خرید و دانلود فایلهای علمی

انواع تحقیق پروژه پاورپوینت مقاله و سایر فایلهای مجاز

خرید و دانلود فایلهای علمی

انواع تحقیق پروژه پاورپوینت مقاله و سایر فایلهای مجاز

مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره سیستم های مغزی رفتاری (فصل دوم پایان نامه)

مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره سیستم های مغزی رفتاری (فصل دوم پایان نامه)

در 15 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع سیستم های مغزی رفتاری

انگیزش خوشایند و انگیزش آزارنده و مکانیزمهای‌ مغزی‌ پاداش‌ و تنبیه

زمینه بررسیهای نوروفیزیولوژیک انگیزش، با آزمایشهای جیمز اولدز (1965، به نقل از گری، 1991)در امریکا رشد چشمگیری یافت.در آزمایشهای وی، الکترودهایی در مناطق مختلف مغز‌ حیوان‌ قرار‌ داده می‌شد و حیوان می‌توانست با فشار دادن یک اهرم جریان الکتریکی خفیفی را در‌ مغز‌ خود‌ ایجاد کند یا جریانی را که آزمایشگر از طریق الکترود به مغز‌ او‌ ارسال می‌کرد. قطع نماید. نتایج این بررسیها نشان داد که قرار گرفتن الکترود در مناطق ویژه‌ای، موجب می‌شود‌ که‌ حیوان ساعتها مغز خود را در معرض تحریک الکتریکی قرار داده و لذت‌ ببرد، و از سوی دیگر قرار گرفتن‌ الکترود‌ در‌ مناطق دیگر، با گرایش حیوان به قطع‌ جریان‌ الکتریکی همراه بود. فرضیه منطقی برگرفته از این یافته‌ها چنین بود که در مغز‌ دو نظام انگیزشی متفاوت پاداش و تنبیه‌ وجود دارد. فرض‌ بر‌ این‌ است که نظام انگیزشی پاداش و فعالیت‌ آن با حالات عاطفی مثبت و فعالیت نظام انگیزشی تنبیه با حالات‌ عاطفی‌ منفی همراه است‌ (فلوولز[1]، 1987).

حال اگر قوانین شرطی‌سازی‌ را در نظر بیاوریم،‌ باید‌ بپذیریم محرکهایی که قل از‌ وقوع‌ یک پاداش می‌آیند، ظرفیت فعال‌سازی مکانیزم مغزی پاداش را به دست می‌آورند و هرچه‌ این محرکها، از لحاظ زمانی‌ به‌ محرک‌ ذاتی پاداش نزدیکتر‌ باشند،‌ ظرفیت کسب شده قویتر‌ خواهد‌ بود. مکانیزم پاداش از طریق ارتباطهایی که با سیستم حرکتی دارد(یعنی بخشهایی از مغز که‌ فرمانها‌ را به اندامها ارسال می‌نمایند)، در‌ جهت‌ بیشینه ساختن‌ این‌ تحریکهای پاداش دهنده شرطی‌ یا ثانوی عمل می‌کند. بدین ترتیب در محیطی که در آن توالی محرکها با نظمی خاص‌ جریان‌ دارد، می‌توان ارگانیزم را در جهت‌ محرک‌ ذاتی‌ پاداش هدایت‌ کرد. در واقع می‌توان‌ مکانیزم‌ پاداش را مانند ردیاب یک موشک هدایت شونده در نظر گرفت که یک شیب حرارتی را‌ هدف‌ قرار‌ داده و به سمت آن حرکت می‌کند(گری، 1991).

به همین‌ ترتیب،‌ محرکهایی‌ که‌ به‌ شکل نظامدار قبل از تنبیه می‌آیند، از طریق شرطی‌سازی، ظرفیت فعال نمودن مکانیزم مغزی تنبیه را کسب می‌کنند. هرچه این محرکها به محرکهای ذاتی تنبیه نزدیکتر باشند، این‌ ظرفیت قویتر خواهد بود، ساختار مکانیزم تنبیه به گونه‌ای است که از طریق ارتباطهایش با سیستم حرکتی، در جهت کمینه ساختن درونشدهایش عمل می‌کند؛ این عمل را از طریق‌ متوقف‌ ساختن رفتار صورت می‌دهد و به عبارت دیگر، این یک مکانیزم اجتناب فعل‌پذیر است که به سیستم حرکتی، فرمان توقف می‌دهد[15]. در زبان سیستمهای کنترل پس خوراندی، مکانیزم‌ پاداش یک مکانیزم پس‌خوراند مثبت و مکانیزم تنبیه یک مکانیزم پس‌خوراند منفی است‌(گری، 1994).

در نتیجه نظام انگیزشی خوشایند، یک سیستم پاداش‌طلبی یا سیستم روی‌آورد‌‌ است که از طریق فعال‌سازی‌ رفتار‌ به مشوقهای مثبت پاسخ می‌دهد. این نظام انگیزشی، انرژی دهنده و جهت دهنده رفتار است. به عبارت دیگر، هم مسئولیت فعال ساختن رفتار برای موقعیتهای پاداش-روی‌ آورد‌ شده را برعهده دارد‌ و هم مسئول موقعیتهای اجتناب فعال است که در آن ارگانیزم برای اجتناب از تنبیه باید پاسخ مناسبی ارائه دهد(فلوولز، 1987). البته، شاید به نظر رسد که الگوی اخیر با نوعی حالت‌ هیجانی‌ آزارنده همراه باشد که ارتباطی به نظام انگیزشی خوشایند ندارد. اما این استدلال نیز منطقی به نظر می‌رسد که پاسخ اجتناب بیشتر از طریق ویژگیهای تقویت‌کننده مثبت نشانه‌های ایمنی- محرکهایی‌ که‌ علامت‌دهنده از‌ بین رفتن احتمال وقوع تنبیه‌اند-کنترل می‌شود و این علایم از لحاظ کنشی معادل عالیم پاداشند(مک کین توث، 1974). در این تفسیر‌ نظام انگیزشی خوشایند، اجتناب فعال را در پاسخ به علایمی آغاز‌ می‌کند‌ که‌ پیامد آن رساندن فرد به ایمنی است.

بنابراین، برچسبهای هیجانی که برای این دو حالت خوشایند به کار ‌‌می‌روند‌ عبارتند: از امید برای مقوله روی آورد به پاداش و آسودگی‌ برای‌ اجتناب‌ فعال از تنبیه(مک کین توث، 1974) حال اگر به نظام انگیزش آزارنده بپردازیم، باید بگوییم که کنش آن بازداری‌ رفتار برانگیخته شده، در شرایطی است که علامتها یا محرکهای شرطی خاصی موجود‌ باشند و نشان دهند‌ که‌ ارائه پاسخ، پیامدهای منفی خواهد داشت. خاموشی، در الگوهای پاداش-یادگیری ساده و اجتناب فعل‌پذیر، در الگوهای تعارض روی آورد-اجتناب دو نمونه مهم از کنشهای این سیستم است. در الگوی خاموشی، ناکامی‌ به منزله حالت آزارنده‌ای است که در پی عدم وقوع پاداش مورد انتظار پدید می‌آید. علامتهایی که فقدان پاداش مورد انتظار را پیش‌بینی می‌کنند-یعنی محرکهای شریط ناکام‌کننده فقدان پاداش-نظام انگیزشی آزارنده‌ را‌ فعال می‌کنند و متعاقب آن بازداری رفتار روی آورد، حاصل می‌شود. در الگوی اجتناب فعل‌پذیر نیز، رفتار روی آورد(که با نوعی پاداش برانگیخته شده)در پاسخ به علامتها یا محرکهای شرطی تنبیه‌ که‌ ترس یا اضطراب را ایجاد می‌کنند، بازداری می‌شود(گری، 1991). همان گونه که در مورد الگوهای متفاوت نظام انگیزی خوشایند اشاره شد. در اینجا نیز فرض بر این است که ناکامی و ترس/اضطراب‌ به فعال‌سازی ساختار عصب-فیزیولوژیکی واحدی مربوط می‌شوند(فلوولز، 1987).

اما گری(1991) اشاره می‌کند که در مطالعاتی که در مورد حیوانات انجام داده است، مشخص شده که حیوانات به محرکهای آزارنده شرطی و غیرشرطی‌ به‌ شکل متفاوتی پاسخ می‌دهند. حیوان در‌ پاسخ‌ به‌ یک ضربه الکتریکی دردناک، افزایش فعالیت نشان می‌دهد؛ می‌دود، می‌پرد و به سمت هدف مناسب(برای مثال حیوانی دیگر)حمله‌ور می‌شود. در حالی که، در‌ پاسخ‌ به‌ محرکی که با ضربه ‌ ‌الکتریکی همخوانی دارد، به‌ احتمال‌ زیاد در یک جا خشکش زده و متوقف می‌ماند. وجود تمایز کامل بین مکانیزمهای مغزی تعدیل کننده این دو نوع‌ واکنش‌ را‌ در قسمتهای بعد برجسته خواهیم کرد.

تمایز بین محرکهای شرطی و غیرشرطی در مورد محرکهای خوشایند نیز صدق می‌کند. پاداشهای غیرشرطی(مانند غذا، آب و جفت جنسی)در حیوان، پاسخهای پایانی‌ خاصی[2]‌ را برمی‌انگیزند که هر یک با محرک غیرشرطی مورد نظر تناسب‌ دارند(مانند‌ جویدن، لیسیدن و جفت‌گیری کردن). این پاسخهای پایانی می‌توانند در یک قالب شرطی نیز ظاهر شوند؛ اما افزون‌ بر‌ این،‌ محرکهای شرطی پاداش الگویی از رفتار(شامل افزایش فعالیت، روی آورد و اکتشاف) را‌ برمی‌انگیزند‌ که‌ نسبتاً مستقل از محرکهای غیرشرطی خاصی است که با آن جفت شده‌اند(گری، 1991). فرض بر آن‌ است‌ که‌ مکانیزم تنبیه، پاسخهای خاص محرکهای آزارنده شرطی و مکانیزم پاداش، پاسخهای مقدماتی به محرکهای‌ خوشایند‌ شرطی را تعدیل می‌کند(گری، 1994).

گری(1991) برای ارائه تصویری روشنتر از عمکرد مکانیزمهای پاداش و تنبیه‌ و ارتباطهای‌ موجود بین این سیستمها و سایر مراکز، دیاگرامی را ارائه می‌دهد(شکل 2-1). او در این‌ شکل،‌ افزون بر مکانیزمهای پاداش و تنبیه و سیستم حرکتی(که به آنها اشاره شد)،‌ یک‌ مکانیزم‌ تصمیم را نیز در نظر می‌گیرد تا در شرایط تعارض‌ بین‌ روی آورد و اجتناب فعل‌پذیر به انتخاب مبادرت ورزد.بدون چنین مکانیزمی دستورهای‌ متعارض‌ به‌ طور مستقیم به سیستم حرکتی ارسال می‌شوند، و احتمالا پیامدهای ناگواری را پدید می‌آورند.عملکرد مکانیزم‌ تصمیم‌ مبتنی‌ بر قواعد ریاضی است(گری و اسمیت[3]، 1969) اما آنچه در اینجا اهمیت دارد توجه به‌ این‌ نکته است که مکانیزم تصمیم، یا مدار اتصال بین مکانیزم پاداش و فرمان روی آورد را‌ برقرار‌ می‌سازد(سمت چپ شکل)، یا مدار اتصال بین مکانیزم تنبیه و فران توقف‌ رفتار‌ را برقرار می‌سازد(سمت راست شکل)، ولی نمی‌تواند‌ هر‌ دو‌ جریان را همزمان‌ برقرار کند. در این شکل همچنین‌ سیستمی‌ با نام مکانیزم برپایی[4] مشخص است.این سیستم درونشدهایی را از مکانیزمهای پاداش‌ و تنبیه دریافت می‌کند و خود‌ نیز‌ برونشدهایی[5] ‌ را‌ به‌ قسمتهای فرمان(یکی برای روی آورد و دیگری‌ برای اجتناب فعل‌پذیر)ارسال می‌نماید. بدین ترتیب افزایش شدت فعالیت هر یک از این‌ فرمانها‌ که ارتباطش با مکانیزم تصمیم برقرار‌ گردد، بستگی به دامنه‌ درونشدهایی‌ دارد که مکانیزم برپایی از‌ مکانیزمهای‌ پاداش و تنبیه دریافت می‌کند. مطلب اخیر بیانگر این نکته است که اگر به‌ عنوان‌ مثال رفتار روی آورد حاصل‌ شود‌ و حیوان همزمان به‌ تهدیدهایی‌ مواجه شود که نشانه‌های‌ تنبیه‌ را دارند، رفتار روی آورد با قدرت بیشتری جریان خواهد یافت(گری، 1991).

