مقاله:بررسی مکتب کارکردی _ ساختاری آمریکا
فهرست:
نگرشی به مبحث آزادی و تغییراجتماعی در جامعه شناسی
فونکسیونالیسم در مکتب کارکردی – ساختاری آمریکا
نگرشی به نظریات منتقدان پیرامون نتایج آزادی و فساد مالی در جامعه از نظر جامعه شناسی
...................................................
بخشهایی از متن مقاله:
نگرشی به مبحث آزادی و تغییراجتماعی در جامعه شناسی
واقعیت دارد که مطالعه تغییر اجتماعی از قبیل نوسازی (Modernization)، صنعتی شدن (industrialization) و تطور اجتماعی، زمینه فعالیت بسیاری از آثار برجسته ای بوده که اخیراً پیرامون این مسئله تمرکزداشته اند. بخصوص جالب توجه این است که مرحله اخیر نظریه تغییر اجتماعی دیگر با تنظیم و صورت بندی گزاره هایی پیرامون روندهای عام توسعه ،مشخص نمی شود؛ نظریه ای که مرحله کلاسیک تغییر اجتماعی بود. مرحله کنونی در سطح پیشرفته تری از تحلیل مولفه های تغییر اجتماعی، تصریح محرک های معطوف به توسعه و صورت بندی شرایط توفیق با شکست صنعتی شدن و نوسازی قراردارد (همچون آثار آبزنشتات ، 1966 ؛ اتزیوفی ، 1968؛ لنسکی ، 1966؛ تومیناگا ، 1965؛ تساف ، 1975).
نکته اینجاست که این مساعی می توانند از یکسو بطور استثنایی بعنوان نمونه های نظریه پردازی پیرامون عناصر تاریخی از نقطه نظر جامعه شناختی تلقی شوند و از سوی دیگر بعنوان تلاشی برای پویایی تحلیل جامعه شناختی بشمار روند.جهان در چهل سال پس از جنگ جهانی دوم تاکنون شاهد رویدادهایی بوده که علاقه نظریه پردازان تغییر اجتماعی را به خود جلب کرده است.
...
نگرشی به نظریات منتقدان پیرامون نتایج آزادی و فساد مالی در جامعه از نظر جامعه شناسی
ارسطو و افلاطون با وجود مد نظر قرار دادن تاثیر عوامل اجتماعی و اقتصادی ( فقر و ثروت ) بر تحقق کجروی ها ؛ ریشه ، اصل و اساس حدوث چنین پدیده ای را در عواطف و نفسانیات انسان مانند : خود خواهی ، خشم ، نفرت ، خوشی ، رنج و حسد دانسته اند .
نظریه های نویسندگان بعد از رنسانس در خصوص فساد به شش دسته زیر است
دسته اول ، نظریات مبتنی بر امکان انتخاب برای انسان ؛
بر اساس این نظریات ، انسان در ارتکاب انحراف و یا جرم دارای اختیار می باشد .
صاحبان این نظریه ها در تجزیه و تحلیل خود ، نقشی برای عوامل فردی ( جسمی و روانی ) و اجتماعی قایل نشده اند و تنها بر اراده انسان و قدرت تصمیم گیری وی بر مبنای تحلیل هزینه و فایده اعمال ، تکیه کرده اند .
دسته دوم ، برتاثیر عمده عوامل زیستی تاکید دارند . انحرافات و یا جرایم را بر مبنای نوع ساختار بدنی ( کوتاهی و بلندی قد ، چاقی و لاغری و به طور کلی شکل ظاهری ) و عوامل ژنتیکی ( انتقال صفات بد از طریق ژن ها به نسل های بعدی )توجیه کرده اند .
مقاله راه کارهای مقابله با تهدیدات نظامی آمریکا در 34 صفحه ورد قابل ویرایش
مقدمه:
بعد از جنگ سرد شاهد ظهور طیف جدیدی از حاکمیت در آمریکا بودهایم که از آنها به عنوان محافظهکاران یاد میشود. آنها معقتدند بعد از فروپاشی شوروی، آمریکا تنها ابر قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جهان بوده و باید از این قدرت بنحو احسن استفاده نماید و تمامی کشورها به نوعی در سلسله مراتبی که آمریکا مشخص میکند، جای گرفته و نقش تعیین شده خود را ایفا نمایند. ابراز اظهاراتی نظیر «تقسیمبندی کشورها به خیر و شر» «جدا نمودن کشورهای به خودی و غیرخودی» تعیین کشورهایی به عنوان «محور شرارت» و امثالهم توسط مسئولین وقت آمریکا، در این راستا ارزیابی میشود. حمله به افغانستان و عراق (که بدون اجماع جهانی انجام شد) نمود عملی و اجرای سیاست را شفافتر مینماید.
بطور خلاصه میتوان دیدگاه محافظهکاران جدید (یا راستهای افراطی) آمریکا را شامل موارد زیر دانست.(1)
1- اعتقاد به نظام تکقطبی (بجای دو قطبی یا چند قطبی) که در این نظام آمریکا سطرهی تمام عیار بر جهان خواهد داشت.
2- تغییر معادلات و قوانین بینالمللی، مربوط به دوران جنگ سرد بوده و در وضعیت تک قطبی، توان اداره جهان را ندارد.
