چگونه یک بازاریاب موفق باشیم
دورانهای رکود اقتصادی فشار فزاینده ای به سازمانهای فروش وارد میآورند و همینطور که مشتریان از خرج [و خرید] خود می زنند معاملات کمتری دیده شده و ابعاد خرید [هم] کوچکتر است. تصمیم به خرید مشتری که با احتیاط پر زحمتی همراه است منجر به چرخه های فروش طولانی تر و مخارج بالاتر فروش می شود. درحالیکه بازیگران شکل تهاجمی تری به خود گرفته و برای یک رشته واحد معاملات خرد از هم سبقت جویی میکنند بر شدت فشار قیمت و رقابت افزوده می شود . در این حال بازیگران درشت پیوسته درشتتر می شوند چه، مشتریان، بیشتر به بازیگران «شناخته شده» روی میآورند تا به جدیدها یا نوآوران .
در واکنش به شرایط دشواری از این دست ما شاهد تمایلی از سازمانهای فروش بودهایم که سیل جنب و جوش به راه اندازند ، هر چند این تحرکات اغلب بی ثمر است. هر چه بازاریابها و مدیران فروش بیشتر به بازدید ، تدارک نمایش و توضیح کالا دست میزنند و پشت سر هم پیشنهادهای بیشتری میدهند خود را بیش از پیش سرخورده و ناکام مییابند، چه، فروش و عایدات همینطور رو به کاهش سیر می کند. [پس] بازدید و نمایش بیشتر همیشه منجر به افزایش نرخ تبدیل نمی شود. همچنانکه معاملات خردتر می شوند بازاریابها باید انضباط بیشتری در تصمیم گیری بکار بندند که کدام معامله ها را دنبال کنند. پیگیری پایان ناپذیر معامله های خرد با اندک حاشیه سود تنها و تنها سطر آخر [حساب] را هرچه بیشتر تحت فشار می گذارد و همینطور که چرخه فروش طولانیتر می شود تلاش برای کوتاه کردن فرآیند با الگوهای بازدید تهاجمی تر تنها به آزردگی مشتریان ، فرآیندهای فروش زماندار یا بکلی پرت شدن از دور رقابت می انجامد.
ما در نتیجه تحقیقات و اقدامات [ناظر به] مشتری دریافتیم که سود دهی را می توان با رویکرد تمرکز یافتهتری در فروش افزایش داد. برای مثال با تمرکز بر یافتن فرصت های جدید برای گسترش سهم [از] سبد مشتریهای پر رشد، بکارگیری آن دسته از منابع فروش که مهارتشان در ردیف این فرصتهاست و همچنین حذف فعالیتهای بی ثمر منابع فروش ، مسئولین بازاریابی اقدامات لازم را برای شکوفا ساختن بهره وری نهفته بکار بسته و به نحو بهتآوری روندهای نزولی فروش و عایدات را از اینرو به آنرو می کنند.
باز از تعریف دیگر درباره ارکان چنین می توان نگاشت که:
ارکان در اصطلاح حکما اجسام بسیطی هستند غیرقابل تقسیم و اجسام مختلفه و اجزاء
اولیه که بدن انسان و غیرانسان را تشکیل می دهند چهار تا هستند آتش و آن گرم و خشک است.
هوای آن گرم و تر است، آب و آن سد و تر است و خاک که آن سرد و خشک است.
با بهره گیری از فیزیک جدید می توان چنین توجیه کرد که منظور از عناصر چهارگانه،
عناصر مادی نبوده است بلکه مجرداتی را شامی می شده است
که نشانه و نمایان گر دو کیفیت ماده و انرژی بوده اند.
دقیقاً باید بین این مجردات و آب، خاک، هوا و آتش فرقی قائل شد در هریک از عناص
ر اربعه سه عنصر دیگر وجود دارد و به تناسب یک عنصر بر سه عنصر دیگر،
نام عنصر غالب بر آنها نهاده شده است.
در توجیه عناصر اربعه بهتر است از گفته ی سر آرتورادینگتن استاد نجوم دانشگاه کمبریج
و رهبر حامیان نظریه نسبیت مدد بگیریم که می گوید:
زمان و مکان و ماده و نور و رنگ و تما اجسام و اشیاء مخلوق که تا این حد حقیقی و
واضح و جدا از هم بنظر می آیند اگر با وسائل فیزیکی بدقت در آنها غور شود سرانجام به عناصر اربعه خواهیم رسید.