سخنی کوتاه در مورد حافظ و اشعار او …………………………1
شعر حافظ و سبک انتزاعی …………………………………………2
کاربرد واژه های دو یا چند معنایی ( ایهام ) …………………….5
اکسپرسیونیسم انتزاعی …………………………………………12
قسمتهایی از متن:
پیشگفتار
در مورد حافظ و اشعار او و همچنین در مورد اندیشه ها و سلوک زندگی اش بسیاری از اساتید بزرگ زبان و ادبیات فارسی و حافظ شناسان بنام کتب و مقالاتی را ارائه داده اند و اشعاری را از جهات مختلف مورد بررسی و تحلیل قرار داده اند ، اینک در هر کتابخانه ای می توان کتابی در مورد این خواجه بلند آوازه شیرازی پیدا کرد.
اما من به عنوان یک هنر جو در زمینه های تجسمی و بصری و علاقه مند به اشعار حافظ به دنبال پیوندی بین اشعار او و سبک های هنری موجود که معمولاً به نقاشی اطلاق می شوند بودم ، چرا که بارها در کتب مختلف با این نکته که اشعار حافظ مجموعه ای از شعر و نقاشی و موسیقی است ، روبرو شدم. ...
...
شعر حافظ و سبک انتزاعی :
برای برقرار کردن پیوند صحیح بین اشعار حافظ و سبک انتزاعی د رهنر باید نکات مهم و اساسی هر دو مقوله را مورد توجه قرار داد .
مهمترین ویژگی که ما در اشعار حافظ با آن روبرو هستیم تمرکز معانی است ، بدان معنی که شاعر چند مضمون را د ریک عبارت یا در یک جمله جمع می کند . و برای نیل به این مقصود از صنایع گوناگونی چون ایهام ، اضافه های چند بعدی ، یا حذف مضاف الیه ، استفاده از معنی حقیقی و مجازی د رآن واحد بهره می جوید یا به علت خاص خود کلام و گاهی با توجه به نمود سعی واژه ها مفاهیم گوناگونی را در شعر جمع کند .
کاربرد واژه های دو یا چند معنایی ( ایهام ):
« به کاربرد چنین واژه هایی در زیبا شناسی شعر قدمایی « ایهام » گفته اند . معمولاً ایهام را در کتابهای جدید عبارت از آن می دانند که شاعر در شعر لفظی بیاورد با دو معنی یکی نزدیک « قریب » و دیگری دور « بعید » . ذهن شنونده به معنی نزدیک متوجه می شود د رحالیکه مراد گوینده معنی دور است .
قسمتهایی از متن مقاله:
مقدمه
از زندگی حافظ سخن گفتن سخت است . بسیار سخت تر از سخن گفتن از شعرهای او. زیرا یکی از شگفتیهای تاریخ این زندگی بزرگانی چون حافظ در پرده ابهام باقی مانده است . اما از حافظ با خود حافظ سخن گفتن از هر کاری سخت تر است . آن هم او که پیداست از داشتن شناسنامه خوشش نمی آمده است و گر نه جه بسیار از شاعران که زندگینامه خود را در نوشته ها و شعرهایشان گنجاندهاند شاعری همجون سعدی و حتی مولانا .
برای نوشتن از زندگی حافظ آن هم به شکل روائی به ناچار باید به سراغ تاریخ رفت . اما حافظ را در قالب خشک تاریخ قرار دادن باز از هر کار دیگری سخت تر است .
از همه بدتر اینکه او نه تنها کاری به کار تاریخ نداشته است که تاریخ نیز کاری با او نداشته است . آنچنان که نامش در جهان در هیچ کدام از وقایع تاریخی دوران زندگی اش نیامده است آنچنان که گوئی در جهان افسانه ها زندگی کرده است ....
...
