مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره سیستم های مغزی رفتاری (فصل دوم پایان نامه)
در 15 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع سیستم های مغزی رفتاری
انگیزش خوشایند و انگیزش آزارنده و مکانیزمهای مغزی پاداش و تنبیه
زمینه بررسیهای نوروفیزیولوژیک انگیزش، با آزمایشهای جیمز اولدز (1965، به نقل از گری، 1991)در امریکا رشد چشمگیری یافت.در آزمایشهای وی، الکترودهایی در مناطق مختلف مغز حیوان قرار داده میشد و حیوان میتوانست با فشار دادن یک اهرم جریان الکتریکی خفیفی را در مغز خود ایجاد کند یا جریانی را که آزمایشگر از طریق الکترود به مغز او ارسال میکرد. قطع نماید. نتایج این بررسیها نشان داد که قرار گرفتن الکترود در مناطق ویژهای، موجب میشود که حیوان ساعتها مغز خود را در معرض تحریک الکتریکی قرار داده و لذت ببرد، و از سوی دیگر قرار گرفتن الکترود در مناطق دیگر، با گرایش حیوان به قطع جریان الکتریکی همراه بود. فرضیه منطقی برگرفته از این یافتهها چنین بود که در مغز دو نظام انگیزشی متفاوت پاداش و تنبیه وجود دارد. فرض بر این است که نظام انگیزشی پاداش و فعالیت آن با حالات عاطفی مثبت و فعالیت نظام انگیزشی تنبیه با حالات عاطفی منفی همراه است (فلوولز[1]، 1987).
حال اگر قوانین شرطیسازی را در نظر بیاوریم، باید بپذیریم محرکهایی که قل از وقوع یک پاداش میآیند، ظرفیت فعالسازی مکانیزم مغزی پاداش را به دست میآورند و هرچه این محرکها، از لحاظ زمانی به محرک ذاتی پاداش نزدیکتر باشند، ظرفیت کسب شده قویتر خواهد بود. مکانیزم پاداش از طریق ارتباطهایی که با سیستم حرکتی دارد(یعنی بخشهایی از مغز که فرمانها را به اندامها ارسال مینمایند)، در جهت بیشینه ساختن این تحریکهای پاداش دهنده شرطی یا ثانوی عمل میکند. بدین ترتیب در محیطی که در آن توالی محرکها با نظمی خاص جریان دارد، میتوان ارگانیزم را در جهت محرک ذاتی پاداش هدایت کرد. در واقع میتوان مکانیزم پاداش را مانند ردیاب یک موشک هدایت شونده در نظر گرفت که یک شیب حرارتی را هدف قرار داده و به سمت آن حرکت میکند(گری، 1991).
به همین ترتیب، محرکهایی که به شکل نظامدار قبل از تنبیه میآیند، از طریق شرطیسازی، ظرفیت فعال نمودن مکانیزم مغزی تنبیه را کسب میکنند. هرچه این محرکها به محرکهای ذاتی تنبیه نزدیکتر باشند، این ظرفیت قویتر خواهد بود، ساختار مکانیزم تنبیه به گونهای است که از طریق ارتباطهایش با سیستم حرکتی، در جهت کمینه ساختن درونشدهایش عمل میکند؛ این عمل را از طریق متوقف ساختن رفتار صورت میدهد و به عبارت دیگر، این یک مکانیزم اجتناب فعلپذیر است که به سیستم حرکتی، فرمان توقف میدهد[15]. در زبان سیستمهای کنترل پس خوراندی، مکانیزم پاداش یک مکانیزم پسخوراند مثبت و مکانیزم تنبیه یک مکانیزم پسخوراند منفی است(گری، 1994).
در نتیجه نظام انگیزشی خوشایند، یک سیستم پاداشطلبی یا سیستم رویآورد است که از طریق فعالسازی رفتار به مشوقهای مثبت پاسخ میدهد. این نظام انگیزشی، انرژی دهنده و جهت دهنده رفتار است. به عبارت دیگر، هم مسئولیت فعال ساختن رفتار برای موقعیتهای پاداش-روی آورد شده را برعهده دارد و هم مسئول موقعیتهای اجتناب فعال است که در آن ارگانیزم برای اجتناب از تنبیه باید پاسخ مناسبی ارائه دهد(فلوولز، 1987). البته، شاید به نظر رسد که الگوی اخیر با نوعی حالت هیجانی آزارنده همراه باشد که ارتباطی به نظام انگیزشی خوشایند ندارد. اما این استدلال نیز منطقی به نظر میرسد که پاسخ اجتناب بیشتر از طریق ویژگیهای تقویتکننده مثبت نشانههای ایمنی- محرکهایی که علامتدهنده از بین رفتن احتمال وقوع تنبیهاند-کنترل میشود و این علایم از لحاظ کنشی معادل عالیم پاداشند(مک کین توث، 1974). در این تفسیر نظام انگیزشی خوشایند، اجتناب فعال را در پاسخ به علایمی آغاز میکند که پیامد آن رساندن فرد به ایمنی است.