[1] Fowles, D.

[2] consumatory responses

[3] Gray, J.A."P.T. Smith

[4] arousal

[5] output



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مبانی نظری مربوط به متغیر توانمندسازی

مبانی نظری مربوط به متغیر توانمندسازی

در 48 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع متغیر توانمندسازی

در توانمندسازی منابع انسانی ، فرض اساسی آن است که مهمترین عامل رشد ، توسعه و بهینه سازی هر سازمان ، منابع انسانی آن است. توانمندسازی یعنی اثر گذاری بر رفتار دیگران . تا قبل از دهۀ 1990 گرایش مدیران در غرب آن بود که کارکنان باید با کار زیاد و سخت خود از نردبان ترقی در سازمان بالا بروند . در این دوران ، عواملی نظیر پیشرفت های روز افزون در فناوری ، افزایش انتظارات مشتریان ، ضرورت انعطاف پذیری سازمانها ، مورد توجه بسیار قرار می‌گیرد . ویژگیهای سازمان توانمند عبارتند از : روشن بودن هدفها ، روحیۀ خوب کارکنان ، رفتار عادلانه ، شناخت و قدردانی ، کار تیمی ، مشارکت ، ارتباطات و دارا بودن محیط سالم .

توانمندسازی فرایند قدرت بخشیدن به افراد است . در این فرایند به کارکنان خود کمک می‌کنیم تا عزت نفس در آنان ترمیم شود ، بر احساس ناتوانی و درماندگی خود چیره شوند ، انگیزه های درونی خود را تقویت نمایند و در اتخاذ تصمیم هایی که بر فعالیتهای آنان تأثیر گذار است ، بیشتر مشارکت داشته باشند .

توانمندسازی را می‌توان به گونه های دیگری تعریف کرد و گفت : توانمندسازی یعنی تفویض اختیار یا اعطای قدرت قانونی به سایر کارکنان ، هرگونه راهبرد یا فنون مدیریتی که به افزایش حق تعیین سرنوشت و عزت نفس کارکنان منتهی شود ، پرورش عزت نفس کارکنان و توانا ساخت آنان در انجام وظایف شغلی خود . در واقع توانمندسازی فرایندی است که در دو مرحله انجام می‌شود ؛ تقویت اعضای سازمان و تلاش در جهت رفع موانع موجود جهت توانمندسازی کارکنان (ساعتچی ، 1390 ) .

توانمندسازی کارکنان یکی از تکنیک های مؤثر برای ارتقای بهره وری کارکنان و استفادۀ بهینه از ظرفیت‌ها و توانائی های آنان در زمینه ی اهداف سازمانی است تعاریف گوناگونی از واژه ی توانمندسازی از سوی صاحب نظران ارائه شده است زیمرمن[1] (1995) معتقد است:

توانمندسازی واژه ای است که ارائه ی تعریف از آن سهل و ممتنع است هر کسی تصوری از آن را در ذهن خود پرورش می‌دهد اما حقیقتاً افراد کمی به آن اشراف دارند . تاریخچه ی اولین تعریف اصطلاح توانمندسازی به سال 1288 میلادی برمی‌گردد که در آن توانمندسازی را تفویض اختیار در نقش سازمانی فرد می‌دانستند این اختیار باید به فردا اعطا گردد یا در نقش سازمانی او دیده شود (آقایار، 1382 ص، 87) در فرهنگ لغت توانمندسازی معانی متفاوتی را تداعی می‌کند. به کسی اقتدار رسمی دادن تفویض اختیار کردن، مأموریت دادن و اختیار دادن از معانی موجود در فرهنگ لغت است(گرو، 1971 ؛ به نقل از آقایار ، 1382) .

در علم مدیریت نیز توانمندسازی صرفا از یک جنبه مورد توجه قرار نمی‌گیرد بلکه حتی در مدیریت نیز جنبه های متعددی را برای توانمندسازی قائلند به طور کلی، با بررسی تحقیقات مدیریتی و سازمانی تعاریف توانمندسازی در سه دسته طبقه بندی می‌شود:

الف: توانمندسازی به عنوان تفویض اختیار

ب: توانمندسازی به عنوان ایجاد انگیزش

ج: توانمندسازی بر اساس دو رویکرد مکانیکی و ارگانیکی . (نادری و جمشیدیان ، 1386 ) .

گرو(1971)، شاول ، دسلر و رینیک (1993) ، بلانچارد ، کارلوس و رندولف (1996) ، فوی(1997) و اتور(1997) توانمندسازی را اعطای اختیار تصمیم گیری به کارکنان به منظور افزایش کارایی آنان و ایفای نقش مفید در سازمان می دانند .

....

کانگر، کانونگو، ولتهوس(1996) الگویی از توانمندسازی را پیشنهاد نمودند که به مفهوم انگیزش درونی مرتبط می‌باشد. بر طبق نظر توماس و ولتهوس ، اگر فردی توانمند گردد در آنچه ارزیابی های کار و وظیفه نامیده می‌شود تغییراتی به وجود می آورد که در احساس اثرگذاری ، شایستگی ، معناداری و اختیار وی افزایشی حاصل می‌شود . کانگر و کانونگو(1988) توانمندسازی را به عنوان مفهوم انگیزشی خودکارآمدی تعریف کرده‌اند.

پس از بازنگری پژوهش های وابسته ، توماس و ولتهوس(1990) استدلال کردند که توانمندسازی مفهومی چند بُعدی است و نمی‌توان ماهیت آن را به واسطه مفهومی‌واحد توضیح داد . آنها توانمندسازی را به طور کلی‌تر به عنوان افزایش انگیزش کاری درونی که درچهار شناخت : معناداری ، شایستگی ، خودمختاری و اثرگذاری تجلی می‌یابد و جهت یابی فرد برای نقش کاری اش را منعکس می‌کند تعریف کرده‌اند . لازم به ذکر است که الگوی توماس و ولتهوس به عنوان مبنایی نظری به کار می رود .

این الگو را به واسطه ایجاد مقیاسی برای اندازه‌گیری چهارجزء توانمندسازی ، توسعه و مورد بهره برداری قرار داد . معناداری توسط اسپریتزر به عنوان معنا و انتخاب و اختیار هم به عنوان خودمختاری نامگذاری مجدد شدند . لازم است که به منظور آشنائی خواننده با هر یک از ابعاد معناداری(معنا) ، شایستگی ، خودکارآمدی و اثربخشی ، در مورد هر یک از آنها به صورت مشروح توضیحاتی ارائه گردد (اسپریتزر، 1995) .

ابعاد توانمندسازی روانشناختی :

معناداری : معناداری بیانگر ارزش اهداف یا مقاصد کاری است که در رابطه با معیارها و آرمانهای شخصی فرد مورد قضاوت قرار می‌گیرد




خرید فایل


ادامه مطلب ...

مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره کیفیت روابط زناشویی (فصل دوم پایان نامه )

مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره کیفیت روابط زناشویی (فصل دوم پایان نامه )

در 33 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع کیفیت روابط زناشویی

ازدواج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان دو انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع و عمیق و هدف های متعددی دارد. ازدواج پیمان و پیوند مقدسی است میان دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنسی، عاطفی و معنوی و بر اساس انعقاد قرارداد شرعی، اجتماعی و قانونی که تعهداتی را برای زوجین به وجود می آورد. بنابراین ازدواج یک تصمیم گیری ظریف و پیچیده است که قبل از هر گونه اقدامی باید تمام جوانب را در نظر گرفت (به پژوه، 1394).

به طور کلی ازدواج، پیوند دو شخصیت است با حفظ نسبت نسبی استقلال هر یک از زن و شوهر، برای همکاری متقابل، نه از بین بردن یک شخصیت به خاطر تکمیل خواسته های دیگری. به عبارت دیگر ازدواج، قراردادی است رسمی، برای پذیرش یک تعهد متقابل جهت زندگی خانوادگی، که آدمی در خط سیر معین و مشخصی از زندگی قرار می گیرد. این قرار داد با رضایت و خواسته طرفین، بر مبنای آزادی کامل دو طرف منعقد شده و در سایه آن روابطی بس نزدیک بین آن دو پدید می آید (دژکام، 1388).

ازدواج ارتباطی است که دارای ویژگی های بی نظیر و گسترده ای می باشد. ازدواج ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر، همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و تردیدی قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسانی نمی باشد به نحوی که قرارداد ناشی از آن دارای نوعی تقدس است(دژکام، 1388).

کارلسون ازدواج را چنین تعریف می کند: «ازدواج فرایندی است از کنش متقابل بین یک مرد و یک زن که با تحقق بخشیدن به برخی شرایط قانونی و بر پا داشتن مراسمی برگزاری زناشویی انجام می گیرد(دژکام، 1388). کلودی استروس، ازدواج را برخوردی دراماتیک بین فرهنگ و طبیعت یا میان قواعد اجتماعی و کشش جنسی می داند(دژکام، 1388).

2-1-1. مفهوم خانواده

خانواده صرفا حضور تعدادی از افراد که در یک فضای فیزیکی و روان شناختی در کنار هم قرار دارند، نیست. خانواده به عنوان یک سیستم اجتماعی-فرهنگی تلقی می شود که در کنار همه ی خصوصیات دیگرش، دارای مجموعه ای از قواعد است و هر یک از اعضایش نیز نقش خاصی دارند. این سیستم دارای یک ساختار قدرت است که ه وسیله ی آن، اشکال مختلفی از ارتباط را بروز می کند. هر خانواده روش خاصی برای مواجهه با مشکلات دارد. اعضای این سیستم با هم رابطه ای عمیق و چند لایه ای دارند. همچنین اعضای خانواده تا حدود زیادی پیشینه ی مشترک، ادراکات درونی شده ی مشترک، مفروضات و دیدگاههای درباره ی دنیا و برداشت مشترکی از اهداف زندگی دارند (نظری، 1393).

در چنین نظامی، افراد به وسیله علایق و دلبستگی های عاطفی نیرومند، دیر پا، و متقابل به یکدیگر متصل شده اند. ممکن است از شدت و حدت این علایق و دلبستگی ها در طی زمان کاسته شود، لیکن باز هم علایق مزبور در سراسر زندگی خانوادگی به بقای خود ادامه خواهد داد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1392).

ورود به چنین نظام سازمان یافته ای صرفا از طریق تولد، فرزند خواندگی، یا ازدواج صورت می گیرد(گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1392). در داخل این سیستم، حلقه های عاطفی قدرتمند، پایدار و متقابلی افراد را به هم گره زده است. بنا به گفته ی کی (1985) خانواده ها صاحب اعضای جدیدی می شوند و به مرور آنها را از دست می دهند، اما روابط خانوادگی همچنان پابرجا باقی می ماند. نفوذ خانواده باعث می شود، حتی زمانی که اعضاء در اثر فاصله های فیزیکی و یا گاهی مرگ از هم جدا می شوند، حلقه های عاطفی و ارتباطی اعضاء باقی بماند. به عبارتی عضو یک خانواده هرگز نمی تواند به طور کامل و واقعی، عضویت در آن خانواده را از دست بدهد (نظری، 1393).

بر خلاف اعضای متعلق به نظام های غیر خانوادگی که عمدتا می توان در غیاب آنها عضو جدیدی را جایگزین ساخت،اعضای خانواده تعویض ناپذیر هستند. این امر در وهله نخست به خاطر آن است که ارزش اصلی خانواده حاصل شبکه روابطی است که توسط اعضای آن به وجود آمده است (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1392). خانواده ها از نطر سازمانی، سیستم عاطفی پیچیده ای دارند که ممکن است حداقل مرکب از سه نسل باشند. البته امروز به دلیل افزایش طول عمر، خانواده ها مرکب از چهار نسل هم وجود دارند (نظری، 1393).

