مبانی نظری و پیشینه پژوهش اعتیاد (فصل دو)
در 54 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت docx
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی و فارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت docx
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
اعتیاد
نظریه های موجود در تبیین اعتیاد
اعتیاد به الکل و مواد مخدر در طی قرن ها متمادی وجود داشته و مشاهده گران همواره در باره ی سبب شناسی و پویایی آن نظریه پردازی کرده اند.اعتیاد به این مواد،افراد را در هر سنی به دام انداخته است و با توجه به اهمیت موضوع مصرف از الکل و تنباکو ،کوکائین،ماریجوانا و دیگر مواد اعتیاد آور،برخی از پزشکان ،روان شناسان،روان تحلیل گران و روان درمانگران بر آن شده آند که انگیزش افراد به سمت استفاده از الکل و مواد مخدر و همچنین پویایی آن را در میان خانواده ها توصیف نمایند.
در نیمه دوم قرن حاضر تحقیق در باره ی اعتیاد و به ویژه در زمینه زیست شناختی اعتیاد و الکلیسم به میزان قابل توجهی افزایش یافته است .در همین راستا،شاهد گسترش وسیع درمان و الگوهای درمانی نیز هستیم که همگی بر اثر توصیف بیماران معتاد شکل گرفته است.اگر چنین توصیف های روان شناختی صحیح باشند پس حاوی بینش و آگاهی های با اهمیتی هستند که باید حفظ شده و با مفاهیم زیست شناختی جدید آمیخته شوند.
از الگو هایی که اخیرا در زمینه بررسی علت شناسی اعتیاد فعالیت زیادی را داشته است الگوی زیستی روانی است که علم پزشکی با آن سرو کار دارد.اما عملیاتی کردن چنین الگویی سخت و چالش بر انگیز است.یک روان شناسی جدید-روانشناسی که آگاهی های قدیمی زیست شناسی جدید و پویایی های خانواده گروه را با یکدیگر ترکیب می کند-این چالش را تسهیل کرده و اساس روانپزشکی اعتیاد را شکل می دهد.لذا به همین منظور در اینجا دیدگاه ها و نظریه های مختلفی را در زمینه علت شناسی اعتیاد مورد بحث قرار می دهیم تا مقاصد فوق را جامعه عمل بپوشانیم.
نظریه های روان تحلیل گری
قرن بیستم با تولد روان تحلیل گری و رشد سریع نظریه های روان تحلیل گرانه آغاز شد و نظام های روان شناختی بر اساس اطلاعات جمع آوری شده در جلسات تداعی آزاد و تفاسیر آن مبتنی بود و این محصولات نظریه های فروید،یونگ و دیگران را شکل می داد.
نمونه ای از این مکتب ها ی کلاسیک متعلق به هانت[1] و بارنت(1971) [2]بود که اعتیاد و الکلیسم را توصیف می کرد.هانت جنبه ناسازگارانه رفتار معتاد به الکل و گذر وی از واقعیت به دنیای خیال را مورد تا کید قرار داده است.به نظر وی واپس روی [3]به عالم خیال،متعاقب لایه های رشد روانی توام با اعتیاد به الکل و مستی های مکرر،روی می دهد و این واپس روی تا مرحله دهانی ادامه می یابد.او همچنین معتقد است مکانیسم فرافکنی [4]از ویژگی های همه افراد الکلی است.وقتی نوشیدن زیاد و ناسازگارانه شروع می شود،یک چرخه معیوب خود تنبیهی[5]،خود تنبیهی برون ریزی شده[6]،و تنبیه حاصله از محیط ایجاد می شود و منجر به اجتناب از نوشیدن می گردد.
[1]. Hunt
[2]Barnett
[3] Regression
[4] Projection
[5] Self punishment
[6] Projected self punishment
...
رفتار گرایان شناختی
رفتار گرایان شناختی دارای دیدگاه های متفاوتی هستند،آنها رفتار های ناسازگارانه را به عنوان محصول های عقاید غیر عادی خود درباره ی خود و محیط می دانند.در این دیدگاه الکلیسم و وابستگی به مواد مکانیسم های سازشی ناسازگارانه ای هستند که با افزایش مهارت های حل مسأله و مهارت های سازشی می توان آن ها را کاهش داد .آنها بیشتر به پدیده ی عود [1]و راه اندازی هایی [2]که در ارتباط با نوشیدن زیاد الکل یا سوء استفاده از مواد می باشند،متمرکز هستند.در این دیدگاه درمان به عنوان کاهش خطر از طریق پیش بینی موقعیت های پر خطر تصور می شود.با پیش بینی این موقعیت ها،می توان راهبرد های چاره سازی را اندیشید.آزمایش کرد و به مرحله اجرا در آورد.