بنابراین، برچسبهای هیجانی که برای این دو حالت خوشایند به کار میروند عبارتند: از امید برای مقوله روی آورد به پاداش و آسودگی برای اجتناب فعال از تنبیه(مک کین توث، 1974) حال اگر به نظام انگیزش آزارنده بپردازیم، باید بگوییم که کنش آن بازداری رفتار برانگیخته شده، در شرایطی است که علامتها یا محرکهای شرطی خاصی موجود باشند و نشان دهند که ارائه پاسخ، پیامدهای منفی خواهد داشت. خاموشی، در الگوهای پاداش-یادگیری ساده و اجتناب فعلپذیر، در الگوهای تعارض روی آورد-اجتناب دو نمونه مهم از کنشهای این سیستم است. در الگوی خاموشی، ناکامی به منزله حالت آزارندهای است که در پی عدم وقوع پاداش مورد انتظار پدید میآید. علامتهایی که فقدان پاداش مورد انتظار را پیشبینی میکنند-یعنی محرکهای شریط ناکامکننده فقدان پاداش-نظام انگیزشی آزارنده را فعال میکنند و متعاقب آن بازداری رفتار روی آورد، حاصل میشود. در الگوی اجتناب فعلپذیر نیز، رفتار روی آورد(که با نوعی پاداش برانگیخته شده)در پاسخ به علامتها یا محرکهای شرطی تنبیه که ترس یا اضطراب را ایجاد میکنند، بازداری میشود(گری، 1991). همان گونه که در مورد الگوهای متفاوت نظام انگیزی خوشایند اشاره شد. در اینجا نیز فرض بر این است که ناکامی و ترس/اضطراب به فعالسازی ساختار عصب-فیزیولوژیکی واحدی مربوط میشوند(فلوولز، 1987).
اما گری(1991) اشاره میکند که در مطالعاتی که در مورد حیوانات انجام داده است، مشخص شده که حیوانات به محرکهای آزارنده شرطی و غیرشرطی به شکل متفاوتی پاسخ میدهند. حیوان در پاسخ به یک ضربه الکتریکی دردناک، افزایش فعالیت نشان میدهد؛ میدود، میپرد و به سمت هدف مناسب(برای مثال حیوانی دیگر)حملهور میشود. در حالی که، در پاسخ به محرکی که با ضربه الکتریکی همخوانی دارد، به احتمال زیاد در یک جا خشکش زده و متوقف میماند. وجود تمایز کامل بین مکانیزمهای مغزی تعدیل کننده این دو نوع واکنش را در قسمتهای بعد برجسته خواهیم کرد.
تمایز بین محرکهای شرطی و غیرشرطی در مورد محرکهای خوشایند نیز صدق میکند. پاداشهای غیرشرطی(مانند غذا، آب و جفت جنسی)در حیوان، پاسخهای پایانی خاصی[2] را برمیانگیزند که هر یک با محرک غیرشرطی مورد نظر تناسب دارند(مانند جویدن، لیسیدن و جفتگیری کردن). این پاسخهای پایانی میتوانند در یک قالب شرطی نیز ظاهر شوند؛ اما افزون بر این، محرکهای شرطی پاداش الگویی از رفتار(شامل افزایش فعالیت، روی آورد و اکتشاف) را برمیانگیزند که نسبتاً مستقل از محرکهای غیرشرطی خاصی است که با آن جفت شدهاند(گری، 1991). فرض بر آن است که مکانیزم تنبیه، پاسخهای خاص محرکهای آزارنده شرطی و مکانیزم پاداش، پاسخهای مقدماتی به محرکهای خوشایند شرطی را تعدیل میکند(گری، 1994).