هر خانواده به صورت اجتناب ناپذیری تلاش می کند تا به خودش به عنوان یک گروه نظم دهد. این تلاش برای نظم دادن به خود می تواند به صورت سنتی یا نو گرایانه، سازگارانه یا ناسازگارانه و منظم یا نا منظم باشد(نظری، 1393).

اعضای خانواده در حین رشد به هویت اختصاصی و یکتای خود دست می یابند. اما باز هم به گروه خانوادگی دلبستگی دارند و لذا هویت یا تصویر جمعی خاص خود را حفظ خواهد کرد. این اعضا در انزوا زندگی نمی کنند، بلکه به یکدیگر وابسته اند آن هم نه فقط به خاطر پول، غذا، و سر پناه بلکه به خاطر نیاز به عشق و محبت، همکاری و همیاری، جامعه پذیری و سایر نیاز های ملموس. این افراد برای دستیابی به کارکرد موفق باید خود را با نیاز های و خواسته های متغیر سایر اعضا و همچنین انتظارات متغیر شبکه خویشاوندی بزرگتر، محله، ودر نهایت کل جامعه منطبق سازد (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2000؛ ترجمه شاهی برواتی و نقشبندی، 1392).

کیفیت روابط زناشویی

ارتباط نقش مرکزی در ازدواج ایفا می‌کند (بورلسون و دنتون[1]، 1997).به گونه‌ای که از لحاظ ویژگی‌های زناشویی مشخّص شده‌ است‌ که‌ ارتباط مؤثر و کارآمد(کیفیت روابط زنـاشویی) میان شـوهر وهـمسر مهم‌ترین جنبه خانواده‌های‌ دارای‌ عملکرد مطلوب می‌باشد(گریف و مـایهرب[2]، 2000). بک و جـونز(1972) به نقل از ساپینگتون(2001،ترجمه حسین شاهی،1382) متوجه شدند که رایج‌ترین‌ مشکل‌ درازدواج‌های‌ ناآرام و پردردسر همانا کیفیت روابط زناشویی ضعیف است. به عـبارت دیـگر مـوضوعات ارتباطی‌ ممکن‌ است‌ نگرانی‌ها و دل‌مشغولی‌های اولیه برخی زوج‌های مراجعه‌کننده برای درمـان باشد(کار[3]، 2000). رویکردهای ارتباطی اغلب با سه‌ فرض‌ اساسی‌ به بررسی ازدواج و روابط زناشویی می‌پردازند:1-تعارض‌های زناشویی غیر قابل اجتنابند، هدف درمان‌های ارتباطی حـذف کـامل‌ ایـن تعارض‌ها‌ نیست بلکه تلاش می‌کنند تا به آن‌ها جهت دهند و آن‌ها را در‌ مـسیرهایی‌ سـازنده‌ به کار اندازند وکیفیت روابط را بالا ببرد؛2-ارتباط در دو سطح کلامی و غیر‌ کلامی‌ روی می‌دهد و یکی از دلایل اصلی بروز اخـتلاف‌های زنـاشویی، ناهماهنگی پیـام‌هایی است که به‌ طور‌ هم‌زمان‌ توسط این دو سطح منتقل می‌شوند که منجر بـه کـیفیت روابـط زناشویی ضعیف می‌شود؛ 3-همسران در شیوه‌های‌ برقراری‌ ارتباط وکیفیت زناشویی با یکدیگر تفاوت دارند(سهرابی،1382). در کل، یک فـرض عـمومی ایـن بوده‌ است‌ که علّت‌ بسیاری از مشکلات ارتباطی زناشویی، مهارت‌های ارتباطی ناکارآمد از طرف همسران می‌باشد و مطابق با ایـن دیـدگاه‌ آموزش‌ ارتباط‌ و افزایش کیفیت روابط زناشویی به عنوان کوششی جهت ترمیم رابطه مسئله‌دار، مولّفه‌ای مـهم‌ در‌ بـسیاری از رویـکردهای درمان زناشویی است.(بورلسون و دنتون،1997).

مطالعه روابط زوجین به روشن شدن چهارچوب‌های ساختاری که‌ روابط‌ زوجین در آن شـکل می‌گیرد کـمک می‌کند. کیفیت روابط زناشویی نقش اساسی در ارزیابی کیفیت‌ کلی‌ ارتباطات خانوادگی دارد (برادبوری، فینچام و بیچ[4]، 2000). کیفیت روابط زناشویی مـفهومی‌ چـند‌ بـعدی‌ است و شامل ابعادگوناگون ارتباط زوجین مانند‌ سازگاری، رضایت، شادمانی، انسجام‌ و تعهد می‌شود(تروکسل[5]، 2006).

کل‌ و اسپانیر (1976)کیفیت زناشویی را بعنوان موفقیت و عـملکرد یـک ازدواج‌ توصیف‌ کرده‌اند (هارپر[6] و همکاران،2000). لارسون و هولمان[7]‌ (1994) بیان کردند کیفیت زناشویی‌ یـک‌ مـفهوم‌ پویا است‌ زیرا‌ ماهیت و کیفیت‌ روابط‌ میان افراد در خلال زمان تغییر می‌یابد که این مطلب امکان‌ شناسایی عوامل تأثیرگذار بر کـیفیت یـک‌ رابـطه‌ را‌ فراهم می‌نماید. هر چند ممکن است که این‌ قبیل‌ روابط‌ پیچیده‌ بـوده‌ و حاوی‌ تعاملات میان متغیرهای بسیار باشند.

[1] Burleson, B. R., and Denton, W, H

[2] Greeff, A. P., & Malherbe, H. L

[3] Carr, A

[4] Bradbury, T., Fincham, F., & Beach, S

[5] Troxel, W. M

[6] Harper, J.M

[7] Larson, J. H. & Holman, T. B



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره هوش معنوی ( فصل دوم پایان نامه)

مبانی نظری و پیشینه پژوهش روانشناسی درباره هوش معنوی ( فصل دوم پایان نامه)

در 17 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع هوش معنوی

هوش

هوش رفتار‌ حل‌ مسألۀ سازگارانهای است که در راستای تسهیل اهداف کاربردی و رشـد سـازگارانه جـهتگیری‌ شده‌ است‌. رفتار سازگارانه، شباهت اهداف متعددی را که باعث تعارض درونی میشوند، کاهش مـیدهد. ایـن مفهوم‌ هوش‌، مبتنی‌ بر گزارهای است که فرایند حرکت به سوی اهداف، انـجام راهـبردهایی را‌ بـرای‌ غلبه بر موانع و حل مسأله ضروری میسازد. (ایمونز، 1999؛ استرنبرگ، 1997؛ به نقل از نازل[1]، 2004‌).

گاردنر‌ هوش را مـجموعه تـواناییهایی میداند که برای حل مسأله و ایجاد محصولات جدیدی‌ که‌ در یک فرهنگ ارزشـمند تـلقی مـی شوند، به‌ کار‌ می رود‌. از نظر وی انواع نه گانه هوش عبارتند‌ از‌: هوش زبانی، موسیقیایی، منطقی ـ ریاضی، فضایی، بـدنی ـ حـرکتی، هـوشهای فردی (که شامل هوش‌ درونفردی‌ و بینفردی میشود)، هوش طبیعتی و هوش‌ وجودی‌ کـه شـامل‌ ظرفیت‌ مطرح‌ کردن سؤالات وجودی است. (آمرام[2]، 2005‌).

مفهوم‌ تحلیلی غرب از هوش، بیشتر شناختی است و شامل پردازش اطـلاعات مـیشود؛ در‌ حالی‌ که رویکرد ترکیبی شرق نسبت به‌ هوش، مؤلفههای گوناگون عملکرد‌ و تـجربه‌ انـسان، از جمله شناخت، شهود‌ و هیجان‌ را در یک ارتباط کـامل (یـکپارچه) دربـرمیگیرد. (نازل، 2004).

در مجموع، هوش‌ عموماً‌ باعث سازگاری فـرد بـا محیط‌ میشود‌ و روشهای‌ مقابله با مسائل‌ و مشکلات‌ را در اختیار او‌ قرار‌ میدهد. همچنین توانایی شـناخت مـسأله، ارائه راهحل پیشنهادی برای مسائل مـختلف زنـدگی و کشف روشـهای‌ کـارآمد‌ حـل مسائل از ویژگیهای افراد باهوش‌ است‌.

مـعنویت

مـعنویت‌ به‌ عنوان‌ یکی از ابعاد انسانیت‌ شامل آگاهی و خودشناسی می شود بیلوتا معتقد اسـت مـعنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی‌ روزمـره‌ و یکپارچه شدن با کـسی غـیر از‌ خودمان‌ است‌، این‌ آگاهی‌ مـمکن اسـت منجر‌ به‌ تجربهای شود که فراتر از خودمان است، این آگاهی ممکن است مـنجر بـه تجربهای شود که‌ فراتر‌ از‌ خـودمان اسـت. (جـانسون، 2001؛ به نقل از غباری بناب و همکاران، 1386).

معنویت امری‌ هـمگانی‌ اسـت‌ و همانند‌ هیجان‌، درجات‌ و جـلوههای مـختلفی دارد؛ ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشدیافته یا غیر رشدیافته، سالم یا بیمارگونه، ساده یـا پیـچیده و مفید یا خطرناک باشد. (وگان[3]، 2002).

ایـمونز تـلاش کرد‌ مـعنویت را بـر اسـاس تعریف گاردنر از هوش، در چـارچوب هوش مطرح نماید. وی معتقد است معنویت میتواند شکلی از هوش تلقی شود؛ زیرا عملکرد و سازگاری فـرد (مـثلاً سلامتی بیشتر‌) را‌ پیشبینی میکند و قابلیتهایی را مـطرح مـیکند کـه افـراد را قـادر میسازد به حـل مـسائل بپردازند و به اهدافشان دسترسی داشته باشد. گاردنر ایمونز را مورد انتقاد قرار میدهد و معتقد است‌ که‌ بـاید جـنبههایی از مـعنویت را که مربوط به تجربههای پدیدارشناختی هستند (مـثل تـجربه تـقدس یـا حـالات مـتعالی) از جنبههای عقلانی، حــل مسأله و پردازش‌ اطلاعات‌ جدا کرد. (آمرام، 2005). می توان‌ علت‌ مخالفت بعضی از محققان، همانند گاردنر، در مورد این مسأله که هوش معنوی متضمن انگیزش، تمایل، اخلاق و شـخصیت است را به نگاه شناختگرایانه آنان‌ از‌ هوش نسبت داد. (نازل‌، 2004‌).

وگان(2002) بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کرده است:

بالاترین سطح رشد در زمینههای مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی و بین فردی را در بر میگیرد.

یکی از حـوزههای رشـدی‌ مجزا‌ می باشد.

بیشتر به عنوان نگرش مطرح است. (مانند گشودگی نسبت به عشق)

شامل تجربه های اوج می شود.

هوش معنوی و مؤلفه های آن

ادواردز مـعتقد اسـت‌ داشتن‌ هوش‌ معنوی بـالا بـا داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است. این تمایز فاصله میان‌ دانش عملی و دانش نظری را مطرح میکند. لذا نباید داشتن دانش وسیع در‌ مورد مسائل معنوی و تمرینهای‌ آنها‌ را هم ردیف دستیابی به هـوش مـعنوی از طریق عبادت و تعمق برای حل مسائل اخلاقی دانست؛ هرچند میتوان گفت برای بهرهمندی مؤثر از معنویت، داشتن توأمان دانش نظری و عملی لازم می باشد (غباری بناب و همکاران، 1386).

