فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلالات رفتاری کودکان
در 38 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع اختلالات رفتاری کودکان
تعریف اختلالات رفتاری کودکان با توجه به مفهوم بهنجاری
تشخیص رفتار بهنجار از نابهنجار اغلب مشکل است. هرچند برای تعریف رفتار بهنجار چندین مدل ارائه شده است اما هیچ یک از تعاریف ارائه شده آنقدر جامع نیست که همه موارد نابهنجار یا اختلالات روانی یا رفتاری را در بر گیرد. بنابراین در این مورد اتفاق نظر کلی وجود ندارد (اتکینسون و همکاران، 2006).
در آسیبشناسی روانی کودکان و نوجوانان نیز بحث از بهنجار و نابهنجار و تعیین مرز مشخص بین این دو کار آسانی نیست. قرار گرفتن کودک در فرایند رشد، رسش و تغییرات قابل مشاهده در رفتارهای عاطفی، شناختی و هیجانی این مشکل را دو چندان میکند و ناتوانی کودک در قضاوت بین درست و نادرست و عدم کنترل برخی رفتارهای خود، تصمیمگیری در مورد رفتارهای او را دشوار میسازد. در اکثر موارد تفاوت بین رفتار بهنجار و نابهنجار در کودکان بوضوحی که در مورد بزرگسالان تعیین میشود قابل تعیین نیست. تمام کودکان گاهگاهی رفتار غیر انطباقی مانند شب ادراری یا حملات قشقرق نشان میدهند. چنین رفتاری ممکن است نتیجه استرس خاص بوده و پاسخی بهنجار در مرحله خاصی از رشد باشد. پیت[1] (1998) کودک با اختلال رفتاری را کودکی میداند که رفتارهایش به اندازهای نا مناسب است که شرکت او در کلاس باعث از هم گسیختن حواس یا آشفتگی ذهنی سایر همسالان باشد و نیز فشاری بیش از حد به معلم وارد کند. بر طبق نظر هرینگ (1993) کودکی که به علت جسمی یا تاثیرات محیطی به طور مزمن دارای یکی از ویژگیهای زیر باشد، کودکی با اختلال رفتاری است:
1- ناتوانی در یادگیری متناسب با بهره هوشی، توانایی حسی- حرکتی و رشد فیزیکی
2- ناتوانی در پاسخگویی به شرایط زندگی روزمره
3- ناتوانی در ایجاد و حفظ روابط اجتماعی مناسب
4- رفتارهای افراطی (فعالیت بیش از اندازه، بیشفعالی و یا رفتارهای افسردهگونه و گوشهگیرانه).
کرک (2001) رفتاری را انحرافی و واجد اختلال تلقی میکند که ضمن نامتناسب بودن با سن فرد، شدید، مزمن یا مداوم بوده و گستره آن شامل رفتارهای بیشفعالی و پرخاشگرانه تا رفتارهای گوشهگیرانه است. ویژگی این رفتارها این است که اولا تاثیر منفی بر فرایند رشد و انطباق مناسب با محیط کودک دارد ثانیا مزاحمت برای زندگی دیگران را بوجود میآورد(سیف نراقی و همکاران،1384).
ملاکهای اختلال رفتاری
با توجه به تعاریف فوقالذکر، اختلال رفتاری نیز نوعی رفتار نابهنجار میباشد که در اینجا
ملاکهای آن مورد بررسی قرار میگیرد. بر اساس نظریات مختلف، برای تفکیک رفتار بهنجار از اختلال رفتاری چندین ملاک وجود دارد که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
1- تناسب با سن
کودکان در سنین گوناگون به گونههای متفاوت رفتار میکنند. بنابراین کسانی که با کودکان کار میکنند باید با دامنه رفتار در سنین مختلف آشنا باشند تا بتوانند رفتار بهنجار را از نابهنجار تفکیک کنند. به عبارت دیگر از جایی که کودکان به سرعت و غیرمنتظره تغییر میکنند، نمیتوان کارکرد آنان را بدون در نظر گرفتن هنچارهای سنی . رشدی ارزیابی کرد(نلسون و همکاران،2003).
2- تداوم
هنگام بررسی درباره اختلالات رفتاری کودکان همواره باید دقت کرد که رفتار دشوار از چه زمانی شروع شده، چه نوسانی داشته و به چه صورت ادامه داشته است. با توجه به اینکه بعضی از رفتارهای دشوار کودکان در مراحل خاصی از رشد بروز میکند، از اینرو زمانی میتوان آنها را اختلال نامید که بعد از این دوره رشد نیز ادامه داشته باشد. برای مثال مکیدن انگشت در دوره شیرخوارگی یک عمل طبیعی محسوب میشود، ولی اگر این عمل در مراحل بعدی رشد به شدت ادامه یابد و منجر به بروز مشکلات دیگر از جمله گوشهگیری، پرخاشگری و غیره شود، اختلال محسوب میشود(نلسون و همکاران،2003).
3- هنجارهای اجتماعی- فرهنگی
شاید جامعترین ملاک برای قضاوت در مورد اختلالات رفتاری کودکان نقش هنجارهای اجتماعی- فرهنگی باشد که سالها قبل توسط انسان شناسی به نام بندیکت[2] (1934) به صورتی موثر شرح داده شده است. وی پس از مطالعه وسیعی که در مورد فرهنگهای مختلف به عمل آورد ابراز داشت که هر جامعه رفتارهای معینی را انتخاب میکند که مناسب آن است و افراد خود را به گونهای پرورش میدهند که طبق آن عمل کنند. افرادی که بر اثر موضعگیریهای قبلی، سرشت، خلق و خو و یا تجربههای اکتسابی این رفتارها را از خود بروز ندهند، اجتماع آنها را افرادی کجرو و منحرف میشناسد. انحراف این افراد همیشه نسبت به معیارهای اجتماع سنجیده میشود. هنجارهای فرهنگی، در مورد کودکان و بزرگسالان هر دو مصداق دارد (نوابینژاد،1387).
4- دامنه اختلال
مشکلات محدود، نگرانی کمتری را ایجاد میکنند، در حالیکه مشکل هرچه فراگیر تر باشد، موجب نگرانی بیشتر میشود. علائم منحصر به فرد ممکن است جای نگرانی زیادی نداشتهباشد، در حالی که هرچه علائم شدیدتر و متنوعتر و بیشتر میشوند، مشکلات و در نتیجه نگرانیها و ناتوانیهای بیشتری را بوجود میآورند و در نتیجه قضاوت در مورد نابهنجار بودن رفتار آسانتر خواهد بود(نلسون و همکاران،2003).
5- تناسب با جنس
یکی از یافتههای بارز در زمینه اختلالهای رفتاری کودکان این است که در پسران، اختلالهای رفتاری از تنوع و گستردگی بیشتری در مقایسه با دختران برخوردار است. این گستردگی شامل اختلال شدید روانی، تحرک بیش از حد، خیس کردن رخت خواب، رفتارهای ضد اجتماعی و مشکلات یادگیری است. در دختران اختلالهای روانی بیشتر شامل مساله کمرویی شدید، ترس و اضطراب و گلایه از وضعیت جسمانی و مشابه آن است (نوابینژاد،1387).
6- موقعیت
رفتارهای نامطلوب در هر جامعه و در همه موارد تکرار میشود. به عبارت دیگر، معمولا این گونه رفتارها در هر موقعیتی از کودک سر میزند. برای مثال ترسیدن کودک غیر عادی نیست، اما اگر این ترس در موارد و موقعیتهای زیادی وجود داشته باشد، غیر عادی است. همچنین افسردگی و انزوای کودکان زمانی اختلال محسوب میشود که کودک در هر موقعیتی این حالت را داشتهباشد. اما چنانچه کودکی به خاطر از دست دادن یکی از عزیزان افسرده و غمگین باشد، اختلال محسوب نمیشود. به طور کلی برای اینکه بتوانیم بگوییم یک رفتار کودک اختلال است یا نه بایستی معلوم کنیم که آیا رفتار مورد نظر در رشد و گسترش سازگاری و بهزیستی کودک تولید اشکال خواهد کرد یا نه؟ این پیشبینی مستلزم مدنظر قرار دادن فراوانی، شدت و تداوم رفتار مورد نظر است. همانطور که ذکر شد بسیاری از موارد که بعنوان مشکل رفتاری در کودکان توصیف میشوند، را میتوان به عوان مشکلی گذرا در نظر گرفت، اما آن دسته از مشکلات رفتاری که از نظر شدت، فراوانی و تداوم از سن خاص کودک انتظار نمیرود میتواند اختلال رفتاری و پیشبینی کننده آسیبهای روانی بعدی باشد(نلسون و همکاران،2003).
2-3-3. شیوع اختلالات رفتاری در کودکان
تعداد و یا درصد کودکان مبتلا به اختلال رفتاری در جوامع مختلف و به طور متوسط طبق آمار سازمان بهداشت جهانی عبارت است از : یک درصد از کل کودکان. ریچمن (2001) در تحقیقات خود نشان داد که 22 درصد از کودکان پیشدبستانی دچار مشکلات حاد رفتاری هستند و در بین کودکان سنین بالاتر، آنهایی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند 25 درصد و کسانی که در شهرهای کوچک زندگی میکنند، تا نصف این رقم دارای مشکلات رفتاری هستند. در عین حال 20 درصد از نوجوانان و مخصوصا دختران نوجوان دچار مشکلات اساسی روانشناسی هستند. به عبارت بهتر، 20 درصد از کودکان و نوجوانان در هر سال مشکلات اساسی روانشناختی و ناراحتیهای روانی از خود نشان میدهند(نوابینژاد، 1387).
2-3-4. سببشناسی اختلالات رفتاری در کودکان
روابط سببی مستقیم بین عوامل زمینه ساز و مسائل آتی در کودکان وجود ندارد و ندرتا علت واحدی مسئول پیدایش اختلالات رفتاری کودکان است. آنچه میتوان گفت این است که انواعی از عوامل زیستی، روانی و اجتماعی در پیدایش اختلالات رفتاری به گونهای متداخل درگیر و سهیم هستند. باتلر و گولدینگ دریافتند که تعداد سیگارهایی که مادر میکشد با میزان شیوع حملات قشقرق در کودکان رابطه دارد. این رابطه را نمیتوان سببی تلقی کرد، اما ممکن است مکانیزمی که هنوز شناخته نشده است، این رویدادها را به هم ربط دهد. شاید مادران تنیده بیشتر سیگار میکشند یا انجام وظیفه مادری برای این مادران دشوارتر است.عواملی را که با مسائل رفتاری کودکان مرتبط هستند میتوان در
سه طبقه عمده جای داد:
1- عوامل سرشتی، ژنتیکی، مزاجی، بیماریها یا آسیبهای داخل رحمی و نارساییهای بدو تولد.
2- بیماری یا آسیب جسمی
3- عوامل محیطی شامل عوامل خانوادگی. البته این تقسیم بندی معادل تجزیه عوامل نیست، بلکه امروزه اکثر مردم بر این عقیدهاند که تعامل پیچیدهای بین این عوامل وجود دارد(نوابینژاد، 1387).
1- عوامل سرشتی، ژنتیکی، مزاجی و قبل از تولد
الف- عوامل سرشتی و مزاجی
طبیعت و مزاج همه کودکان به یک شکل نمیباشد و تفاوتهای گسترده ای بین آنها وجود دارد. در این میان هر ترکیب واحد از خصوصیات سرشتی به سهم خود در تعیین این که کودک طی شرایط ویژهای، چه اختلال رفتاری را رشد خواهد داد، نقش مهمی ایفا میکند(لوی و جاکبسون، 1996).
ب- عوامل ژنتیکی
این عوامل هنگام تولد وجود دارد. تاکنون عوامل ژنتیکی خاصی برای بسیاری از اختلالات رفتاری کودکان شناخته نشده است. معهذا قرائن واضحی از مطالعه بر روی دوقلوها و مطالعات فرزندخواندگی بدست آمده است که عوامل ژنتیک، احتمالا پلی ژنتیک، از جمله عوامل مهم هوش و مزاج هستند، لذا جای تعجب نخواهد بود که بر جنبههای دیگر رفتار نابهنجار، یعنی اختلالهای رفتاری نیز تاثیر بگذارند. وراثتهای ژنتیکی نه تنها خصیصههای فیزیکی مثل جنسیت بلکه ویژگیهای رفتاری را نیز تعیین میکند. ولی چیزی که در این بین ناشناخته مانده است، حد و حدود این تعیین بخشی است. یک مدل پیشنهادی بنام مدل دیاتز- استرس، معرف این موضوع است که ژنهای خاص، یک دیاتز یا آسیبپذیری را نسبت به یک اختلال ایجاد میکنند و اگر این آسیبپذیری در معرض شرایط مساعد قرار گیرد، یک اختلال را به وجود میآورد (لوی و جاکبسون، 1996).
ج- بیماریها یا آسیبهای داخل رحمی و نارساییهای بدو تولد
پیامدهای ضایعات و صدمات داخل رحمی و زمان تولد جنین در دوران بارداری ممکن است از راههای متعددی نظیر سیفلیس، سندرم نقص ایمنی اکتسابی (ایدز)، سرخجه و همانند آنها، عدم کفایت جفت و نارسایی اکسیژن، اعتیاد، الکلی بودن مادر و یا صدمهها و مشکلات حین تولد، کودک را دچار آسیب سازند و در اکثر موارد به خاطر تحت تاثیر قرار دادن سیستم عصبی و خاصیت آسیبزایشان، رشد کودک را تحت تاثیر قرار میدهند و در رفتار او به عنوان عامل آسیبزا مداخله میکنند(لوی و جاکبسون، 1996).
[1] Pate
[2] Benedicate
فصل دوم پایان نامه با موضوع اضطراب اجتماعی
در 94 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع اضطراب اجتماعی
مفهوم اضطراب اجتماعی[1]
مفهوم اضطراب اجتماعی باعث سردرگمی دانشمندان در طول تاریخ شده است. داروین (1998/1872) به بحث در این باره پرداخته که انسانها چطور می توانند از مورد توجه دیگران قرار گرفتن در حالیکه دچار فقدان کلی اعتماد به نفس در موقعیت های غیراجتماعی نیستند ابراز ترس کنند. به علاوه داروین اظهار داشته که این ترس می تواند با سرخ شدن و ابرام شدید در پنهان کاری توأم باشد. در عمل افراد اقدام به پنهان کردن چهره ی خود و اجتناب از تماس چشمی مستقیم می کنند و یا این که یک استراتژی جبرانی را به صورت تماس چشمی نامناسب اتخاذ میکنند.
