مبانی نظری و پیشینه پژوهش شیوه فرزندپروری و تعاریف آن
در 47 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
شیوه فرزندپروری و تعاریف آن
اصطلاح فرزندپروری از ریشه پریو (pario) به معنی "زندگی بخش" گرفته شده است. منظور از شیوههای فرزند پروری، روش هایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود به کار میگیرند و بیانگرنگرشهایی است که آنها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل قواعدیاست که برای فرزندان خویش وضع میکنند. ولی باید پذیرفت که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروه های اقتصادی تغییر میکند( اسعدی، و همکاران،۱۳۸۵,ص 67).
بامریند(1991)،فرزندپروری، شیوه تربیتی اعمال شده از سوی والدین است، که شامل مجموعه رفتارهای متعدد و گوناگون طبیعی و بهنجار می باشد که والدین به منظور کنترل کردن و اجتماعی نمودن کودک از آن استفاده می کنند، دو نکته مهم در این تعریف وجود دارد، اول این که شیوه تربیتی به معنی توصیف وتبیین رفتارهای متعدد و گوناگون، اما بهنجار وطبیعی والدین است، به عبارت دیگر رفتارهای نامناسب و نادرست والدین که می توان نمونههای آن را در خانوادههای آشفته و پریشان یا بیمار یافت، شامل نمی گردد. دوم این که، شیوه ی تربیتی بهنجار و طبیعی حول محور مسأله کنترل متمرکز است. واضح است که والدین در زمینه کنترل اجتماعی ساختن کودک و گسترۀ عملکرد خود با یکدیگر تفاوت دارند. اما با وجود همه تفاوتها نقش اصلی همه والدین، تأثیرگذاری و آموزش و کنترل کودک است (غنی آبادی ،1380,ص12).
مک کوبی و مارتین (1983)، شیوه فرزندپروری را دارای دو مؤلفه مهم دانستند: 1- پاسخ دهی والدین 2- توقع والدین
پاسخ دهی والدین: به موضوعی اشاره می کند که والدین تا چه اندازه خود را با رفتارهای کودکان خود وفق می دهند و به ارضای نیازها و تقاضا وجود را در کودک پرورش می دهند، چنین فرایندی از طریق شناخت والدین از کودک و خصوصیات وی انجام می پذیرد(بامریند، 1991).
توقع والدین: اشاره می کند به درجه ای که والدین انتظارات و درخواستهای از فرزندان خود دارند ، و به رفتار مسئولانه اشاره می کند. این والدین معیارهای زیادی برای فرزندان تعیین می کنند و انتظار دارند فرزندان به آن ها دست یابند(استانبرگ، 1993,ص75).
هلر[1] و میلر[2](1999)، فرزندپروری خوب کاری دشوار، اما رضایت بخش است. والدین همیشه مقتدر، سهلگیر و استبدادی نیستند. اما والدین تمایل دارند، بیشتر از یک شیوه استفاده کنند(برجعلی 1378,ص17). الگوی تعامل با تک تک فرزندان و جوی که به وسیله شیوههای فرزندپروری در خانه ایجاد میشود، میتواند ویژگیهای ذاتی کودکان را تضعیف یا تقویت کند. همچنین، آن چه که والدین به وسیله الگوههای خود در مورد ارزش های اخلاقی و مذهبی به فرزندان آموزش می دهند، کمک میکند تا آنها حتی در برابر تمایلات زیستی یا تأثیرات همسالان انتخاب عاقلانه داشته باشند.در نهایت، والدین می توانند با فراهم آوردن فرصتهایی که محاسن فردی کودکان را تقویت می کند در شخصیت کودک تفاوت ایجاد کند. شیوه فرزندپروری، روشهای که والدین در برخورد با فرزندان خود اعمال می کنند و در شکل گیری رشد و تکامل کودک در دوران کودکی و خصایص بعدی شخصیت و رفتار تأثیر فراوان و عمیقی دارد. مثلاً طرد کودک با فقدان ارتباط معنادار بین کودک و مادر سبب پیدایش و اختلال شخصیت می شود( شعاری نژاد، 1376,ص89).