3- اعتقاد به جنگ پیشگیرانه برای نیل به منابع و مصالح ملی و بر خلاف استراتژی بازدارندگی که مربوط به جنگ سرد است، آنان اعتقاد دارند چون ماهیت دشمنان آمریکا تغییر نموده و از روشهای مخفی برای ایراد ضربه به منابع آمریکا استفاده میشود لذا آمریکا مجاز است قبل از آنکه آنان بخواهند وارد عمل شوند علیه آنان دست به حمله بزند. در این زمینه میتوان به موارد متعددی از جمله، حملهی موشکی آمریکا به کارخانه داروسازی سودان اشاره نمود.
4- بیتوجهی به افکار عمومی جهان که اعتقاد آنان بر اقناع افکار عمومی نبوده بلکه میخواهند مردم را بترسانند تا به آنان احترام بگذارند.
5- ارتباط استراتژیک با اسرائیل که هرگونه فشار بر دولت اسرائیل را مخالف مصالح و منابع ملی آمریکا تلقی مینمایند بخصوص اینکه تعدادی از تئورسینهای این استراتژی از جمله مایلک لیدن،(2) دیکچنی، دونالد رامسفلد، گلاسوایت و ریچارد پرل از لابیهای صهیونیسم هستند. مهمتر آنکه محافظهکاران جدید اعتقاد به صهیونیسم مسیحی یا صهیونیسم آمریکایی دارند.
6- از نظر آنان دشمنان براساس نظریهی برخورد تمدنها شامل اسلامگرایان شیعه در ایران و لبنان، اسلامگرایان سنی در کشورهای عربی و اسلامی (بخصوص القاعده، حماس، جهاد اسلامی و …) نظامهای بعثی در عراق و سوریه، نظامهای کمونیستی در کرهشمالی و کوباست. هر چند ظهور محافظهکاران جدید بعد از جنگ سرد مخالف این نظریه بوده است ولی آنان بعد از حاکمیت جمهوریخواهان (جرج بوش پدر و بخصوص جرج بوش پسر) اجازه عملیاتی شدن تئوریهای خود را یافتند. حادثه 11 سپتامبر نیز باعث جهش عظیمی در اجرای این سناریو گردید. بطوریکه حمله آمریکا به افغانستان و عراق میسر گردیده و تهدیدات مختلف علیه ایران، سوریه، کرهشمالی و عربستان علمی شد. بر همین اساس آمریکا از حمله نظامی اسرائیل به سوریه (مهرماه 1382) بطور آشکار حمایت و پشتیبانی نمود.
یکی از کشورهایی که قبل از جنگ سرد و بخصوص در دوران جدید از نظر آمریکا جزء دشمنان استراتژیک آمریکا و اسرائیل بوده، جمهوری اسلامی ایران است. این دشمن در دیدگاههای محافظهکاران جدید مبنی بر، مقابله شدید با مخالفین آمریکا و اسرائیل که بطور مشخص از ایران و سوریه نام برده میشود، روشنتر میگردد. علاوه بر آن ایران جزء یکی از محورهای سیاست آمریکا در خاورمیانه محسوب میشود و چون هم از ذخایر سرشار نفت و گاز برخوردار بوده و هم با سیاستهای اسرائیل مخالفت مینماید و مهتر اینکه جمهوری اسلامی ایران از جمله مراکز عمدهی اسلامگرایی در خاورمیانه است. از طرفی ایران مرکز اسلام شیعی بوده که براساس نظریه برخورد تمدنها، مقابله با تهدیدات ناشی از آن در استراتژی آمریکا به صراحت قید شده است.
آریل شارون در این زمینه اظهار داشته: پس از عراق نوبت ایران، لیبی و سوریه است … حتی در زمانی که توجه آمریکا به موضوع عراق متمرکز است، نباید ایران را فراموش کرد.(3)
ب- مقابله تکنولوژیکی:
پاشنهی آشیل آمریکا، برتری تکنولوژیکی در تسلیحات است. چنانچه با این موضوع حتی در ابعاد کوچک مقابله شود، کارآیی ارتش آمریکا بطور قابل ملاحظهای کاهش خواهد یافت. در این زمینه حتی عراق (با توجه به تحریمهای اقتصادی و نظامی) توانست در بخشی از جنگ به مقابله تکنولوژیکی، نایل آید.