حافظ نکته سنج دریافت که انسان به غنچه های نا گشوده می ماند . معما ورازی رندانه که به یاری عقل می توان آنرا گشود گل رازی که تنها پروانه دل می تواند آنرا بگشاید . نه عنکبوت عقل که روح انسان را در تارو پود خود پیچیده است . تاروپود عقاید و خرافات و بایها و نبایدها . پس درد و دریغ حافظ همه از این بود که چرا انسان جهان باشکوه و راز آلود را برای خود اینچنین سرد و بی روح کرده است . چرا آدمی چنان به تباهی کشیده شده که به بهانه و پنداری خونها به زمین می ریزد به خاطر قرصی نان دروغ می گوید و برای رسیدن به قدرت از هیچ کاری روی گردان نیست . در نگاه حافظ جهان و کار جهان به شکل سازی سفره ای بیش نبود . جهانی که در آن مردی مانند شاه شیخ تنها به خاطر بد گوئی بی پایه ای و زیر کار دانش را می کشت یا آنچنان شهر یزد را به محاصره می کشید که مردم آن از گرسنگی به خوردن گوشت سگها وگربه ها روی می آوردند . ...
...
مقاله زندگی نامه حافظ شیرازی
قسمتهایی از متن:
خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود 727-792 هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در 727 (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در 717 (تاریخ عصر حافظ) می دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال ها و حدود 710 هجری قمری تخمین می زند(لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ). آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری قمری و بعد از 710 واقع شده و به گمان غالب بین 720 تا 729 روی داده است. ...
...
یکی دیگر از ارکان سخنوری حافظ که منتقدان به آن کمتر توجه داشته اند « سلامت نحوی» سخن اوست که فی المثل کمتری محفضات را به کار می برد یا اجزاء جمله را بیهوده و از سر ناچاری ناشی از قید قافیه و سلطه ی وزن جا به جا نمی کند. به طوری که جملاتش غالباً در یک مصراع یا یک بیت ادا می شود و از نظر نحوی فرصتی با نثر ندارد.
سالها پیروزی مذهب رندان کردم | تا به فتوای خرد حرمی به زندان کردم |
اگر این ابیات را به نثر در آورید به حداقل جا به جایی الفاظ و فعل و فاعل و مفعول نیاز دارید.
یکی دیگر از ویژگیهای سخنورانه ی حافظ در این است که به اهمیت ردیف ( کلمه تکرای و پایانی قافیه و قافیه های چند کلمه ای ) توجه یافته است و به مضانها بودن تأثیر و زنی و عروضی و موسیقایی آن. و بسیار هوشمندانه دریافته بوده است که ردیفهای اسمی ( مانند چشمه وابرد که اتفاقاً با اینها هم غزل دارد ) دارساز نیست بلکه ردیفهای فعلی کارساز است چون جای سازمانی و طبیعی فعل در جمله ی فارسی در آخر جمله است.
مقاله بررسی خواجه حافظ شیرازی در 19 صفحه ورد قابل ویرایش
خواجه حافظ شیرازی
(وفات سال 791 هجری)
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی فرزند بهاء الدین مشهورترین شاعر عارف ایرانی که در قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) میزیسته و یکی از بزرگترین شاعران ایران است که معروف جهان شده اند.
درباب این استاد فناناپذیر و بی نظیر که او را لسان الغیب و ترجمان الاسرار لقب داده اند اشارتهایی در بسیاری از کتابها مانند تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندی که بعد از فوت اوست تا مجمع الفصحا و ریاض العارفین تالیف رضاقلی خان هدایت همه مشتمل بر نام و شرح مختصری از حالات وی میباشد. و لیکن هیچیک از آنها مطالب مفصلی که جزئیات احوال او را نشان بدهد ندارند. تنها اثر از معاصران حافظ که مورد توجه و اهمیت قرار گرفته مقدمه ایست که یکی از دوستان حافظ که جامع اشعار او بوده، موسوم به محمد گلندام، نوشته، وی در آنجا پس از اطناب کلام در ذکر صفات شریفه و محبوبین او نزد خاص و عام و شهرت جهانگیری که حتی در زمان حیات حاصل کرده و قوافل سخنهای دلپذیرش از فارس نه تنها بخراسان و آذربایجان بلکه به عراقین و هندوستان رفته چنین می نویسد:
«اما بواسطه محافظت درس قرآن و ملازمت شغل سلطان و بحث کشاف و مصباح و مطالعة مطالع و مفتاح و تحصیل قوانین ادب، و تحقیق دو اوین عرب، بجمع اشتات غزلیات نپرداخت و به تدوین و اثبات ابیات مشغول نشد و مسوداین اوراق اقل انام محمد گلندام عفی الله عنه ماسبق در درس گاه دین پناه مولانا و سیدنا استاد ابوالبشر قوام المله والدین عبدالله اعلی الله درجاته بکرات و مرات که بمذاکره رفتی در اثنا محاوره گفتی که این فرائد فواید را همه در یک عقد می باید کشید و این غرر درر را یک سلک می باید پیوست، تا قلاده جید وجود اهل زمان و تمیمه و شاح عروسان دوران گردد. و آن جناب حوالت رفع و ترفیع این بنابر نادرستی روزگار کردی و به عذر اهل عصر عذر آوردی تا در تاریخ سنه احدی و تسعین و سبعمائه (791 هجری) ودیعت حیات به موکلان قضا و قدر سپرد.»
