مقاله انسان در مثنوی
متن آغازین و متن پایانی مقاله:
همانطور که اشاره شد مثنوی شرح کلمات آسمانی عارفی بصیر است که پرده از اعماق حقیقت انسان برمی گیرد و بیان الهاماتی است که دست ناتوان دنیا پرستان و تن پویان از آن کوتاه است او در تک تک ابیات خود، تلاش می کند تا دریچه هایی از معرفت را بر ما بگشاید تا ما از آن چشم انداز بهتر خود را بشناسیم و راه های کمال و نقص را بهتر ببینیم . خوب در این مسیر عواملی هستند که به حرکت ما در راه رسیدن به خود شناسی سرعت می بخشند و در مقابل هم آفاتی وجود دارد که سرعت ما را کند می کند – کسی که می خواهد در این مسیر گام بردارد باید این عوامل را نیز خوب بشناسد با نگاهی نه چندان عمیق می توان این عوامل را از لابه لای ابیات مثنوی پیدا نمود.
آفات و موانع معرفتی کمال
1- پیروی از هوی و هوس و نفس پرستی
بزرگترین مانع رشد و کمال انسان خودپرستی است. آن نیرویی که موجب به تباهی کشانده شدن انسان می شود از نظر مولانا «نفس اماره» است و اهمیت این مسأله در انسان شناسی مولانا تا آنجاست که هیچ چیز به اندازه آن مورد توجه مولانا قرار نگرفته است. ...
...
انسان کامل مولوی اگر چه هدفش الله است و کمال نهایی خود را اتحاد نوری یا حق تعالی می داند، اما هیچ گاه عالم ناسوت را به فراموشی نمی سپارد. به بیان دیگر اگر چه سیر او در عالم لاهوت است و می کوشد تا وجود خود را لاهوتی سازد، ولی هیچ گاه جنبه طبیعی وجود خود را فراموش نمی کند.
چنین فردی عالم را با تمام خوبی ها و زشتی ها و خیرها و شرهایش می پذیرد و علل و اسباب ظاهری را فراموش نمی کند اگر چه در پس پرده هر سببی، مسبب حقیقی را می بیند. از این روی این انسان کوشش دارد تا کسانی را که در دار وجود اسیر ماده و مادیات و شهوات هستند نجات بخشد و همة رنگ ها را از دل و جان انسان بزداید تا بی رنگی بر عالم انسانیت حاکم شود. ...
...
مقاله تأویل در مثنوی
قسمتی از متن:
چکیده:
تأویل، شیوهای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقةآن به حماسة ایلیاد و ادیسه برمیگردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقههای گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل میگردد.مولانا در مثنوی شریف ـ که تفسیری عارفانه به شمار میآید ـ فراوان به تأویل دست میزند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است. او الفاظ را به معنای حقیقی خود میگیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمیآید. مولانا این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دلانگیز به تصویر میکشد.
کلیدواژهها:
قرآن کریم، تمثیل، ظاهر، عبارت، تعبیر مثنوی شریف، تأویل، باطن، اشارت، تجربه.
مقدمه
تأویل (hermeneutics) شیوهای کهن و باسابقه است و ریشه در باور به تقدس(sacred) متن دارد و به گونهای محدود کردن دو جهان (بیرونی و درونی) به متن است و آن بر این اندیشه استوار میباشد که حروف نوشتاری حامل رمزهای بنیادین و نامکشوف است. تفسیر را در مورد متون مقدس و غیر مقدس و تأویل را در مورد نوشتههای مقدس جاری میدانند و البته تمام متون وحیانی (revealed tests) حامل و واجد معانی متعدد و تأویلمند هستند. واژة یونانی هرمنیا، برگرفته از نام هرمس، ناظر به این باور میباشد که هرمس رسول و پیامآور خدایان و گاه خدای آفرینندة زبان و گفتار است. هرمس در قرون وسطی نزد مسیحیان، مسلمانان و یهودیان، بانی و پایهگذار علم و حکمت به شمار میرود و در عصر رنسانس نیز بسیاری از فلاسفه و دانشمندان نامی هرمس را مشعلدار دانش و خرد دانستهاند. او هم پیامآور است و هم تأویلگر؛ البته تأویل در ادوار بعد در اندیشة بشری به تمام متون راه یافت. هرمس که در قرون وسطی همان طاط (تحوت (Thot)) نزد مصریان، اخنوخ یهودیان، هوشنگ ایرانیان و ادریس مسلمانان دست در نزد مسیحیان زبان و قلب خداوند یا رع (Ra) به شمار میرود یعنی او همان کلام الهی و صاحب ذکر مقدس بود که رهبر انسان به وصال حقیقت میباشد. سابقة تأویل، به یونانیان و حماسة ایلیاد و ادیسه و این بحث که آیا اثر افسانه است یا حقیقت ـ برمیگردد و سپس در عصر بلوغ اندیشه در یونان به افلاطون و در ادامه به اصحاب فیلون در تفسیر تورات و اصولاً احبار ـ درمیپیوندد و در ادوار بعد نزد فرقههای زندیک مجوس ـ در تفسیر اوستا ـ این شیوه به چشم میخورد؛ ناصر بن خسرو تأویل را به یوشع بن نون نسبت میدهد و میگوید:
[ناصر بن خسرو بی تا: 66]
تأویل را طلب که جهودان را این قول، پند یوشع بن نون است