این مقابله در زمانی که موشکهای دوربرد شلیک میشد، بر روی آنها توسط ارتش عراق عملیات جنگال انجام شده و آنها را منحرف مینمود. اصابت این موشکها به اردن، ترکیه، ایران و بعضی از مناطق غیرمسکونی عراق، دلیل این موضوع است.(8)
این موضوع درباره کشورهای دیگر نیز قبلاً حادث گردیده است. هند در دههی 1950 یک کشور کاملاً توسعه نیافته در ابعاد مختلف از جمله در زمینه تکنولوژی دفاعی بود. ولی با شدت تهدیدی که از ناحیه چین و پاکستان متوجه این کشور گردید، این کشور را به سمت تولید داخلی تسلیحات، رهنمون کرد به نحوی که هند هم اکنون دارای 48 کارخانه بزرگ تولیدات دفاعی بوده و تولیدات آن طیف وسیعی از اقلام دفاعی را دربرمیگیرد. ضمن اینکه هند هم اکنون به عنوان یکی از کشورهای صادر کننده تسلیحات (نهمین کشور) مطرح بوده و حتی این کشور توانست در سال 1982 هلیکوپتر چناک به شوروی صادر کند.(9) نمونه دیگر در این زمینه آفریقای جنوبی است که به علت تحریمهای دههی
60 و به بعد به این کشور توانست به تولید داخلی تسلیحات نائل شود. آقای ویسپر این موضوع را موهبتی برای این کشور محسوب نموده تا آفریقای جنوبی به خودکفایی نسبی در تولیدات تسلیحات نظامی دست یابد.(10)
مقاله بررسی آمریکا و خیزش اسلامی مردم ایران در 22 صفحه ورد قابل ویرایش
رژیم شاه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 هـ. ش (1953 م)، همواره یکی از متحدین امریکا در منطقة خلیج فارس به حساب میآمد. و هنگامی که کارتر زمام امور امریکا را به دست گرفت، چون وجهة بین المللی ایالات متحده خدشهدار شده بود، بر اساس شاه با انتصاب جمشید آموزگار به جای هویدا، دست به کار اصلاحات شد و تعدادی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد. امریکا هم به پشتیبانی خود از آن رژیم ادامه داد و بالاخره با سرشاه به امریکا در آبان ماه 1356 هـ.ش (1977م) این روابط مستحکمتر شد.
به دنبال شروع و گسترش مجدد نارضایتیهای داخلی در ایران از نیمة دوم سال 1356 هـ.ش (1977م)، امریکاییها بحران ایران را زودگذر تلقی میکردند و با توجه به مجموعهای از پیوندها و ملاحظات استراتژیک میان شاه و امریکا در طی سی و هفت سال سلطنتش، اطمینان داشتند که شاه میتواند بحران را پشت سر بگذارد. گزارشاتی که امریکاییها از اوضاع ایران تهیه میکردند، عدم تفکر جدی برای «ایران بعد از شاه» را گواهی میکرد.
قبل از بررسی موضع ایالات متحده در قبال بیداری اسلامی مردم ایران، ذکر نکتهای ظریف، به شناخت دقیق از مواضع امریکا کمک خواهد کرد. مطلبی که راجع به عملکرد امریکا در برابر انقلاب اسلامی قابل ذکر است، طرز تفکر و بدراشت جناح حاکم بر امریکا از انقلاب اسلامی و همچنین تدابیر آنها در برابر قیام مردم است.
در رابطه با تدابیر سران کاخ سفید دو طرز تفکر در امریکا وجود داشت. طرز تفکر اول که در رأس آن برژینسکی مشاور امنیته ملی کارتر قرار داشت و سرکوبی افراطی قیام مردم، اقدام قاطع برای اعادة نظم و پس از آن مساعی محتاطانه برای ایجاد فضای بازتر را برای حفاظت از منافع امریکا تجویز میکرد. طرز تفکر دیگر که در رأس آن سایروسونس وزیر امور خارجه و ویلیام سولیوان سفیر امریکا در تهران قرار داشتند، بر اساس نظریة «پیشبرد دموکراسی» حفظ منافع امریکا را در سازش بین نیروهای انقلابی و لزوم خارج شدن شاه و بسیاری از فرماندهان و افسران ارشد از صحنة مذاکره با مخالفین میانه روی امریکا برای جلوگیری از رادیکالتر شدن انقلاب و انتخاب شخص معتلی به جای شاه میدانستند. [1] این طرز تفکر جناح دمکرات حاکم بر امریکا بود. گر چه در هنگام اجرا یکی از تفکرات دو حزب جمهوری خواه و دمکرات اجرا میشد و طرف دیگر ملزم به اطلاعات بود؛ یعنی شیوه عمل واحد بود.
شیوة برخورد سردامداران کاخ سفید با خیزش اسلامی مردم ایران برگفته از همان طرز تفکر اول بود. این تفکر تا زمانی ملاک عمل قرار میگرفت که گزارشهای «سیاه» و وزارت دفاع امریکا «پنتاگون» از اوضاع ایران خوشبینانه بود. نمونة این گزارشها، یک گزارش بیست و دو صفحهای تحت عنوان «ایران بعد از شاه» بود که توسط وزارت امور خارجه و سیا تهیه شده بود و زودگذر بودن بحران جاری را گواهی میکرد. در گزارش سیا که در شهریور ماه 1357 هـ. ش (1978 م) تهیه شده بود این چنین آمده بود:
ایران نه فقط در شرایط انقلابی قرار ندارد، بلکه حتی آثار و علایمی از نزدیک بودن شرایط انقلاب هم در آن به چشم نمیخورد.[2]
پشتیبانی امریکا از رژیم شاه که در لحظات ساس قیام مردم صورت میگرفت تا اواسط دی ماه 1357 هـ.ش (1978 م) یعنی نزدیک چهل روز به پیروزی انقلاب مانده، ادامه پیدا کرد مکالمة تلفنی کارتر و وزیر خارجهاش با شاه در 19 شهریور 1357 هـ. ش و اعلام حمایت جدی از شاه، یه معنی صحه گذاردن بر اقدامات وی در کشتار مردم ایران در 17 شهریور همان سال بود. همیچنین پشتیبانی امریکا از شاه قبل از حوادث 13 آبان باعث شد که شاه با پشتگرمی امریکاییها، تظاهرات 13 آبان را سرکوب کند و بعد از آن با پشتیبانی کاخ سفید، دولت نظامی را حاکم نماید. نمونة دیگر حمایت کارتر از شاه در اوج انقلاب، دیدار ولیعهد ایران با کارتر در آبان 1357 هـ.ش در کاخ سفید بود که در این دیدار کارتر بر حمایت امریکا از شاه تأکید ورزید. علاوه بر این، کارتر در این سال در پیامی به مناسبت سالگرد تولد شاه، حمایت از رژیم پهلوی را جزء جدایی ناپذیر سیاست خارج امریکا اعلام کرد.