هر‌ چند که تحقیقات زیادی در حیطه رشد و تحول هـوش مـعنوی صورت نـگرفته است و نیازمند تحقیقات تجربی ـ کیفی است، ولی می توان گفت که استعداد این هوش در افراد مختلف، متفاوت اسـت‌ و در‌ اثر برخورد با محیط های غنی که سؤالات معنوی را بر می انگیزاند، بـه تـدریج تـحول یافته و شکل می گیرد. به نظر میرسد سن و جنسیت نیز در هوش معنوی اثرگذار باشند. یونگ معتقد‌ است‌ کـه ‌ ‌در بـسیاری از افراد پس از 35 سالگی تغییرات عمدهای در ناخودآگاه صورت میگیرد که ممکن است در روند معنویت و هـوش مـعنوی تـأثیرگذار باشند. همچنین بعضی از محققان‌، از‌ جمله یونگ، معتقدند که در زنان این تحول متفاوت از مردان صورت مـی گیرد(غباری بناب و همکاران، 1386).

براساس تعریف هوش معنویت ممکن است امری شناختی ـ انگیزشی باشد که مجموعهای از مـهارتهای سازگاری و منابعی‌ را‌ که‌ حـل مـساله و دستیابی به هدف‌ را‌ تسهیل‌ میکنند معرفی مینماید. (سیسک، 2002؛ ولمن، 2001؛ به نقل از غباری بناب و همکاران، 1386) هوش معنوی انجام سازگارانه و کاربردی موارد یادشده در موقعیتهای خاص و زندگی روزمره است. (نازل‌، 2004‌).

به‌ نظر می رسد هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی‌ فـرد‌ با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی خود می گردد . این دیدگاه شامل‌ همۀ‌ رویدادها‌ و تجارب فرد میشود که تحت تأثیر یک نگاه کلی قرار‌ گـرفتهاند. فـرد میتواند از این هوش برای چارچوب دهی و تفسیر مجدد تجارب خود بهره گیرد. این فرایند قادر است‌ از‌ لحاظ‌ پدیدارشناختی بهروی دادها و تجارب فرد معنا و ارزش شخصی بیشتری بدهد. (نازل، 2004‌).

هوش‌ معنوی با زندگی درونـی ذهـن و نفس و ارتباط آن با جهان رابطه دارد و ظرفیت فهم عمیق سؤالات‌ وجودی‌ و بینش‌ نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری را شامل میشود. آگاهی از نفس، به‌ عنوان‌ زمینه‌ و بستر بودن یا نیروی زندگی تـکاملی خـلاق را در بر میگیرد. هوش معنوی به‌ شکل‌ هشیاری‌ ظاهر میشود و به شکل آگاهی همیشه در حال رشد ماده، زندگی، بدن، ذهن، نفس‌ و روح‌ درمی آید. بنابراین هوش معنوی چیزی بیش از توانایی ذهـنی فـردی اسـت و فرد را‌ به‌ ماوراءفرد‌ و به روح، مـرتبط مـیکند. عـلاوه بر این، هوش معنوی فراتر از رشد روانشناختی متعارف‌ است‌. بدین جهت خودآگاهی شامل آگاهی از رابطه با موجود متعالی، افراد دیگر، زمـین‌ و هـمه‌ مـوجودات‌ می شود (وگان، 2003).

[1] Nasel, D. D

[2] Amram, J

[3] Vaughan‌, F



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مبانی نظری پایان نامه در مورد رفتار شهروندی سازمانی

مبانی نظری پایان نامه در مورد رفتار شهروندی سازمانی

در 47 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع رفتار شهروندی سازمانی

-2- مبانی نظری مربوط به متغیر رفتار شهروندی سازمانی

رفتارهای شهروندی سازمانی کاملا داوطلبانه و فردی هستند و افراد در مقابل بروز چنین رفتارهایی پاداش رسمی دریافت نمی‌کنند و به دلیل عدم بروز چنین رفتارهایی از طرف آنان نیز ، تنبیه نمی‌شوند . رفتار شهروندی سازمانی همان افعال و از خود گذشتگی های کارکنان است که به منظور تأمین آسایش و رفاه دیگران، از آنان سر می‌زند .

محیط های رقابتی کسب و کار امروز نیز کارکنانی را می طلبد که شهروندان خوبی باشند و تمایل به گسترش همیاری و کمک به همکاران ، کارفرمایان و ارباب رجوع در آنان زیاد باشد . سازمانها نیز بدون تمایل داوطلبانه افراد نسبت به همکاری ، قادر به توسعل اثربخش خرد جمعی نمی‌باشند . رفتارهای شهروندی سازمانی معمولا دو ویژگی مشترک دارند . اولین ویژگی آن است که مستقیما قابل اعمال یا اجرا نیستند و از سوی دیگر ، اینگونه رفتارها نشانگر تلاشهای اجتماعی و برون نقشی می‌باشند و سازمانها نیز برای کسب موفقیت نیروی کار، به اینگونه رفتارها نیاز دارند ( ساعتچی ، 1390 ) .

رفتارهای شهروندی سازمانی عامل مهمی در شناخت رفتار کارکنان و تعیین جهت رفتاری آنان می‌باشد که به کارایی و عملکرد سازمانها کمک موثری می‌کند . پودساکف ، مکنزی و هیرن[1] (1987) در مطالعۀ خویش ، رابطۀ بالایی را میان رفتار شهروندی سازمانی و عملکرد کلی سازمان بدست آوردند . در واقع بازدۀ کلی سازمان و کاهش ضایعات با سطح بالای رفتار شهروندی سازمانی ، ارتباط مثبت دارد . مطالعات بین فرهنگی انجام گرفته، موید آن است که رابطۀ میان رفتار شهروندی سازمانی و عدالت سازمانی ادراک شده ، عملکرد کارکنان و رضایت از شغل ، قوی است . همچنین در پژوهش انجام گرفته توسط مهداد و کسائیان (1384) رابطۀ معنی دار میان رفتار شهروندی سازمانی و عملکرد نشان داده شده است . مکنزی ، پودساکف و فتر (1991) سه ابزار عینی بهره وری هفتگی حجم فروش را برای نمونه ای از نمایندگان فروش بیمه مورد آزمایش قرار دادند . همچنین ارزیابی مدیران دربارۀ ابعاد رفتار شهروندی سازمانی و عملکرد کلی شغل این کارکنان را نیز بدست آوردند. نتایج نشان داد که ارزیابی ذهنی مدیران از عملکرد شغلی کارکنان تا حدود زیادی بوسیلۀ بعد نوع دوستی و بعد شرافت شهروندی ( جوانمردی ) به عنوان سطوح عینی بهره وری نعیین گردید. پودساکف ، هیرن و مکنزی (1997) چنین گزارش کردند که نوع دوستی و مردانگی دارای اثر جایگزین بر عملکرد کمی کلی کارکنان کارخانه کاغذ سازی داشت ، در حالیکه نوع دوستی با عملکرد کیفی هم مربوط بود (مهداد ، 1389) .

پودساکف و مکنزی (1997) برای این مساله که چرا رفتار شهروندی سازمانی می‌تواند با کارآیی سازمانی (عملکرد) ارتباط داشته باشد ، دلایلی بدین شرح ارائه کرده‌اند :1-کارگرانی که به همکاران جدید خود کمک می‌کنند تا راه و چاه امور را یاد بگیرند و به سرعت خود را با فرایند جهت گیری و اجتماعی شدن هماهنگ کنند و سریعا به یک کارمند دارای بهره وری بیشتر مبدل گردند ، 2-کارکنانی که با همدیگر به سرپرستی مدیران کمتر نیازمند شده و لاجرم وقت مدیران را برای رسیدگی به وظایف دیگر آزاد می گذارند ، 3-کارکنانی که نسبت به یکدیگر نگرش مثبتی دارند با هم بیشتر همکاری کرده از تعارض های مخرب با سایر کارکنان دوری می‌کنند ، 4-کارگرانی که ازادانه و داوطلبانه در غیر ساعات اداری با همدیگر ملاقات داشته ، بطور منظم با هم در تماس بوده جریان ارتباط سازمانی را بهبود می بخشد ، 5- رفتار شهروندی سازمانی به یک محیط کار مثبت منجر شده ، به استخدام و حفظ بهترین و کارآمدترین کارمندان کمک می‌کند ، 6-کارگرانی که به همکاران سهل گیر کمک کرده ، وظایف همدیگر را در غیبت هر کدام انجام داده و یا در اوقاتی که کار فراوان و زیاد سر یک فرد آوار می‌شود ، به کمک او می شتابند ، 7-کارمندان برای قبول مسئولیتهای جدید ، به یادگیری تکنولوژی جدید و کار روی سیستمهای جدید علاقۀ بیشتری نشان می‌دهند . همانطور که مشاهده می‌شود رفتار شهروندی سازمانی به تشکیل گروههای کاری منجر می‌شود که کارکنان در بهترین شکل فرایندهای سازمانی و گروههای کاری دارای عالی ترین عملکرد را از سازمانها و گروههای کاری دارای استانداردهای سطوح پایین تر متمایز می‌کند (ریجو[2] ، 1955 ) .

مفهوم رفتارهای شهروندی سازمانی :

سازمانها بدون تمایل داوطلبانه افراد به همکاری، قادر به توسعه اثربخشی جمعی خود نیستند.

تفاوت همکاری داوطلبانه و اجباری از اهمیت فراوان برخوردار است. در حالت اجباری شخص وظایف خود را در راستای مقررات و قوانین و استانداردهای قابل قبول یک سازمان و صرفاً در حد رعایت الزامات انجام می‌دهد. ولی در همکاری داوطلبانه مقوله و رأی وظیفه مطرح است و افراد کوششها، انرژی و بصیرت خود را برای شکوفایی توانائیهای خود به نفع سازمان ابراز میکنند. در این حالت افراد معمولاً از منافع شخصی خود می‌گذرند و مسئولیت پذیری در راستای منافع دیگران را در اولویت قرار می‌دهند.

مفهوم رفتار شهروندی سازمانی اولین بار توسط باتمان و ارگان در اوایل دهه 1980 میلادی به دنیای علم ارائه شد. تحقیقاتی که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیتها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند، اما اغلب نادیده گرفته می شد. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابیهای سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازه‌گیری می شدند. و یا حتی گاهی اوقات مورد غفلت قرار می‌گرفتند، اما در بهبود اثربخشی سازمانی مؤثر بودند(بینستوک و همکاران[3]، 2003؛ به نقل از معصومی ، 1392) .

این اعمال که در محل کار اتفاق می‌افتند را اینگونه تعریف می‌کنند«مجموعه ای از رفتارهای داوطلبانه و اختیاری که بخشی از وظایف رسمی فرد نیستند، اما با این وجود توسط وی انجام و باعث بهبود مؤثر وظایف و نقشهای سازمان می‌شوند»(اپل بام[4] و همکاران، 2004 ) . ارگان(1988) همچنین معتقد است که رفتار شهروندی سازمانی، سازمانی رفتاری فردی و داوطلبانه است که مستقیماً به وسیله سیستمهای رسمی پاداش در سازمان طراحی نشده است، اما با این وجود باعث ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمان می‌شود(کوهن و کول[5]،2004 ) . بولینو، ترنلی و بلودگود[6](2002) رفتار شهروندی سازمانی را به عنوان میل و انگیزه کارکنان در فراتر رفتن از الزامات رسمی شغل به منظور یاری کردن یکدیگر، همسو کردن منافع فردی با منافع سازمانی و داشتن علاقه ای واقعی نسبت به فعالیتها و مأموریتهای کلی سازمان تعریف کرده‌اند آنان بر این عقیده هستند که رفتارهای شهروندی به طور کلی دارای دو خصیصه عمومی هستند. اولا آنها به طور مستقیم قابل تقویت نیستند. (به عنوان مثال، نیازی نیست که آنها از جنبه فنی بخشی از شغل یک فرد باشند) و ثانیا آنها ناشی از تلاشهای ویژه و فوق العاده ای هستند که سازمان به منظور دستیابی به موفقیت از کارکنانش انتظار دارد(کرکمز و آرپاسی،2009).همچنین اورگان، پودساکف و مکینزی رفتار شهروندی سازمانی را به عنوان رفتارهای فردی و داوطلبانه که باعث ارتقای اثربخشی و کارایی عملکرد سازمان می‌شود. اما مستقیما به وسیله سیستم های رسمی سازمان به آن پاداش داده نمی‌شود، تعریف می‌کنند(هال، 2009؛ به نقل از امیرخانی و عارف نژاد ، 1391) .