بعدها یانگ (1923) دو نوع نگرش را معرفی کرد که بر پایهی دو اصل متناقض استوار بودند: درون گرایی و برون گرایی. و این درون گرایی بود که افراد کمرو و منزوی اجتماعی را در بر میگرفت، نه برون گرایی. افراد دارای چنین نگرشی از جهان بیرونی ترس داشتند، در مورد خود طرز فکر منفی داشتند، از نظر رفتار اجتماعی شان ناراحت بودند و در احتیاط کاریهای غیر ضروری شرکت می کردند. متعاقباً آیزنک و آیزنک[2](1964) معیار ویژگی شخصیت را بر اساس رویکرد پردازش اطلاعات ساختند. این رویکرد نشان داد که انزوا، درون نگری، محتاط بودن ، نگرانی و دغدغه مشخصههای درون گرایی هستند (آیزنک و آیزنک، 1964).
همانطور که در بخشهای بعدی بحث می شود امکان دارد ویژگیهای شخصیت در سبب شناسی اضطراب اجتماعی مقصر باشند. با وجود این، فاکتورهای حفظ کنندهی اضطراب اجتماعی عمدتاً بررسی نشده یا تجسم نیافته به جا مانده اند. در واقع پیشرفت های زیادی در رشتههای روانپزشکی و روانشناسی حاصل شدهاند که طبقه بندی اضطراب اجتماعی از یک ویژگی شخصیت محض تا یک اختلال اضطرابی متمایز[3] را ممکن ساختهاند.
2-1-2- ملاک های تشخیصی اختلال اضطراب اجتماعی
2-1-2-1- کتاب راهنمای تشخیصی و آماری- چاپ دوم (DSM-II):
در علم روانپزشکی اضطراب اجتماعی تا سال 1980 که DSM-III (APA,1980) آن را در میان اختلالات اضطرابی جا داد یک اختلال متمایز محسوب نمی شد. با وجود این DSM-II (APA، 1968( تشخیص واکنش انزوایی دوران کودکی را[4] طبقه بندی کرد. این اختلال به واسطهی کمرویی[5]،گسلش[6] و مشکل در برقراری روابط میان فردی در کودکان و نوجوانان مشخص میشد. لذا کمرویی یک ویژگی شخصیت محسوب می شود و به احتمال قوی با اختلال شخصیت اجتنابی رابطهی نزدیکتری دارد.
2-1-2-2- کتاب راهنمای تشخیصی و آماری- ویرایش سوم (DSM-III)
(APA,1980) DSM-III ملاکهای تشخیصی مختص به اضطراب اجتماعی را در بر داشت که شامل ترس اساسی از زیر ذره بین قرار گرفتن یا شرمسار شدن[7] و رفتار اجتنابی مربوطه بودند. مثل سایر اختلالات اضطرابی انتظار میرفت افراد دارای اضطراب اجتماعی ترس خود را غیرمنطقی بدانند. به علاوه مطابق با مفهوم کلی ترسها، انتظار میرفت اضطراب اجتماعی صرفاً زمانی ناتوان ساز باشد که شخص با عامل ترس خود (موقعیت اجتماعی خاص) مواجه می شد. از اینها گذشته این اختلال نسبتاً نادر قلمداد میشد.
2-1-2-3- کتاب راهنمای تشخیصی و آماری- ویرایش چهارم (DSM-IV)
(APA,1994) DSM-IV اصطلاح اختلال اضطراب اجتماعی را معرفی کرد و تشخیص را به ترس از یک یا چند موقعیت اجتماعی بسط داد. به علاوه ملاک های مربوطه شامل قابلیت حملهی پانیک[8] یا حملهی هراس در موقعیت های اجتماعی بودند. انتظار می رفت درماندگی و پریشانی باعث وقفه در فعالیتهای روزمره یا مشکل زیاد در انجام آنها، در موفقیت شغلی یا تحصیلی و تعاملات اجتماعی بشود. به علاوه این کتاب راهنما تشخیص را در دوران کودکی و نوجوانی که نشانهها به مدت بیشتر از 6 ماه حضور داشتند به کار گرفت. در ضمن سنخ یا گونهی[9] تعمیم یافته ی[10] اضطراب اجتماعی نیز معرفی شد. این سنخ پیش فرض ترس در بیشتر موقعیتهای اجتماعی را داشت و متخصصین بالینی باید تشخیص اضافی اختلال شخصیت اجتنابی (AVPD)[11] را لحاظ کنند. اما این کتاب راهنما مشخص نکرد که منظور از «بیشتر موقعیت های اجتماعی» چه بوده است.
علاوه بر این DSM-IV در متن خود یک دور باطل تشکیل دهنده یا اضطراب انتظار، یعنی تمرکز بر روی افکار منفی و حواس بدنی منفی و تفسیرهای اجتماعی منفی را نیز پیشنهاد کرده است (APA, 1994)، و بالاخره مسائل فرهنگی[12] نظیر ترس از مسبب توهین به دیگران شدن که در ژاپن زبانزد است معرفی شدند. در میان سایر اختلالات، تشخیص افتراقی با اختلال هراس به همراه گذر هراسی[13] یا بدون آن مرتبط بود اما اضطراب جدایی[14] در کودکان تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی را از دور خارج کرد. به علاوه کتاب راهنما پیشنهاد داد که تشخیص اختلال شخصیت اجتنابی میتواند تداخل عمده ای با اختلال اضطراب اجتماعی تعمیم یافته داشته باشد. نسخهی بازنگری و اصلاح شده ی (APA, 2000) DSM-IV-TR شامل تغییری در ملاک های تشخیصی اضطراب اجتماعی نبود. یک به روز سازی مرتبط با ویژگیهای همراه و همبودی بیماری در متن وجود داشت.
2-1-2-4- کتاب راهنمای تشخیصی و آماری- ویرایش پنجم (DSM-V)
پیشرفتهای اخیر در رشته های روان داروشناسی[15] و روانشناسی به یافته هایی ختم شدهاند که میتوانند مفهوم اضطراب اجتماعی در چاپ جدید DSM (مه 2013) را تغییر دهند. به عنوان مثال شماری از دانشمندان پیشنهاد دادند اختلال اضطراب اجتماعی زیر آستانه[16] گنجانده شود تا به عنوان یک اختلال یک بُعدی[17] مفهوم اضطراب اجتماعی را مورد تأکید قرار دهند (فیلهو، هتم، فراری، ترزسنیاک، مارک و ان سانتوز،[18] 2010). استین، اونو، تاجیما و مولر[19] (2004) تا آنجا پیش رفتهاند که یک مفهوم متحد اختلالات طیف اضطراب اجتماعی[20] را پیشنهاد دادند. این شامل ترسهای اجتماعی، اجتناب، دغدغه های جسمی[21]، اختلال کارکرد عاطفی و کمبودهای اجتماعی[22] می باشد. مثلاً اختلال بدشکلی بدن[23] و سندرم جدید مرجع پویایی[24] ، اختلال در خوردن و اختلالات شخصیتی که تأثیر شدیدی بر روی مردم آمیزی افراد مثلاً مردم آمیزی افراطی در اختلال ویلیامز و مردم آمیزی تفریطی در اختلال شخصیت اسکیزوئید هم میتوانند در این طیف گنجانده شوند.
بر اساس مرور شواهد مرتبط با ملاکهای تشخیصی اضطراب اجتماعی (بوگلز، آلدن، بیدل، کلارک، پین، استین و همکاران[25]،2010) و مسائل فرهنگی مربوطه (لیوایز- فرناندز، هینتون، لاریا، پاترسون، هافمن، کرسک و همکاران[26]، 2009) تغییرات زیر پیشنهاد شده اند:
استفاده از اصطلاح اختلال اضطراب اجتماعی (با اضطراب اجتماعی در پرانتز)
حذف ملاک بازشناسی ترس به عنوان غیرمنطقی؛ به جای آن متخصصین بالینی می توانند ترس به عنوان «خارج از نسبت»[27] را با در نظر گرفتن بافت فرهنگی شخص برآورد کنند.
گنجاندن ترس از توهین به دیگران[28]
حذف زیر گونه ی تعمیم یافته و استفاده از اضطراب عملکرد به عنوان یک تصریح یا مشخص کننده . ترس ها بر طبق موقعیت های اجتماعی: تعاملات اجتماعی، تحت نظر بودن، و تکالیف عملکردی گروه بندی میشوند.
گنجاندن موتیسم یا گنگی گزینشی[29] به عنوان ابزار رفتاری (اجتناب) اختلال اضطراب اجتماعی در نوزادی[30] و اوایل کودکی.
به واسطهی دغدغه های مربوط به دست کم گرفتن مشکلات میان فردی مهم در اختلالات شخصیتی پیشنهاد شد اختلال شخصیت اجتنابی یک تشخیص مجزا باقی بماند.
طول مدت (احتمالاً 6 ماه) که برای تمام سنین به کار خواهد رفت.
حذف ذکر نام حملات هراس
گنجاندن مقیاس شدت[31]
و بالاخره گنجاندن بحث در مورد رابطه بالقوهی بین اختلال اضطراب اجتماعی و اختلال بدشکلی بدن و بین اضطراب اجتماعی و طبقه بندی جدید سندرم مرجع پویایی پیشنهاد شد.
2-1-2-5- دهمین بازنگری و اصلاح طبقه بندی بین المللی بیماری ها (ICD-10)
ICD-10 (سازمان بهداشت جهانی(WHO)، 1992) اضطراب اجتماعی گسسته دربارهی موقعیتهای اجتماعی خاص و اضطراب اجتماعی منتشر دربارهی بیشتر موقعیتهای اجتماعی را متمایز کرده است. ICD-10 نیز مثل DSM-IV به شرح مفصل ماهیت یا میزان موقعیت های اجتماعی لازم برای تشخیص سنخ منتشر[32] نپرداخته است. با این حال کتاب راهنما متذکر شد این موقعیتها باید خارج از محفل خانوادگی باشند. این می تواند مختص به افراد دارای اضطراب اجتماعی باشد که در گردهمایی خانوادگی و در روابط نزدیکی فامیلی با ناراحتی مواجه میشوند.
خلاصه اینکه ملاک های تشخیص اضطراب اجتماعی عبارت بودند از:
1) این که علت اولیه نشانهها اضطراب، و نه هذیان و افکاری وسواسی باشد.
2) این که نشانهها در وهله ی اول با موقعیت اجتماعی مرتبط باشند.
3) اجتناب اجتماعی.
شرح حال جزء به جزء علائم اضطراب اجتماعی در ملاک های تشخیصی ICD-10 برای پروتکلهای تحقیقاتی[33] (سازمان بهداشت جهانی، 1993) یافت میشوند. این کتاب راهنما صریحاً ترس از جلب توجه دیگران و شرمسار شدن و همینطور اجتناب معنی دار[34] را الزام آور کرده است. به علاوه این کتاب راهنما نشانه های اختصاصی اضطراب نظیر سرخ شدن و لرزیدن و همینطور ترس از استفراغ کردن[35] را فهرست کرده و ایجاب نموده که فرد ترس را غیرمنطقی شناخته باشد.
ملاکهای اضطراب اجتماعی در ICD-10 به ظاهر شبیه به ملاک های DSM-IV (1994) هستند. اما ICD-10 بر خلاف DSM-IV سنخ ترس و واکنش های روان شناختی را مشخص کرده است. به علاوه ICD-10 طبقه بندی های جداگانه ای را برای اختلال اضطراب اجتماعی بزرگسالی و کودکی به کار بسته است. چنین تفاوت هایی این سؤال را پیش آوردند که آیا میزان شیوع تحت تأثیر ملاک های تشخیصی به کار رفته در هر مطالعه قرار گرفته یا خیر. به عنوان مثال روچا، ورکارو، یوچوآ و لیماکاستا[36] (2005) مصاحبه های بالینی کامپیوتری شده ای را برای تشخیص اضطراب اجتماعی در نمونه ای از 1221 برزیلی بالای 18 سال انجام دادند. مؤلفان دریافتند که درصد تشخیص های مبتنی بر ملاک های DSM-III-R به طرز معنی داری بیشتر از آن بر اساس ملاک های ICD-10 ، بدون در نظر گرفتن جنس بود.
[1]. Social Anxiety
[2]. Eysenck, H. J., & Eysenck, S. B. G.
[3]. distinct
1. withdrawing reaction of childhood
2. shyness
3. detachment
4. embarrass
5. panic attack
1. type
2. generalized
3. Avoidant personality disorder
4. cultural issue
5. agoraphobia
6. separation anxiety
7. Psychopharmacology
8. sub threshold
1. one-dimensional
2. Filho, A. S., Hetem, L. A. B., Ferrari, M. C. F., Trzesniak, C., Mart, N-Santos, R., et al.
3. Stein, D. J., Ono, Y., Tajima, O., & Muller, J. F.
4. social anxiety spectrum disorder
5. body focused concern
6. social deficits
7. Body dysmorphic disorder
8. new difactory reference syndrome
9. Bogels, S. M., Alden, L., Beidel, D. C., Clark, L. A., Pine, D. S., Stein, M. B., et al.
10. Lewis-Fernández, R., Hinton, D. E., Laria, A. J., Patterson, E. H., Hofmann, S. G., Craske, M. G.
11. out of propertion
12. fear of offending others
1. selective mutism.
2. infancy.
3. severity scale.
4. diffuse type.
1. research protocol
2. significant avoidance
3. vomiting
4. Rocha, F. L., Vorcaro, C. M. R., Uchoa, E., & Lima-Costa, M. F.
پیشینه پژوهش
پینتوگاویا، کاستیلهو، گالهاردو و کانها (2006) در یک مطالعه ی مقطعی در رابطه با اضطراب اجتماعی به بررسی رابطهی بین طرح واره های غیرانطباقی اولیه، اضطراب اجتماعی و سایر اختلالات پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که گروه اضطراب اجتماعی و یک گروه مختلط از سایر اختلالات اضطرابی (اختلال هراسی و اختلال وسواسی جبری) در مقایسه با گروه کنترل (جامعه ی آماری عمومی) در بیشتر طرح واره ها نمره ی بالاتری گرفتند. لذا افراد دارای اضطراب اجتماعی در طرح واره هایی نمره ی بالاتر از گروه مبتلا به سایر اختلالات را گرفتند که موضوع شان پیرامون قطع رابطه ی اجتماعی و طرد اجتماعی بود (مثل شرمساری، گناه، قصور، ناخوشایندی اجتماعی، انزوای اجتماعی و بی اعتمادی، اجحاف). به علاوه شرمساری، بی اعتمادی، اجحاف، محرومیت هیجانی و معیارهای سخت گیرانه، ترس از ارزیابی منفی را پیش بینی کردند. این مطالعه پیشنهاد داد که طرح واره های غیر انطباقی اولیه در اضطراب اجتماعی نقش دارند.