روان شناسی [3]خود
روان شناسی خود به تجربه ای شبیه به منظره متکی است که در آن،همدلی معرف قلمرو اطلاعات مرتبط است و ارتباط همدلانه پایه ای برای تبدیل و تبادل و عمل شفا بخش [4]می باشد.خود به صورت تجربه ی ذهنی ملحوظ شده و فضیلت و بقای حس تمامیت به هم پیوسته [5](حیاتی،پویا و قابل) یک انگیزش روان شناختی عمده محسوب می شوند.از طریق استفاده از افراد دیگر ،خود واجد صفات،مهارتها و دارای قریحه ای برای تجربه تمامیت می شود.این ارتباطات خود-خود موضوع [6]نامیده می شود و همان طور که از نامش پیداست،افراد دیگران را به قصد خود کارکردی [7]و به هم پیوستگی با خود یکی می کنند.این عمل می تواند طبیعی و سالم و یا آسیب شناسانه باشد که بستگی به شخص و موضوع خود [8]دارد.این دیگران مهم [9](موضوع های خود)کارکرد های خود نظم بخشی اساسی را فراهم می کند که افراد به تنهایی نمی توانند به آن نائل آیند.
[1] Relapse
[2] Triggers
[3] Self psychology
[4] Healing
[5] Cohesive whoheness
[6] Self-self object(s.s-o)
[7] Self functioning
[8]Self object
[9] Important others
...
مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره ابراز و مهار خشم (فصل دوم پایان نامه)
در 20 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع ابراز و مهار خشم
خشم، هیجان مثبتی است که در هنگام مواجه شدن با تهدید عاطفی، جسمی و روانی بروز میکند. خشم مناسب بـه ما ایـن امـکان را میدهد تا از خود در مقابل صدمات و خطرهای عاطفی و جـسمی مـحافظت کنیم. بنابراین خشم مناسب یک عکس العمل طبیعی به فقدان و ضرر و آسیب است. در پشت این خشم، معمولا عواطف و احساسات طبیعی از قبیل حس آسیبپذیری، ناامیدی و تـرس از فـقدان وجود دارد. در حـقیقت خشم یک مشکل نیست، بلکه این که ما در هنگام خشم دست بـه چه اقداماتی میزنیم، ممکن است یک مشکل باشد (پور حسین دناک، 1384). به همین دلیل مردم دربارهء خشم دچار تعارض میشوند، چون از یک سو واکنشی طبیعی اسـت و از سـوی دیـگر، میتواند مانعی در راه رسیدن به اهدافشان باشد. در ارتباط با ماهیت و چگونگی خشم، تحقیقات وسیعی انـجام شـده است که نتایج به دست آمده نشان میدهند:
2-2-1. تعریف خشم
«داروین» رفتارشناس معروف انگلیسی، که عواطف را در حیوانات و انسانها مورد مطالعه قرار داده، معتقد است که «خشم واکنشی ساده در بـرابر تـهدید اسـت که باعث میشود ارگانیزم در برابر وضعیت نامطلوب از موجودیت خود دفاع کند.» او بـراین بـاور بـوده است که خشم مهمترین هیجانی است که به بقای ارگانیزم کمک کرده است و طـبق ایـن دیـدگاه میشود چنین استنباط کرد که ارگانیزمی که خشم بیشتری دارد، فرصت بیشتری برای بقا و گـسترش نـسل خود دارد(تقی لو، 1384).
نگاهی اجمالی به این دیدگاه نشان میدهد که درک داروین بسیار ساده انگارانه بـوده اسـت. به ایـن دلیل که داروین به مانند بسیاری از رفتارگرایان به آن خاصیت مکانیکی بخشیده و نقش شناخت (باورها، اعتقادات، نگرشها و...) را در پدیـدهی خـشم مورد توجه قرار نداده است. درحالیکه اهمیت مقولهی شناخت در تعریف خشم چنان بارز اسـت کـه عـدهای از روان شناسان آن را«هیجان اخلاقی» نامیدهاند. به این دلیل که انسانها اغلب زمانی دچار خشم میشوند که ارزشـها و مـعیارهای اخلاقی آنان در معرض تهدید قرار گرفته باشد( تقی لو، 1384).