ابعاد رفتارهای شهروندی سازمانی:

گراهام[7] (1991) معتقد است که رفتارهای شهروندی در سازمان سه نوع اند ( بینستوک و همکاران، 2003؛ به نقل از معصومی ، 1392).

1- اطلاعات سازمانی: این واژه توصیف کننده رفتارهایی است که ضرورت و مطلوبیتشان شناسایی و در ساختار معقولی از نظم و مقررات پذیرفته شده اند شاخصهای اطاعت سازمانی رفتارهایی نظیر احترام به قوانین سازمانی انجام وظایف به طور کامل و انجام دادن مسئولیتها با توجه به منابع سازمانی است.

2- وفاداری سازمانی: این وفاداری به سازمان از وفاداری به خود سایر افراد و واحدها و بخشهای سازمانی متفاوت است و بیان کننده میزان فداکاری کارکنان در راه منافع سازمانی و حمایت و دفاع از سازمان است.

3- مشارکت سازمانی: این واژه با درگیر بودن در اداره سازمان ظهور می‌یابد که از آن جمله می‌توان به حضور در جلسات،به اشتراک گذاشتن عقاید خود با دیگران و آگاهی به مسائل جاری سازمان، اشاره کرد.

گراهام با انجام این دسته‌بندی از رفتار شهروندی، معتقد است که این رفتارها مستقیماً تحت تأثیر حقوقی قرار دارد که از طرف سازمان به فرد داده می‌شود. در این چارچوب حقوق شهروندی سازمانی شامل عدالت استخدامی، ارزیابی و رسیدگی به شکایات کارکنان است بر این اساس وقتی که کارکنان می بینند که دارای حقوق شهروندی سازمانی هستند به احتمال بسیار زیاد از خود، رفتار شهروندی (از نوع اطاعت) نشان می‌دهند. در بعد دیگر حقوقی یعنی تأثیر حقوق اجتماعی سازمان- که در برگیرنده رفتارهای منصفانه با کارکنان نظیر افزایش حقوق و مزایا و موقعیتهای اجتماعی است- بر رفتار کارکنان نیز قضیه به همین صورت است. کارکنان وقتی می بینند که دارای حقوق اجتماعی سازمانی هستند به سازمان وفادار خواهند بود و رفتار شهروندی (از نوع وفاداری) از خود بروز می‌دهند و سرانجام وقتی که کارکنان می بینند به حقوق سیاسی آنها در سازمان احترام گذاشته می‌شود و به آنها حق مشارکت و تصمیم گیری در حوزه های سیاست گذاری سازمان داده می‌شود، باز هم رفتار شهروندی (از نوع مشارکت) از خود نشان می‌دهند.

1 -Podsakoff,MacKanzi&Heiren

1 -Rijo Ronald.A

2 -Binstook & et al

1 -AppleBam

2-Kohen & cool

3 -Bolino,trenly&Blougood

4 -Graham



خرید فایل


ادامه مطلب ...

پایان نامه در مورد سرمایه های روانشناختیمبانی نظری مربوط به متغیر سرمایه های روانشناختی

مبانی نظری مربوط به متغیر سرمایه های روانشناختی

در 59 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع سرمایه های روانشناختی

در سالهای اخیر توجه روان شناسان به مقولۀ روان شناسی مثبت جلب شده است ؛ به گونه ای که این جنبش به حوزۀ مدیریت و رفتر سازمانی هم راه یافته است . امروزه پس از سرمایه انسانی و اجتماعی ، سرمایۀ روان شناختی را می توان مبنای مزیت رقابتی در سازمانها در نظر گرفت. نتایج پژوهشهای انجام شده در زمینه رفتار سازمانی مثبت حاکی از آن است که ظرفیت های روان شناختی از قبیل امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خود کارآمدی در کنار هم عاملی را با سرمایۀ روان شناختی تشکیل می دهند . به عبارت دیگر، متغیرهای روان شناختی امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خود کارآمدی در مجموع یک منبع یا یک عامل نهفته جدیدی را تشکیل می دهند که در هر یک از این متغیرها نمایان است (اوی و همکاران[1] ، 2009؛ به نقل از امیرخانی و عارف نژاد، 1391).

سرمایه روانشناختی ریشه در رفتار سازمانی مثبت گرا و روانشناسی مثبت گرا دارد. لوتانز (۲۰۰۲ و ۲۰۱۰) رفتار سازمانی مثبت گرا را به عنوان مطالعه و کاربرد مثبت گرایی در توانمندی های منابع انسانی و ظرفیت های روان شناسی که می توانند برای بهبود عملکرد در محیط کار امروز، اندازه گیری شوند، توسعه یابند و مدیریت شوند تعریف می کند. بنابراین، همان طور که نظریه پردازان اصلی این حوزه جدید مطالعاتی بیان می دارند رفتار سازمانی مثبت گرا پاسخی برای توجه به چنین دستاوردهایی محسوب می شود (یوسف و لوتانز، ۲۰۰۹)، و تلاش می کند خلاء ناشی از چنین رویکردهایی را در محیط کار با استفاده از بینش های جدید خود، نظریه پردازی و تحقیق پر کند(به نقل از فروهر ، 1392 ).

نتایج حاصل از پژوهشی که بر اساس نظریۀ چند عاملی بهره وری ساعتچی انجام گرفته ، حاکی از آن است که افزایش عملکرد کارکنان و در نتیجه ، افزایش بهره وری کارکنان نیاز به تأمین شرایطی متعدد دارد که مهمترین عامل ، نیروی انسانی است که برای افزایش روحیه و رضایت شغلی آنها و به طور کلی عملکرد و بهره وری کارکنان ، لازم است به ارضای نیازهای روانی انها در محیط کار توجه شود . نتایج نشان داده اند که فشار روان شناختی خیلی پایین یا خیلی بالا ، عملکرد و بهره وری فرد را کاهش می‌دهد و فشار روان شناختی در حد بهینه می‌تواند باعث افزایش عملکرد و بهره وری کارکنان گردد (مهدوی خانوکی ، 1388 ؛ به نقل از ساعتچی ، 1390 ) .

یکی از مفاهیم جدیدی که در کشورهای پیشرفتۀ صنعتی مورد توجه قرار گرفته ، سرمایۀ اجتماعی است . طرح موضوع سرمایۀ اجتماعی در بسیاری از مباحث اقتصادی ، نشان دهندۀ اهمیت روابط اجتماعی بر متغیرهای اقتصادی است . بر خلاف سایر سرمایه ها ، سرمایه اجتماعی ، مادی نیست بلکه حاصل تعاملات و هنجارهای گروهی است که افزایش آن نیز می‌تواند باعث پایین آمدن هزینه‌های عملیاتی سازمانها گردد . سرمایۀ اجتماعی عمدتا مبتنی بر عوامل فرهنگی و اجتماعی است و تلقی آن به منزلۀ نوعی سرمایۀ مدیریت سازمانها و مدیریت کلان کشورها می‌تواند شناخت جدیدی از نظام اقتصادی - اجتماعی بدست دهد و مدیران را در هدایت بهتر سازمان یاری کند . شکل دهندۀ سرمایۀ اجتماعی ، رفتار شهروندی سازمانی است . سرمایه اجتماعی همانند شکل های دیگر سرمایه ، یک دارایی با ارزش است که عملکرد سازمان را ارتقاء می‌دهد (ساعتچی ، 1390 ) . ....

....

1-5-2- پیشینه های مربوط به رابطۀ عملکرد شغلی و توانمندسازی :

چنگ و همکاران[1] (2013) در پژوهشی که بر روی پرستاران بهداشت مدارس در تایوان صورت گرفت رابطه بین عملکرد شغلی و تعهد شغلی مورد بررسی قرار دارند که در آن توانمندسازی روانشناختی به عنوان متغیر تعدیل کننده مد نظر قرار گرفته بود. نتایج این تحقیق بیانگر این مسئله بود که متغیر میانجی توانمندسازی روانشناختی رابطه تعدیل کنندگی قابل توجهی با افزایش سطح تعهد شغلی و افزایش عملکرد شغلی پرستاران بهداشت مدارس داشته است.

اقبال و همکاران[2] (2013) در پژوهشی تحت عنوان بررسی تأثیر توانمندسازی کارکنان بر روی عملکرد شغلی آنان در شبکه بانکی پاکستان دریافتند که توانمندسازی کارکنان بر روی معناداری شغل و احساس شایستگی کارکنان تأثیر داشته که می تواند اثر قابل توجهی بر عملکرد شغلی داشته باشد.

اوامله[3] (2013) طی پژوهشی میدانی دریافت که توانمند سازی رابطۀ معنی دار قوی با عملکرد فردی کارکنان برقرار نموده و باعث افزایش انگیزه شغلی کارکنان شده که نهایتا باعث توسعه عملکرد سازمان گردیده است.

ایندرادوی[4] (2012) در تحقیقی که بر روی چهار شرکت نرم افزاری در هند انجام داد ، دریافت که توانمندسازی روانشناختی قادر به پیش بینی عملکرد شغلی و رضایت شغلی کارکنان بوده و توانسته است رابطه همبستگی قوی با عملکرد شغلی کارمندان برقرار نماید.

جونز[5](2010) در پژوهشی تحت عنوان توانمندسازی مدیران چند پروژه و چگونگی تأثیرگذاری مشارکت مدیریت بر عملکرد مدیر پروژه به این نتیجه رسیدند که توانمندسازی مدیران پروژه و شفاف سازی و مهم دانستن بیشتر نقش آنها تعادل قدرت و توانمندسازی بین مدیران ارشد، مدیران پروژه و مدیران اجرایی را نیز افزایش داده و باعث افزایش عملکرد کلی پروژه و مدیران می‌شود.

کارستن[6](2010) در پژوهشی تحت عنوان مشارکت مؤثر رهبری که بر روی 360 مربی ورزشی به دست آمده بیانگر آن است که توانمندی در روابط با کارمندان و داشتن مهارتهای ارتباطی مؤثر با کارکنان جهت افزایش عملکرد آنها لازم و ضروری است. همانند زمانی که یک تیم ورزشی برای موفقیت خود به کتابچۀ راهنمای بازی نیاز دارد رهبران سازمان نیز به کتابچۀ مهارتهای ارتباطی نیاز دارند.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مبانی نظری مربوط به متغیر عملکرد شغلی

مبانی نظری مربوط به متغیر عملکرد شغلی

در 54 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع عملکرد شغلی

عملکرد در لغت یعنی حالت یا کیفیت کارکرد. بنابراین، عملکرد سازمانی یک سازه ی کلی است که بر چگونگی انجام عملیات سازمانی اشاره دارد. معروف ترین تعریف عملکرد توسط نیلی و همکاران ( 2008) ارائه شده است: (( فرایند تبیین کیفیت اثربخشی و کارایی اقدامات گذشته)). طبق این تعریف، عملکرد به دو جزء تقسیم می‌شود: 1) کارایی که توصیف کنندۀ چگونگی استفاده سازمان از منابع در تولید خدمات یا محصولات است، یعنی رابطه بین ترکیب واقعی و مطلوب دروندادها برای تولید بروندادهای معین؛ و 2)اثربخشی که توصیف کننده ی درجه ی نیل به اهداف سازمانی است (رهنورد ، 1387) .

در تعریفی دیگر ، بویاتزیس[1] (1982)، تعریف جالبی درباه عملکرد اثربخش ارائه نمود؛ بدین ترتیب که عملکرد اثربخش یک شغل عبارتست از حصول نتایج خاص یا دستیابی به نتایج خاص از پیش تعیین شده برای شغل (نظیر درآمد)، از طریق انجام اقداماتی خاص به طوری که مطابق با سیاست ها، رویه ها و شرایط محیط سازمانی باشد.

عملکرد سازمانی به چگونگی انجام مأموریت‌ها، وظایف و فعالیت‌های سازمانی و نتایج حاصل از انجام آن‌ها اطلاق می‌شود (حقیقی و همکاران، 1389) .