کالوت، اوروئه و هانکین، 2013 ؛ کالوت، اوروئه، کامارا و هانکین (2013) ؛ گونزالس دایز، کالوت زومالد و اوروئه سولا (2012)، کالوت و اوروئه، (2008) ؛ هینریچسن والر و امانوئلی (2004) در مطالعات جداگانه به بررسی نقش طرح واره ها در اختلال اضطراب اجتماعی پرداخته اند. در مجموع این مطالعات حکایت از آن دارند که مرتبط ترین طرح واره ها برای اضطراب اجتماعی طرح واره ی قطع ارتباط/ طرد، استقلال ناقص، و هدایت توسط سایرین هستند.
آنکوئیست، وامالا و لیندستروم[1] (2012) مطالعهای با هدف بررسی شاخصهای اجتماعی سلامت و اثر متقابل عوامل اقتصادی اجتماعی بر سلامت بر روی نمونه ای متشکل از 23153 مرد و 28261 زن 84-16 ساله انجام دادند. نتایج حاصل از رگرسیون لجستیک چند متغیره نشان دادند که سرمایه اقتصادی و اجتماعی پایین (اعتماد بین فردی و سیاسی اجتماعی، مشارکت اجتماعی) با وضعیت پایین سلامتی مرتبط بود. مطالعه حاضر شاهدی است بر این که مشکلات اقتصادی و سرمایه اجتماعی بر پیامدهای متفاوت سلامتی تأثیر میگذارند.
استافورد، دسیلوا، استانسفلد و مارموت[2] (2008؛ به نقل از آنکوئیست و همکاران، 2012) ارتباط معناداری بین سرمایه اجتماعی محله زندگی (اعتماد، روابط متقابل و عضویت در انجمن یا تشکلها) و اختلالات روانی شایع در گروههایی که در مناطق محروم انگلستان و اسکاتلند زندگی میکردند یافتند.
نتایج پژوهش سان، رنبرگ و منگ[3] (2009) مؤید این بودند که بین فقر (حداقل کمک هزینه زندگی) و سطح فردی سرمایه اجتماعی پایین (مقیاس پنج بعدی) در مناطق روستایی چین رابطه وجود دارد. محققان همچنین یک اثر هم افزایی هماهنگ بین فقدان سرمایه اجتماعی (انسجام اجتماعی در محله) و فقر دریافتند که نشان دهندهی اثر بسیار شدیدی بر وضعیت سلامتی بود.
پروس[4] (2011) پژوهشی را با هدف بررسی تفاوت بین تأثیر طیف گسترده ای از عوامل اجتماعی بر سلامت در دو کشور آمریکا و کانادا انجام داد. یافتههای حاصل از پژوهش نشان دادند که عوامل جمعیت شناختی اجتماعی و عوامل اقتصادی اجتماعی اثرات قابل توجهی بر سلامت افراد در هر کشور دارند. وضعیت اقتصادی اجتماعی واسطهی بین متغیرهای جمعیت شناختی و سلامت در هر دو کشور بودند. ارتباط بین جنسیت، نژاد، سن و وضعیت تأهل با سلامت به طور قابل توجهی پس از سازگاری افراد با وضعیت اجتماعی اقتصادی ضعیف می شد. عوامل روانی اجتماعی، خطرات رفتاری و دسترسی به مراقبت های بهداشتی از شاخص های بسیار قوی سلامت اجتماعی در هر دو کشور بودند.
محمود، روچ و هومر[5] (2012) یک مداخله شبیه سازی تغییر در سلامت، عوامل اجتماعی و نابرابری ها را از سال 2006 برای 2046 نفر طراحی کردند. بسیاری از متغیرها در این مدل بر اساس قومیت، وضعیت مهاجرت، جنس و ویژگی های بزرگسالان بین سنین 46-25 طبقه بندی شدند. مداخلات شامل دسترسی به خدمات و مراقبت های بهداشتی، درآمد، مسکن و انسجام اجتماعی بودند. مدل شبیه سازی شده سناریوهای مختلفی را برای نشان دادن تأثیر نسبی مداخلات مختلف بر نتایج ضعیف سلامت مثل میزان بیماری های مزمن، مرگ و میر و ناتوانی طراحی نمودند. نتایج نشان دادند که انسجام اجتماعی تأثیر معناداری بر پیامدهای سلامت مثل بیماریهای مزمن و ناتوانی دارد، اگرچه تأثیر بسیار کمی بر میزان مرگ و میر افراد دارد. به عقیدهی محمود و همکاران (2012) تأثیر بسیار قوی انسجام اجتماعی تا اندازهی زیادی میتواند توسط مکانیسم های علی که از طریق آنها عمل می کنند و متغیرهای پیامد را تحت تأثیر قرار می دهند، توجیه نمود. به طوری که انسجام اجتماعی ارتباط بسیار مستقیمی با مسکن و درآمد دارد و این ارتباط بسیار قوی میباشد. از آنجایی که انسجام اجتماعی تأثیر بسیاری بر درآمد دارد و درآمد نیز تأثیر مستقیمی بر سایر متغیرها بجز مرگ و میر دارد، بنابراین تأثیر انسجام اجتماعی بر سایر متغیرها به وسیله ی درآمد میانجی گری می شود. این نتیجه به این معنا می باشد که مداخلهای که انسجام اجتماعی را در سیستم بهبود ببخشد میتواند پیامدهای سلامتی را پیش بینی نماید. این نتیجه نقش بسیار مهم جوامع در بهبود سلامت، بهزیستی و رفاه مردم را نشان می دهد. نقشی که در پژوهش های مداخله ای سلامت اغلب کمتر بر آن تأکید شده است.
سونگ، پورترا، رابیناف، مارکز، مارکوئیز، اتو[6] و همکاران (2012) در بررسی خود دریافتند که افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی به واسطه ی عدم استفاده از راهبردهای تنظیم هیجان و نقص در آن و در نتیجه باورهای منفی راجع به کارایی خود دارای کیفیت زندگی ضعیفی می باشند.
آکاترک و همکاران (2008) در یک بررسی بر روی 7076 نفر نمونه ی 64-18 ساله مبتلا به اضطراب اجتماعی دریافتند که تعداد ترسها رابطهی مثبتی با کاهش کیفیت زندگی و با رفتار کمک جویانه تر دارد.
در پژوهشی دیگر ونگ، سارور و بیدل[7] (2012) اظهار داشتند که اضطراب اجتماعی اختلال در عملکرد شغلی، اجتماعی و تحصیلی، اختلال در روابط رمانتیک و عاشقانه، حمایت اجتماعی پایین و شبکه اجتماعی ضعیف، اختلال زناشویی بیشتر و افزایش خطر سوء مصرف مواد را به همراه دارد. همسو با این توصیفات این افراد کیفیت زندگی بسیار پایین تری را تجربه میکنند.
روم، ملی، ثورسن، آندریسن و روزبرگ (2012) بیان میکنند که به دنبال تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی، برچسب ادراک شده، شرمساری، خجالت و به دنبال آن افت نقش اجتماعی در افراد مشاهده میشود که می توانند به رشد علائم اضطراب اجتماعی کمک کنند. فرض بر این است که بینش نسبت به بیماری بر عزت نفس بیماران تأثیر منفی می گذارد که همه این عوامل در مجموع با افسردگی و کیفیت پایین زندگی در ارتباط میباشند.
باررا و نورتن (2009) در یک مطالعهی روان سنجی مقطعی که از 17 فرد مبتلا به اختلال اضطراب تعمیم یافته، 23 فرد دچار اختلال هراس و 27 فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی استفاده کرد دریافتند که تمام گروهها در مقایسه با نمونه ی اجتماعی غیرمضطرب نارضایتی بیشتری از کیفیت زندگی خود دارند.
الاتونجی، کیسلر و تولین[8] (2007) اظهار داشتند که تأثیر اختلالات اضطرابی برکیفیت زندگی آنقدر قوی میباشد که به نظر میرسد مستقل از شدت علائم، متغیرهای دموگرافیک، سلامت جسمی و اختلالات تشخیصی همراه باشد. در اضطراب اجتماعی افراد بیشتر در حوزههای فعالیت اجتماعی، تحصیلی، فعالیتهای اوقات فراغت، روابط و فعالیتهایی بیرون از کار و شغل آسیب میبینند.
باررا و نورتن (2009)، ویتچن، فوئش، سونتاگ، مولر و لیبوویتز (2000)،کیلتی، امرینگن، مانسینی، اکمن و فارولدن[9] (2003) نیز به طور جداگانه در پژوهش های خود اظهار داشته اند که اختلال اضطراب اجتماعی اغلبِ جنبه های زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد و بنابراین بر کیفیت زندگی بیماران تأثیر مخربی دارد.
واتاناب، فوروکاوا، چن، کینوشیتا، ناکانو، اگاوا[10] و همکاران (2010) در بررسی خود بر روی 57 فرد دارای اختلال اضطراب اجتماعی مشاهده کردند که پس از درمان شناختی رفتاری گروهی و یک دوره ی پیگیری 12 ماهه علائم اضطراب اجتماعی و کیفیت زندگی پس از درمان و در دوره پیگیری به میزان قابل ملاحظه ای بهبود یافت.
یک مطالعهی دیگر دریافت که گروه درمانی رفتاری شناختی بر باورهای فراشناختی تأثیر دارد و این تأثیر با کاهش اضطراب اجتماعی و افسردگی در ارتباط بود (مک اووی، ماهونی، پرینی و کینگسپ،[11] 2009). این نتایج حاکی از آنند که فنون درمان فراشناختی می توانند برای درمان اختلال اضطراب اجتماعی مفید باشند.
ولز و پاپاجورجیو (a2001) درمان فراشناختی که بیشتر بر S-REF متمرکز بود را در 6 فرد دارای اختلال اضطراب اجتماعی با نتایج امیدبخش آزمایش کردند. درمان بر اساس مدل فراشناختی که قبلاً تشریح شده کوتاه شد (ولز و متیوس، 1994). این درمان شامل ضبط افکار نبود و چالش با رفتارهای ایمنی کمتر بود و بر توجه متمرکز بر خویش بیشتر تأکید می شد. این درمان بر طبق پروتکل اصلی بازخورد ویدئویی داشت. به علاوه به مقابله با نگرانی و نشخوار فکری پرداخت و آزمایش های رفتاری را که باورها و پیش بینی های منفی را به چالش می کشیدند در بر داشت. درمان زمانی خاتمه یافت که تغییر خاصی در توجه متمرکز بر خویش شرکت کنندگان حاصل می شد. شرکت کنندگان به مدت 6 ماه جلسات فردی 60 دقیقه ای هفتگی داشتند. نتایج حاکی از آن بود که این نوع درمان در کاهش معیارهای خود گزارش شده اضطراب اجتماعی، سطح باورها، خودآگاهی و افسردگی مؤثر بود.
به علاوه مک اووی و همکاران (2009) دریافتند که پس از گروه درمانی شناختی – رفتاری تعداد زیادی از باورهای فراشناختی (زیر مقیاس MCQ-30 ؛ ولز و کارترایت- هاتون، 2004) به طرز معنی داری کاهش پیدا کردند. کاهش باورهای کنترل ناپذیری در مورد نگرانی با کاهش در اضطراب تعامل اجتماعی توأم بود. همچنین یافته ها نشان دادند که کاهش این باورها و باورهای مربوط به نیاز به کنترل افکار با کاهش در پردازش پس مرگی همراه بود. در خاتمه، ایشان دریافتند که کاهش در تعداد زیادی از باورهای فراشناختی با بهبود در افسردگی مرتبط بود (مک اووی و همکاران، 2009).
با وجود این یک مطالعه از فرضیه ی فراشناختی حمایت نکرد. مک اووی و پرینی (2008) شناخت درمانی گروهی با آرامش آموزی و شناخت درمانی گروهی با آموزش توجه را مقایسه کردند. نتایج نشان دادند که در بر گرفتن آموزش توجه با بهبود بیشتر از در برگیری آرامش ارتباطی ندارد. لذا این مطالعه یک پروتکل CBT (رفتار درمانی شناختی) را به کار گرفت که از آزمایش های مواجه سازی و رفتاری برای به چالش کشیدن توجه متمرکز بر خود استفاده کرده بود. پس شاید افزودن آموزش توجه بهبود تکمیلی کافی برای رسیدن به نتایج معنی دار آماری را پدید نیاورده است.
داناهی و استوپا (2007) به بررسی تفاوت در باورهای فراشناختی در بین افراد پر اضطراب و کم اضطراب اجتماعی بعد از القای تهدید[12] (گفتگو با یک همدست) پرداختند. شرکت کنندگان از یک هفته قبل در یک گفتگوی اولیه شرکت کردند و انتظار داشتند در زمانی که معیار باورهای فراشناختی را تکمیل کردند یک گفتگوی دیگر داشته باشند. نتایج نشان دادند نمره ی افراد پر اضطراب اجتماعی در خودآگاهی شناختی و در باورهای کنترل ناپذیری درباره ی نشخوار فکری پس از واقعه[13] بیشتر از افراد کم اضطراب اجتماعی بود. این نتایج مقدماتی مؤید این ایده هستند که باورهای فراشناختی با اضطراب اجتماعی رابطه دارند.
کوکرتز و همکاران (2014) نقش واسطه ای سوگیری توجه را در اثربخشی آموزش توجه در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی مورد مطالعه قرار دادند. یافته ها نشان دادند که سوگیری توجه زیاد، بیشترین کاهش علائم را در شرکت کنندگانی که برنامه آموزشی اصلاح و تغییر توجه را تکمیل کرده بودند پیش بینی می کرد، اما در گروه کنترل این نتایج مشاهده نشد. به علاوه تغییر سوگیری توجه نقش واسطه ای در ارتباط بین برنامه اصلاح توجه و تغییر در علائم اضطراب اجتماعی را داشت.