1- مواجه شد.
2- دیگر عملکرد دولت موقت در دوران نه ماهه حاکمیتاش، مخالفت و سنگاندزی در سر راه ارگانها و نهادهای تولد یافته از انقلاب بود. این مخالفتها به بهانة تعدد مراکز قدرت و تصمیمگیری و بدون اعتقاد به کارآیی نهادهای خود جوش و با خط دهی امریکاییها صورت میگرفت. به عنوان نمونه احمد صدر حاج سید جوادی وزیر دادگستری کابینة بازرگان در ملاقات با کاردار سفارت امریکا در تهران در مورد سیاست تضعیف دادگاههای انقلاب که مورد تأکید امرکیا بود، موافقت خود را با این سیاست امریکا اعلام کرد. در اسناد مکشوفه از سفارت امریکا این تأثیرپذیری چنین بیان شده است:
جوادی مجدداً تشکر خودش را از ملاحظات ما ابراز داشت و تکرار کرد که سیاست دولت موقت ایران این است که قدرت دادگاههای انقلاب را هر چه سریعتر تا آنجایی که شرایط اجازه میدهد تقلییل دهد.[3]
3- از دیگر عملکردهای دولت موقت در راستای تأمین اهداف امریکا، انجام مذاکرات با امریکاییها و زمزمة فروش هواپیماهای «F-14» متعلق به نیروی هوایی جمهوری اسلامی به ایالات متحده به بهانة«پیچیده بودن سیستم پرواز»، «عدم آزمایش موشکها» و «مشکل بودن استفاده کردن از آنها حتی برای خود امریکاییها» و . . . بود که با توطئه تلقی شدن و مخالفت روحانیون، مردم و انقلابیون مذهبی، این طرح دولت موقت با شکست مواجه شد. قصد ما در اینجا پرداختن به همه زوایای تاریک چنین تصمیم خطرناک از جانب دولت موقت نیست؛ بلکه هدف اصلی، اثبات طرح چنین مسألهای در کالینة بازرگان و عامل اجرایی جهتگیری انحراف بودن آنهاست که به نظر میرسد این نوشته از ابراهیم یزدی که در تاریخ ششم بهمن ماه 1359 هـ.ش خطاب به رزونامة جمهوی اسلامی نوشته شد، کفایت از مقصود نماید:
دولت موقت از اینجانب خواستند که امکانات فروش هواپیماهای F-14 را بررسی کنم و از آمریکاییها استمزاجی بنمایم. اینجانب عیناً همین کار را کرده و نتیجة آن را هم به دولت گزارش کردم.
در مجموع اگر از همة جوانب وابستگی دولت موقت هم صرف نظر کنیم، طرحفروش هواپیماهای پیشرفتة F-14 به امریکاییها، بسان لکة ننگی بر سیاست خارجی لیبرانهای نهضت آزادی ثبت گردیده که مجری سیاستهای واشنگتن بودن را برای پرهیز از اطاله کلام از بررسی آن در اینجا صرف نظر می کنیم.
اهداف نیروی دریایی آمریکا
در این تحقیق به طور کلی بر روی تکنولوژیهای موجود در حال حاضر و تکنولوژیهای مورد نیازدر آینده برای تحقق اهداف نیروی دریایی و ماموریتها ارتش و نیروی نظامی آمریکا بحث می شود .
توجه و تمرکز اصلی در این تحقیق بر روی موارد زیر است :
1- جمع آوری اطلاعات جنگی و اطلاعات ارتش ، تلاش در زمینه ایجاد ارتش الکترونیک و استفاده از سیستمهای نظارتی و مراقبتی
2- غنی سازی ارتش زمینی و ارتش دریایی
3- مطالعه بر روی قابلیتهای سلاحهای ارتش و نیروی دریایی و تلاش در زمینه کاربرد موثر آنها در تشخیص هدف
ماموریتهای نیروی دریایی :
اعمالی که نیروی دریایی آمریکا موظف به انجام آنهاست در طی سالها تغییرات جزیی داشته است و انتظار و می رود که در آینده نیز این روند ادامه پیدا کند . این وظایف شامل موارد زیر است :
1- نگهدای و حفظ قدرت موجود .