عملکرد شغلی[2]:

برای اینکه سازمانی به اهدافش دسترسی پیدا کند ، کارکنان باید کارهایشان را در سطح قابل قبولی از کارایی انجام دهند این مسأله برای سازمان های دولتی که عملکرد ضعیفشان زمینه را برای شکست در انجام خدمات عمومی‌و نیز برای شرکت های خصوصی که عملکرد ضعیف آنها زمینه ورشکستگی آنها را فراهم می آورد امری حیاتی و ضروری است.

از دیدگاه اجتماعی، جالبترین نکته برای سازمانها این است که کارکنانی داشته باشند که کارهایشان را به خوبی انجام دهند عملکرد خوب، بهره وری سازمان را بالا می برد که در نهایت به افزایش اقتصاد ملی منجر می‌شود . عملکرد یک سازه ترکیبی است که بر طبق آن کارکنان موفق در مجموعه ای از رفتارها مشخص می‌شود بنابراین عملکرد شغلی یک ملاک چندگانه و گسترده است که در آن مجموع رفتارهایی که به دقت تعریف شده اند برای بیان آن مورد استفاده قرار می‌گیرد(اسپکتور [3]، 2000) .

همچنین باور بر این است که عملکرد شغلی یک سازۀ ترکیبی است که بر پایۀ آن کارکنان موفق از کارکنان ناموفق از طریق مجموعه ای از ملاکهای مشخص ، قابل شناسایی هستند ( آستین و ویلائوا[4] ، 1992 ؛ استوارت[5] ، 1998 ؛ به نقل از شکرکن و همکاران ، 1380 ).

چارچوب های عملکرد شغلی:

مردم زمانی می‌توانند کارهایشان را به خوبی انجام دهند که توانائی و انگیزه لازم را داشته باشند . شرایط سازمانی می‌تواند این ویژگی شخصی را افزایش دهد و یا با ایجاد موانع و گرفتاری ها، عملکرد شغلی مطلوب را پائین آورد. این سه متغیر، توانائی، انگیزش و موانع در شکل زیر ارائه شده اند (به نقل از اسپکتور،2000) .

موانع

توانایی

عملکرد شغلی

انگیزش

شکل فوق نشان می‌دهد که عملکرد خوب نیازمند توانائی و انگیزش است و موانع و گرفتاری های سازمانی مثل آموزش ناکافی، روابط نا سالم و مدیریت نادرست ؛ با عملکرد خوب تداخل پیدا می‌کند

ارتباط عملکرد شغلی با متغیرهای دیگر:

توانائی و عملکرد شغلی:

بیشتر تلاش های روانشناسان صنعتی و سازمانی در امر گزینش کارکنان بر تعیین توانائی های لازم برای مشاغل معین و یافتن افرادی که چنین توانائی هایی را دارا هستند متمرکز است برای این منظور در ابتدا روش های تحلیل شغل کارکن محور (دانش، مهارتها، توانائی و ویژگی های دیگر شخصی) برای یک شغل مورد استفاده قرار می‌گیرد وقتی که روش ها مشخص می‌شوند گام بعدی از روش های گزینش برای یافتن افرادی که ویژگی های مناسب را دارا هستند استفاده می‌شود . بیشتر طرحهای گزینش برای ارزیابی توانائی ها شکل گرفته اند سرانجام علاوه بر آن ویژگی هایی که کارکنان با خود می آورند دانش و مهارت اضافی و مورد نیاز از طریق آموزش انجام می‌گیرد. اگر سازمانی بخواهد نیروی کار برخوردار از توانائی های لازم برای عملکرد شغلی خوب داشته باشد باید از هر سه مرحله تبعیت کند . به خوبی ثابت شده که حیطه های متفاوتی از توانائی با عملکرد شغلی مرتبط هستند. همانطور که می‌توان انتظار داشت ماهیت شغل تعیین کننده حداکثر توانائی های لازم ویژه است(مهداد، 1385) .

به عنوان مثال، کانتنبرگ[6] و همکاران، نشان داده اند که توانائی شناختی، عملکرد را در بیشتر مشاغل پیش بینی می‌کند با وجود این هرچه شغل نیازمند توانائی ذهنی بالاتری باشد ارتباط بین توانائی شغلی و عملکرد شغلی قویتر می‌شود به عبارت دیگر، توانائی برای مشاغلی که نیازمند فعالیتهای ذهنی هستند (مانند مهندسی) مهمتر است تا مشاغل ساده(مانند دفتری اداری) (مهداد، 1385) .

کالدول و اورلی[7] نشان دادند که هماهنگی توانائی های افراد با روشهای مورد نیاز برای یک شغل که از طریق تحلیل شغل به دست می‌آید ، استراتژی مفیدی برای افزایش عملکرد شغلی محسوب می‌شود آنها همچنین نشان داده اند که کارکنانی که از طریق تحلیل شغل به دست می‌آید، استراتژی مفیدی برای افزایش عملکرد شغلی محسوب می‌شود. آنها همچنین نشان داده اند که کارکنانی که توانائی هایشان با مشاغلشان هماهنگند بیشتر خشنود هستند . این نتایج با این اندیشه که عملکرد شغلی ممکن است به خشنودی شغلی منجر شود هماهنگ است. کارکنانی که ویژگی های لازم را برای عملکرد مطلوب دارا هستند در شغل خود موفق می‌شوند و در نتیجه خشنودتر می‌شوند(مهداد، 1389) .

انگیزش و عملکرد شغلی:

انگیزش یک ویژگی فردی است، اما می‌تواند هم از فرد شاغل و هم از شرایط محیطی نشأت بگیرد . تلاشهای سازمانی برای افزایش نیروی کار، بیشتر بر مداخله های محیطی استوار است تا گزینش فردی به طور نظری در ابتدا باید انگیزش را در مقتضیات کار سنجید و آنهائی را که از بالاترین سطوح انگیزشی برخوردارند گزینش کرد با وجود این روانشناسان صنعتی و سازمانی بیشتر گزینش خودشان را بر اساس توانائی ها متمرکز می‌کنند تا انگیزش افراد برای افزایش انگیزش کارکنان باید به ساختار شغل ، سیستمهای تشویقی و طرح های تکنولوژی توجه ویژه داشت (مهداد، 1385) .

ویژگی های شخصیتی و عملکرد شغلی:

چندین ویژگی از ویژگی کارکنان با عملکرد شغلی ارتباط دارند و حتی ممکن است توانائی انجام شغل را نیز تحت تأثیر قرار دهند در بیشتر مواقع تفکیک اثرهای انگیزشی در عملکرد شغلی مشکل است به عنوان مثال، افراد با سطح توانائی بالا سطح بالایی از انگیزش را دارا هستند همزمان با اینکه توانائیهایشان به عملکرد خوب و تشویق منجر می‌شود، انگیزش آنها برای عملکرد نیز بالا می رود افراد با توانائی بالا ممکن است به دلیل برخورداری از مهارت بالا، یا تلاش بیشتر و یا هر دو عملکرد بهتری داشته باشند. توانائی شناختی(استدلال ریاضی و کلامی) عملکرد شغلی را در بسیاری از مشاغل پیش بینی می‌کند در اینجا «پنج ویژگی شخصیتی عمده» مورد بررسی قرار می‌گیرند که بسیاری از محققان معتقدند که این ها ابعاد عمده شخصیت انسانها را تشکیل می‌دهند (شکر کن و همکاران ، 1380) .

پنج ویژگی عمده و عملکرد شغلی:

بسیاری از روانشناسان امروزه معتقدند که شخصیت انسان به وسیله پنج حیطۀ به نام یعنی : برونگرایی ، ثبات هیجانی ، توافق پذیری ، وظیفه شناسی و پذیرا بودن تجارب جدید تعیین می‌شود . در جدول صفحه بعد هر کدام از این حیطه ها به طور مختصر توصیف شده اند (شکرکن و همکاران ؛ 1380) .

حیطه

توصیف

برونگرایی

حراف، خوداعمال، اجتماعی

ثبات پذیر هیجانی

مضطرب، افسرده، غمگین، نگران

توافق پذیری

قابل انعطاف، اهمال همکاری، مؤدب

وظیفه شناسی

سخت کوش، دارای انگیزه موفقیت، مسئولیت پذیر، قابل اتکاء

پذیرایی تجارب

باهوش، کنجکاو، اهل تخیل، دارای ذهن باز

دو فرا تحلیل ، ارتباط بین هر کدام از این پنج حیطه و عملکرد شغلی را خلاصه کرده‌اند . به طور کلی این دو مطالعه نتیجه می‌گیرند که شخصیت با عملکرد شغلی در ارتباط است .


1 -Boyatzi

1 -job performance

2 -Spector

3 - Austin & Villaova

4 - Stewart

1 -Countenberg

2 -Caldwell & Orely



خرید فایل


ادامه مطلب ...

دانلود مبانی نظری ادبیات پایان نامه در مورد موفقیت شغلی

دانلود مبانی نظری ادبیات پایان نامه در مورد موفقیت شغلی

در 26 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع موفقیت شغلی

شغل

شغل به عنوان مجموعه­ای از پیشرفت­های مداوم در زندگی شغلی تعریف شده است؛ به عبارت دیگر شغل عبارت است از تعهدی که انسان در مقابل موسسه­ای برای انجام تکالیف درازمدت دارد و در ضمن از طریق آن امرار معاش می­کند (صدر نبوی، 1370).

به اعتقاد کینزبرگ[1] و همکارانش (1951) انتخاب شغل فرایندی پیوسته و تکاملی است و با عواملی نظیر ارزش­های فردی، واقعیات محیطی، عوامل عاطفی و فرصت­های تربیتی بستگی کامل دارد. به عبارت دیگر، انتخاب شغل فرایندی است که طی زمان خاصی انجام می­گیرد و زمان خاص آن هنگامی است که فرد طی آن به توافق میان انتظارات و امکانات و خصوصیات خود برسد (شفیع آبادی،1382).

2-3 موفقیت شغلی

بر طبق گفته پیتر دراکر[2](1993)، قرن بیست ویکم، قرن اقتصاد دانشی است. دراین اقتصاد، دارایی­های فکری و به خصوص سرمایه­های انسانی جزو مهمترین دارایی­های سازمانی محسوب می­شود و موفقیت بالقوه سازمان­ها ریشه در قابلیت­های فکری آنها دارد، همچنین سرمایه انسانی برای مالکین سرمایه یعنی کارکنان سازمان­ها نیز به عنوان یک دارایی ارزشمند محسوب می­شود که می­تواند موفقیت آنها را نیز به طور فزاینده تحت تاثیر قرار دهد (الفن بین[3]،2002). به همین دلیل مدیریت منابع انسانی پیچیده­ترین و مشکل­ترین بخش مدیریت شناخته شده است و از جمله وظایف مدیران در جذب نیروهای انسانی مناسب از اهمیت ویژه­ای برخوردار شده است. در واقع، موفقیت هر سازمان در گرو استفادۀ بهینه از نیروی انسانی آن سازمان است و مستلزم به کارگیری افرادی است که توانایی­ها و استعدادهای خاص آن شغل را داشته باشند. در انتخاب افراد برای مشاغل مختلف سازمان، اصل کلی جهت موفقیت شغلی این است که خصوصیات داوطلب با وظایف شغلی او مطابقت کند. برای اینکه شرح وظایف با موفقیت انجام گیرد لازم است که مهارت­ها، استعدادها و خصوصیات خلقی و جسمی و شخصیتی افراد در نظر گرفته شود و داوطلب آن شغل واجد این خصوصیات و استعدادها باشد (حجازی،‌ 1380).

پژوهش­ها نیز نشان داده است که موفقیت شغلی زمانی میسر است که نه تنها خصوصیات افراد، بلکه خصوصیات مشاغل مربوط به آنها مورد بررسی قرار گیرد. بر مبنای این شناخت دوگانه و تشخیص رابطه میان آنهاست که انتخاب احسن صورت می­پذیرد. مصالح جامعه ایجاب می­کند که فرد در جایی قرار گیرد که بهتر بتواند خدمت نماید و مصلحت فردی نیز حکم می­کند در مکانی باشد که بهتر بتواند رشد و تعالی یابد. بنابراین، در گزینش شغلی افراد دو عامل باید مورد ارزیابی قرار گیرد:

  1. ارزیابی فرد در زمینه علایق، توانایی­ها و به طورکلی ویژگی­های شخصیتی فرد.
  2. ارزیابی در زمینه توانایی­ها و ویژگی­هایی که برای موفقیت در آن شغل ضرورت دارد (حجازی، 1368).