هاپیت، ایلینگ ورث، مکلئود، هامپشایر، دون و مکینتاش[14] (2014) پژوهشی را با هدف ارزیابی این موضوع که آیا یک دورهی دو هفته ای اصلاح سوگیری شناختی تفسیرها[15] (CBM-I) میتواند ترس از ارزیابی منفی را در دانشجویان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، زمانی که دانشگاه را شروع میکنند، کاهش دهد. 69 دانشجو که در مورد شروع دانشگاه مضطرب و نگران بودند، یا مداخله با دارونما یا 5 جلسه CBM-I را در طول دو هفته دریافت نمودند. نتایج نشان دادند که CBM-I در مقایسه با گروه کنترل دارونما به میزان خیلی بیشتری ترس از ارزیابی منفی را از خط پایه تا روز شروع دانشگاه کاهش داد. همچنین پس از 4 هفته پیگیری نیز کاهش چشمگیری در اضطراب حالت و ترس از ارزیابی منفی در گروه CBM-I مشاهده شد.
برد، سایر و هافمن[16] (2012)؛ هالیون و روسیو[17] (2011)؛ هاکاماتا، لیسک، بار- هایم، بریتون، فاکس، لیبن لافت[18] و همکاران (2010) اظهار میکنند که برنامه تغییر توجه[19] (AMP) برای اختلال اضطراب اجتماعی و سایر اختلالات اضطرابی میتواند مفید و اثربخش باشد. AMP یک برنامهی کامپیوتری شده میباشد که به منظور تغییر و اصلاح آسیبهای شناختی اساسی که از عوامل مهم پایداری اضطراب می باشند، طراحی شده است و بر اساس این فرضیه میباشد که افراد مضطرب ترجیحاً منابع توجهی شان را به محرک های مربوط به تهدید اختصاص می دهند. AMP به منظور تسهیل پردازش محرکهای خنثی و بنابراین تغییر مسیر توجه افراد مضطرب از محرکهای تهدید کننده طراحی شده است.
هیرن، ریس، مک نالی و فیلیپات[20] (2012) کارایی سه نوع شرایط آموزش توجه (توجه به سوی مثبت[21]، شرایط کنترل و توجه به سوی تهدید[22]) را در کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی، رفتارهای مربوط به اضطراب اجتماعی و پاسخ های فیزیولوژیکی نسبت به استرس زاهای اجتماعی را مورد مقایسه قرار دادند. محققان دریافتند که پس از 4 جلسه آموزش توجه، هر دو گروه توجه به سوی مثبت و شرایط کنترل کاهش معناداری در علائم اضطراب اجتماعی از پیش آزمون به پس آزمون نشان دادند. اما این نتایج فقط برای گروه توجه به سوی مثبت در دوره ی پیگیری تداوم داشت. به علاوه بهبود رفتاری در نشانه های اضطراب اجتماعی و کاهش پاسخ های فیزیولوژیکی مرتبط با یک تکلیف عملکرد سخنرانی، فقط در گروه توجه به سوی مثبت مشاهده شد.
امیر، برد، تایلور، کلرمپ، الیاس، برنز[23] و همکاران (2009) اثربخشی برنامه تغییر توجه[24] (AMP) را با استفاده از نوع دیگری از تکلیف دات پروب در افراد دارای اضطراب اجتماعی مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه دو چهره که یکی از آنها بالاتر از دیگری قرار داشت بر روی مانیتور کامپیوتر به بیماران ارائه می شد. هر جفت چهره از یک چهره با حالت هیجانی تهدید آمیز (نفرت) و یک چهره خنثی تشکیل شده بودند. پس از نمایش کوتاه مدت چهره ها، چهره ها ناپدید می شدند و سپس یکی از چهره ها با یک پروب (مثلاً حرف E یا F) جایگزین می شدند. شرکت کنندگان با راست کلیک یا چپ کلیک کردن ماوس کامپیوتر باید مشخص می کردند که پروب ارائه شده حرف E بوده یا F. در شرایط آموزشی فعال (AMP) پروب همیشه در موقعیت چهره ی خنثی در مانیتور ظاهر می شد، بنابراین مسیر توجه شرکت کنندگان از چهره تهدید آمیز دور می شد. در شرایط کنترل توجه[25] (ACC)، پروب در 50 درصد مواقع جایگزین چهره ی خنثی و در 50 درصد مواقع نیز جایگزین چهره ی تهدید آمیز می شد. امیر و همکاران پس از 8 جلسه ی 20 دقیقه ای دریافتند که 50 درصد از گروه اضطراب اجتماعیِ شرایط فعال در مقایسه با 14 درصد شرایط کنترل، تشخیص اضطراب اجتماعی را از دست دادند. همچنین شرکت کنندگانِ شرایط فعال در مقایسه با شرایط کنترل در نشانه های اضطراب اجتماعی که توسط مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز سنجیده می شد، به طور معناداری بهبود یافته بودند.
اشمیت، ریچی، بوکنر و تیمپانو[26] (2009) همین پژوهش (امیر و همکاران، 2009) را در شرایط غیر آزمایشگاهی انجام دادند. یافتههای حاصل از پژوهش آنها نشان داد که پس از 8 جلسه آموزش، 72 درصد از شرکت کنندگانِ شرایط فعال در مقایسه با 11 درصد از شرکت کنندگان شرایط کنترل ، دیگر معیارهای تشخیصی برای SAD را دریافت نمی کردند.
نتایج حاصل از پژوهش(گیکا[27] و ولز، a2009 ، b2009) نشان داد که تعداد زیادی از باورهای فراشناختی پیش بین فردی اضطراب اجتماعی هستند.
فنون دیگری که فراآگاهی[28] و نگرش ارزیابانه نسبت به فرایندهای فکری را ممکن می سازند در اضطراب اجتماعی مفید بوده اند. مثلاً ولز و پاپاجورجیو(1998) دریافتند که بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی کاهش بیشتر در سطح اضطراب و باورها را بعد از مواجه سازی ای تجربه کردند که برای افزایش توجه بیرونی منظور شده بود تا بعد از مواجه سازی مبتنی بر منطق خوگیری، مواجه سازی که توجه را به سوی محرک های بیروی هدایت کند به جمع آوری اطلاعاتی کمک میکند که هم فرضهای منفی در مورد واکنش دیگران و هم این باور که تمرکز توجه کنترل ناپذیر است را تأیید نمیکند. بالعکس، مک اوی و پرینی (2008) دریافتند که شناخت درمانی گروهی برای اختلال اضطراب اجتماعی با آموزش توجه (یک فن فراشناختی منظور شده برای افزایش انعطاف پذیری توجهی) با بهبود بیشتر از شناخت درمانی گروهی با آرامش مرتبط نبود. با این وجود این مطالعه آموزش توجه را در پروتکلی گنجاند که فنونی را برای تغییر و اصلاح توجه متمرکز بر خویش به کار گرفته بود. پس بعید بود که آموزش توجه مزیت فوق العاده ای را اضافه کند. به علاوه مطالعات فوق فنون فراشناختی مستقیم را در اضطراب اجتماعی به کار نبستند، بلکه از مواجه سازی با یک عنصر فراشناختی استفاده کردند (ولز و پاپاجورجیو، 1998) یا یک فن فراشناختی را به پروتکل CBT از قبل اثبات شده افزودند (مک اووی و پرینی، 2008). نقش بالقوهی یک فن با تمرکز فراشناختی مستقیم در درمان اضطراب اجتماعی هنوز بررسی نشده است.
کالوت، اوروئه و هانکین، (2013) پژوهشی را با هدف اثبات پیش بینی تفکرات اضطرابی خودبخود توسط طرح واره های غیرانطباقی اولیه و نشان دادن این مسئله که چنین تفکرات خودبخودی مانند واسطهای در بین طرح وارهها و تغییرات آتی در علائم اضطراب اجتماعی عمل میکنند انجام دادند. این مطالعه یک مدل وارونهی جایگزین را هم بررسی کرد که در آن طرح واره ها مانند واسطه ای بین تفکرات خودبخود و اضطراب اجتماعی عمل می کردند. در مجموع 1052 نوجوان (499 دختر و 553 پسر با میانگین سنی 43/13 و انحراف استاندارد سنی 29/1) مقیاس های طرح وارههای غیرانطباقی اولیه، تفکرات خودبخود اضطراب اجتماعی و علائم اضطراب اجتماعی را در زمان 1، 2، 3 کامل کردند. نتایج بیانگر روابط طولی دو سویه در بین طرح وارهها و تفکرات خودبخود که مضمونی سازگار داشتند، بودند (مثل طرح واره ی قطع ارتباط/ طرد یا واپس زنی و تفکرات خودبخود خودپنداره ی منفی). ضمناً تفکرات خودبخود ارزیابی انتظار منفی توسط دیگران در زمان 2 در رابطهی بین طرح واره ی هدایت سایرین در زمان 1 و علائم اضطراب اجتماعی در زمان 3 یک واسطه بود. این یافته ها با مدل های شناختی سلسله مراتبی اضطراب اجتماعی همخوانی دارند، چرا که طرح وارههای عمقی تر پیش بین تفکرات سطحی تر می باشند. این یافته ها همچنین از این که تفکرات سطحی تر به پایدار شدن طرح واره ها می انجامند، حمایت می کنند. در خاتمه نتایج نشان داند که طرح وارههای غیرانطباقی اولیه حوزهی هدایت سایرین نقش مرتبطی را در شکل گیری و حفظ اضطراب اجتماعی ایفا میکنند.
1. Ahnquist, J., Wamala, S.P., & Lindstrom, M.
2. Stafford, De Silva, Stansfeld & Marmot.
3. Sun, X., Rehnberg, C., & Meng, Q.
4. Prus, S. G.
1. Mahamoud, A., Roche, B., & Homer, J.
2. Sung, S. C., Portera, E., Robinaugh, D. J., Marks, E. H., Marques , L.M., Otto, M. W., et al.
1. Wong, N., Sarver, D. E., & Beidel, D. C.
2. Olatunji, B. O., Cisler, L. M., & Tolin, D. F.
3. Quilty, L.C., Van Ameringen, M., Mancini, C., Oakman, J., & Farvolden, P.
1. Watanabe, N., Furukawa, T. A., Chen, J., Kinoshita, Y., Nakano, Y., Ogawa, S., et al.
2. McEvoy, P. M., Mahoney, A., Perini, S. J., & Kingsep, P.
1. threat induction.
2. post- event.
1. Hoppitt, L., Illingworth, J. L., Macleod, C., Hampshire, A., Dunn, B. D., & Mackintosh, B.
2. Cognitive Bias Modification for Interpretation.
3. Beard, C., Sawyer, A. T., & Hofmann, S. G.
4. Hallion, L. S., & Ruscio, A. M.
5. Hakamata, Y., Lissek, S., Bar-Haim, Y., Britton, J. C., Fox, N. A., Leibenluft, E., et al.
6. Attention Modification Programs.
7. Heeren, A., Reese, H. E., McNally, R. J., & Philippot, P.
8. attend towards positive.
9. attend towards threat.
1. Amir, N., Beard, C., Taylor, C. T., Klumpp, H., Elias, J., Burns, M., et al.
2. Attention Modification Program.
3. Attention Control Condition.
4. Schmidt, N. B., Richey, J., Buckner, J. D., & Timpano, K. R.
1. Gkika, S., & Wells, A.
2. meta- awareness.
منابع فارسی
احتشامی اکبری، کاملیا (1383)، نقش علم بازاریابی در سلامت اجتماعی، تدبیر، شماره 153.
اصغری مقدم، محمدعلی و فقیهی، سمانه (1382). اعتبار و پایایی پرسشنامه زمینه یابی سلامت (فرم کوتاه 36 سؤالی)
در دو نمونه ایرانی. دانشور رفتار، (1)10.
افضلی، محمد حسن (1388). «مقایسه سبک ها و مکانیسم های دفاعی افراد مبتلا به وسواس بی اختیاری، اختلال
اضطراب تعمیم یافته و اختلال هراس اجتماعی». مجله روان شناسی بالینی، سال اول، شماره 1، 93-79.
امینی، همایون و همکاران (1386). «روایی نسخه فارسی مصاحبه ساختاریافته تشخیصی برای اختلال های محور یک
در DSM-IV (SCID-I) ». فصلنامه پایش، سال هفتم، شماره اول، 57-49.
امینی رارانی، مصطفی (1389)، بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و سلامت اجتماعی در ایران، تهران: دانشگاه علوم
بهزیستی و توانبخشی، پایان نامه کارشناسی ارشد.
اورنگ، ملاحت (1386)، سنجش کیفیت محیط در بازسازی های پس از سانحه، مطالعه ی موردی: فضاهای عمومی
شهر بم، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، پایان نامه کارشناسی ارشد.
بهادری، محمد حسین؛ جهان بخش، مرضیه؛ کجباف، محمد باقر؛ فرامرزی، سالار (1391). اثربخشی درمان فراشناختی
بر باورهای فراشناختی و اعتماد شناختی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، مجله روانشناسی بالینی، سال چهارم، شماره 1 (پیاپی 13).
بهمنی، بهمن؛ تمدنی، مجتبی و عسگری، مجید (1383)، بررسی کیفیت زندگی و رابطه آن با نگرش دینی و عملکرد
تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد جنوب تهران، طب و تزکیه، شماره 25، 32-44.
بوند، جان و کورنر، لین (1389)، کیفیت زندگی و سالمندان (ترجمه سیدحسین محققی کمال)، تهران: نشر دانژه.
پارک، جی. ای؛ پارک، ک (1380)، درسنامه ی پزشکی پیشگیری و اجتماعی (کلیات خدمات بهداشتی)، بخش
نخست، جلد دوم (ترجمه حسین شجاعی تهرانی و حسین ملک افضلی)، تهران: انتشارات سماط، چاپ چهارم.
خدارحیمی، سیامک (1373)، روانشناسی سالمندی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
خورشید زاده، محسن؛ برجعلی، احمد؛ سهرابی اسمرود، فرامرز و دلاور، علی (1390). «اثربخشی طرح واره درمانی
در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی». پژوهشهای روان شناسی بالینی و مشاوره، سال اول، شماره 2، 24-5......