اطلاع دقیقی از خانواده حافظ در دست نیست. جد حافظ را شیخ غیاث الدین و پدر وی را بعضی بهاء الدین و از اهل کوپای اصفهان و برخی کمال الدین و از مردم تویسرکان نوشته اند. در شغل پدر و اجداد او نیز اختلاف است: ریاض العارفین آنان را از علما و فضلا می داند و تذکرة میخانه نویسد: شغل پدر او تجارت و صاحب ثروت و مکنت بود. جد حافظ یا پدر وی از مسقط الرأس خود در زمان اتابکان فارس عازم شیراز شد و در آن شهر توطن گزید. مادر او بگفته عبدالنبی مولف میخانه از مردم کازرون بود ودر محلة دروازه کازرون شیراز خانه و مسکن داشته. پس از وفات پدر خواجه سه پسر از او بجا ماند که کوچکترین آنان محمد بود. برادران مدتی باهم زیستند و سپس جدا شدند و فقر و مسکنت بر ایشان مستولی گشت. از دو برادر یکی را حافظ خود بنام «خواجه خلیل عادل» می خواند و شاید «خلیل الدین عادل» نام داشته است. حافظ ماده تاریخ ذیل را بیاد او گفته:
بقرآنی که اندر سینه داری
همچنان که مولوی شبلی نعمانی اشاره کرده است فرق مابین حافظ با غالب مدیحه سرایان بزرگ مانند انوری و ظهیر فاریابی و سلمان ساوجی و دیگران آنست که وی هیچوقت وسایل خوار و فرومایه برای جلب مال و کسب معاش بکار نبرده و نه مانند آنان وقتی که مدح مؤثر نمی افتاده به هجو سرایی می پرداخته است. دیگر از خصوصیات حیات وی علاقه قلبی اوست به شیراز موطن وی که هیچوقت از مدح آب رکناباد و گلگشت مصلی خسته نمی شد و در وصف آنها می سرود:
بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت
کنار آب رکناباد و گلگشت مصلی را.
و نیز می گفت:
فرق است ز آب خضر که ظلمات جای اوست
تا آب ما که منبعش الله اکبر است.
هر چند اشعار حافظ سرودهایی است در وصف گل و بلبل و می و معشوقه و غالباً از جمال ازلی که تمام اشیا نیک و دلپذیر عکسی از چهره اوست سخن گفته ولی گاهگاه از بزرگان و رجال و علما که در ظل حمایت ایشان می زیسته است نیز نام میبرد از آن جمله اند : حاجی قوام الدین حسن، خواجه جلال الدین، شاه یحیی، نصرت الدین که علاوه بر سلاطین سابق الذکر در اشعار او یاد شده اند. اگرچه وی در همه فنون شعر مانند مثنویات و مقطعات و قصاید و رباعیات آثاری از خود گذاشته لیکن در فنی که به مرتبه کمال رسیده است همانا غزل سرایی میباشد. دیگران که بعد از وی در این رشته سخن گفته اند مانند صائب و سلیم و عرفی همه برهانی قاطع بر نهایت کمال و برتری او هستند. از میان کسانیکه به این نکته اشاره کرده اند سرگور ازلی در کتاب «یادداشت های تاریخی در باب شعرا ایران» صفحه 23 از همه بهتر میگوید: «سبک سخن وی روشن و متناسب و بی عیب است و مراتب کمال علم و بلوغ دانش او را نشان میدهد که چگونه بر باطن و حقایق اشیا مانند ظواهر امور بصیرت مغان «مرشد معنوی» میباشد. برای خواننده انگلیسی زبان که بخواهد این سبک تحقیقی را پیروی کند باید به ترجمه انگلیسی نثری کاملی که ویلبرفورس کلارک از دیوان حافظ کرده است به انضمام حواشی فراوان و یک شرح مفصل جامع آن ، رجوع کند. در باب معنوی رمزی اصطلاحات و اشارات شعرا صوفی یا صوفی نمای ایران، کتاب نفیس و محشای ترجمه گلشن راز شیخ شبستری طبع وینفلد و همچنین کتاب کوچک مرحوم پروفسور پالمر موسوم به عرفان در شرق دو کتاب نافع و سودمند است که به هر دو مراجعه میتوان کرد و برای دانستن اصل و مبادی و صفات عامه تصوف خواننده را حواله می کنیم به فصل سیزدهم (صفجه 416) از جلد اول کتاب نویسنده موسوم به تاریخ ادبی ایران.