2-2-4-1. تاریخچه شیوه های فرزندپروری
در مورد شیوه فرزندپروری و تاریخچه آن باید گفت که در هر دوره با توجه به نگرشهای اجتماعی رایج نسبت به کودکان، شیوه تربیت و پرورش گزینش در مورد کودکان اعمال شده است. مثلا در سه دهه نخست قرن گذشته روشهای خشک وخشن بودند ودر آن زمان، به والدین توصیه می شد با بغل کردن کودک به هنگام گریه کردن او را لوس نکنند، طبق برنامه ثابتی به او غذا بدهند و آداب توالت رفتن را در همان سال اول زندگی به او آموزش بدهند، جای تردید است که پدران و مادران زیادی این شیوه خشک را به کار بسته باشند. اما در هر حال توصیه متخصصان آن زمان چنین بوده است(رضایی،1375). شیوههای قدیمی فرزندپروری، روشهای کنترل و تنبیه بدنی را برای جلوگیری از لوس کردن بچهها تجویز میکردند، اما در نظریههای جدید تعلیم و تربیت تأکید بیشتر بر جنبههای روان شناختی ملایم همراه با استدلال و نصیحت است(کریمی، 1374). ...
...
[1]-Haller.H,K
[2]-Miller.M,L
...
2-2-4-4. ابعاد شیوه های فرزندپروری[1]
برنت[2](1997)، ابعاد شیوه های فرزندپروری را به شرح ذیل طبقه بندی نموده است:
- بُعد گرم بودن:والدین که نسبت به کودکان خود با محبت و پذیرنده اند.
- بُعد پاسخگو بودن: والدین پاسخگوی نیازهای کودکان هستند.
- بُعد تحسین: والدین رفتار خوب در کودکان را تحسین می کنند.
- جلوه ای از عواطف مثبت: والدین غالباً عشق و محبت خود را هم به شکل فیزیکی و هم کلامی ابرازمی دارند.
- بُعد کنترل: والدین در تلاش هستند تا با کنترل بر کودکان آن ها را از آسیب مصون دارند.
- بُعدآمیزش: مقدار تلاش و زمانی که والدین در رشد و پرورش کودک صرف می کنند.
بیشتر محققان ویژگی های کلی را برای تعاملات بین والد-کودک برحسب ابعاد والدینی تعریف کرده اند. والدین در این که چگونه رفتار می کنند یا ابعاد والدینی خاصی را کجا به کار می برند، وابسته به رفتار متفاوت فرزندانشان هستند(برنت، 1992). شیوههای والدین، غالبا برحسب تعامل دو بُعد رفتاری بررسیمی شود.
بُعد اول: به بررسی رابطه عاطفی «گرم بودن[3]» با کودکان می پردازد و حدود آن از رفتاری پاسخ دهنده[4]، پذیرا و کودک محور آغاز می شود و به رفتاری بی توجه و طردکننده که مرکز آن بر نیازها و امیال والدین گذاشته شده است، ختم میشود.
بُعد دوم: «کنترل[5]» والدین بر کودک را بررسی می کند و از رفتاری محدودکننده و بازخواستکننده تا روشی آسانگیر و بی ادعا، متغیر است و در آن برای رفتار کودک، محدودیتهای مختصری منظور شده است (هترینگتون [6]و پارک[7]،1993).
2-2-4-4-1. بُعد «گرم» بودن والدین
بلسکی[8](1981)، بیان می کند که گرم بودن مؤثرترین بعد والدینی در دوران نوزادی است؛ آن نه تنها کنش روانشناختی سالم را در طول دوره ی رشد پرورش می دهد، بلکه شالوده ی اساسی تجربیات آینده در آن قرار می گیرد (سانتروک[9] و یوسن[10]، 1992 ,ص67).