براساس تعریف هوولس و رایت(8791) «خشم»به عنوان یک حـالتی ذهـنی، از برانگیختگی هیجانی، «خصومت»، به عنوان یک بازخورد همراه با یک ارزیابی منفی درازمدت از دیگران و رویدادها و«پرخاشگری»، به عنوان رفتاری آشکار به صورت درگیر شدن و آسیب رساندن به دیگران مشخص شده است (به نقل از مختاری، فرزاد و فراهانی، 1387).
امروزه در تعریف خشم علاوه بر اسـتفاده از مـتغیرهای روان شـناختی از شاخصهای فیزیولوژیکی نیز استفاده میشود. اما چون تغییرات فیزیولوژیکی که در زمان خشم دیده میشود، منحصر به خـشم نـیست. بلکه در هـیجانات دیگر نیز دیده میشود. بنابراین نقش محدودتری در تعریف خشم ایفا میکند. بههمین سبب در دیـدگاههای اخـیر، خشم بر اساس کیفیتهای ذهنی و پدیدار شناختی تعریف می شود. به طوری که اسپیلبرگر معتقد است؛ «خشم» یک حالت هیجانی اسـت کـه شدت آن از عصبانیت ملایم تا خشم و غضب شدید گسترده است( تقی لو، 1384).
یکی از دقیقترین تـعریفها دربـارهی خشم مربوط به دیدگاه بریکویتز(1933) است. او که بـا مـطالعهی هـود بر روی هیجان خشم توانست، تغییراتی معقول درنظریهی نـاکامی- پرخـاشگری ایجاد کند، معتقد است خشم علاوه بر بعد شناختی (افکار،اعتقادات و باورها) و فیزیولوژیکی(هورمونها و انتقال دهـندههای عـصبی) از ابعاد دیگری چون پدیدار شـناختی (آگـاهی ذهنی از احـساسات خـشم) و رفـتاری نیز(بروز ظاهری و چهرهای و همینطور،رفتاری کلامی) برخوردار اسـت و در نـهایت خشم را اینچنین تعریف میکند: «خشم برچسبی است که ما به یک تجربهی ذهـنی نـامطلوب میزنیم، این هیجان با شناختها و واکنشهای کـلامی و چهرهای خودکار در ارتباط اسـت. خشم در فـرهنگ و خرده فرهنگهای یکجامعه نقشی اجـتماعی اسـت که نوع خاصی از رفتار را فرا میخواند، این رفتار با تجربههای درونی تداعی میشود و نـسبت بـه دیگران تنبیهکننده است. پس خشم در آگـاهی هـشیار انـسان احساس میشود و از طـریق کـلمات و واکنشهای بدنی بروز داده میشود( تقی لو، 1384).
خشم یک واکنش هیجانی نسبتا قوی است که در انواعی از موقعیت های (حقیقی یا خیالی) همانند به بند کشیده شدن، مداخله بی مورد دیگران، ربوده شدن متعلقات و مورد تهدید یا حمله واقع شدن ظاهر می گردد و با بر انگیختگی فیزیولوژیک و افکار ستیزه جویانه همراه است و اغلب رفتارهای پرخاشگرانه به دنبال دارد(قدیری، 1384).
با توجه به تعریف مزبور، دو عامل تسریع کننده بروز خشم هستند:
لازم به ذکر است که خشم لزوما به پرخاشگری منتهی نمی شود، فرد ممکن است خشم خود را متوجه درون خود کند یا ممکن است فقط با کمک وسایل کلامی خشم خود را بیرون بریزد(قدیری، 1384).
2-2-2. عوامل مـؤثر در بروز خشم
عوامل جسمی. افراد خشمگین، حداقل دو مشخصه دارند که میتوانند در بروز خشم مؤثر باشند: سیستم ضعیف پاراسمپاتیک و سیستم ضعیف دفاعی. سیستم عـصبی سـمپاتیک در افراد خشمگین، مرکز ترشح هورمونهای اضطراب(آدرنالین و نور آدرنالین) در هنگام بروز خشم است، برعکس سیستم پاراسمپاتیک بـه سبب تـرشح تـرکیبات شیمیایی استیل کولین، اثر آرامش بخش دارد. سیستم سمپاتیک در فرد خشمگین با کوچکترین تحریکی فعال میشود و موجب یک سلسله تـغییرات زیـستی مانند بـرانگیختگی، برافروختگی، تغییر رنگ، تپش قلب و... در فرد میشود. همین امر موجب عصبانیت فرد شده، او را به سمت ابراز خـشم میکشاند (مرادی،1381 ).