2- تاسیس موانع و نگهداری از سنگرها و تاسیسات دفاعی
3- دفاع و جلوگیری از حملات به آمریکا ، کشورهای متفق آمریکا ، ملتهای دوست و به طور کلی نگهداری نیروی دفاع دریایی
4- نشان دادن قدرت ارتش ملی توسط ارتشهای اعزامی شامل حمله به target های موجود در خشکی از طریق دریا ، حمایت از نیروی نظامی موجود در خشکی ، تنظیم حملات و حمایت Logistic از آنها
5- تامین امنیت و آزادی در دریا ، خشکی و فضا
6- هماهنگی عملیات و ماموریتهای بخشهای مختلف
روشهای جدید جنگی که توسط تروریستها یا گروههای جنایتکاران که جز هیچ قسمتی از دولتهای شناخته شده نیستند ، سازمان دهی می شوند ، مشکلات جدیدی را برای نیروی دریایی آمریکا ایجاد کرده اند .
نیروی دریایی ترکیبی از انسانها و ماشینها ست. ماشینهای به کار رفته شامل دستگاههای عظیم نظیر کشتیها و هواپیما ها تا میکرو پروسسورها می باشند و به اشخاص در انجام کارهایی که بدون استفاده از ماشینها امکان پذیرنیست کمک می کنند. توانایی و خصوصیات ماشینها با پیشرفت تکنولوژی تغییر کرده است.
پیشرفتهای انجام شده باعث افزایش بازده کاری اشخاص شده است و آنها را قادر به انجام کارهای بیشتر با دانش و دقت بیشتر و کنترل دقیقتر کرده است.
CFD به طور وسیعی در طرحهای ایرودینامیک ، هواپیماهای مدرن ، موشکها ، توربینهای بخار و زیر دریاییها استفاده می شود . CFD موجب افزایش سرعت و کاهش هزینه های طراحی و تولید می شود.
جهت توسعه و گسترش کاربردهای CFD موارد زیر باید توسعه داده شوند:
1- نرم افزار برای کامپیوترهای Parallel که شامل روشهایی برای تطبیق اتوماتیک ژنراتورها ، اجرا و setup سریع و تجسم نتایج می باشد.
2- مدلسازی flowهایی که با هندسه های دلخواه سر و کار دارند و می توانند تمامی مقیاسهای مهم را پیاده سازی کنند.
3- مدلسازی ارتباط بین سطح کنترل و نیرو محرکه برای زیر دریا ییها و موشکها
4- مدلسازی flow ها و وسایل نقلیه ای که قابلیت پرواز دارند در هنگام takeoff و همین طور فرود آمدن به سطح زمین.
5- مدلسازی تاخیرات و کاستیها توسط اصلاحات مرزی
راز دیپلماسی فشرده آمریکا علیه ایران
چکیده:
در گزارش رییس شورای عالی امنیت آمریکا ایران به عنوان بزرگترین چالش در برابر آمریکا انگاشته شده است که خطری فراتر از آن در برابر آمریکا وجود ندارد. ایران در این گزارش متهم است که از گروههای تروریستی حمایت میکند (منظور گروههای که علیه اسرائیل میجنگند و ان رژیم را به رسمیت نمیشناسند)، در صدد نابودی اسرائیل و بر هم زدن دمکراسی در عراق است. این گزارش سعی بر آن دارد که نشان دهد آمریکا آماده درگیر شدن در جنگ دیگری به رغم مشکلات فراوانش در عراق را داراست.
دیپلماسی آمریکا در ماه مارس سال 2006شاهد فعالیت فشرده مقامات این کشور با هدف افزایش فشار علیه ایران به دلیل برنامه هستهای تهران بود.
تغییر موضع واشنگتن در برابر هند و امضای موافقتنامه هستهای با دهلی نو و ارتقاء موقعیت این کشور به باشگاه کشورهای دارنده تکنولوژی هستهای، کشوری که معاهده عدم انتشار سلاح هستهای را امضا نکرده است، موجی از انتقادات را حتی در داخل آمریکا بر انگیخت.
آمریکا به این معاهده نیاز داشت تا ایران را از برنامه هستهایاش باز دارد و با این موافقتنامه هند که در اردو غیرمتعهدها قرار دارد به یک چرخش غیر قابل پیشبینی در آژانس اتمی دست زد که بر اساس منافع ملی ان کشور بود.
مقاله آمریکا و خیزش اسلامی مردم ایران
قسمتی از متن:
رژیم شاه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 هـ. ش (1953 م)، همواره یکی از متحدین امریکا در منطقة خلیج فارس به حساب میآمد. و هنگامی که کارتر زمام امور امریکا را به دست گرفت، چون وجهة بین المللی ایالات متحده خدشهدار شده بود، بر اساس شاه با انتصاب جمشید آموزگار به جای هویدا، دست به کار اصلاحات شد و تعدادی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد. امریکا هم به پشتیبانی خود از آن رژیم ادامه داد و بالاخره با سرشاه به امریکا در آبان ماه 1356 هـ.ش (1977م) این روابط مستحکمتر شد.
به دنبال شروع و گسترش مجدد نارضایتیهای داخلی در ایران از نیمة دوم سال 1356 هـ.ش (1977م)، امریکاییها بحران ایران را زودگذر تلقی میکردند و با توجه به مجموعهای از پیوندها و ملاحظات استراتژیک میان شاه و امریکا در طی سی و هفت سال سلطنتش، اطمینان داشتند که شاه میتواند بحران را پشت سر بگذارد. گزارشاتی که امریکاییها از اوضاع ایران تهیه میکردند، عدم تفکر جدی برای «ایران بعد از شاه» را گواهی میکرد.