در این باب می­توان چنین اظهار داشت که اگر فردی متناسب با توانایی­ها و رغبت­ها و ویژگی­های شخصیتی برای شغلی انتخاب شود نه تنها شکوفایی فردی حاصل خواهد شد بلکه جامعه نیز از او بهرۀ بیشتری خواهد برد. برعکس چنانچه فردی متناسب با شغل مورد نظر انتخاب نگردد ممکن است نیازهای او ارضاء نشود و در نتیجه روزها و ساعت­ها را به ناراحتی بگذراند؛ این فرد در زندگی راضی نبوده و در نتیجه در حرفه او تاثیر منفی خواهد گذاشت (حجازی، 1368).

اما موفقیت شغلی چیست و چه مفهومی دارد؟ موفقیت شغلی یک مفهوم نسبی از ارزیابی و قضاوت است و هیچ فردی را نمی­توان موفق نامید مگر اینکه از هدف­ها و ایده آل­هایش آگاه باشیم. موفقیت شغلی عبارت از رابطه­ای است که بین پیشرفت کنونی فرد و ایده­آل­های آینده­اش در زمینه اشتغال وجود دارد. میزان موفقیت فرد در برآوردن نسبی این هدف­ها را موفقیت شغلی می­نامند ( شفیع آبادی، 1382). افراد بیرونی موفقیت شغلی را بر طبق معیارهای قابل مشاهده و عینی قضاوت می­کنند درحالیکه ادراک افراد از موفقیت، بیشتر به معیارهای ذهنی گرایش دارد، به تعبیر دیگر، موفقیت عینی بخش قابل مشاهده موفقیت شغلی را نشان می­دهد و به نتایج شغلی قابل مشاهده مانند پرداختی­ها، ارتقاها، رتبه و مقام اشاره دارد. اما موفقیت شغلی ذهنی یا درونی عناصر ذهنی موفقیت شغلی را نشان می­دهد و به احساسات افراد و واکنش آنها نسبت به مسیر شغلی­شان مربوط است و همواره از طریق موفقیت روانشناختی مانند رضایت شغلی، تعهد شغلی و سازمانی شناسایی می­شود (جاج[4]، 1995).

افراد همواره خواهان موفقیت در انجام وظایف محوله هستند اما بدلیل عدم آگاهی از عوامل موثر در موفقیت در بعضی مواقع در این زمینه توفیقی ندارند. در اینجا برخی از عوامل موفقیت شغلی ذکر خواهد شد و برخی دیگر از عوامل موفقیت در قالب نظریه­های موفقیت شغلی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

2-4 عوامل موثر در موفقیت شغلی

امروزه، صرفاً پول را عامل برانگیختن و موفقیت شغلی نمی­دانند بلکه محیط اجتماعی، سبک رهبری و توجهی که از دوستان و سرپرستان به فرد مبذول می­شود، جالب­تر بودن، تلاش برانگیزتر بودن و پاداش دهنده­تر بودن مشاغل و فرصت­های ترفیع و ارتقاء سهم مشارکت در تصمیم­گیری­ها، تنوع شغل و بکارگیری مهارت­ها شاخصی از شاخص­های عمده موفقیت شغلی محسوب می­شوند، در مقابل موارد فوق­ الذکر، می­توان ترک شغل، غیبت­های شغل، عملکرد پایین شغلی را از جمله شاخص­های نارضایتی و عدم موفقیت شغلی ذکر کرد. تحقیقات نشان می­دهد که انواع مختلفی از عوامل فردی و مهم سازمانی وجود دارند که بر روی موفقیت شغلی تاثیر می­گذارند (گرین هاوس، 2003 و کارتمل و گاتون، 2004).

موفقیت شغلی به عواملی همچون شخصیت، آموزش، جنسیت، داشتن مشاور و ترفندهای کاری وابسته است (هسلین[5]، 2003). همچنین قاضی (1373) عوامل موثر موفقیت شغلی را، دستیابی به اهداف شغلی مورد انتظار، لذت بردن از شغل، امنیت شغلی، برخورداری از سرگرمی و فعالیت­های جنبی، رضایت شغلی، امکانات رفاهی، روابط خوب انسانی و حقوق و پاداش مکفی عنوان می­کند.


[1] Ginzberg

[2] Peter Draker

[3] Eifenbein

[4] Judge

[5] Heslin



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع راهبردهای مقابله ای ( فصل دوم پایان نامه )

مبانی نظری و پیشینه پژوهش با موضوع راهبردهای مقابله ای ( فصل دوم پایان نامه )

در 37 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع راهبردهای مقابله ای:

پایان نامه روانشناسی با موضوع راهبردهای مقابله ای

2-1. مقابله عمومی

2-3-1. مقابله

لازاروس و فولکمن (1986) مقابله را چنین تعریف کرده‌اند:

«تلاش‌های رفتاری و شناختی که به طور مداوم در حال تغییرند تا از عهده خواسته‌های خاص بیرونی یا درونی شخص که ورای منابع و توان وی ارزیابی می‌شوند بر آیند» بر اساس این تعریف، 1. مقابله فرایندی است که دائماً در حال تغییر است؛ 2. مقابله به طور خود کار انجام نمی‌شود، بلکه الگوی آموخته شده‌ای است برای پاسخگویی به موقعیت‌های تنش زا؛ و 3. مقابله نیازمند تلاش فرد برای مواجهه با استرس است.

در تعریف دیگری که لازاروس (1982) از مقابله ارائه می‌دهد، آن را تلاش‌هایی معرفی می‌کند که برای مهار (شامل تسلط، تحمل، کاهش دادن یا به حداقل رساندن) تعارض‌ها و خواسته‌های درونی و محیطی که فراتر از منابع شخص اند، صورت می‌پذیرد. بنا بر این تعریف مقابله شامل سازش یافتگی با موارد معمولی و مادی نمی‌شود، در عین حال علاوه بر آنکه اشاره به بعد کنشی و حل مسئله مقابله دارد، تنظیم پاسخ‌های هیجانی را نیز مد نظر قرار داده است.

2-3-2. راهبردهای مقابله‌ای

یکی از مواردی که در تعیین سلامت یا بیماری انسان، مهم‌ترین نقش و جایگاه را دارد، استرس است که با زندگی بشر امروز عجین شده است. پژوهشگران مختلف به شناسایی و معرفی منابع متعدد استرس اقدام کرده‌اند. عوامل تنش زا می‌توانند بیرونی یا درونی باشند. ویژگی‌های مشاغل موجود در جوامع پیچیده، گسترش نقش‌های متعدد و چندگانه اجتماعی از ویژگی‌های اختصاصی زندگی صنعتی است که همه ما را به نوعی تحت سیطره خود قرار داده و بالقوه سلامت و حتی بقای نوع بشر را زیر سوال برده است. اما آنچه در این بین می‌تواند مایه خوش بینی و امیدواری باشد، «شیوه‌های مقابله با استرس» است که به عنوان متغیری میانجی می‌تواند پیامدهای استرس را تحت تأثیر قرار دهد. با توجه به مفهوم مقابله در فرهنگ لغات علم روانشناسی، دیگر تغییرات و رویدادهای زندگی به خودی خود پیش بینی کننده احتمال بیماری‌ها نخواهد بود و در این زمینه فقط به عنوان شرط لازم عمل خواهند کرد، زیرا در کنار تمام منابع و عوامل تنش زا، سطحی از استرس که هر شخص تجربه می‌کند، به میزان زیادی توانایی مقابله، نحوه ادراک و قضاوت وی به این عوامل بستگی دارد (خدایاری فرد و پرند، 1390).

روش‌های بسیاری برای مقابله با استرس وجود دارد. بسیاری از این روش‌ها ماهیت روان‌شناختی دارند. افراد متفاوت با توجه به ویژگی‌های شخصیتی خود، هر یک روشی را برای مقابله با استرس بر می گزینند. برخی سعی می‌کنند به مشکلات زندگی با دید مثبت بنگرند، بعضی به دنبال حمایت‌های اجتماعی می‌گردند و عده‌ای دیگر از آن می‌گریزند. به کار گیری راهبرهای مقابله‌ای مناسب به مردم کمک می‌کند تا با استرس و تأثیرات ناشی از آن کنار بیایند.

راهبردهای مقابله به روش‌های آگاهانه و منطقی مدارا با استرس‌های موجود در زندگی اشاره دارد. این اصطلاح برای روش‌های مبارزه با استرس مورد استفاده قرار می‌گیرد (پورافکاری، 1376).

به نظر ایندلر و پارکر (1994) راهبردهای مقابله‌ای را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

• راهبرد تکلیف مدار: این راهبرد مستلزم حصول اطلاعات درباره موقعیت تنش زا و پیامدهای احتمالی آن است. افرادی که از این راهبرد استفاده می‌کنند، تلاش می‌کنند تا فعالیت‌های خود را با توجه به اهمیت آن اولویت بندی کنند و با مدیریت زمان به انجام به موقع فعالیت‌ها مباردت می‌ورزند.

• راهبرد هیجان مدار: این راهبرد مستلزم یافتن روش‌هایی برای کنترل هیجان‌ها و تلاش برای امیدوار بودن به هنگام مواجهه با موقعیت‌های تنش زاست. افرادی که از این راهبرد استفاده می‌کنند، ضمن اینکه بر هیجانات خود کنترل دارند، ممکن است احساساتی چون خشم یا نا امیدی را نشان دهند.

• راهبرد اجتناب مدار: این راهبرد مستلزم انکار یا کوچک شمردن موقعیت‌های تنش زاست. افرادی که از این روش استفاده می‌کنند، هشیارانه تفکرات تنش زا را واپس رانی کرده و تفکرات دیگری را جایگزین آن می‌کنند.

هنگامی‌که افراد بتوانند به طور منطقی موقعیت‌های تنش زا را طبقه بندی کنند، راهبرد تکلیف مدار بیشترین تأثیر را دارد، ولی در صورتی که افراد نتواند موقعیت‌های تنش زا را پیش بینی و برای آن راه حل‌هایی اتخاذ کنند، راهبرد هیجان مدار مؤثرتر واقع می‌شود (آیزنک ، 1995). راهبردهای مقابله‌ای مناسب از بروز بیماری‌های ناشی از استرس جلوگیری می‌کنند، اگرچه بیماری‌ها منشأ و علل مختلفی دارند، سبک زندگی و ویژگی‌های شخصیتی نیز در بروز انها دخالت دارند. روان شناسان معتقدند حتی درمان وخیم‌ترین بیماری‌های جسمانی مستلزم تغییر الگوهای پاسخ افراد است (برانون و فیست ، 1997).

لازاروس (1982) دو راهبرد را برای مقابله با استرس پیشنهاد کرد؛ مقابله متمرکز بر مسئله و مقابله متمرکز بر هیجان.

• مقابله متمرکز بر مسئله: راهبردهای مقابله مسئله مدار، راهبردهایی هستند که مستقیماً به موقعیت یا محرک استرس زا مربوط می‌شوند، به طوری که در نهایت آن را کاهش می هند یا برطرف می‌کنند. این شیوه‌ها عموماً همان راهبردهای مسئله گشایی هستند. بنابراین اگر شخص مسایل را بهتر حل کند، راهبردهای مقابله مسئله گشایی موثرتری را صورت بندی خواهد کرد (هافمن و همکاران،1997، ترجمه، بحیرایی و همکاران 1386). تدابیر حل مسئله شامل: تعریف مسئله، یافتن راه حل‌های گوناگون، سبک سنگین کردن راه حل‌ها به لحاظ سود و زیان آنها، انتخاب و به کار بستن راه حل انتخابی است. تدابیر حل مسئله ممکن است متوجه ی خود شخص هم بشود، به این معنا که به عوض تغییر محیط، شخص در خودش تغییری ایجاد کند: سطح آروزمندیش را تغییر دهد، هدف و محمل خشنودی دیگری در پیش گیرد یا مهارت‌های تازه یی بیاموزد. موفقیت این تدابیر به دامنه تجربیات و خویشتنداری شخص بستگی دارد (اتکینسون و همکاران، 1983، ترجمه براهنی و همکاران، 1385).