مواجه شـدن با الگوهای خشم. رابطهء بین بروز خشم و قرار گرفتن در معرض خشونتهای تلویزیونی مورد توجه قرار گرفته است. کودکانی که فـیلمهای خـشن را در تلویزیون تماشا میکنند، خشونت و خشم بیشتری نسبت به دیگران نشان خواهند داد. به نظر مـیرسد ایـن رابطه با گذشت زمان عمیقتر خواهد شد کـه حـاکی از تـأثیر خشونت در وسایل ارتباط جمعی است (سادوک و سادوک،2002؛ ترجمه پورافکاری،1390).
مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره سیستم های مغزی رفتاری (فصل دوم پایان نامه)
در 15 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع سیستم های مغزی رفتاری
انگیزش خوشایند و انگیزش آزارنده و مکانیزمهای مغزی پاداش و تنبیه
زمینه بررسیهای نوروفیزیولوژیک انگیزش، با آزمایشهای جیمز اولدز (1965، به نقل از گری، 1991)در امریکا رشد چشمگیری یافت.در آزمایشهای وی، الکترودهایی در مناطق مختلف مغز حیوان قرار داده میشد و حیوان میتوانست با فشار دادن یک اهرم جریان الکتریکی خفیفی را در مغز خود ایجاد کند یا جریانی را که آزمایشگر از طریق الکترود به مغز او ارسال میکرد. قطع نماید. نتایج این بررسیها نشان داد که قرار گرفتن الکترود در مناطق ویژهای، موجب میشود که حیوان ساعتها مغز خود را در معرض تحریک الکتریکی قرار داده و لذت ببرد، و از سوی دیگر قرار گرفتن الکترود در مناطق دیگر، با گرایش حیوان به قطع جریان الکتریکی همراه بود. فرضیه منطقی برگرفته از این یافتهها چنین بود که در مغز دو نظام انگیزشی متفاوت پاداش و تنبیه وجود دارد. فرض بر این است که نظام انگیزشی پاداش و فعالیت آن با حالات عاطفی مثبت و فعالیت نظام انگیزشی تنبیه با حالات عاطفی منفی همراه است (فلوولز[1]، 1987).
حال اگر قوانین شرطیسازی را در نظر بیاوریم، باید بپذیریم محرکهایی که قل از وقوع یک پاداش میآیند، ظرفیت فعالسازی مکانیزم مغزی پاداش را به دست میآورند و هرچه این محرکها، از لحاظ زمانی به محرک ذاتی پاداش نزدیکتر باشند، ظرفیت کسب شده قویتر خواهد بود. مکانیزم پاداش از طریق ارتباطهایی که با سیستم حرکتی دارد(یعنی بخشهایی از مغز که فرمانها را به اندامها ارسال مینمایند)، در جهت بیشینه ساختن این تحریکهای پاداش دهنده شرطی یا ثانوی عمل میکند. بدین ترتیب در محیطی که در آن توالی محرکها با نظمی خاص جریان دارد، میتوان ارگانیزم را در جهت محرک ذاتی پاداش هدایت کرد. در واقع میتوان مکانیزم پاداش را مانند ردیاب یک موشک هدایت شونده در نظر گرفت که یک شیب حرارتی را هدف قرار داده و به سمت آن حرکت میکند(گری، 1991).
به همین ترتیب، محرکهایی که به شکل نظامدار قبل از تنبیه میآیند، از طریق شرطیسازی، ظرفیت فعال نمودن مکانیزم مغزی تنبیه را کسب میکنند. هرچه این محرکها به محرکهای ذاتی تنبیه نزدیکتر باشند، این ظرفیت قویتر خواهد بود، ساختار مکانیزم تنبیه به گونهای است که از طریق ارتباطهایش با سیستم حرکتی، در جهت کمینه ساختن درونشدهایش عمل میکند؛ این عمل را از طریق متوقف ساختن رفتار صورت میدهد و به عبارت دیگر، این یک مکانیزم اجتناب فعلپذیر است که به سیستم حرکتی، فرمان توقف میدهد[15]. در زبان سیستمهای کنترل پس خوراندی، مکانیزم پاداش یک مکانیزم پسخوراند مثبت و مکانیزم تنبیه یک مکانیزم پسخوراند منفی است(گری، 1994).