از مطالبی که انحصاراً درباره دیوان حافظ قابل توجه است موضوع رواج تفأل بدانست. فال گرفتن از دیوان حافظ سنتی تازه نیست بلکه از دیرباز در میان آشنایان بدین دیوان- از فارسی زبانان و غیرآنان- متداول بود. و چون در هر غزلی از آن میتوان به هر تاویل و توجیه، بیتی و عبارتی را حسب حال تفأل کننده، یافت، بدین سبب گوینده دیوان را «لسان الغیب» لقب داده اند.
آرامگاه حافظ در باغ زیبایی در شیراز واقع شده است که به حافظیه معروف است و این مقبره را ابوالقاسم بابر تزیین کرده و در وقتی که به سال 856 هجری (1452 میلادی) به شیراز آمد ساختن آن مقبره را به مولانا محمد معمائی رجوع فرمود رجوع به دولتشاه صفحه 308 شود. در ازمنه اخیره آن مقبره را کریم خان زند که یکی از بهترین پادشاهان ایران بوده است مرمت کرده و بر زینت و جمال آن بیفزوده است و سنگی که هم اکنون بر روی قبر حافظ قرار دارد به امر آن پادشان از یک پارچه مرمر بسیار زیبا تراشیده شده و در آنجا نصب کرده اند و بعضی ابیات این غزل بر آن منقوش است.
زندگینامه حافظ
حافظ شیرازی ، شمس الدین محمد شاعرسال و محل تولد: 726 ه.ق - شیراز سال و محل وفات: 791 ه. ق - شیراز
زندگینامه: شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب از مشهورترین شعرای تاریخ ایران و از تابناکترین ستارگان آسمان علم و ادب ایران زمین است که تا نام ایران زنده و پابرجاست نام وی نیز جاودان خواهد بود. با وجود شهرت والای این شاعران گران مایه در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی به حکم شواهد و قرائن ظاهرا شیخ در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز، که به آن صمیمانه عشق میورزیده، به دنیا آمده است. اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهرا پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان سلغری فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آورد و پس از سپری نمودن علوم ومعلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا...بهرهها گرفت. خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت(1) و هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود بدل گشت. وی در این دوره علاوه براندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و این کتاب آسمانی رابا صدای خوش و با روایتهای مختلف از بر میخواند و از این روی تخلص حافظ را بر خود نهاد.(2) دوران جوانی این شاعرگران مایه مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان سلغری فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو، از عمال ایلخانان مغول، در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود موردتوجه و عنایت امرایاینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت. دوره حکومت شاه ابو اسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه. ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی شیراز و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید. حافظ نیز از مرحمت و لطف امیر ابو اسحاق بهرهمند بود و در اشعار خود با ستودن وی درالقابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم و حیاء) حقشناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.