فصل دوم پایان نامه با موضوع اختلال افسردگی
در 56 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع اختلال افسردگی
اختلال افسردگی
افسردگی پاسخ طبیعی آدمی به فشارهای زندگی است. عدم موفقیت در تحصیل یا کار، از دست دادن یکی از عزیزان و آگاهی از اینکه بیماری یا پیری توا ن ما را تحلیل میبرد و غیره از جمله موقعیتهایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی میشوند. اختلال افسردگی صرف نظر از تنوع آن، نسبتاً شایع هستند. بدین معنی که حدود 17% مردم در طول زندگی یک دوره افسردگی حاد پیدا می کنند(هیلگارد[1] ،2007؛ ترجمه ی براهنی و همکاران، 1385). آنچه مورد توافق است اینکه افسردگی اساسی یکی از مهم ترین بیماری های ناتوان کننده است که امروزه تعداد زیادی از مردم جهان را درگیر کرده و توانایی آنها را در عملکرد، تفکر و احساس تحت تاثیر قرار می دهد. از طرفی، شیوع افسردگی به گونهای است که آن را به عنوان رایج ترین اختلال و سرماخوردگی بیماری های روانی مطرح کرده اند(روزنهان و سلیگمن، 1995). از نظر تشخیصی نیز، افسردگی یکی از شایع ترین تشخیص ها در اختلال روانی است که تعداد زیادی از افراد با سوابق مختلف در جهان را شامل میشود(شارپ و لیپسکی[2]، 2002).
به رغم شیوع این اختلال، ارایه ی یک تعریف مشخص از افسردگی آسان نیست. اصطلاح افسردگی، برای افراد عادی حالتی مشخص با غمگینی، گرفتگی و بی حوصلگی و برای یک متخصّص و پزشک، گروه وسیعی از اختلالات خلقی با زیر شاخههای متعدد را تداعی میکند. تعریف های مختلف افسردگی به نشانه های بسیار متنوعی اشاره دارند که می توانند به گونه های مختلف با یکدیگر ترکیب شوند که این امر گاهی بازشناسی افسردگی را از بین این ترکیب ها بسیار مشکل می کند. اما به هر حال می توان این نکته را پذیرفت که افسردگی در عین حال با نشانه های روانی و جسمانی همراه است و نشانه های جسمانی گاهی چنان بر جدول بالینی سایه می افکنند که مانع بازشناسی افسردگی میشوند(دادستان،1380).
واژهی افسردگی، هنگامی به یک حالت روحی نسبت داده می شود که معانی اصطلاحات عامیانهای نظیر«دمغ و پکر بودن» را پیدا کند و با نشانه هایی از قبیل کسالت روان، کمبود انرژی، از دست دادنچیزی، ناامیدی و احساس بیفایدهبودن، سبب از دستدادن علاقه و بدبینی شود(بیابانگرد،1371). البته، اکثر افراد گاهی وقت ها احساس غم و رخوت می کنند و به هیچ کار و فعالیتی حتی به فعالیت های لذت بخش رغبتی ندارند. این موارد، بروز نشانه های خفیف افسردگی و در واقع پاسخ طبیعی آدمی به نشانه هایی در زندگی است. عدم موفقیت، تحصیل یا کار، از دستدادن عزیز یا آگاهی از اینکه یک مشکل یا بیماری توان آدمی را تحلیل می برد؛ از جمله موقعیتهایی هستند که اغلب موجب بروز افسردگی می شوند. آنچه مسلّم است اینکه، افسردگی زمانی نابهنجار تلقی میشود که در عملکرد فرد اختلال ایجاد کند و هفته ها بدون وقفه ادامه یابد.
هرجند افسردگی یک اختلال خلقی دانسته می شود، اما درواقع، چهار علامت مختلف هیجانی، شناختی، انگیزشی و جسمانی را نیز دارا است. البته هرچه فرد بیشتر دچار این علائم شده باشد و هرچه شدت این علائم بیشتر باشد، با اطمینان بیشتری می توان در وجود افسردگی فرد نظر داد(هیلگارد، 2001، ترجمه رفیعی و همکاران، ص165). قابل توجه است که اختلال های افسردگی نسبتا شایع هستند و حدود 17% مردم در طول زندگی یک دوره افسردگی حاد پیدا میکنند(هیلگارد [3]،2007؛ ترجمه ی براهنی، 1385).
بدیهی است که عدم درمان هریک از مشکلات مربوط به سلامت روان از جمله افسردگی، بر شدت آن میافزاید و به این ترتیب فرایند درمان را دشوارتر کرده و احتمال پیدایش مشکلات عمیق تر وجود خواهد داشت. در این راستا، اﻣﺮوزه برخی از روان درﻣﺎﻧﮕﺮان ﺗﺎﺛﻴﺮ ﺑﺎورﻫﺎ و ﺗﻔﻜّﺮ ﻓﺮد را در اﻳﺠﺎد اﻧﻮاع ﻣﺴﺎﺋﻞ روان ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻣﻬﻢ ﻣﻲداﻧﻨﺪ. آﻧﻬﺎ ﻣﻌﺘﻘﺪﻧﺪ که ﺑﻴﺸﺘﺮ اﺧﺘﻼلﻫﺎ از ﺟﻤﻠﻪ اﻓﺴﺮدﮔﻲ، ﺑﺮآﻣﺪه از ﺷﻨﺎﺧﺖﻫﺎی ﻣﻌﻴﻮب ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺑﻪ ﻃﻮری ﻛﻪ وﻗﺎﻳﻊ ﺑﻪ ﺧﻮدی ﺧـﻮدتعیینﻛﻨﻨـﺪه اﺣﺴﺎﺳﺎت ﻣﺎ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ. ﺑﻠﻜﻪ، ﻣﻌﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻣﺎ ﺑﻪ آﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﻣﻲدهیم، ﻧﻘﺶ تعیین کننده دارند. اﻓﺴﺮدﮔﻲ، ﻳﻜﻲ از راﻳج ترین اﻧﻮاع ﻧﺎراﺣﺘﻲﻫﺎی رواﻧﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ از ﺷﻨﺎﺧﺖﻫﺎی ﻣﻌﻴﻮب ﺑﺎﺷﺪ. این اﺧﺘﻼل، ﻫﻴﺠﺎنﻫﺎ، اﻓﻜﺎر، و ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ را در ﺑﺮ ﻣﻲﮔﻴﺮد و ﻧﻮﻋﻲ اﻏﺘﺸﺎش در ﺧﻠﻖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ درﺟﺎت ﻣﺘﻔﺎوت ﻏﻤﮕﻴﻨﻲ، ﻳأس، ﺗﻨﻬﺎیی، ﻧﺎاﻣﻴﺪی، ﺷﻚ در ﻣﻮرد ﺧﻮﻳﺶ و اﺣﺴﺎس ﮔﻨﺎه ﻣﺸﺨﺺ میشود(گیلبرت[4]، 1999، ترجمه ی جمال زاده، 1389).
از دیدگاه رفتاری، یکی از بارزترین ویژگی های افراد افسرده، تجربهی زندگی عاری از خشنودی، رضایت خاطر و احساس موفقیت است. در این دیدگاه، فرد افسرده در اثر فقدان تقویت ناشی از فعالیت معمول، از بسیاری از فعالیت ها کناره گیری می کند(بایلینگ و همکاران، ترجمه خدایاری فرد و عابدینی، 1389، ص317). چنین به نظر میرسد که این کناره گیری، در نهایت موجب احساس تنهایی و عدم کارآمدی در فرد افسرده شود. یافتههای پژوهشی نیز بر این نکته تأکید دارند که اختلال افسردگی منشأ هیجانات، افکار، و عملکرد جسمانی متعددی است که با درجات متفاوتی از احساسات گوناگون از جمله احساس تنهایی[5] همراه است(فریدونی و همکاران، 1391، ص99). از طرفی، از یافته های پژوهشی برمیآید که خودکارآمدی پایین نیز با نشانه های افسردگی ارتباط دارد(پیربازاری و ملکی،1390، ص26). به همین دلیل، فرایندهای درمان های شناختی- رفتاری با راهبردهای مرتبط با فعال سازی و احساس کارآمدی شروع می شود. مطابق مدل درمانگری شناختی– رفتاری تجارب افراد افسرده به تشکیل فرض ها یا طرحواره هایی درباره خویشتن و جهان می انجامد و طرحواره های فرضی بر سازمان بندی ادراکی و کنترل و ارزیابی رفتار تأثیر گذاشته و منجر به افسردگی می گردند(هاوتون و همکاران، 1989؛ ترجمه قاسم زاده، 1383، ص226). هرچند، اختلال افسردگی، از اولین اختلال هایی است که درمان شناختی- رفتاری به شیوه ی گروهی به طور رسمی برای درمان آن به کار برده شد. اما براساس این مطالعات، درمان افسردگی به بررسی های بیشتری نیاز دارد.
[1] . Hilgard
[2] . Sharp & Lipsky
[3]. Hilgard
[4] . Gilbert
[5] . loneliness
نظریه های شناختی
نظریه های شناختی، افسردگی را نه بر آنچه انسان ها انجام می دهند، بلکه بر چگونگی دید افراد نسبت به خود یا جهان، تأکید می کنند. یکی از مؤثرترین نظریه های شناختی که توسط آرون بک[1](1976) مطرح گردید، براین مبنا بود که چگونه بیماران افسرده همواره وقایع را با دید منفی و با انتقاد از خود ارزیابی می کنند. به جای موفقیت، انتظار شکست دارند و مایلند شکست های خود را بزرگ و درعوض موفقیت را کوچک جلوه دهند. بک(1991) در ادامه ی مطالعات خود، افکار منفی بیماران افسرده را در سه مقوله ی افکار منفی در باره ی خود، در باره تجربیات فعلی و در باره ی آینده گروه بندی کرد(هیلگارد، 2001، ترجمه رفیعی و همکاران، 1383).
روانشناسی شناختی بک(1991) بر نقش تحریف های شناختی و خطاهایی که با افسردگی همراه است، تأکید بسیار داشت و معتقد بود که چنین تغییراتی تنها بازتاب افت خلقی نیست، بلکه در پیدایش و تداوم اختلال نقش مهم و موثری ایفا می کند. بر اساس این نظریه، منشأ تفکر منفی در افسردگی به بازخوردهایی مربوط می شود که در کودکی و دوره های بعد ی شکل می گیرد. این نوع افکار خلق را پایین می آورد و پایین آمدن خلق، خود احتمال وقوع افکار خودآیند منفی را بالا می برد و بدین ترتیب دور باطلی ایجاد می شود که در جهت تداوم افسردگی عمل می کند(کرک و کیت[2]، 2005). منظور از تحریفهای شناختی، خطاهای منطقی منظمی هستند که باعث بازنمایی نادرستی از واقعیتها میگردند. وجود چنین خطاهایی در فرآیند پردازش اطلاعات بیماران افسرده به همراه سوگیری منفی حافظه در درک آنها از واقعیتها تحریفهایی را به وجود میآورند. بک (1976) خطاهای شناختی را به شرح زیر خلاصه میکند:
1- انتزاع انتخابی: مطابق با این تحریف شناختی بیمار جنبه منفی یک موقعیت را بر گزیده و بر اساس این جزء منفی تمام موقعیت را تفسیر میکند مثلاً چون به چشم خود دیدم که پسرم با دوچرخهاش تصادف کرد و به شدت زخمی شد و من هرگز به او اجازه ندادم تا دوچرخه سواری را کامل یاد بگیرد. غمگین و افسردهام.
2- استنباط دلخواه: بیمار بدون شواهدی کافی و حتی گاهی با وجود شواهد متضاد در تأیید برداشت منفی خود به نتیجه میرسد. مثلاً فردی به دوستش سلام میدهد واو در مقابل جواب نمیدهد، او چنین برخوردی را به عنوان تأیید بیکفایتی خود برداشت میکند.
3. تصمیم بیش از اندازه: بیمار با شکست در یک زمینه زندگیاش نتیجه میگیرد که در تمام تجارب خود شکست خواهد خورد و چنین نتیجه میگیرد که من هرگز در امتحان موفق نخواهم شد.
4. بزرگ نمایی و کوچکنمایی: بیمار جنبه منفی یک موقعیت را برزگ جلوه میدهد و آزار ناشی از بدشانسی و ضعف خود میداند در حالیکه جنبههای مثبت را کوچک شمرده و به آنها بیتوجه است.
5. شخصی سازی: بیمار خود را در بروز حوادثی دخیل میداند که هیچ رابطهای با آنها ندارد.
6. تفکر قطبی شده (تفکر مبتنی بر اصل همه یاهیچ): بیمار افسرده افکارش را دو کرانهی یک موقعیت حفظ میکند. رویدادها فقط بر حسب خوب یا بد، سیاه و سفید مورد قضاوت قرار میگیرند. فرضهای اساسی این نوع تفکر عموماً با اصطلاحات مطلق نظیر همیشه یا هرگز بیان میشوند.
بنابراین، طبق نظریه ی شناختی، افسردگی از دگرگونی های شناختی خاص که در افراد مستعد افسردگی وجود دارد، ناشی می شود. این دگرگونی ها که طرحواره های افسردگی زا[3] نامیده می شود، الگوهای شناختی هستند که داده های درونی و بیرونی را تحت تاثیر تجارب روان زندگی تغییر یافته درک می کنند. آرون بک، یک تریاد شناختی برای افسردگی فرض کرد که مرکب است از 1- نگرش نسبت به خود، برداشت منفی از خود 2- نگرش نسبت به محیط، تجربه ی جهان به صورت متخاصم و پرتوقع 3- در مورد آینده، انتظار، رنج و شکست(کاپلان، 2003). بک(1991) بر این باور است که باورهای غیر منطقی و خودگویی های مخرب، سرچشمه ی همه ی مشکلات روانشناختی است. اما برخلاف روانکاوانی که بیماران را تشویق به بیان افکار و احساس هایشان می کنند تا نسبت به ریشه های رفتاری غیر انطباقی خویش به بینش برسند. به عقیده ی بک و سایر درمانگران شناختی _ رفتاری نیازی نیست که مراجع فرایند های زیربنایی ایجادکننده ی باورهای غیر منطقی و خوگویی منفی را درک کند. وی رویکرد فعال تری نسبت به درمانجویان خویش در پیش می گیرد وسعی می کند به طور مستقیم با رفتارهایی که با شناخت های مخرب ارتباط دارند روبرو شود ودر آنها تغییر ایجاد کند(هافمن، 2003).