در نتیجه نظام انگیزشی خوشایند، یک سیستم پاداشطلبی یا سیستم رویآورد است که از طریق فعالسازی رفتار به مشوقهای مثبت پاسخ میدهد. این نظام انگیزشی، انرژی دهنده و جهت دهنده رفتار است. به عبارت دیگر، هم مسئولیت فعال ساختن رفتار برای موقعیتهای پاداش-روی آورد شده را برعهده دارد و هم مسئول موقعیتهای اجتناب فعال است که در آن ارگانیزم برای اجتناب از تنبیه باید پاسخ مناسبی ارائه دهد(فلوولز، 1987). البته، شاید به نظر رسد که الگوی اخیر با نوعی حالت هیجانی آزارنده همراه باشد که ارتباطی به نظام انگیزشی خوشایند ندارد. اما این استدلال نیز منطقی به نظر میرسد که پاسخ اجتناب بیشتر از طریق ویژگیهای تقویتکننده مثبت نشانههای ایمنی- محرکهایی که علامتدهنده از بین رفتن احتمال وقوع تنبیهاند-کنترل میشود و این علایم از لحاظ کنشی معادل عالیم پاداشند(مک کین توث، 1974). در این تفسیر نظام انگیزشی خوشایند، اجتناب فعال را در پاسخ به علایمی آغاز میکند که پیامد آن رساندن فرد به ایمنی است.
بنابراین، برچسبهای هیجانی که برای این دو حالت خوشایند به کار میروند عبارتند: از امید برای مقوله روی آورد به پاداش و آسودگی برای اجتناب فعال از تنبیه(مک کین توث، 1974) حال اگر به نظام انگیزش آزارنده بپردازیم، باید بگوییم که کنش آن بازداری رفتار برانگیخته شده، در شرایطی است که علامتها یا محرکهای شرطی خاصی موجود باشند و نشان دهند که ارائه پاسخ، پیامدهای منفی خواهد داشت. خاموشی، در الگوهای پاداش-یادگیری ساده و اجتناب فعلپذیر، در الگوهای تعارض روی آورد-اجتناب دو نمونه مهم از کنشهای این سیستم است. در الگوی خاموشی، ناکامی به منزله حالت آزارندهای است که در پی عدم وقوع پاداش مورد انتظار پدید میآید. علامتهایی که فقدان پاداش مورد انتظار را پیشبینی میکنند-یعنی محرکهای شریط ناکامکننده فقدان پاداش-نظام انگیزشی آزارنده را فعال میکنند و متعاقب آن بازداری رفتار روی آورد، حاصل میشود. در الگوی اجتناب فعلپذیر نیز، رفتار روی آورد(که با نوعی پاداش برانگیخته شده)در پاسخ به علامتها یا محرکهای شرطی تنبیه که ترس یا اضطراب را ایجاد میکنند، بازداری میشود(گری، 1991). همان گونه که در مورد الگوهای متفاوت نظام انگیزی خوشایند اشاره شد. در اینجا نیز فرض بر این است که ناکامی و ترس/اضطراب به فعالسازی ساختار عصب-فیزیولوژیکی واحدی مربوط میشوند(فلوولز، 1987).
اما گری(1991) اشاره میکند که در مطالعاتی که در مورد حیوانات انجام داده است، مشخص شده که حیوانات به محرکهای آزارنده شرطی و غیرشرطی به شکل متفاوتی پاسخ میدهند. حیوان در پاسخ به یک ضربه الکتریکی دردناک، افزایش فعالیت نشان میدهد؛ میدود، میپرد و به سمت هدف مناسب(برای مثال حیوانی دیگر)حملهور میشود. در حالی که، در پاسخ به محرکی که با ضربه الکتریکی همخوانی دارد، به احتمال زیاد در یک جا خشکش زده و متوقف میماند. وجود تمایز کامل بین مکانیزمهای مغزی تعدیل کننده این دو نوع واکنش را در قسمتهای بعد برجسته خواهیم کرد.