(3) پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارز الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سختگیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت. امیر مبارز الدین شاهی تندخوی و متعصب و ستمگر بود و بویژه در امور دینی ومذهبی بر مردم خشونت بسیاری جاری نمود. در دوره حکومت وی مردم از بسیاری از آزادیها و مواهب طبیعی خود محروم شدند و امیر خود را مسلمانی متعصب جلوه میداد که درصدد جاری ساختن احکام اسلامی است. این گونه اعمال با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست. سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئهای فراهم آورده و پدر را دستگیر کردند و بر چشمان او میل کشیدند.(4) شاه شجاع و شاه منصور از دیگر امرای آل مظفر همعصر با حافظ بودند و به سبب از بین بردن مظاهر تعصب و خشک اندیشی در شیراز و توجه به بازار شعر و شاعری مورد توجه حافظ قرار گرفتند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به خواجه میگذاشتند واز آنجا که بهرهای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.(5)اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزیهای فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردمان شوریده بخت آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد. داستان ملاقات تاریخی و عبرت انگیز خواجه حافظ با تیمور نیز اگر صحت و اعتبارداشته باشد ظاهرا در سال 790 ه. ق و یک سال پیش از مرگ شاعر نامدار صورت گرفته است. براساس این داستان پس از آنکه دروازههای شیراز به روی مؤسس سلسله تیموریان گشوده شد امیر تیمور قاصدی را به نزد حافظ فرستاد و او را به نزد خود خواند و گفت: من اکثر ربع مسکون را با این شمشیر مسخر ساختم و هزاران جای و ولایت را ویران کردم تا سمرقند و بخارا را که وطن مألوف و تختگاه من است آبادان سازم و تو آن گاه به یک خال هندوی ترک شیرازی سمرقند و بخارای ما را در یکی از ابیات خود به فروش میرسانی.
پایان نامه حلیل تطبیقی ساختار معناییِ بیست غزل از حافظ و شهریار
پایان نامه کارشناسی ارشد
چکیده
یکی از موضوعات بحثانگیز پیرامون غزل حافظ چگونگی ساختار غزل اوست. موافقانِ وجود انسجام در ساختار غزلهای حافظ، بر این باورند که ابیات غزل شاید در نگاه نخستین گسسته و پاشان احساس شود ولی از ساختاری منسجم و هستهی مرکزی برخوردار است که سایر ابیات یک غزل، با آن پیوند معنایی دارند و فرض استقلال ابیات، به معنای غزل حافظ آسیب میرساند. مخالفان این نظریه معتقدند که ابیات در یک غزل، مستقل از هم است و این ویژگیِ غزلهای حافظ را برگرفته از شیوهی قرآن کریم میدانند و به همین جهت در شرح غزلهای حافظ، بدون توجه به پیوند ابیات و وجود هستهی مرکزی، ابیات غزل را به طور مستقل شرح میدهند. استاد شهریار، با توجه به اینکه بیش از هر شاعری به حافظ علاقهمند بود و خود را تربیت یافتهی مکتب حافظ میدانست علاوه بر استفاده از مضامین شعری حافظ، در بیش از شصت غزل، به استقبال غزلهای حافظ رفته است و در این غزلها، به ساختار معنایی غزل حافظ نیز توجّه داشته است و در برخی موارد، با وجود پیوند معنایی میان ابیات، غزل او نیز گسسته نماست. نویسنده با بررسی برخی از غزلهای حافظ و شهریار، ساختار منسجم معنایی غزل این دو شاعر را آشکار کرده و عوامل این انسجام و ارتباط معنایی ابیات غزل با یکدیگر را بیان کرده است.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اوّل.. ز
کلّیّات و روش تحقیق.. ز
1-1 مقدّمه. 1
1-2- بیان مسأله. 3
1-3- سؤالات و فرضیهها. 6
1-3-1- سؤالات تحقیق. 6
1-3-2- فرضیهها 6
1-4- هدف و ضرورت تحقیق.. 8
1-4-1- ضرورت تحقیق. 8
1-4-2- اهداف تحقیق. 8
1-5- پیشینهی تحقیق.. 8
1-5- روش اجرای تحقیق.. 12
فصل دوّم. 13
مبانی نظری تحقیق.. 13
2-1-1- ساختار متن.. 14
2-1-2- ساختار نظم. 15
2-1-3- ساختار روایت.. 15
2-2- ساختار معنایی در غزل حافظ و شهریار. 15