شیفر[11](1959)، والدین گرم، کسانی هستند که اغلب با نوزادان شان سخن می گویند و کوشش می کنند، کنجکاوی آنها را برانگیزاند و به آنها کمک می کنند تا راه حل مثبتی را برای ایجاد دلبستگی عاطفی امن بوجود آورند(شافر،1996). والدین گرم، والدین پاسخگو و تحسین کننده هستند، آن ها نسبت به نیازهای فرزندانشان، حساس هستند حامی صمیمی تلاش ها و کوششهایشان هستند و به طور گستردهای به تفکرات، احساسات و اعمال فرزندانشان علاقه مندند(کیمیل[12] و واینر[13]،1985,ص99). ...
...
[1]-Dimensions of parenting
[2]-Bernt.B,A
[3] -Warmth
[4] -Responsiveness
[5] -Control
[6]-Hatrighton.H,K
[7]-Paark.P,H
[8] -Belsky.B,L
[9]-Santrock.S,K
[10] - Yussen.Y,K
[11]-Shiafer,S,I
[12]-Weiner.W,S
[13]-kimmel.K,S
...
مبانی نظری شیوه های فرزندپروری
در 16 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتهایی از متن مبانی نظری
تعاریف شیوه های فرزندپروری
منظور از شیوه های فرزندپروری والدین، نحوه ارتباط و طرز برخورد والدین نسبت به فرزندان، احساسات و علاقه آنها به یکدیگر و چگونگی دخالت یا عدم دخالت آنها در کارهای مهم و همکاری آنها است (شریعتمداری، 1376).
رابطه بین کودکان و والدین وسایر اعضای خانوده را میتوان به عنوان نظام یا شبکهای از روابط دانست که در کنش متقابل با یکدیگراند (برون فن برنر[1]، 1979؛ به نقل از برک، ترجمه محمدی، 1383).
روابط والدین و فرزندان یا به عبارت دیگر شیوه های فرزندپروری در بین گروه های اجتماعی ابعاد مختلفی دارد و فقط شامل تغییرات یک نواخت نمیشوند. به طوری که ممکن است والدین هم فرزندان خود را دوست بدارند و هم آنها را طرد نمایند. یا اینکه در عین دوست داشتن آنان، در انضباط سختگیری کنند. پاسخ فرزند نیز صرفأ به یک جنبه از رفتار والدین یا شخصیت آنها ارتباط پیدا نمی کند بلکه ماحصل ترکیب عوامل مختلف میباشد. هر چند پیش بینی ویژگی های بعدی بر مبنای روشهای خاص فرزندپروی بسیار دشوار است (افروز، 1371).
لاپلانتین[2] (2000) در پژوهشی دریافت که وجود شیوه های فرزندپروری سالم روانی و فرهنگی فرزندان در گرو یک نکته اساسی است؛ یعنی خانودههایی که فرزندان آنان در سلامت روان کامل به سر می برند، یک نکته مشترک در شیوه های تربیتی خود اعمال میکنند و آن عبارت است از «حضور والدین در جمع خانواده و داشتن رابطه آموزشی و نیز وجود ارتباط کلامی مؤثر با فرزندان» (لاپلانتین، 2000).
رابطهی والدین اعم از آموزشی یا غیر آموزشی با فرزندان، رابطه یکسان و بر طبق یک الگو و یک مدل خاص نیست. براساس تحقیقی در فرانسه، این مدل در ارتباط با طبقه اجتماعی خانواده میباشند (ژیفو، لوواسور[3]، 1995).
بدون تردید میتوان گفت یک مدل فرزندپروری در همه خانوادهها وجود ندارد، بلکه به تعداد خانوده ها روشهای فرزندپروری وجود دارد (کاستلان[4]، 1998).
2-1-2 تاریخچه فرزندپروری
بین کشورها و گروه های مختلف اجتماعی به تفاوتهای چشم گیری در زمینه شیوه های فرزندپروری برمی خوریم. در آمریکا حتی در میان خانواده های طبقه متوسط هر از چندگاهی نوساناتی در نگرش افراد نسبت به مسائلی نظیر آموزش آداب توالت رفتن، برنامه زمانی، تغذیه طفل، تغذیه با شیر مادر مقابل استفاده از شیشه پستانک و سهلگیری در مقابل سختگیری دیده میشود. در سه دهه اول قرن حاضر میلادی، روشهای فرزندپروری تا حدود زیادی خشن و خشک بوده اند. در آن زمان به والدین توصیه میشد با بغل کردن کودک به هنگام گریه کردن او را لوس نکند، طبق برنامه ثابتی به او غذا بدهند، (اعم از اینکه گرسنه باشند یا نباشند) و آداب توالت رفتن را در همان سال اول زندگی به او آموزش دهند. این روش کاملأ خشک تا حدود زیادی زیر نفوذ مکتب رفتارگرایی بود. ...