قابل توجه است که چندین نظریه ی شناختی در مورد افسردگی وجود دارد که مهمترین و معروفترین آنها نظریههای اسنادی مانند درماندگی آموخته شده و نظریههایی هستند که بر جنبههای شناختی فشار روانی تأکید دارند. در مجموع، نظریه های شناختی افسردگی، در عین اهمیت قائل شدن برای جنبه های رفتاری و آگاهانه ی افسردگی و قبول نقش یادگیری به عنوان عامل تعیین کننده ی اصلی در ایجاد مظاهر مختلف رفتار افسرده، اولویت را به برداشت ها، باورها و محتویات ذهنی فرد می دهند. به عبارت دیگر واکنش های بدنی- رفتاری حاکی از افسردگی را نتیجه و معلول افکار افسرده می دانند(مهریار، 1386).
[1] . Beck
[2] . Cerck & Keit
[3] . Depressogenic shemata
مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع راهبردهای مقابله ای ( فصل دوم پایان نامه )
در 37 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع راهبردهای مقابله ای:
پایان نامه روانشناسی با موضوع راهبردهای مقابله ای
2-1. مقابله عمومی
2-3-1. مقابله
لازاروس و فولکمن (1986) مقابله را چنین تعریف کردهاند:
«تلاشهای رفتاری و شناختی که به طور مداوم در حال تغییرند تا از عهده خواستههای خاص بیرونی یا درونی شخص که ورای منابع و توان وی ارزیابی میشوند بر آیند» بر اساس این تعریف، 1. مقابله فرایندی است که دائماً در حال تغییر است؛ 2. مقابله به طور خود کار انجام نمیشود، بلکه الگوی آموخته شدهای است برای پاسخگویی به موقعیتهای تنش زا؛ و 3. مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است.
در تعریف دیگری که لازاروس (1982) از مقابله ارائه میدهد، آن را تلاشهایی معرفی میکند که برای مهار (شامل تسلط، تحمل، کاهش دادن یا به حداقل رساندن) تعارضها و خواستههای درونی و محیطی که فراتر از منابع شخص اند، صورت میپذیرد. بنا بر این تعریف مقابله شامل سازش یافتگی با موارد معمولی و مادی نمیشود، در عین حال علاوه بر آنکه اشاره به بعد کنشی و حل مسئله مقابله دارد، تنظیم پاسخهای هیجانی را نیز مد نظر قرار داده است.
2-3-2. راهبردهای مقابلهای
یکی از مواردی که در تعیین سلامت یا بیماری انسان، مهمترین نقش و جایگاه را دارد، استرس است که با زندگی بشر امروز عجین شده است. پژوهشگران مختلف به شناسایی و معرفی منابع متعدد استرس اقدام کردهاند. عوامل تنش زا میتوانند بیرونی یا درونی باشند. ویژگیهای مشاغل موجود در جوامع پیچیده، گسترش نقشهای متعدد و چندگانه اجتماعی از ویژگیهای اختصاصی زندگی صنعتی است که همه ما را به نوعی تحت سیطره خود قرار داده و بالقوه سلامت و حتی بقای نوع بشر را زیر سوال برده است. اما آنچه در این بین میتواند مایه خوش بینی و امیدواری باشد، «شیوههای مقابله با استرس» است که به عنوان متغیری میانجی میتواند پیامدهای استرس را تحت تأثیر قرار دهد. با توجه به مفهوم مقابله در فرهنگ لغات علم روانشناسی، دیگر تغییرات و رویدادهای زندگی به خودی خود پیش بینی کننده احتمال بیماریها نخواهد بود و در این زمینه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند کرد، زیرا در کنار تمام منابع و عوامل تنش زا، سطحی از استرس که هر شخص تجربه میکند، به میزان زیادی توانایی مقابله، نحوه ادراک و قضاوت وی به این عوامل بستگی دارد (خدایاری فرد و پرند، 1390).
روشهای بسیاری برای مقابله با استرس وجود دارد. بسیاری از این روشها ماهیت روانشناختی دارند. افراد متفاوت با توجه به ویژگیهای شخصیتی خود، هر یک روشی را برای مقابله با استرس بر می گزینند. برخی سعی میکنند به مشکلات زندگی با دید مثبت بنگرند، بعضی به دنبال حمایتهای اجتماعی میگردند و عدهای دیگر از آن میگریزند. به کار گیری راهبرهای مقابلهای مناسب به مردم کمک میکند تا با استرس و تأثیرات ناشی از آن کنار بیایند.
راهبردهای مقابله به روشهای آگاهانه و منطقی مدارا با استرسهای موجود در زندگی اشاره دارد. این اصطلاح برای روشهای مبارزه با استرس مورد استفاده قرار میگیرد (پورافکاری، 1376).
به نظر ایندلر و پارکر (1994) راهبردهای مقابلهای را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
• راهبرد تکلیف مدار: این راهبرد مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدهای احتمالی آن است. افرادی که از این راهبرد استفاده میکنند، تلاش میکنند تا فعالیتهای خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیتها مباردت میورزند.
• راهبرد هیجان مدار: این راهبرد مستلزم یافتن روشهایی برای کنترل هیجانها و تلاش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیتهای تنش زاست. افرادی که از این راهبرد استفاده میکنند، ضمن اینکه بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم یا نا امیدی را نشان دهند.
• راهبرد اجتناب مدار: این راهبرد مستلزم انکار یا کوچک شمردن موقعیتهای تنش زاست. افرادی که از این روش استفاده میکنند، هشیارانه تفکرات تنش زا را واپس رانی کرده و تفکرات دیگری را جایگزین آن میکنند.
هنگامیکه افراد بتوانند به طور منطقی موقعیتهای تنش زا را طبقه بندی کنند، راهبرد تکلیف مدار بیشترین تأثیر را دارد، ولی در صورتی که افراد نتواند موقعیتهای تنش زا را پیش بینی و برای آن راه حلهایی اتخاذ کنند، راهبرد هیجان مدار مؤثرتر واقع میشود (آیزنک ، 1995). راهبردهای مقابلهای مناسب از بروز بیماریهای ناشی از استرس جلوگیری میکنند، اگرچه بیماریها منشأ و علل مختلفی دارند، سبک زندگی و ویژگیهای شخصیتی نیز در بروز انها دخالت دارند. روان شناسان معتقدند حتی درمان وخیمترین بیماریهای جسمانی مستلزم تغییر الگوهای پاسخ افراد است (برانون و فیست ، 1997).
لازاروس (1982) دو راهبرد را برای مقابله با استرس پیشنهاد کرد؛ مقابله متمرکز بر مسئله و مقابله متمرکز بر هیجان.
• مقابله متمرکز بر مسئله: راهبردهای مقابله مسئله مدار، راهبردهایی هستند که مستقیماً به موقعیت یا محرک استرس زا مربوط میشوند، به طوری که در نهایت آن را کاهش می هند یا برطرف میکنند. این شیوهها عموماً همان راهبردهای مسئله گشایی هستند. بنابراین اگر شخص مسایل را بهتر حل کند، راهبردهای مقابله مسئله گشایی موثرتری را صورت بندی خواهد کرد (هافمن و همکاران،1997، ترجمه، بحیرایی و همکاران 1386). تدابیر حل مسئله شامل: تعریف مسئله، یافتن راه حلهای گوناگون، سبک سنگین کردن راه حلها به لحاظ سود و زیان آنها، انتخاب و به کار بستن راه حل انتخابی است. تدابیر حل مسئله ممکن است متوجه ی خود شخص هم بشود، به این معنا که به عوض تغییر محیط، شخص در خودش تغییری ایجاد کند: سطح آروزمندیش را تغییر دهد، هدف و محمل خشنودی دیگری در پیش گیرد یا مهارتهای تازه یی بیاموزد. موفقیت این تدابیر به دامنه تجربیات و خویشتنداری شخص بستگی دارد (اتکینسون و همکاران، 1983، ترجمه براهنی و همکاران، 1385).
• مقابله متمرکز بر هیجان: آدمی برای جلوگیری از فرسودگی ناشی از هیجانهای منفی که منجر به درگیر نشدن با جریانهای عملی مسئله است، به مقابلهی هیجان مدار رو میکند. علاوه بر این در مواجهه با مسئله های لاینحل نیز مردم به این شیوه مقابله دست میزنند. شیوههای بسیار متعددی برای مقابله با هیجانهای منفی وجود دارد. بعضی از محققان، این شیوهها را به دو دستهی رفتاری و شناختی تقسیم کردهاند. تدابیر رفتاری عبارت است از دست زدن به تدابیر فیزیکی از قبیل ورزش یا مصرف الکل یا سایر داروها؛ خالی کردن خشم خود بر سر دیگران، و درخواست حمایت عاطفی دوستان برای دور نگه داشتن ذهن خود از مسئله و کم کردن از تهدید موجود، از راه تغییر معنای موقعیت. تدابیر روانشناختی غالباً شامل ارزیابی دوباره موقعیتهاست. طبعاً انتظار داریم بعضی تدابیر رفتاری و شناختی، انطباقی باشند و بعضی دیگر، فقط شخص را گرفتار تنش و فشار بیشتر سازد (اتکینسون و همکاران، 1983، ترجمه براهنی و همکاران، 1385).
اگر چه ما معمولاً، از راهبرد خاصی برای موقعیتهای معینی استفاده میکنیم، اما رفتار مقابلهای متمرکز بر مسئله، در مورد حوادثی که فراتر از توانایی و کنترل ما نیستند، بهتر عمل میکند. گاهی میتوانیم با اتخاذ چند فعالیت، مشکل را بهبود بخشیم و آن را برطرف کنیم. به عبارت دیگر، وقتی ما حادثهای را به عنوان حادثه قابل کنترل ارزیابی میکنیم، تمایل به استفاده از رفتارهای مقابلهای متمرکز بر مسئله داریم. اما در موقعیتهای دیگری که میدانیم عملکرد اثر مفیدی را به وجود نخواهد آورد یا حتی ممکن است موقعیت و مشکل را بدتر سازد، ترجیح میدهیم که از رفتار مقابلهای متمرکز بر هیجان استفاده کنیم.
تمایز میان مقابله مبتنی بر مسئله و مقابله مبتنی بـر هـیجان حایز اهمیت است. تحقیقات این مسأله را نـشان میدهند که پاسخ افراد بـه مـقیاسهای مقابلهای چند عامل را شکل مـیدهد. این تحقیقات (فلکمن و لازاروس ،1986؛ کارور و شایر،1989؛ اندلر و پارکر،1990؛ کلینکه،1991؛ دیویس،2001 )بیانگر آن است که گرایشهای مقابلهای ممکن است یکی از این موارد را دربرداشته باشد:
مقابله فعال: فرایند اتـخاذ گـامهای مقابلهای به منظور از بین بـردن عـامل اسـترسزا یا خنثی کردن تـأثیرات آن اسـت. مقابله فعال مشتمل بر اقـدام مـستقیم، افزایش تلاش و کوشش و تلاش برای اجرای یک روش مقابلهای است. استفاده از اصطلاح مقابله فعال در واقع شبیه نظریه اصـلی لازاروس و فـولکمن (4891) است که اصطلاح مقابله مبتنی بر مـشکل را بـه کار بردند.
برنامهریزی: عبارت اسـت از انـدیشیدن در مـورد اینکه چگونه با عـامل استرسزا مقابله کنیم. فرایندهای برنامهریزی مبتنی است بر؛ درصدد اقدام عملی برآمدن، طرحریزی در مورد اینکه چه اقدامات عملی انـجام گـیرد و چگونه به بهترین شکل ممکن از عـهدهء مشکل بـرآییم. این اقـدام،اقدامی مـبتنی بـر حل مشکل است.
پایان نامه رشته صنایع با موضوع :سیستمهای کنترل کیفی (ISO 9000)
مقدمه
تااوایل سال 1980 تقریبا تمامی شرکتها وسازمانها براین باوربودند که کیفیت تنها درمحصول نهائی تجلی یافته ورضایت مشتری فقط با دریافت محصول یاخدمت مناسب تامین می گردد .ازاینرو رقبای ژاپنی واروپائی محصولات صرفا بادوامی راتولید وبه عنوان یک محصول با کیفیت به بازارعرضه می کردند .به تدریج بارشد وپیشرفت تکنولوژی وابداع سیستمهای طراحی وساخت توسط کامپیوتراتکاء به مهارت های انسانی کاهش یافته وموجبات تولید وارائه محصولات مشابه برای شرکتهای رقیب فراهم آمد .حالا دیگرتشخیص وتمیزمحصولات ارائه شده توسط شرکت های مختلف دربازاربسیارمشکل می نمود ، لذاشرکتها برای پیشی گرفتن ازرقبای خود ناگزیربه دنبال مفاهیم دیگری بودند تابامشخصات کیفی کالا تلفیق نموده وبا ایجاد تمایزبین محصولات خود ودیگران سهم بازاربیشتری راتصاحب نمایند .آنها دریافتند که تنها راه تشخیص ووجه افتراق بین محصولات ، ترکیبی ازکیفیت وارائه خدماتی است که نیازوانتظارآینده مشتری رابا قیمت مناسب برآورده سازد .درواقع آنها به این نتیجه مهم رسیده بودند که مشتریان به همان اندازه که به کیفیت محصول اهمیت می دهند برای کیفیت خدمات نیزارزش قائلند .آنها هم چنین به این نکته مهم دست یافته بودند که کیفیت خدمات متکی برمردم است واین مسئله به ویژه هنگامیکه کارکنان با مردم ارتباط مستقیم دارند به خوبی آشکارمی شود .
نیازمندیهای مصرف کنندگان درکناررشد روزافزون تقاضای آنها برای کالای بهتر، مرکزتوجه دست اندرکاران قرارگرفت تابه نحوی کیفیت راتوسعه وگسترش دهند که قادرباشند علاوه برمحصول ، ارتباطات وانتقال کیفیت به مشتریان رامدنظرداشته ورقبای خودراعقب بزنند .رویکرد جدید احساس نیازبه تغییردرفرهنگ راشکوفاکرد وبه مدیران آموخت که کیفیت ومدیریت آن دیگرنمی تواند متکی برمتخصصین این امرباشد بلکه حضورتمامی افراد یک سازمان ازمدیران ارشد ومیانی گرفته تاسرپرستان وحتی کارگران درفعالیتهای مدیریتی به منظورموثرنمودن فعالیت های کیفی اجتناب ناپذیراست .دگرگونیها وتغییرات پی درپی دردودهه اخیرعلاوه براینکه روش ها ، تکنیک ها وابزاررادستخوش تحولات سریع نمود ، به عنوان یک واقعیت برکلیه جوانب زندگی سیستمهای تجاری ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی وسیاسی اثرگذاشت وموجب شد تارقابت دربازارآشفته جهانی روزبه روز مشکل ترودرعین حال حیاتی ترگردد .دراین راستا شرکت ها وسازمانهای خدماتی وازجمله مراکزآموزشی نه تنها استثنی نمی باشد بلکه باید فشاربیشتری راخصوصا ً درمورد تنوع خدمات وبالابردن کیفیت وروشهائی که برای خدماتشان ارائه می نمایند تحمل کنند.