2-3- نگاهی بر تأثیر پذیری شهریار از حافظ... 17
2-3-1- اقتباس... 18
2-3-2- تضمین.. 20
2-3-3- توجه به مضمونهای غزل حافظ.. 25
2-3-4-پیوند معنایی در ساختار غزل. 28
فصل سوّم. 29
بحث و بررسی.. 29
3-1-1- غزلی از حافظ)الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها)... 30
3-1-2- غزلی همسان از شهریار)جبین بگشا که میبندیم از این غمخانه محملها). 32
3-2-1- غزلی از حافظ)اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را)... 35
3-2-2- غزلی همسان از شهریار(اگر آن دختر ترسا بیاراید کلیسا را) 37
3-3-1- غزلی از حافظ)صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را)... 40
3-3-2- غزلی همسان از شهریار(به چشم این همه مژگان به هم مزن یارا) 41
3-4-1- غزلی از حافظ)دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را)... 45
3-4-2- غزلی همسان از شهریار)ما مستمند و مسکین دلبر دنی و دارا). 47
3-5-1- غزلی از حافظ)ای شاهد قدسی که کشد بند نقابت) 51
3-5-2- غزلی همسان از شهریار)ای چشم خمارین که کشد سرمهی خوابت). 52
3-6-1- غزلی از حافظ)به کوی میکده هر سالکی که ره دانست)... 56
3-6-2- غزلی همسان از شهریار)به کان لعل تو هر مشتری که راه دانست). 58
3-7-1- غزلی از حافظ(شاهد آن نیست که موی و میانی دارد)... 61
3-7-2- غزلی همسان از شهریار)چشم و ابروی تو تا تیر و کمانی دارد). 63
3-8-1- غزلی از حافظ)دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمیگیرد)... 67
3-8-2- غزلی همسان از شهریار)نپنداری که دل هر دم فغان از سر نمیگیرد) 69
3-9-1- غزلی از حافظ)در ازل پرتو حسنت ز تجلّی دم زد)... 73
3-9-2- غزلی همسان از شهریار)کلک نقّاش ازل کز ابدیّت دم زد). 76
3-10-1- غزلی از حافظ(اگر روم ز پیاش فتنهها برانگیزد). 81
3-10-2- غزلی همسان از شهریار)چو آفتاب به شمشیر شعله برخیزد). 83
3-11-1- غزلی از حافظ(نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد).. 85
3-11-2- غزلی همسان از شهریار) شمع مسکین نه سوزنده و سرکش باشد(. 87
3-12-1- غزلی از حافظ)گر میفروش حاجت رندان روا کند)... 90
3-12-2- غزلی همسان از شهریار(میخانه گر به رخ در میخواره وا کند) 92
3-13-1- غزلی از حافظ)آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند). 95
3-13-2- غزلی همسان از شهریار)آنان که سرمه از رد پای شما کنند). 97
3-14-1- غزلی از حافظ)دوش در حلقهی ما قصهی گیسوی تو بود)... 100
3-14-2- غزلی همسان از شهریار)رو به هر قبله که کردم صنما سوی تو بود). 102
3-15-1- غزلی از حافظ)یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور)... 105
3-15-2- غزلی همسان از شهریار)اسم اعظم باز گردد با سلیمان غم مخور). 107
3-16-1- غزلی از حافظ)فاش میگویم از گفتهی خود دلشادم)... 111
3-16-2- غزلی همسان از شهریار(زادن من سفر و عشق تو باشد زادم). 113
3-17-1- غزلی از حافظ(حجاب چهرهی جان میشود غبار تنم). 116
3-17-2- غزلی همسان از شهریار)همای طایر جان بسته در طناب تنم). 118
3-18-1- غزلی از حافظ(بالا بلند عشوهگر نقشباز من). 121
3-18-2- غزلی همسان از شهریار)گر گوشمال عشق نبودی به ساز من). 123
3-19-1- غزلی از حافظ)تاب بنفشه میدهد طرّهی مشک سای تو)... 126
3-19-2- غزلی همسان از شهریار(ای شب و روز و مهر و مه پردهی سینمای تو) 128
3-20-1- غزلی از حافظ(ساقی بیا که قدح لاله شد پر ز می). 131
3-20-2- غزلی همسان از شهریار)آمد بهار و لاله شد از ژاله پر ز می). 133
فصل چهارم. 137
نتیجهگیری.. 137
4- نتیجهگیری.. 138
منابع و مآخذ.. 140