...
[1] - Bronfenbrener
[2] - Laplantine
[3] - Giffo&Levasseur
[4] - Castellan
...
2-4-2 فرزند پروری
بامریند (1998، به نقل از محمدی، 1389)، معتقد است خانوادههایی با گفت و شنود بالا تمایل دارند که فرزندانشان را با مهارت های اجتماعی، قدرت حل مسئله و توانایی رهبری بالا تربیت کنند، که انتظار میرود فرزندان این خانواده تاب آوری بالاتری را از خود نشان دهند. این در حالی است که خانواده با جهتگیری همنوایی بالا از تعارض اجتناب میکنند و علاقه کمتری به افشای احساسات و جست و جوی حمایت اجتماعی در فرایندهای چالش انگیز دارند.
کتنایین و همکاران[1] (1997) در تحقیقی که در مورد خلق و خوی کودکان و نگرشهای فرزند پروری مادران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که شیوههای انضباطی سختگیرانه مادران هیجانهای منفی و اجتماعی بودن پایین کودکان را توسعه میدهد.
دکتر منادی (1384) پژوهشی را تحت عنوان «تأثیر شیوههای فرزندپروری والدین بر شخصیت اجتماعی و فرهنگی جوانان» انجام دادند. وی با کمک روش کیفی از نوع مردم نگاری و مصاحبه با تعدادی از والدین و جوانان، تلاش کردند تا با شیوههای فرزندپروری والدین و تأثیر آنها بر چگونگی شخصیت روانی، اجتماعی و فرهنگی جوانان پرداخته شود. نتایج این پژوهش حاکی از آن بود که شیوههای دموکراتیک و آزادی والدین در تولید فرزندانی با ویژگی شخصیتی «بازیگر» بسیار مؤثر است؛ در حالی که شیوه مستبدانه برخی از والدین، فرزندانی «مجری» به بار میآورد.
صادقی، عابدی و فاتحی زاده (1388) مهارتهای فرزندپروری و درمان شناختی- رفتاری را مورد مطالعه قرار دادند. با توجه مطالعات آنها در پایان بیان شد که از آنجا که والدین بیشترین وقت خود را با فرزندان خود میگذرانند، روابط آنها با فرزندان و شیوههای تربیتی آنها میتواند نقش مهمی در شکل و رشد و تکامل رفتاری فرزندان داشته باشند و فقدان ارتباط صحیح بین والد- کودک در پیدایش اختلالات رفتاری کودکان نقش مهمی دارد و با توجه به مطالعات صورت گرفته، آموزش مهارتهای فرزندپروری به شیوه شناختی رفتاری تأثیر بسزایی را در کاهش مشکلات رفتاری و افزایش رفتارهای جامعه پسند و سازگاری فرزندان دارد. در نهایت آنها پیشنهاد دادند که مهارت-های فرزند پروری با استفاده از الگوی شناختی رفتاری را به مشاوران خانواده و والدین جهت انجام مداخلههای مرتبط با مسائل فرزندان آموزش دهند. ...
...
[1]
...