قبل از بررسی موضع ایالات متحده در قبال بیداری اسلامی مردم ایران، ذکر نکتهای ظریف، به شناخت دقیق از مواضع امریکا کمک خواهد کرد. مطلبی که راجع به عملکرد امریکا در برابر انقلاب اسلامی قابل ذکر است، طرز تفکر و بدراشت جناح حاکم بر امریکا از انقلاب اسلامی و همچنین تدابیر آنها در برابر قیام مردم است.
در رابطه با تدابیر سران کاخ سفید دو طرز تفکر در امریکا وجود داشت. طرز تفکر اول که در رأس آن برژینسکی مشاور امنیته ملی کارتر قرار داشت و سرکوبی افراطی قیام مردم، اقدام قاطع برای اعادة نظم و پس از آن مساعی محتاطانه برای ایجاد فضای بازتر را برای حفاظت از منافع امریکا تجویز میکرد. طرز تفکر دیگر که در رأس آن سایروسونس وزیر امور خارجه و ویلیام سولیوان سفیر امریکا در تهران قرار داشتند، بر اساس نظریة «پیشبرد دموکراسی» حفظ منافع امریکا را در سازش بین نیروهای انقلابی و لزوم خارج شدن شاه و بسیاری از فرماندهان و افسران ارشد از صحنة مذاکره با مخالفین میانه روی امریکا برای جلوگیری از رادیکالتر شدن انقلاب و انتخاب شخص معتلی به جای شاه میدانستند. [1] این طرز تفکر جناح دمکرات حاکم بر امریکا بود. گر چه در هنگام اجرا یکی از تفکرات دو حزب جمهوری خواه و دمکرات اجرا میشد و طرف دیگر ملزم به اطلاعات بود؛ یعنی شیوه عمل واحد بود.
شیوة برخورد سردامداران کاخ سفید با خیزش اسلامی مردم ایران برگفته از همان طرز تفکر اول بود. این تفکر تا زمانی ملاک عمل قرار میگرفت که گزارشهای «سیاه» و وزارت دفاع امریکا «پنتاگون» از اوضاع ایران خوشبینانه بود. نمونة این گزارشها، یک گزارش بیست و دو صفحهای تحت عنوان «ایران بعد از شاه» بود که توسط وزارت امور خارجه و سیا تهیه شده بود و زودگذر بودن بحران جاری را گواهی میکرد. در گزارش سیا که در شهریور ماه 1357 هـ. ش (1978 م) تهیه شده بود این چنین آمده بود:
ایران نه فقط در شرایط انقلابی قرار ندارد، بلکه حتی آثار و علایمی از نزدیک بودن شرایط انقلاب هم در آن به چشم نمیخورد.[2]
پشتیبانی امریکا از رژیم شاه که در لحظات ساس قیام مردم صورت میگرفت تا اواسط دی ماه 1357 هـ.ش (1978 م) یعنی نزدیک چهل روز به پیروزی انقلاب مانده، ادامه پیدا کرد مکالمة تلفنی کارتر و وزیر خارجهاش با شاه در 19 شهریور 1357 هـ. ش و اعلام حمایت جدی از شاه، یه معنی صحه گذاردن بر اقدامات وی در کشتار مردم ایران در 17 شهریور همان سال بود. همیچنین پشتیبانی امریکا از شاه قبل از حوادث 13 آبان باعث شد که شاه با پشتگرمی امریکاییها، تظاهرات 13 آبان را سرکوب کند و بعد از آن با پشتیبانی کاخ سفید، دولت نظامی را حاکم نماید. نمونة دیگر حمایت کارتر از شاه در اوج انقلاب، دیدار ولیعهد ایران با کارتر در آبان 1357 هـ.ش در کاخ سفید بود که در این دیدار کارتر بر حمایت امریکا از شاه تأکید ورزید. علاوه بر این، کارتر در این سال در پیامی به مناسبت سالگرد تولد شاه، حمایت از رژیم پهلوی را جزء جدایی ناپذیر سیاست خارج امریکا اعلام کرد.
رفتهرفته اتخاذ تدابیر امریکا در قبال قیام اسلامی مردم ایران بر اساس طرز تفکر اول کمرنگتر شد. از آذرماه 1357 (1978 م) شخصیتها و مقامات سیاسی امریکا نظیر مایکل بلومنتال وزیر خزانهدار یو رابرت بیرد رهبر اکثریت سنای امریکا به همراه کارشناسان متعددی از وزارت خارجه و سازمان سیا به تهران اعزام گردیدند که گزارشهای همه این افراد حاکی از ناتوانی رژیم شاه در سرکوب مخالفین بود. نمونة این گزارشهای، گزارش جرج بال معاول پیشین وزرات امور خارجی و مشاور کارتر بود. وی پس از دیدار از ایران با ارایه گزارشی نتیجهگیری کرد که عمر رژیم شاه در ایران به پایان رسیده و کاخ سفید باید در جستوجوی مکنیسم انتقالی باشد که امکان قبضه کرن قدرت و پیش دستی بر انقلاب را به عناصر معتدل بدهد.
[1] سید داوود آقایی، «امریکا و رخداد انقلاب اسلامی ایران»، مندرج در انقلاب اسلامی و ریشههای آن ج2، (قم: معاونت امور اساتید نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1374)، ص 280.