امروزه یکی ازمهمترین ابزارهائیکه درارتقاء سطح سودآوری ونهایتا افزایش بهره وری بنگاههای مختلف تجاری ، تولیدی وخدمات موثرمی باشد سری استانداردهای ایزو9000 است که با اهمیت وتوجهی که درسطح جهانی برای آن قائلند میرود تامبانی نظام کیفیت جامع را بنا نهاده وراهگشای اجرای موثرنظام کیفیت درهرسازمانی اعم ازتولیدی یا خدماتی باشد .
دراین پژوهش هدف اصلی بررسی وارائه نحوه استقراریک سیستم مدیریت کیفیت براساس الگوی ایزو 9001 دریک محیط آموزشی است . باشد که این تجربه بتواند برای واحدهای آموزشی ومراکزآموزش عالی مفید فایده بوده واین اصل مهم رامرکزتوجه قرارداده که کیفیت به خودی خود ایجادنمی شود بکله بایستی مدیریت شود.
شایان توجه است که منظورازکلمه استاندارد دراین طرح همان سری استانداردهای ایزو9001 است که برای جلوگیری ازتکراروتطویل کلام خلاصه شده است .
موضوع تحقیق
دگرگونی وتحول دردیدگاههای گذشته نسبت به کیفیت ورویکرد عمومی به این مقوله درسالهای اخیرموجب شده تاسیستمهای کنترل کیفی به خاطرماهیت خودیعنی حضوردرآخرین مرحله تولید به مفهوم جداکردن محصول خود ازبد ، اعتبارپیشین خودرابه معنای تنها راه دستیابی به محصول با کیفیت ازدست داده وجای خودرابه سیستمی بدهد که قبل ازساختن نهایی ، اطمینان ازمرغوب بودن کالا راتضمین نماید .این سیستم که همان تضمین کیفیت است با حداقل نیازمندیها درسری استانداردهای ایزو 9000 مطرح شده وبراین پایه استواراست که پیشگیری به جای کشف عیب یک اصل است .
...
روش تحقیق
طراحی ومستندسازی یک نظام کیفیت مستلزم مطالعه کتابخانه ای وسیع وشناسایی منابع مرتبط بانوع کاربوده وایجاب می نماید تاازتجارب موجودنهایت بهره برداری صورت گیرد دراین طرح علاوه بربررسی مقالات وکتب داخلی وخارجی به منظورانتقال مفاهیم اصلی برای بسترسازی فرهنگ مدیریت کیفیت وکاربرد ابزارمناسبی همانند ایزو 9000 ، ازتجربیات شخصی مشاهدات وبازدیدهای متعدد ازسازمانهای آموزشی موفق دراین زمینه که مجهزبه گواهینامه های مربوطه میباشند نهایت استفاده به عمل آمده ، مراحل ونحوه تدوین مستندات یک نظام کیفیت باارایه نمونه های کاربردی ازروشها ، دستورالعمل ها ، فرمها وسوابق کیفی تشریحی وسعی شده است الگوی مناسبی دراختیار کسانی که مایلند دربازاررقابت امروزی به بهبود مستمر اندیشیده وعادت کیفیت گرایی ، مشتری گرایی ونظم وانضبا ط سازمانی رابین پژوهشگران عمدتا جوان مملکت رواج دهند قرارگیرد . شکل 1- 1 مراحل انجام این تحقیق راارائه می نماید .
...
6-2- منابع انسانی
6-2-1- کلیات
سازمان اطمینان می یابد افرادی که فعالیتهای تأثیر گذار بر کیفیت خدمات را انجام می دهند بر اساس تحصیلات ، آموزش ، مهارتها وتجربه دارای صلاحیت هستند. این اطمینان با تعریف صلاحیت و شرایط احراز هر شغل و تعیین و تأمین شده است.نیازهای آموزشی افراد در مقایسه با شرایط احراز پست سازمانی مرتبط انجام می شود .
با تغییر در روش انجام فعالیتها یا تعریف فعالیتهای جدید افراد مجدداً مورد آموزش قرار می گیرند .
برای کلیه پرسنل جدیدالورود دوره های آموزشی مناسب برنامه ریزی و انجام می شود.این آموزشها شامل آموزشهای توجیهی وآموزشهای حین کاربر (ایجاد مهارت ) می باشد .
6-2-2- صلاحیت ، آگاهی وآموزش
الف) صلاحیت مورد نیاز کلیه پرسنلی که فعالیتهای مؤثر بر کیفیت خدمات را انجام می دهند، شناسائی و تعیین شده است.
ب) وضعیت واقعی فرد با صلاحیتهای موردنیاز پست سازمانی وی مقایسه و هر گونه تفاوت بعنوان نیاز آموزشی فرد شناسائی می شود. این نیازهاونیازسنجی آموزشی سالیانه مبنای برنامه ریزی آموزشی خواهد بود . دوره های آموزشی بر اساس برنامه ریزی آموزشی انجام می شود تا نیازهای آموزشی تأمین شود . نیازهای آموزشی هر سال یکبار بازنگری می شود . بخش عمده اقدامات لازم جهت برنامه ریزی آموزشی وانجام دوره های آموزشی توسط سازمان انجام می شود .
پ) اثر بخشی دوره های آموزشی پس از برگزاری در پایان دوره کنترل می شود .
مقاله بررسی روند رشد فن آوری در موتورهای دیزلی، بنزینی و موضوع گازسوز در 27 صفحه ورد قابل ویرایش
چکیده:
محدودیت های اعمال شده از طرف سازمانهای زیست محیطی، تدوین قوانین و استانداردهای جدید در کنترل میزان آلاینده های خروجی از موتورهای بنزینی و دیزلی موجب شده فن آوری موتورهای دیزلی و بنزینی به سوی سیستم های تغذیه و احتراق پیشرفته پاشیدن سوخت و احتراق با کنترل ECU گرایش یابد.
این حرکت علاوه بر دستاوردهای چشم گیر زیست محیطی موجب رضایت دارندگان اتومبیل و دستیابی به شتاب و قدرت برتر و بهره برداری اقتصادی تر از نظر مصرف سوخت شده است. طبق آخرین گزارشهای دریافتی از مراکز تحقیقاتی و کارخانه های سازنده خودروها، برنامه زمان بندی برای دستیابی به آلودگی در حدود صفر تا سال 2010 به طور جدی پیگیری شده و هم اکنون موتورهای بنزینی و دیزلی مرحله استاندارد EURO II را پشت سرگذاشته و تولیدات را به سطح استاندارد EURO III رسانده اند. موضوع به کارگیری سوختهای همگام با رشد فن آوری طراحی و تولید موتورهای پیشرفته همچنان پیگیری، و تطبیق فن آوری سوختهای گازی همگام، به طوری که باز هم از نظر سطح آلاینده های برتری های چشم گیر خود را نسبت به حالت گازوئیل و بنزنی سوز حفظ کرده اند. خصوصا با تاکید دانشمندان به اثر مخرب CO2 تولیدی از احتراق موتورهای بر لایه اوزون سوختهای گازی LPG و به ویژه CNG با، تعداد کم کربن در ساختمان مولکولی و در نتیجه تولید CO2 کمتر و همراه نداشتن ناخالصی ها به عنوان سوختهای پاک مطرح هستند.
روند رشد فن آوری موتورها در دو دهه گذشته از سرعت چشمگیری برخوردار بوده و رقابت سازنده ای با هدف تولید خودرو دیزلی و بنزینی و گازسوز با آلودگی کمتر در سطح کشورهای صنعتی وجود دارد. در این دو دهه صنعت خودرو کشور ما در این رقابت حضور نداشته و لذا مترادف با سطح فن آوری مورتوهای دیزلی و بنزینی در مورد گاز سوز نیز از قدیمی ترین سیستم تبدیل و تجهیزات مربوطه استفاده نموده است.
متاسفانه گزارشهای دریافتی نمایانگر این واقعیت تلخ است که به دلیل عدم رضایت مبانی طراحی و تبدیل خودروهای سبک به سوخت گازی با روش مهندسی اهداف نیست محیطی طرح بهره گیری از سوختهای گازی نیز یا کمرنگ و یا نا موفق بوده است و تولید این مجموعه های کیت های گاز سوز قدیمی و ناموفق همچنان ادامه دارد.
عطف به حرکت جدید صنایع خودروسازی به سوی تولید خودروهای به روز در سطح جهانی و ساخت خودروهای مشترک با کمپانی های صاحب نام، ارائه دهنده مقالة روند رشد فن آوری موتور و خودروها را در زمینه گاز سوز منطبق یا برتر از حالت گازوئیلی و بنزینی به بحث و تحلیل علمی می گذارد وبه ترتیب شش نسل تکاملی تجهیزات گازسوز بر روی خودروها را از سال 1980 الی 2000 به شرح ذیل پژوهش عمل و فن میکند:
امید اینکه صنایع خودروکشور در زمینه فن آوری گازسوز نیز مترادف با برنامه های تولیدات جدید همگام شوند.
مقدمه:
بهره گیری از سوختهای جایگزین در دهه اخیر مورد توجه مراکز پژوهشی و صنایع موتور در سطح جهانی قرار گرفته است، زیرا با کاهش ذخایر نفت، موتورهای صنعتی در حال گردش، و در برنامه تولید که از نظر اصول طراحی و فن آوری به سوختهای هیدروکربوری وابسته اند، راهی جز استفاده از سوختهای گازی ندارند متخصصان امر پیش بینی می کنند که با تقلیل تولید نفت خام، بخش رو به رشد سوخت مورد نیاز خودروها باید پس از سال 2000 با روندی رو به رشد از گاز مایع و پس از گاز طبیعی تأمین شود. وابستگی اصول طراحی موتورها به مشخصات فیزیکی و شیمیایی و در نتیجه سازگاری سوخت با طراحی موتور روند رشد خودروهای گاز سوز را تا سه دهه آینده به طرف LPG و سیکل اتور و پس با کاهش تولید نفت خام و در نتیجه کاهش تولید LPG به طرف CNG و LNG با سیکل اتوسوق خواهد داد.
هر دو سوخت LPG و CNG در تبدیل خودروهای سواری مجهز به موتورهای SI و سیکل ترمودینامیکی OTTO می توند به ترتیب با حفظ مشخصات طراحی و با تغییراتی بسیار جزئی با توجیه فنی و اقتصادی مورد بهره برداری قرار گیرد. موضوع توسعه رو به افزایش وسایط نقلیه عمومی در سطح شهرها از طرفی و از طرف دیگر محدودیت های رو به تاکید حد آلاینده های اگزوز این وسایل که عموما از نوع دیزلی هستند بهره گیری از سوختهای گاز بر روی دیزلها را تضمین میکند.
هر چند کار بر روی موتورهای دیزلی با سوخت گازوئیل با آلودگی های کمتری از نظر گازهای اگزوز صدای موتور شدیدا توسط کمپانی های صاحب نام دنبال میشود و به موفقیت هایی نیز دست یافتهاند ولی باید با صراحت اعلام داشت که پس از کاهش تولید نفت خام و توسعه بازار سوختهای گاز احتمال قوی وجود دارد که دیزل سازها نیز الزاما به طرف سیکل اتو OTTO سوق پیدا نماید.
زیرا سیکل به دلیل مشخصات ویژه خودرو و طراحی موتور آن در آینده توجیه فنی و اقتصادی و زیست محیطی برتری دارد. محدودیت های اعمال شده برای گازهای اگزوز بهره گیری از کاتالیست های سه منظوره را الزامی ساخته و در نتیجه روش صد در صد گاز سوز و سیکل اتور از ارجحیت برخوردار خواهد بود. مراکز پژوهشی وابسته به صنایع که کار هماهنگی بین صنعت و سازمانهای محیط زیست را کرده اند که جواب گوی محدودیت های رو به رشد در تدوین استانداردهای کنترل آلودگی اگزوز وسایل نقلیه بهره گیری از سوختهای به روش صد در صد و استفاده از سیکل اتو هستند.
دیدگاههای جهانی در مورد آلاینده سوختهای فسیلی
افزایش تولید نفت خام برای جوابگویی به عطش رشد فزاینده فن آوری در چند دهه اخیر بشریت را با خطر فقر و گرسنگی ناشی از اتمام منابع سوخت فسیلی در قرن آینده مواجه ساخته است. به طوری که دهکده جهانی از هم اکنون به فکر چاره جویی در یافتن منابع ناشناخته انرژی در زمین وخارج جو افتاده است. واقعیت تلخ ناموفق بودن انرژی های جایگزین برای جواب گویی است زیرا تا این تاریخ هیچ منبع انرژی از نظر توجیه مسائل اقتصادی و فنی نتوانسته با سوختهای فسیلی رقابت نماید. دیاگرام نمایشگر نیاز امروز و آینده سوختهای فسیلی در قرن آینده است همان گونه که ملاحظه میشود نیاز کل انرژی به شکل خطی رو به افزایش و نقش انرژی مصرفی در حمل و نقل به شکل چشم گیری به موازات آن رشد می نماید. از طرفی از اوایل قرن آینده ذخایر نفت با سرعت زیاد رو به کاهش خواهد نهاد.