پایان نامه شیوه های فرزندپروری و افسردگی والدین کودکان مبتلا به ناخن جویدن و عادی
هدف از پژوهش حاضر مقایسه شیوههای فرزندپروری و افسردگی والدین کودکان مبتلا به ناخن جویدن و عادی میباشد. روش پژوهش، پس رویدادی از نوع علی- مقایسهای میباشد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه والدین کودکان مبتلا به ناخنجویدن در شهر اردبیل تشکیل میدهند. آزمودنیهای پژوهش شامل والدین 60 کودک (30 کودک دارای اختلال ناخنجویدن و 30 کودک عادی) میباشند که بهصورت روش نمونهگیری دردسترس از جامعه مورد مطالعه، انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه افسردگی بک و پرسشنامه فرزندپروری بامریند استفاده شده است. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS و به روش تحلیل واریانس چند متغیری (مانوا) تجزیه و تحلیل شد. نتایج آزمون نشان داد شیوههای فرزندپروری و افسردگی در والدین کودکان مبتلا به ناخن جویدن و کودکان عادی متفاوت میباشد. بدین معنی که والدین کودکان دارای اختلال ناخنجویدن بیشتر از شیوه فرزندپروری سهلگیرانه و مستبدانه استفاده میکنند و همچنین سطح افسردگی بیشتری نسبت به والدین کودکان عادی دارند. به عبارتی میتوان نتیجه گرفت شیوه فرزندپروری سهلگیرانه و مستبدانه و افسردگی والدین میتواند باعث ایجاد ناخنجویدن در کودکان شود.
کلمات کلیدی: ناخنجویدن، شیوههای فرزند پروری، افسردگی
یکی از مشکلات فراوان دوره کودکی و نوجوانی، ناخن جویدن میباشد که درصدی از افراد را مبتلا ساخته و قدرت سازگاری را از آنان سلب نموده است. ناخن جویدن[1] رفتار تکراری متمرکز بر بدن[2] است که می تواند سلامت جسمی و روحی را تحت تاثیر قرار دهد. درواقع ناخن جویدن نوعی اختلال رفتاری است که در کودکان و گروهی از بزرگسالان مشاهده می شود. (نوراسون و وود[3]، 2014)
نتایج پژوهشها نشان میدهد هرچند در ابتدا کودک با ناخن جویدن به دنبال کسب آرامش است و انجام این کار باعث کاهش اضطراب در او می شود، ولی بعدها باعث ایجاد و تشدید اضطراب، افسردگی (غنیزاده، 2011)، کاهش اعتمادبه نفس (طالبیان شریف، 1385)، گوشه گیری و کاهش عملکرد ذهنی، اجتماعی و در سنین بالاتر (خزاعی، 1389)، و باعث عوارض جسمی شامل خونریزی، عفونت مکرر دور انگشتان و در موارد شدید تغییر شکل ناخن ها و انگشتان می شود، و از سوی دیگر با توجه به نرخ شیوه بالای این اختلال که نزدیک به 20 درصد در پسران سن مدرسه و 24 درصد در دختران سن مدرسه در ایران گزارش شده است (غنیزاده و شکوهی، 2011).
روانشناسان عوامل زیادی را در ناخنجویدن کودکان دخیل دانستهاند. نتایج چند مطالعه در مورد ارتباط اختلالات روانی در پدر و مادر و ناخنجویدن در کودکان صحه گذاشته است. مطالعهای که والدین کودکان مبتلا به ناخنجویدن را بررسی کرد، گزارش نمود که 56.8٪ از مادران و 45.9٪ از پدران از یک اختلال روانی رنج میبرند، که اغلب آنها از اختلال افسردگی اساسی رنج میبردند (غنیزاده، 2008). شریعتی رودسری (1383) در پژوهش خود ، یکی از علل ناخن جویدن کودکان را الگوی ارتباطی نادرست والدین و سبک فرزندپروری مستبدانه والدین معرفی میکند. خزاعی (1389) در پژوهش خود سبکهای فرزندپروری و مشکلات روانی والدین، را عوامل موثر در مشکلات رفتاری کودکان معرفی می کنند.
از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه شیوه های فرزندپروری و افسردگی والدین کودکان مبتلا به ناخن جویدن و عادی میباشد.
