ؟
یک توافق بین المللی میزان روشنایی تستهای حساسیت کانتراست وجود ندارد اما توافقی برای تستهای حدت بینایی موجود است که طبق آن میزان روشنایی برابر یا بالاتر از 85 کندل بر متر مربع می باشد .
در ایالات متحده آمریکا و تعدادی از کشورهای دیگر اندازه گیری حدت بینایی به منظور اهداف تحقیقاتی به وسیله روشنایی خلفی ETDRS جعبه نوری با میزان روشنایی قابل تنظیم برای 220 تا کمتر از 1cd/m2 بوسیله لایه های فیلتر انجام می شود . در جعبه نوری کوچک حداکثر میزان روشنایی 125cd/m2 است .
1-2-5. اندازه گیری حدت بینایی
اندازه گیری حساسیت کانتراست مشابه شنوایی سنجی است . یک Audiogram ضعیف ترین تن صدای فرد در فرکانس های مختلف می تواند بشنود را ترسیم می کند . منحنی حساسیت کانتراست یا Visuogram نیز کمترین کانتراستی است که توسط شخص قابل مشاهده است را نشان می دهد . اگر محرک ، موج های سینوسی باشد منحنی رسم شده مشابه یک منحنی Audiogram است و اگر محرک حروف چاپی اپتوتایپ باشد ( حروف – اعداد یا نشانه ) نیاز به شناخت و تشخیص این علامات است و تست مشابه یک Audiomedry است .
متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)