تمایز بین محرکهای شرطی و غیرشرطی در مورد محرکهای خوشایند نیز صدق میکند. پاداشهای غیرشرطی(مانند غذا، آب و جفت جنسی)در حیوان، پاسخهای پایانی خاصی[2] را برمیانگیزند که هر یک با محرک غیرشرطی مورد نظر تناسب دارند(مانند جویدن، لیسیدن و جفتگیری کردن). این پاسخهای پایانی میتوانند در یک قالب شرطی نیز ظاهر شوند؛ اما افزون بر این، محرکهای شرطی پاداش الگویی از رفتار(شامل افزایش فعالیت، روی آورد و اکتشاف) را برمیانگیزند که نسبتاً مستقل از محرکهای غیرشرطی خاصی است که با آن جفت شدهاند(گری، 1991). فرض بر آن است که مکانیزم تنبیه، پاسخهای خاص محرکهای آزارنده شرطی و مکانیزم پاداش، پاسخهای مقدماتی به محرکهای خوشایند شرطی را تعدیل میکند(گری، 1994).
گری(1991) برای ارائه تصویری روشنتر از عمکرد مکانیزمهای پاداش و تنبیه و ارتباطهای موجود بین این سیستمها و سایر مراکز، دیاگرامی را ارائه میدهد(شکل 2-1). او در این شکل، افزون بر مکانیزمهای پاداش و تنبیه و سیستم حرکتی(که به آنها اشاره شد)، یک مکانیزم تصمیم را نیز در نظر میگیرد تا در شرایط تعارض بین روی آورد و اجتناب فعلپذیر به انتخاب مبادرت ورزد.بدون چنین مکانیزمی دستورهای متعارض به طور مستقیم به سیستم حرکتی ارسال میشوند، و احتمالا پیامدهای ناگواری را پدید میآورند.عملکرد مکانیزم تصمیم مبتنی بر قواعد ریاضی است(گری و اسمیت[3]، 1969) اما آنچه در اینجا اهمیت دارد توجه به این نکته است که مکانیزم تصمیم، یا مدار اتصال بین مکانیزم پاداش و فرمان روی آورد را برقرار میسازد(سمت چپ شکل)، یا مدار اتصال بین مکانیزم تنبیه و فران توقف رفتار را برقرار میسازد(سمت راست شکل)، ولی نمیتواند هر دو جریان را همزمان برقرار کند. در این شکل همچنین سیستمی با نام مکانیزم برپایی[4] مشخص است.این سیستم درونشدهایی را از مکانیزمهای پاداش و تنبیه دریافت میکند و خود نیز برونشدهایی[5] را به قسمتهای فرمان(یکی برای روی آورد و دیگری برای اجتناب فعلپذیر)ارسال مینماید. بدین ترتیب افزایش شدت فعالیت هر یک از این فرمانها که ارتباطش با مکانیزم تصمیم برقرار گردد، بستگی به دامنه درونشدهایی دارد که مکانیزم برپایی از مکانیزمهای پاداش و تنبیه دریافت میکند. مطلب اخیر بیانگر این نکته است که اگر به عنوان مثال رفتار روی آورد حاصل شود و حیوان همزمان به تهدیدهایی مواجه شود که نشانههای تنبیه را دارند، رفتار روی آورد با قدرت بیشتری جریان خواهد یافت(گری، 1991).
[1] Fowles, D.
[2] consumatory responses
[3] Gray, J.A."P.T. Smith
[4] arousal
[5] output
مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره کیفیت روابط زناشویی (فصل دوم پایان نامه )
در 33 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع کیفیت روابط زناشویی
ازدواج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان دو انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع و عمیق و هدف های متعددی دارد. ازدواج پیمان و پیوند مقدسی است میان دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی، عاطفی و معنوی و بر اساس انعقاد قرارداد شرعی، اجتماعی و قانونی که تعهداتی را برای زوجین به وجود می آورد. بنابراین ازدواج یک تصمیم گیری ظریف و پیچیده است که قبل از هر گونه اقدامی باید تمام جوانب را در نظر گرفت (به پژوه، 1394).
به طور کلی ازدواج، پیوند دو شخصیت است با حفظ نسبت نسبی استقلال هر یک از زن و شوهر، برای همکاری متقابل، نه از بین بردن یک شخصیت به خاطر تکمیل خواسته های دیگری. به عبارت دیگر ازدواج، قراردادی است رسمی، برای پذیرش یک تعهد متقابل جهت زندگی خانوادگی، که آدمی در خط سیر معین و مشخصی از زندگی قرار می گیرد. این قرار داد با رضایت و خواسته طرفین، بر مبنای آزادی کامل دو طرف منعقد شده و در سایه آن روابطی بس نزدیک بین آن دو پدید می آید (دژکام، 1388).