[1] onychophagia
[2] BFRB
[3] Snorrason and Woods
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده 9
فصل اول: کلیات پژوهش... 10
1-1- مقدمه. 11
1-2- بیان مسئله. 12
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش... 13
1-3- اهداف پژوهش... 15
1-4- فرضیهها 16
1-5- تعریفهای مفهومی و عملیاتی متغیرها 16
فصل دوم: ادبیات نظری و پیشینه پژوهش... 18
2-1- اختلال ناخن جویدن در کودکان. 19
2-1-1- ناخن جویدن چیست؟. 19
2-1-2- طبقه بندی.. 20
2-1-3- عوامل اپیدمیولوژیک... 21
2-1-4- سببشناسی ناخن جویدن. 21
2-1-5- عوامل.. 23
2-1-6- اثرات ناخن جویدن. 24
2-1-7- سن شیوع. 26
2-1-8- نظریه های مربوط به اختلال ناخن جویدن. 27
2-1-9- ملاکهای تشخیص اختلال ناخن جویدن. 28
2-1-10- ویژگی های کودکانی که دارای انواع اختلال هستند. 29
2-1-11- واکنش والدین در برابر اختلال ناخن جویدن. 30
2-1-12- پیشگیری و درمان. 31
2-1-13- اختلالات روانی والدین کودکان مبتلا به جویدن ناخن.. 32
2-2- فرزند پروری.. 32
2-2-1- تاریخچه شیوه های فرزند پروری.. 34
2-2-2- نظریه های شیوه های فرزندپروری.. 35
2-2-2-1- نظریه اریکسون. 35
2-2-2-2- نظریه آدلر. 37
2-2-3- پیامدهای شیوه های فرزندپروری.. 37
2-2-5- شیوه های فرزند پروری.. 40
2-2-5-1- روش فرزند پروری استبدادی.. 40
2-2-5-2- روش فرزند پروری مقتدرانه (دموکرتیک) 41
2-2-5-3- روش فرزند پروری سهل گیر. 43
2-2-5-4- روش فرزندپروری بیاعتنا یا بیمسئولیت... 44
2-3- اختلالات افسردگی.. 45
2-3-1- افسردگی.. 45
2-3-2- اختلال افسردگی عمده 49
2-3-2-1- معیارهای DSM-5 برای اپیزود افسردگی عمده 49
2-3-2-2- معیارهای DSM-5 برای اختلال افسردگی عمده 51
2-3-4- اختلال افسردگی دایم (دیستیمیا) 52
2-3-5- رویکرد درمانگری شناختی رفتاری به افسردگی.. 54
2-3-6- افسردگی والدین و تاثیر آن بر فرزندان. 55
2-4- پیشینه پژوهش... 56
فصل سوم: روششناسی پژوهش... 61
3-1- مقدمه. 62
3-2- روش پژوهش... 62
3-2- جامعه آماری.. 62
3-3- حجم نمونه و روش نمونهگیری.. 62
3-4- ابزار گردآوری اطلاعات... 62
3-5- روش گرد آوری اطلاعات... 65
3-6- روش تجزیه وتحلیل اطلاعات... 65
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها 66
4-1- مقدمه. 67
4-2- یافتههای جمعیت شناختی.. 67
4-3- یافتههای توصیفی.. 69
4-4- یافتههای استنباطی.. 69
فصل پنجم: نتیجه و پیشنهادها 73
5-1- مقدمه. 74
5-2-بحث و نتیجهگیری.. 74
5-3-جمعبندی.. 74
5-4- محدودیت های پژوهش... 76
5-5- پیشنهادات پژوهشی.. 77
5-6- پیشنهادهای کاربردی.. 78
منابع. 79
پیوستها 83
پروپوزال سبکهای فرزندپروری و حساسیت به نفرت بین افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری
عنوان به زبان انگلیسی/(آلمانی، فرانسه، عربی):
Comparesion parenting styles, interpersonal ressurenconsd disgust sensitivity between people with OCD & normal
ب – تعداد واحد پایاننامه: 6 واحد
ج- بیان مسأله اساسی تحقیق به طور کلی (شامل تشریح مسأله و معرفی آن، بیان جنبههای مجهول و مبهم، بیان متغیرهای مربوطه و منظور از تحقیق به صورت مستند) :