گری(1991) برای ارائه تصویری روشنتر از عمکرد مکانیزمهای پاداش و تنبیه و ارتباطهای موجود بین این سیستمها و سایر مراکز، دیاگرامی را ارائه میدهد(شکل 2-1). او در این شکل، افزون بر مکانیزمهای پاداش و تنبیه و سیستم حرکتی(که به آنها اشاره شد)، یک مکانیزم تصمیم را نیز در نظر میگیرد تا در شرایط تعارض بین روی آورد و اجتناب فعلپذیر به انتخاب مبادرت ورزد.بدون چنین مکانیزمی دستورهای متعارض به طور مستقیم به سیستم حرکتی ارسال میشوند، و احتمالا پیامدهای ناگواری را پدید میآورند.عملکرد مکانیزم تصمیم مبتنی بر قواعد ریاضی است(گری و اسمیت[3]، 1969) اما آنچه در اینجا اهمیت دارد توجه به این نکته است که مکانیزم تصمیم، یا مدار اتصال بین مکانیزم پاداش و فرمان روی آورد را برقرار میسازد(سمت چپ شکل)، یا مدار اتصال بین مکانیزم تنبیه و فران توقف رفتار را برقرار میسازد(سمت راست شکل)، ولی نمیتواند هر دو جریان را همزمان برقرار کند. در این شکل همچنین سیستمی با نام مکانیزم برپایی[4] مشخص است.این سیستم درونشدهایی را از مکانیزمهای پاداش و تنبیه دریافت میکند و خود نیز برونشدهایی[5] را به قسمتهای فرمان(یکی برای روی آورد و دیگری برای اجتناب فعلپذیر)ارسال مینماید. بدین ترتیب افزایش شدت فعالیت هر یک از این فرمانها که ارتباطش با مکانیزم تصمیم برقرار گردد، بستگی به دامنه درونشدهایی دارد که مکانیزم برپایی از مکانیزمهای پاداش و تنبیه دریافت میکند. مطلب اخیر بیانگر این نکته است که اگر به عنوان مثال رفتار روی آورد حاصل شود و حیوان همزمان به تهدیدهایی مواجه شود که نشانههای تنبیه را دارند، رفتار روی آورد با قدرت بیشتری جریان خواهد یافت(گری، 1991).
[1] Fowles, D.
[2] consumatory responses
[3] Gray, J.A."P.T. Smith
[4] arousal
[5] output
حالت های مغزی
Funda-Mentality" Is the Conscious Mind Subtly Linked to a Basic Level of the Universe?
Funda-Mentality" Is the Conscious Mind Subtly Linked to a Basic Level of the Universe?
Summary
Age-old battle lines over the puzzling nature of mental experience are shaping a modern resurgence in the study of consciousness. On one side are the long-dominant "physicalists" (reductionists, materialists, functionalists, computationalists. . ) who see consciousness as an emergent property of the brain's neural networks ("brain = mind = computer"). On the alternative, rebellious side are those who see a necessary added ingredient: proto-conscious experience intrinsic to reality, perhaps understandable through modern physics (panpsychists, pan-experientialists, "funda-mentalists"). It is argued here that the physicalist premise alone is unable to solve completely the difficult issues of consciousness (e.g. experience, binding, pre-conscious conscious transition, non-computability and free will) and that to do so will require supplemental panpsychist/pan-experiential philosophy expressed in modern physics. In one such scheme proto-conscious experience is a basic property of physical reality accessible to a quantum process associated with brain activity. The proposed process is Roger Penrose's objective reduction (OR), a self-organizing "collapse" of the quantum wave function related to instability at the most basic level of spacetime geometry. In the Penrose-Hameroff model of "orchestrated objective reduction" ("Orch OR"), OR quantum computation occurs in cytoskeletal microtubules within the brain's neurons and links cognition with proto-conscious experience and Platonic values embedded in spacetime geometry. The basic idea is that consciousness involves brain activities coupled to self-organizing ripples in fundamental reality.
پروپوزال نقش ابعاد خلق و خو و سیستم های مغزی – رفتاری در پیش بینی اضطراب دانش آموزان
قسمتی از متن:
عنوان به زبان انگلیسی/(آلمانی، فرانسه، عربی):
تذکر: صرفاً دانشجویان رشتههای زبان آلمانی، فرانسه و عربی مجازند عنوان پایاننامه خود را به زبان مربوطه در این بخش درج نمایند و برای بقیه دانشجویان، عنوان بایستی به زبان انگلیسی ذکر شود.
The role of temperament dimensions and cerebral-behavioral systems in prediction of The anxiety in The high school students.
ب – تعداد واحد پایاننامه: 6 واحد
ج- بیان مسأله اساسی تحقیق به طور کلی (شامل تشریح مسأله و معرفی آن، بیان جنبههای مجهول و مبهم، بیان متغیرهای مربوطه و منظور از تحقیق):
اختلالات اضطرابی از جمله اختلالات جدی روانپزشکی بوده که به طور مشخص عملکرد روانی- اجتماعی زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند، یک چهارم جمعیت جهان مبتلا به حداقل یک اختلال اضطرابی بوده و میزان شیوع این اختلالات10-8 درصد در اطفال و 15-9 درصد در بالغین گزارش شده است (ورن و تری ران[1]، 2004).