ازدواج ارتباطی است که دارای ویژگی های بی نظیر و گسترده ای می باشد. ازدواج ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر، همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و تردیدی قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسانی نمی باشد به نحوی که قرارداد ناشی از آن دارای نوعی تقدس است(دژکام، 1388).
کارلسون ازدواج را چنین تعریف می کند: «ازدواج فرایندی است از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن که با تحقق بخشیدن به برخی شرایط قانونی و بر پا داشتن مراسمی برگزاری زناشویی انجام می گیرد(دژکام، 1388). کلودی استروس، ازدواج را برخوردی دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی می داند(دژکام، 1388).
2-1-1. مفهوم خانواده
خانواده صرفا حضور تعدادی از افراد که در یک فضای فیزیکی و روان شناختی در کنار هم قرار دارند، نیست. خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی-فرهنگی تلقی می شود که در کنار همه ی خصوصیات دیگرش، دارای مجموعه ای از قواعد است و هر یک از اعضایش نیز نقش خاصی دارند. این سیستم دارای یک ساختار قدرت است که ه وسیله ی آن، اشکال مختلفی از ارتباط را بروز می کند. هر خانواده روش خاصی برای مواجهه با مشکلات دارد. اعضای این سیستم با هم رابطه ای عمیق و چند لایه ای دارند. همچنین اعضای خانواده تا حدود زیادی پیشینه ی مشترک، ادراکات درونی شده ی مشترک، مفروضات و دیدگاههای درباره ی دنیا و برداشت مشترکی از اهداف زندگی دارند (نظری، 1393).
در چنین نظامی، افراد به وسیله علایق و دلبستگی های عاطفی نیرومند، دیر پا، و متقابل به یکدیگر متصل شده اند. ممکن است از شدت و حدت این علایق و دلبستگی ها در طی زمان کاسته شود، لیکن باز هم علایق مزبور در سراسر زندگی خانوادگی به بقای خود ادامه خواهد داد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1392).
ورود به چنین نظام سازمان یافته ای صرفا از طریق تولد، فرزند خواندگی، یا ازدواج صورت می گیرد(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1392). در داخل این سیستم، حلقه های عاطفی قدرتمند، پایدار و متقابلی افراد را به هم گره زده است. بنا به گفته ی کی (1985) خانواده ها صاحب اعضای جدیدی می شوند و به مرور آنها را از دست می دهند، اما روابط خانوادگی همچنان پابرجا باقی می ماند. نفوذ خانواده باعث می شود، حتی زمانی که اعضاء در اثر فاصله های فیزیکی و یا گاهی مرگ از هم جدا می شوند، حلقه های عاطفی و ارتباطی اعضاء باقی بماند. به عبارتی عضو یک خانواده هرگز نمی تواند به طور کامل و واقعی، عضویت در آن خانواده را از دست بدهد (نظری، 1393).
بر خلاف اعضای متعلق به نظام های غیر خانوادگی که عمدتا می توان در غیاب آنها عضو جدیدی را جایگزین ساخت،اعضای خانواده تعویض ناپذیر هستند. این امر در وهله نخست به خاطر آن است که ارزش اصلی خانواده حاصل شبکه روابطی است که توسط اعضای آن به وجود آمده است (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1392). خانواده ها از نطر سازمانی، سیستم عاطفی پیچیده ای دارند که ممکن است حداقل مرکب از سه نسل باشند. البته امروز به دلیل افزایش طول عمر، خانواده ها مرکب از چهار نسل هم وجود دارند (نظری، 1393).
هر خانواده به صورت اجتناب ناپذیری تلاش می کند تا به خودش به عنوان یک گروه نظم دهد. این تلاش برای نظم دادن به خود می تواند به صورت سنتی یا نو گرایانه، سازگارانه یا ناسازگارانه و منظم یا نا منظم باشد(نظری، 1393).