بیان مساله:
اختلال وسواس فکری ـ عملی (OCD)[1] نشانگان عصبی ـ روانپزشکی پیچیدهای است که مشخصه اصلی آن، افکار ناخواسته، تکراری و مزاحم (افکار وسواسی) و نیز رفتارهای تکراری و آزاددهنده آیینمند (اعمال وسواسی) است که به منظور اجتناب از اضطراب یا خنثی کردن افکار وسواسی انجام میشود(سادوک، سادوک[2]،2010؛ ترجمه رضاعی و همکاران، 1390).بعبارتی دیگر اختلال وسواس فکری- عملی اختلال روانشناختی نامتجانس است که به بازگشت تکانه ها، افکار فراهم، تصاویری که اضطراب و استرس در رفتارهای تکراری را فرا می خواند. رفتارهای تکراری در اختلال OCD به منظور کاهش استرس انجام می گیرد(کالاماری و کی روش[3]، 2011).عمل وسواسی میتواند یک آیین ذهنی جهت کاهش اضطراب باشد و تفاوت در رفتاری یا فکری بودن نیست، بلکه در اضطراب آفرین یا کاهنده اضطراب بودن است (سادوک، سادوک،2010؛ ترجمه رضاعی و همکاران، 1390). در طی سالهای اخیر این توجه را میتوان به افزایش شیوع این اختلال طی سه دهه گذشته نسبت داد. تحقیقات بسیاری نشان دادهاند که همپوشی قابل ملاحظهای بین اختلال وسواس فکری ـ عملی و دیگر اختلالات روانی وجود دارد (راسموزن و آیزن[4]، 1992). عوامل متعددی در سببشناسی این اختلال مطرح شدهاند از جمله عوامل زیستی، محیطی، شخصیتی، اجتماعی، شیوههای ارتباط والدین و ... (سادوک، سادوک،2010؛ ترجمه رضاعی و همکاران، 1390).در این میان یکی از عواملی که مرتبط با اختلال وسواسی ـ فکری ـ عملی که تحقیقات چندی را نیز متوجه خود ساخته است، سبکهای فرزندپروری[5] (ویل کاس و همکاران[6]، 2008؛ بلک و همکاران[7]، 2003).بامریند[8] (1971) در زمینه شیوههای فرزندپروری تحقیقهای گستردهای انجام داده و براساس تحقیقاتش، سه شیوه فرزندپروری مقتدرانه، مستبدانه و سهلگیرانه را تشخیص داده است که براساس ابعاد گرمی و کنترل با هم در تفاوت هستند. در پژوهشی خانجانی و همکاران (1391) تحت عنوان نقش شیوههای فرزندپروری در پیشبینی افکار اضطرابی و علایم وسواس فکری عملی، نشان دادند که شیوههای فرزندپروری بر علایم اضطرابی و وسواس فکری عملی فرزندان تأثیر دارد. بطوری که والدین دارای شیوههای فرزندپروری مقتدرانه، فرزندانی با افکار اضطرابی و علایم وسواس فکری و عملی پایینی داشتند. همچنین ویل کاس و همکاران (2008) در پژوهشی ارتباط بین فرزندپاروری و اختلال وسواس فکری ـ عملی را در فرزندان خانوادههای در معرض خطر بررسی کردند. نتایج نشان داد که، مراقبت والدین در ابتلا به وسواس فرزندان، به عنوان یک عامل محافظت کننده محسوب نمیشود و محافظت بیش از حد مادران با اختلال وسواس فکری و عملی فرزندان مرتبط است. متغیر دیگری که با اختلال وسواس فکری عملی ارتباط تنگاتنگی دارد، اطمینان جویی بین فردی و حساسیت به نفرت است. اطمینان جویی بین فردی در روابط مستقیم و چهره به چهره بین اشخاص یافت می شود.
[1]- Obsessive Compulsive Disorder (OCD)
[2]- Sadok, Sadok
[3] - Calamari & Kyrios,
[4]- Rasmussen & Eisen
[5]- Parenting style
[6]- Wilcox & et Al
[7]- Black, Gaffney, Schlosser & Gobel
[8]- Baumrind