[2] صادق زیبا کلام، «نظریههای مختلف در تبیین علل وقوع انقلاب اسلامی در ایران، مندرج در انقلاب اسلامی و ریشههای آن، ج1، (قم: معاونت امور اساتید، نهاد نمایندگی قام معظم رهبری در دانشگاهها، 1374)ص 86.
پایان نامه اهمیت نفت خلیج فارس از دیدگاه سیاست خارجی آمریکا
یشگفتار:
منطقه خلیج فارس را نظریه پردازان قدیمی بخاطر وجود انرژی در آن «هارتلند» نامیده اند و تسلط بر آن را فرمانروایی هر کشوری در جهان می دانند. آمریکا هنگامی که سیاست فعالی را در عرصه بین المللی آغاز کرد منطقه خلیج فارس را در سیاست خارجی خود، لحاظ ویژه بخشید و سعی کرد ثبات خاورمیانه را به نفع خود برای هژمونی آمریکا حفظ نماید و هر گونة عوامل مزاحم را سد و اختلال این ثبات گردیده است، سعی کرده است از میان راه بردارد. ایجاد عوامل مختل کننده در مسیر اتحاد شوروی برای جلوگیری از نفوذ آن ، برای این منظور صورت گرفته است سرنگونی دکتر محمد مصدق و جذب مصر به طرف آمریکا در این راستا بوده است و مخالفت با جمهوری اسلامی ایران برای این منظور «ثبات خاورمیانه» برای تضمین منافع حیاتی آمریکا میباشد و حمایت از اسرائیل در جهت تأمین این اهداف بلندپروازانه آمریکا میباشد. این مجموعه سعی در بررسی این روند دارد. در آخر از آقای دکتر موسوی زاده به خاطر حسن و تدبیر لازم در جهت ارائه مطلوبتر همین تحقیق، هر چند ناقص تشکر کرده و توفیقات آن جناب را از خداوند منان خواستارم%
محمدی
بسمه تعالی
اهمیت نفت خلیج فارس از دیدگاه سیاست خارجی آمریکا 22/1/84
پشت منازعاتی که با زور و قدرت برای کنترل نفت جهان صورت می گیرد[1] آشکار میشود که اشتهای سیری ناپذیری برای کنترل انرژی بدنبال صنعتی شدن جهان وجود دارد . ارقام حیرت آور در طی دهة 1960 سقوط افزایش تقاضای جهانی نفت که صدور هفت درصد در سال ثابت مانده بود ، اکنون تقاضای آن به دو برابر افزایش یافته است نشان می دهد میزان تولید نفت از 21 میلیون بشکه در روز در سال 1959 به 41 میلیون بشکه در روز در سال 1969 رسیده است در طی این دوره 100 میلیون بشکه نفت معروف شده است . بر اساس یک برآورد محافظه کارانه اگر میزان نفت %5 فقط افزایش یابد متوسط تولید نفت ، 105 میلیون بشکه در سال 1989 پیش بینی میشود . اما نیاز انبوه جهانی نفت که فقط میزان آن 9/532 میلیون بشکه در سال میرسد تنها بر ادامة حیات در جهان صنعتی کنونی ضروری است . این تنها یک نقش جزئی ازنیاز نفتی کشورهای صنعتی جهان میباشد . که تا اندازه ای کشورهای صنعتی را در وضعیت دشواری از نظر تأمین نفت خام قرار داده است که وجود این وضعیت دشوار در پشت منازعات که برای بدست آوردن نفت خام صورت می گیرد مخفی مانده داست . در سال 1970 نیاز ایالات متحده آمریکا که به نفت 7/43 درصد برآورد می شد که به استثنای نفت ، گاز با 3/32 درصد و زغال سنگ با 20 درصد وهیدروالکتریک با 8/3 درصد و سوخت هسته ای با 6/0 درصد مصرف میشد . در سال 1970 ، متوسط مصرف ایالات متحده ، 8/14 میلیون بشکه در روز بود ؛ این میزان مصرف ، 000ر672 یا 9/4 درصد بیشتر از متوسط مصرف روزانه در سال 1969 بوده مصرف انبوه برای 1970 ، 4/5 بیلیون بشکه برای ایالات متحده آمریکا ثبت شده که بر طبق بررسی مطبوعات نفتی بریتانیا معادل 100/1 گالون تولید برای هر مرد ، زن ، بچه در آمریکا کافی است . پیشتر از این ، این مصرف ناشی از سوخت نفت با 6/14 درصد سوخت به 3/2 میلیون بشکه در روز میرسد سوخت گازوئیل با 7/4 درصد به 8/5 میلیون بشکه در روز میرسد زیر میزان سوخت مصرف امریکا مشخص میشود .