اعضای خانواده در حین رشد به هویت اختصاصی و یکتای خود دست می یابند. اما باز هم به گروه خانوادگی دلبستگی دارند و لذا هویت یا تصویر جمعی خاص خود را حفظ خواهد کرد. این اعضا در انزوا زندگی نمی کنند، بلکه به یکدیگر وابسته اند آن هم نه فقط به خاطر پول، غذا، و سر پناه بلکه به خاطر نیاز به عشق و محبت، همکاری و همیاری، جامعه پذیری و سایر نیاز های ملموس. این افراد برای دستیابی به کارکرد موفق باید خود را با نیاز های و خواسته های متغیر سایر اعضا و همچنین انتظارات متغیر شبکه خویشاوندی بزرگتر، محله، ودر نهایت کل جامعه منطبق سازد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1392).
کیفیت روابط زناشویی
ارتباط نقش مرکزی در ازدواج ایفا میکند (بورلسون و دنتون[1]، 1997).به گونهای که از لحاظ ویژگیهای زناشویی مشخّص شده است که ارتباط مؤثر و کارآمد(کیفیت روابط زنـاشویی) میان شـوهر وهـمسر مهمترین جنبه خانوادههای دارای عملکرد مطلوب میباشد(گریف و مـایهرب[2]، 2000). بک و جـونز(1972) به نقل از ساپینگتون(2001،ترجمه حسین شاهی،1382) متوجه شدند که رایجترین مشکل درازدواجهای ناآرام و پردردسر همانا کیفیت روابط زناشویی ضعیف است. به عـبارت دیـگر مـوضوعات ارتباطی ممکن است نگرانیها و دلمشغولیهای اولیه برخی زوجهای مراجعهکننده برای درمـان باشد(کار[3]، 2000). رویکردهای ارتباطی اغلب با سه فرض اساسی به بررسی ازدواج و روابط زناشویی میپردازند:1-تعارضهای زناشویی غیر قابل اجتنابند، هدف درمانهای ارتباطی حـذف کـامل ایـن تعارضها نیست بلکه تلاش میکنند تا به آنها جهت دهند و آنها را در مـسیرهایی سـازنده به کار اندازند وکیفیت روابط را بالا ببرد؛2-ارتباط در دو سطح کلامی و غیر کلامی روی میدهد و یکی از دلایل اصلی بروز اخـتلافهای زنـاشویی، ناهماهنگی پیـامهایی است که به طور همزمان توسط این دو سطح منتقل میشوند که منجر بـه کـیفیت روابـط زناشویی ضعیف میشود؛ 3-همسران در شیوههای برقراری ارتباط وکیفیت زناشویی با یکدیگر تفاوت دارند(سهرابی،1382). در کل، یک فـرض عـمومی ایـن بوده است که علّت بسیاری از مشکلات ارتباطی زناشویی، مهارتهای ارتباطی ناکارآمد از طرف همسران میباشد و مطابق با ایـن دیـدگاه آموزش ارتباط و افزایش کیفیت روابط زناشویی به عنوان کوششی جهت ترمیم رابطه مسئلهدار، مولّفهای مـهم در بـسیاری از رویـکردهای درمان زناشویی است.(بورلسون و دنتون،1997).
مطالعه روابط زوجین به روشن شدن چهارچوبهای ساختاری که روابط زوجین در آن شـکل میگیرد کـمک میکند. کیفیت روابط زناشویی نقش اساسی در ارزیابی کیفیت کلی ارتباطات خانوادگی دارد (برادبوری، فینچام و بیچ[4]، 2000). کیفیت روابط زناشویی مـفهومی چـند بـعدی است و شامل ابعادگوناگون ارتباط زوجین مانند سازگاری، رضایت، شادمانی، انسجام و تعهد میشود(تروکسل[5]، 2006).
کل و اسپانیر (1976)کیفیت زناشویی را بعنوان موفقیت و عـملکرد یـک ازدواج توصیف کردهاند (هارپر[6] و همکاران،2000). لارسون و هولمان[7] (1994) بیان کردند کیفیت زناشویی یـک مـفهوم پویا است زیرا ماهیت و کیفیت روابط میان افراد در خلال زمان تغییر مییابد که این مطلب امکان شناسایی عوامل تأثیرگذار بر کـیفیت یـک رابـطه را فراهم مینماید. هر چند ممکن است که این قبیل روابط پیچیده بـوده و حاوی تعاملات میان متغیرهای بسیار باشند.
[1] Burleson, B. R., and Denton, W, H
[2] Greeff, A. P., & Malherbe, H. L
[3] Carr, A
[4] Bradbury, T., Fincham, F., & Beach, S
[5] Troxel, W. M
[6] Harper, J.M
[7] Larson, J. H. & Holman, T. B