گامهای فن آوری در موتورهای گازسوز
دیاگرام مرجع کنترل آلودگی در مورد موتورهای گاز سوز نیز دقیقا صادق است. یعنی موتورهای گازسوز هم با وجود مزایای عدم داشتن سرب مشخص بودن ساختمان هیدروکربوری و نداشتن هیدروکربورهای مضر وقتی میتوانند در محدوده استاندارد آلودگی عمل کنند که نسبت هوا به سوخت در محدوده استرکیومتریک قرار داشته باشد. لذا روشهای کاربراسیون و یا تبدیل به وسیله مخلوط کن های ثابت و نتوری و بدون کنترل شانس قرار گرفتن را در محدوده story duonutic نخواهد داشت پس روشهای متداول و در اجرا در داخل کشور نسل قدیمی و مربوط به دهه زیر سالها 1975 است که استانداردهای آلودگی ابلاغ نشده بود و در صورتی که بخواهیم حتی استاندارد آلودگی ECE15-04 را پاسخ گو باشیم ملزم به حذف سیستم ونتوری ثابت بوده و الزاما باید در مدار گاز شیر کنترل Actuator با کنترلECU داشته باشیم. فن آوری گاز سوز شانس بهره گیری از کاتالیست سه راهه را بالا میبرد زیرا از نظر عدم وجود مواد ناخالص راندمان کاتالیست در موتورهای گازسوز بسیار بالاست و طول عمر بیشتری نیز در مقایسه با موتورهای بنزینی خواهد داشت ولی لازمه استفاده ازیک سیستم کامل کنترل مدار گاز و حفظ نسبت هوا و گاز در محدوده و سیستم مدار بسته با کاتالیست سه راهه و سنسور اکسیژن بهره گیری از میکروپروسسور ECU است. سیستم فوق پاسخ گوی استانداردهای EURO I نیز بوده و کاملاً موفق است. اگر هدف از فن آوری گاز رسیدن به حدود آلاینده های برتر از EURO II باشد روش MPFI در مورد گاز نیز عینا مثل حالت بنزین سوز الزامی است. لذا آخرین نسل فن آوری سیستم گازسوز برای پاسخ گویی به استاندارد سال 2000 بهره گیری از سیستم گازسوز با کنترل ECU و روش پاشش MPFI است که اصطلاحا به نسل Generation III معروف است. امروزه حساسیت سازمان های زیست محیطی نه تنها بدون گازهای مسموم حاصل از اگزوز مثل NOX ، SOX ، CO و HC دور می زند، بلکه میزان گاز خنثی و بی ضرر CO2 نیز زیر سوال رفته است و یکی از عوامل پدیده گلخانه ای شناخته شده است. مزیت اصلی سوختهای گازی خصوصا گاز طبیعی CH4 دارا بودن تعداد کربن کم در مقابل انرژی حرارتی تولیدی است که عملا میزان تولید CO2 در مورتورهای گازسوز تا 25 درصد نسبت به موتورهای بنزینی و تا 35 درصد نسبت به گازوئیل سوزها کمتر است و لذا برای پیشگیری از پدیده گلخانه ای بهره گیری از سیستم های پیشرفته گاز سوز توصیه میشود.
پایان نامه اشتباه در موضوع قرارداد
چیکده
این رساله تحت عنوان بررسی اشتباه در موضوع قرارداد است . ابتدا تعریف اشتباه از لحاظ لغوی و حقوقی وتفاوت آن را با واژه های مشابه مثل خطا و سهو و جهل وتعریف موضوع قرارداد و این که در مباحث پراکنده مربوط به ایجاب وقبول، شروط و خیارات در کتب فقهی در بررسی قواعد فقهی مانند العقود تابعه للقصود ، المؤمن عند شروطهم و اصاله اللزوم استنباط ودر حد گنجایش این مجموعه مورد بررسی قرار گرفته است .
کلید واژه : اشتباه ،موضوع مورد معامله
مقدمه
درصحنه اجتماع ، اشتباه همواره یک عذر محسوب نمی شود . و اشخاص نمی توانند بدین بهانه ،خود را از مسئولیت ها و آثار اجتماعی آن رها سازند ،گاه شدت اثر اشتباه آن چنان بالاست که خردمندان جامعه از مکافات به اشتباه افتاده، چشم پوشی نمی کنند، هرچند گاه آنچنان ضعیف است که جای ملامت نیزنمی گذراند.
اشتباه در علم حقوق، باحفظ مفهوم عرفی خود چهره های گوناگون دارد . در روابط قرارداری ، گاه یک طرف یا هر دو طرف به علت تصور نابجایی که از حقیقت در ذهن خود پروارنده ، دچار اشتباه می شوند ، یکی خود را به اشتباه متعهد می داند ، دیگری به اشتباه کالای فروشی را به قصد هبه می پذیرد و سومی بدین پندار که با هنرمندی زبردست روبروست ، اثر عادی وی را بجای یک شاهکار هنری خریداری می کند .
نقطه جنجال برانگیز پدیدۀ اشتباه در تمامی نظامهای حقوقی در راستای ترجیح یکی از دو اصل است که آیا باید همگان را مطیع حاکمیت اراده دانست یا نظم وثبوت در معاملات را محفوظ دانست .
با توجه به اهمیت نقش اراده در قراردادها، بررسی و تجزیه و تحلیل اراده و مطالعۀ عوامل مؤثر براراده شخص در هنگام انجام اعمال حقوقی، نیز مورد توجه واقع شد. اکنون بررسی عیوب اراده و چگونگی و میزان تأثیرآن در قراردادها از مباحث بسیار مهم حقوق تعهدات است و اشتباه به عنوان عیوب اراده در قوانین مدنی کشورهای مختلف مورد اشاره واقع شده است . اهمیت بحث وقتی روشن می شود که به خاطر آوریم در دنیای داد وستد هر کسی سعی دارد بیشتر بستاند و کمتر بدهد و در این کشاکش معمولاً دو عوض برابر نمی ماند ویکی از طرفین معمولاً بهرۀ بیشتری می برد ، همین مسأله باعث سود تجاری می شود ودادوستد را رونق می بخشد . پس تقریبا در هرمعامله یکی از طرفین می تواند ادعا کند که مرتکب اشتباه شده است . به این ترتیب بررسی این پدیده روانی و تعیین اشتباهای مؤثر در عقد بویژه در دنیای امروز که مبادلات تجاری و دادوستدهای بین المللی توسعۀ روز افزونی پیدا کرده ، اهمیت فوق العاده ای دارد . به مقتضای اصل حاکمیت اراده باید هر عاملی که با این اصل در تعارض باشد نادیده انگاشته شود و یگانه حاکم، ارادۀحقیقی اشخاص باشد.
علی رغم طرز فکر مزبور در حقوق امروز، سعی بر این است که اصل حاکمیت اراده در چهارچوبی منطقی شکل گیرد . از جمله مرزهای معقول اصل حاکمیت اراده ،اصل نظم ، و ثبوت در قراردادهاست در صورتی که آزادی ارادۀ افراد بخواهد با مصلحت ثبوت در قراردادها، تعارض و برخورد داشته باشد ، به ناچار بایستی تا حدی اصل نخست را فدای اصل دوم ساخت . نظامهای حقوقی به منظور حل تعارض دواصل مذکور ، تمهیداهایی اندیشیده اند مواد قانون مدنی ایران در زمینۀ اثر حقوقی اشتباه، مبهم ، معارض وپراکنده است . رویۀ قضایی، در این باره راه حلی ندارد . بسیاری از حقوقدانان با این ادعا که در فقه امامیه ، از اشتباه در موضوع ، سخن به میان نیامده سعی بر آن داشته اند تعارض مواد را بر اساس دکترین و رویۀ قضایی کنونی فرانسه حل کنند هرچند که عنوان اشتباه در موضوع قرارداد در متون فقهی به چشم نمی خورد ، اما در مباحث پراکنده مربوط به ایجاب و قبول ، شروط ضمن عقد و در بحث از برخی قواعد فقهی می توان احکام راجع به آن را مطالعه و استنباط کرد . پس نبود واژه هایی خاص ، نباید سد راه تحقیق شود ، اشتباه پدیده ای نیست که ویژه ی عصری خاص یا فرهنگی خاص باشد . بدون تردید فقیهان دوراندیش ما از این پدیده سخن به میان آورده اند ،منتهی برای حل مشکلات باید در جستجوی مفاهیم بودتا واژه ها ، برای حل مسأله مزبور ،در طول نگارش این پژوهش سعی شده تا سرحد امکان مطالبی که راجع به اختلاف نظر دربارۀ اشتباه و تأثیر آن در قراردادها و مباحثی که در آن مطرح است بررسی شود تا نتیجه ای که از حل مسأله ارائه می شود منصفانه باشد .
طرح تحقیق
الف ) موضوع تحقیق ب) هدف تحقیق ج) روش تحقیق
الف ـ موضوع تحقیق:
موضوع این رساله اشتباه در موضوع عقد می باشد که در تاریخ با اکثریت آراء شورای پژوهشی دانشکده الهیات و معارف اسلامی تهران واحد شمال دانشکده آزاد اسلامی به تصویب رسید .
ب ـ هدف تحقیق:
نویسندگان حقوق در تفسیر اشتباه وتأثیر آن در قراردادها اتفاق نظر ندارند وتعابیر آنان مختلف و گاه متضاد است . وجود همین اختلاف نظرها دربارۀ اشتباه وتأثیر آن در قراردادها وروشن نبودن مفهوم اشتباهات مؤثر ، مثل مفهوم موضوع معامله در قانون گویا نبوده ونیاز به بررسی و دقت دارد وبه همین خاطر باید روشن ساخت که آیا منظور اشتباه در هویت موضوع عقد است یا در جنس موضوع یا آنکه اوصاف جوهری موضوع را نیز در بر می گیرد و یا اینکه آیا اشتباه مؤثر عقد را باطل می سازد یا غیر نافذ ؟ در قانون مدنی ایران تمییز اشتباه های مؤثر در صحت عقود ، اشتباه های موجب خیار فسخ بسیار دشواراست .
در صورتیکه اشتباه قصد و رضا را از بین نبرد و درزمرۀ خیارات نباشد در عقد تأثیری ندارد و یا بحث اشتباه در قانون از جمله اشتباهاتی است که باید آنرا در عقد بی تأثیر دانست .
اما اگر اشتباه در قانون به اشتباه های مؤثر در عقد منتهی شود، نه به واسطه اشتباه در قانون ،بلکه به این دلیل که اشتباهی که روی داده به حکم قانون در عقد مؤثر است، بر صحت عقد تأثیر می گذارد و چنین مسائل و پرسش هایی اساس این نوشتار را تشکیل می دهد . اساسی و بنیادی بودن این گونه مباحث درسیر اندیشۀ فقهی ـ اجتماعی بیانگر این است که عقود و معاملات از جمله احکامی است که نقش بسزایی در چگونگی روابط انسانها با یکدیگر ایفا می کند تا ازتضییع حقوق جلوگیری شود .
از دیگر اهداف این تحقیق علاقۀ شخصی به مباحث پیرامون اشتباه و بررسی آن در عقود است .
دانلود مقاله با موضوع هلو
بصورت فایل ورد قابل ویرایش آماده ارائه
هلو (Prunus persica) گیاهی است از خانواده گل سرخ و زیرخانواده پرونوییده و جنس پرونوس. هلو در دوران پیش از تاریخ در کشور چین کاشته می شد و از طریق جاده ابریشم به ایران آورده شد. برخلاف آنچه که از نام علمی هلو استنباط می شود منشا آن ایران نیست. اما از آنجایی که اروپاییان نخستین بار این گیاه را در ایران مشاهده کردند آن را پرونوس پرسیکا نامیدند. یونانیان و عمدتاً رومیان هلو را از ایران به سرتاسر اروپا و انگلستان گسترش دادند. هلو تقریباً ۴۰۰-۳۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، روانه اروپا شد. سیاحان قرون شانزده و هفده میلادی نخستین کسانی بودند که هلو را با خود به قاره آمریکا بردند. سیاحان پرتغالی هلو را به آمریکای جنوبی و همتایان اسپانیا یی شان آن را به آمریکای شمالی بردند. به تدریج هلو توسط بومیان آمریکایی و مهاجران اروپایی از آمریکای شمالی به جنوب کانادا راه یافت و امروزه در اکثر ایالت های آمریکا کاشته می شود.
دانلود مقاله با موضوع مورچه
بصورت فایل ورد قابل ویرایش و آماده ویرایش
نگاه اجمالی
حشرات اجتماعی شامل گونههای بیشماری از زنبورهای عسل ، زنبورهای معمولی و تمام گونههای مورچهها و موریانهها میشود. حشرات اجتماعی در گروههای فامیلی زندگی میکنند و یا به صورت قبیلهای زندگی کرده و لانههای بسیار بزرگ میسازند. در هر قبیله فقط یک حشره ، یعنی ملکه ، تولید مثل میکند. بیشتر حشرات دیگر کارگر هستند که به جمعآوری غذا و حفاظت از لانه و نوزادان مشغول هستند.
مورچه (formica) حشرهای است از راسته نازک بالان که تیره خاصی را به نام تیره مورچگان در این راسته بوجود میآورد. مورچه جانوری است اجتماعی و آن دارای گونههای بسیاری میباشد و مخصوصا برخی گونههای نواحی حاره مورچههای خطرناک و گوشتخوار هستند. در حدود 8000 گونه مختلف از مورچهها شناخته شده است، مورچهها حشراتی هستند که از نظر هوش و غریزه طبیعی کامل میباشند. این حشره در مقایسه با حشرات دیگر ، لانه سادهتری دارد، بیشتر آنها در زیر زمین تونلهایی حفر میکنند، یا با استفاده از مواد خاکریز درست میکنند.
دانلود مقاله علمی با موضوع نخود فرنگی
بصورت فایل ورد قابل ویرایش آماده ارائه
فهرست مطالب:
ترکیبات شیمیایی
خواص داروئی
گل و میوه نخود فرنگی
اصل و قدمت نخود فرنگی
آب و هوایی که نخود فرنگی در آن بهتر رشد میکند
انواع نخود فرنگی
خاک مطلوب نخود فرنگی
کود مورد استفاده در نخود فرنگی
برداشت نخود فرنگی
آفات نخودفرنگی
نخود فرنگی (Pisum satium) گیاهی است یکساله دارای ساقه نازک
و رونده که بلندی بوته آن به حدود 30 سانتیمتر می رسد . ساقه این گیاه
پوشیده از تارهای غده ای است . برگهای آن مرکب از 13 تا 17
برگچه کوچک و دندانه دار می باشد . گلهای آن سفید رنگ مایل به
قرمز یا آبی بطورتک تک بر روی ساقه قرار درد . میوه آن بصورت نیام و غلاف آن کوچک ،متورم و نوک تیز بطول 2 تا 3 سانتیمتر است که در آن یک دانه نخود به رنگ نخودی یا سیاه قرار درد . برگ نخودفرنگی مرکب از سه برگچه است که برگچه انتهایی اغلب به یک پیچک منتهی میشود. علاوه بر این دمبرگ در این جنس اغلب نمو زیاد کرده و کاملا شبیه به یک برگچه میشود که دور ساقه میپیچید.
نخود یکی از حبوبات مغذی و انرژی زا وپر مصرف است.