شواهد اخیر از نقش عوامل مزاجی در بروز و دوام اختلالات اضطرابی حمایت می کنند. مطابق مدل طرح شده به وسیله کلونینجر(1987). شخصیت دو ساختار اساسی دارد: خلق و خو(سرشت) و منش. ترکیبی از چهار بعد خلق و خوی، نوجویی، اجتناب از آسیب، وابستگی به پاداش و پشتکار و سه بعد منش خود- راهبری، همکاری و خود- فراروی شخصیت فرد را شکل می دهند.کلونینجر معتقد است که سامانه های خلق و خو در مغز دارای سازمان یافتگی کارکردی[2] متشکل از سامانه های متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعال سازی، تداوم، و بازداری رفتار در پاسخگویی به گروههای معینی از محرک هاست. فعال سازی رفتاری در پاسخ به محرک های نو(جدید)[3] و نشانه های پاداش و رهایی از تنبیه است. بنابراین تفاوت های فردی در چنین قابلیتی « نوجویی»[4]نامیده می شود. بازد اری رفتاری در پاسخ به محرک های تنبیه یا نبودن پاداش است.
تفاوت های فردی در قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری[5]، آسیب پرهیزی[6] نامیده می شود. رفتاری که با پاداش تقویت می شود معمولا تا مدتی پس از قطع پاداش ادامه می یابد. کلونینجر تفاوت های فردی در تداوم پاسخ پس از قطع پاداش را پاداش – وابستگی[7] نام گذاری کرد، این ابعاد خلق و خو در تحقیقات گذشته با آسیب شناسی روانی مرتبط بوده اند.
تحقیقات جول هاو ایزومتسا[8]، (2005 ) نشان داد که بین نمرات اجتناب از آسیب با علائم افسردگی و اضطراب، رابطه معناداری وجود دارد و نمرات خود- راهبری نیز با علائم افسردگی و اضطراب ارتباط منفی داشت. نیمان[9] و همکاران، (2011) در پژوهش خود دریافتند، که آسیب پرهیزی با اختلال افسردگی و علائم افسرده کننده به میزان زیادی ارتباط مثبت دارد، همچنین نگرانی اولیه با اختلال افسردگی و علائم افسرده کننده با تاثیرات یکسانی در ارتباط است و ترس از تردید، خجالت و احساسات نیز با اختلال و علائم افسرده کننده ارتباط مثبت یکسانی دارد. لیو[10] و همکاران، (2001) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که بیماران مبتلا به وسواس در بعد آسیب پرهیزی نمرات بالاتر، و در ابعاد نوجویی، وابستگی به پاداش، خود- راهبری و همکاری نمرات پایین تری نسبت به گروه بهنجار دارند (به نقل از ابوالقاسمی و همکاران، 1390).
یکی دیگر از مهم ترین عوامل مزاجی، فعالیت سیستم های مغزی- رفتاری است؛ این مدل شخصیتی، توسط «گری»[11] مطرح شده است. به اعتقاد «گری»(1995) سه سامانه مغزی وجود دارد که رفتارها و هیجان ها را کنترل می کند: (1) سامانه فعال ساز رفتاری ( BAS)[12].(2) سامانه بازداری رفتاری(BIS)[13] و (3) سامانه جنگ و گریز (FFS)[14]. این سامانه ها با وجود مستقل بودن، با یکدیگر تعامل دارند. تفاوت های فردی در کارکرد این سیستم ها و تعامل آنها، زیربنای خلق و خوی انسان را تشکیل می دهند. سیستم های فعال سازی رفتاری به محرک های شرطی پاداش و فقدان تنبیه پاسخ می دهد. سیستم بازداری رفتاری از طریق محرک های شرطی که با حذف پاداش و تنبیه همخوانی دارند و محرک های جدید یا محرک هایی که به صورت ذاتی دربرگیرنده ترس هستند تحریک می شوند. فعالیت این سیستم موجب فراخوانی حالت عاطفی اضطراب و بازداری رفتاری، اجتناب فعل پذیر، خاموشی، افزایش توجه و برپایی می گردد. سیستم ستیز/گریز به محرک های غیر شرطی آزارنده پاسخ می دهد و پاسخ های آن در غالب پرخاشگری دفاعی غیر شرطی یا رفتار گریز است. گری (1994) بر اساس نظریه سیستم های مغزی – رفتاری این فرض را مطرح ساخت که اختلالات روانپزشکی ناشی از اختلال کارکرد (بیش فعالی یا کم فعالی) یکی از سیستم ها یا تعاملات آنها می باشد. به عنوان مثال، اضطراب و افسردگی نتیجه فعالیت بیشترBIS می باشد. در حالی که به اعتقاد وی افسردگی پسیکوتیک از فعالیت کم BAS و سوء مصرف مواد از فعالیت بیشترBAS ناشی می شود.
[1] .Wern & TreeRun
2. functionally organize
3. novel Stimulis
4. novelty seeking
1. harm avoidance
2. persistence
3.reward Dependence
4. jylha & isometsa
5. Nyman
6. Lyoo
[11] .Gray
8. behavior Activating System
9 . behavior inhibition System
[14]. fight flight System