| 1965 | 1970 | 1975 | 1980 |
نفت گاز زغال سنگ هیدروالکتریک سوخت هستهای | 1/43 9/29 1/23 9/3 - | 3/43 3/32 20 8/3 6/0 | 7/43 1/31 2/17 4/3 6/4 | 3/43 1/29 7/14 9/2 10 |
مصرف کل | 100 | 100 | 100 | 100 |
بر حسب ذخایر انرژی موجود آمریکا ، کل تولیدات داخلی آمریکا ،در سال 1970 ازهیدروکربنهای مایع به 3/11 میلیون بشکه در روز میرسد که نسبت به سال قبل از آن (1961) بیش از 9/4 درصد مصرف ، به 1/9 میلیون بشکه در روز میرسد . سوخت گازطبیعی و گاز مایع با 8/5 درصد مصرف به 7/1 میلیون بشکه در روز میرسد که کمترین گاز کوره با 1/1 درصد به 5/0 بشکه میرسد و مقدار هیدروکربنهای مایع 02/0 میلیون بشکه در روز میرسید ، مابعدالتفاوت بین تولید فرآورده های نفت و مصرف داخلی با واردات این این فراورده ها جبران میشد با واردات این فراورده ها در سال 1970 د، نفت خام به میزان 3/1 میلیون بشکه در روز و فراورده های آن ، به ½ میلیون بشکه در روز میرسد . واردات نفت خام و فراورده های آن در حدود %22 از کل مصرف نفت خام داخلی آمریکا را تشکیل میداد .اگروقفه بین ذخایر موجود و تقاضا باشد موجب نگرانی مقامات عالیرتبه آمریکا می شود . بر طبق نظر موقتی هویت اندکی توقف در صنعت در نتیجه کمبود ذخایر نفت صورت گیرد ،ذخیره دوباره آن هنگامی میسر است که دولت آمریکا به تولید نفت خام خود بصورت کافی اقدام نماید . در سال 1969 ، ایالات متحده ذخایر نفتی خود را به میزان 6/29 میلیون بشکه رساند .
این یک کاهش سریع را به میزان 5/3 درصد به سال 1968 را نشان میدهد که بیشتر ازمیزان کاهش ½ درصدی سال 1968 و 2/0 درصدی سال 1967 میباشد . ذخایر نفت آمریکا فقط 2/8 درصد ذخایر نفتی جهان میباشد که تنها برای 5/9 سال نفت تولید شده در سال 1970 ، کفایت می کند تنها برای 5/9 سال نفت تولید شده در سال 1970 ، کفایت می کند . کاهش تدریجی ذخایر نفت در ایالات متحده ،نشان میدهد که تراز ذخایر نفتی آمریکا در سال 1970 ، 29540 میلیون بشکه یا 5/8 درصد نسبت به سال 1969 را کاهش یافته است . حتی اکتشافات انجام شده حتی میزان این کاهش را تا صدور %13 برآ.ورد مینماید وقتی این اکتشافات نشان میدهد که تراز ذخایر نفتی آمریکا از 13736 میلیون بشکه در سال 1969 به 5/11 میلیون بشکه در سال 1970 رسیده است . این بطور پیوسته کاهش تر از 48 درصدی مرادر 40 سال اخیر نسبت به سال 1956 ،در دخایر نفتی آمریکا ، نشان میدهد ایالات متحده آمریکا ،خواهان افزایش ذخایر نفتی داخلی خود ، به دلایلی مانند نیازهای اکولوژیکی و خروج سوخت زغال سنگ از بازار مصرف و محدودیت تولید گاز طبیعی و مسائل تکنولوژیکی و فنی در مواجهه با توسعه انرژی هسته ای ، میباشد پرفسورها هالفورد ال پیش بینیمی کند که دولتهای پیشرفته درصد جانشین کردن انرژی هسته ای بجای بخشی از نفت میباشد . ولی آن در آینده ، بعید به نظر میرسد . 20 سال قبل این نظر مورد پذیرش قرار گرفت و فقط انرژی هسته ای توانست 6/0 درصد از کل انرژی مورد نیاز آمریکا را تأمین کند . بر طبق دیدگاه جین مورال نماینده امریکا در امور دفاعی – امنیتی داخلی بیان میدارد هر چه بندرت توسعه منابع نفتی ، زمانبر هست اما نباید ایالات متحده نباید از دستیابی به این صنایه غفلت نماید . این منابع بقدر کافی نیازمند جستجوی زیاد برای کشف چاههای نفتی و زمان خیلی زیاد برای رفع موانه سر راه میباشند . آن بر مبنای باوری است که احتمالاً خواهان فرمانروائی مطلق آمریکا توسطانرژی بی نظیر نفت که جانشین توسط انرژیهای دیگر به جای آن متصور نیست .مورال به دقت وضعیت دخایر نفتی ایالات متحده را بررسی کرده است در این باره می گوید:
«تقاضای ما برای نفت خام هراسناک و وحشت آور بطور سریع رشد یافته است و ظرفیت داخلی ما با این روند تقاضا خسارت دیده و این مطلبی نیست که قابل کتمان باشد و احتمالاً کاشی مسلم ما از کل ذخایر نفتی ، در آینده قابل پیش بینی است.»
[1] The Control of oil east –west vivalry in the 2002 couple ??? Alwaid –kayal keganpaul London , Newxork , Bahrain ???
فهرست مطالب
عنوان صفحه
اهمیت نفت خلیج فارس برای آمریکا
اثرات نهضت ملی شدن نفت در خاورمیانه
مصر در دوران ناصر و سادات
سیاست خارجی آمریکا در دوران ناصر و سادات
اثرات تحریم نفتی اعراب در جنگ یوم کیپور در افزایش قیمتها
نفت ایران در دوران محمدرضا پهلوی
اثرات پیروزی انقلاب اسلامی بر ساختار نفت جهان
سیاست خارجی آمریکا در قبال نفت ایران در دوران رژیم شاه و بعد از انقلاب