• مقابله متمرکز بر هیجان: آدمی برای جلوگیری از فرسودگی ناشی از هیجان‌های منفی که منجر به درگیر نشدن با جریان‌های عملی مسئله است، به مقابله‌ی هیجان مدار رو می‌کند. علاوه بر این در مواجهه با مسئله های لاینحل نیز مردم به این شیوه مقابله دست می‌زنند. شیوه‌های بسیار متعددی برای مقابله با هیجان‌های منفی وجود دارد. بعضی از محققان، این شیوه‌ها را به دو دسته‌ی رفتاری و شناختی تقسیم کرده‌اند. تدابیر رفتاری عبارت است از دست زدن به تدابیر فیزیکی از قبیل ورزش یا مصرف الکل یا سایر داروها؛ خالی کردن خشم خود بر سر دیگران، و درخواست حمایت عاطفی دوستان برای دور نگه داشتن ذهن خود از مسئله و کم کردن از تهدید موجود، از راه تغییر معنای موقعیت. تدابیر روان‌شناختی غالباً شامل ارزیابی دوباره موقعیت‌هاست. طبعاً انتظار داریم بعضی تدابیر رفتاری و شناختی، انطباقی باشند و بعضی دیگر، فقط شخص را گرفتار تنش و فشار بیشتر سازد (اتکینسون و همکاران، 1983، ترجمه براهنی و همکاران، 1385).

اگر چه ما معمولاً، از راهبرد خاصی برای موقعیت‌های معینی استفاده می‌کنیم، اما رفتار مقابله‌ای متمرکز بر مسئله، در مورد حوادثی که فراتر از توانایی و کنترل ما نیستند، بهتر عمل می‌کند. گاهی می‌توانیم با اتخاذ چند فعالیت، مشکل را بهبود بخشیم و آن را برطرف کنیم. به عبارت دیگر، وقتی ما حادثه‌ای را به عنوان حادثه قابل کنترل ارزیابی می‌کنیم، تمایل به استفاده از رفتارهای مقابله‌ای متمرکز بر مسئله داریم. اما در موقعیت‌های دیگری که می‌دانیم عملکرد اثر مفیدی را به وجود نخواهد آورد یا حتی ممکن است موقعیت و مشکل را بدتر سازد، ترجیح می‌دهیم که از رفتار مقابله‌ای متمرکز بر هیجان استفاده کنیم.

تمایز میان مقابله مبتنی‌ بر مسئله و مقابله مبتنی بـر‌ هـیجان‌ حایز‌ اهمیت است. تحقیقات این مسأله را نـشان‌ می‌دهند که‌ پاسخ‌ افراد‌ بـه‌ مـقیاس‌های‌ مقابله‌ای‌ چند عامل را شکل مـی‌دهد. این‌ تحقیقات (فلکمن و لازاروس ،1986؛ کارور و شایر،1989؛ اندلر و پارکر،1990؛ کلینکه،1991؛ دیویس،2001 )بیانگر آن است که گرایش‌های مقابله‌ای ممکن است‌ یکی از این موارد را دربرداشته باشد:

مقابله فعال: فرایند اتـخاذ گـام‌های‌ مقابله‌ای به منظور از بین بـردن عـامل اسـترس‌زا یا خنثی‌ کردن تـأثیرات آن اسـت. مقابله فعال مشتمل بر اقـدام مـستقیم، افزایش تلاش و کوشش و تلاش برای اجرای یک روش مقابله‌ای است. استفاده از اصطلاح‌ مقابله ‌ فعال در واقع‌ شبیه نظریه اصـلی لازاروس و فـولکمن (4891) است که اصطلاح مقابله مبتنی بر مـشکل‌ را بـه کار بردند.

برنامه‌ریزی: عبارت اسـت از انـدیشیدن در مـورد اینکه چگونه با عـامل استرس‌زا مقابله‌ کنیم. فرایندهای برنامه‌ریزی‌ مبتنی‌ است بر؛ درصدد اقدام عملی برآمدن، طرح‌ریزی در مورد اینکه چه اقدامات عملی انـجام گـیرد و چگونه به بهترین شکل ممکن از عـهدهء مشکل بـرآییم. این اقـدام،اقدامی مـبتنی‌ بـر‌ حل مشکل است.



خرید فایل


ادامه مطلب ...

مبانی نظری و پیشینه پژوهش استرس و سن ( فصل دوم پایان نامه )

مبانی نظری و پیشینه پژوهش استرس و سن ( فصل دوم پایان نامه )

در 62 صفحه ورد قابل ویرایش با فرمت doc

توضیحات: پایان نامه و فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه

توضیحات نظری کامل در مورد متغیر

پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه

رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب

منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)

نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc

قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه

چارچوب نظری پایان نامه روانشناسی با موضوع استرس و سن:

مقدمه

استرس جایگاه مهمی در مباحث روان‌شناسی‌ دارد و روان‌شناسان چگونگی واکنش به عوامل‌ استرس‌زا را از دیدگاه‌های مـختلف مـورد بحث و بررسی قرار داده‌اند. هانس سلیه ‌(1976) استرس را یـک واکـنش به محرک‌های محیطی تعریف می‌کند. به اعتقاد‌ لازاروس ‌ (1989) استرس‌ حالت تنش روانی است که به وسیله رویدادها و فشارهای جسمانی، روانی و اجتماعی به‌ وجود می‌آید. به بیان دیگر، هر محرکی کـه تـمامیّت زیستی، روانی و اجتماعی انسان را تـهدید کند، عامل اسـترس‌زا نامیده می‌شود و موجب‌ استرس می‌شود. می‌توان گفت کسانی که بیشتر در معرض عوامل استرس‌زا قرار دارند، برای ابتلاء به انواع ناراحتی‌های جسمانی و روانی‌ مستعدترند. تفسیر و ارزیابی ادارکی فرد از عامل استرس‌زا(استرسور)در شدت و میزان‌ اثرگذاری عامل‌ استرس‌زا‌ در انـسان نـقش به‌سزایی دارد (شفیع آبادی، 1384).

استرس به صورت پاسخ‌های متنوع بدنی(سردرد، سرگیجه، دردهای شکمی، بی‌خوابی، خستگی)، روان‌شناختی (نارضایتی از موقعیت موجود، اضطراب، تنش، بی‌قراری، افسردگی)، و رفتاری (استفاده از دارو، سیگار، داروهای اشتها آور) متجلی می‌شود. ازاین‌رو، در استرس‌ علایمی نظیر بیم و نگرانی، نزدیک بودن خطر، ناتوانی در تمرکز حواس، احساس تنش، احساس‌ ناتوانی‌ در‌ برخورد‌ با موقعیت‌ها و سعی در‌ اجتناب‌ از‌ آنها، ناتوانی در گفتار و ناهماهنگی حـرکتی، تنش عـضلانی، افزایش ضربان قـلب و فشار خون، خشک شدن دهان، و تکرّر ادرار به خوبی‌ مشهودند. لازم به یادآوری است‌ که‌ اضطراب‌ و استرس رابطه نزدیکی دارند و اضـطراب بر‌ اثر استرس‌ حاصل می‌شود. هرچه کنترل فرد بر روی موقعیت‌ها و محرک‌های استرس‌زا بـیشتر باشد، کمتر مـضطرب مـی‌شود. به عبارت دیگر، فرد زمانی دچار اضطراب می‌شود‌ که‌ راهی‌ برای‌ کنار آمدن با عوامل استرس‌زا پیدا نکند. (شفیع آبادی، 1384).

فرد در برابر عوامل‌ اسـترس‌زا (استرسورها) می‌تواند ‌ ‌دو نـوع واکنش داشته باشد: اول پاسخ‌ به صورت ناکامی که با علائمی نظیر سردرد، اختلالات معده‌ای، آشفتگی خـواب، فشار خـون بـالا، کهیر‌ پوست‌ و در نهایت با افسردگی همراه است. دومین نوع پاسخ به صورت اضطراب‌ است‌ که با احساس بـی‌کفایتی، نبود اطمینان، ابهام در تفکر، و گاهی هراس همراه است. اضطراب شدید با نشانه‌هایی مانند تیک، کهیر پوست، تغییر صدا، و‌ کـاهش‌ وزن‌ مشخص می‌شود(مارکیدس و کوپر ‌، 1989).

انسان در‌ همه‌جا‌ و در همه‌سنین در زمینه‌های گوناگون به نوعی دچار استرس و عوارض ناشی از آن است. همچنین مطالعات نشان داده است که نوع رویدادهایی که موجب استرس می گردد در سنین مختلف متفاوت خواهد بود. در پژوهش حاضر سعی بر این است که در مورد ویژگی دوره های مختلف زندگی و استرس های خاص آن دوره و روش های برطرف کردن آن بحث گردد.

دوران کودکی(تولد تا 12 سالگی)

آنچه افراد جامعه، در زندگی روزمره، کودکی می نامند برحسب جامعه و فرهنگی که به آن تعلق دارند متفاوت است. کودکی در ساده ترین بیان و به عنوان یک گستره سنی یکپارچه و متمایز از دوره های دیگر زندگی، به دوره ای که از تولد تا نوجوانی ادامه دارد اطلاق می گردد. دوره کودکی به سه دوره کوچکتر تقیسم می گردد:

الف) کودکی اول: کودکی نخست (از تولد تا حدود دو سالگی)

ب) کودکی دوم: کودکی میانه (ازدو تا شش-هفت سالگی)

ج)کودکی سوم: کودکی پایانی (از شش-هفت تا یازده – دوازده سالگی) (منصور، 1393).

کودکی اول(نوزادی و شیر خوارگی)

کودکی نخست به بخشی از کودکی اطلاق می گردد که از تولد تا زبان باز کردن ادامه دارد و به اعتبار فقدان طرفیت استفاده موثر از گفتار این دوره را می توان دوره پیش کلامی و به دلیل شکل گیری ساختهای ایجاد کننده امکان فهمیدن و فهماندن بدون استفاده از گفتار بنا بر سازه دریافت و واکنش براساس تجهیزات حسی-حرکتی، دوره حسی-حرکتی نامید(منصور، 1393).

حالات عاطفی کودک، ابتدا به احساس آسایش و عدم آسایش محدود می شود؛ یعنی زنمانی که در امر تغذیه کودک تاخیری افتد یا خیش باشد، برانگیخته می شود و واکنشهای عاطفی در کودک مشخص می شود. از زمانی که کودک در می یابد که وجود مادر برای ارضای نیازهایش ضروری استف اولین زمینه های آگاهی از عوامل اجتماعی نیز شکل می گیرد. در سه چهار ماهگی هیجان های خوشایند کودک به صورت شادی، خنده و صداهای مخصوص در مقابل محرک ها های مطبوع دیده می شود و اگر کودک را در اغوش بگیرند شادمان و ساکت می شود؛ یعنی نوع پاسخگویی به عوامل محیطی، ضمن بروز پاسخ های عاطفی مشاهده می شود(سیف و همکاران، 1392).

یک کودک طبیعی سه تا شش ماهه در مقابل چهره مادر یا افراد غریبه و یا حتی ماسک و مترسک لبخند می زند. در هشت ماهگی چهره اش با دیدن افراد غریبه تغییر می کند. در اواخر سال اول زندگی، پاسخ عاطفی ترس، گاه به صورت اضطراب کلی و گاه به صورت وحشت از غریبه، ترس از جدا شدن از مادر و ترس از صدای بلند بوضوح دیده می شود که بتدریج از بین می رود(سیف و همکاران، 1392).

براساس نظریه پیاژه در گستره دو سال اول زندگی، کودک به صورت فعال در بنا کردن ساختمانی توفیق حاصل می کند که محور اصلی دامنه های مختلف شکل گیری ها و دگرگونیهای روانی است. این ساختمان شناختی مراتب مختلف تحول است که کودک در زمینه عقلی تدارک می بیند و در چهارچوب روان بنه ها و کنش های درون سازی و برون سازی، از حد فعالیت های بازتابی کلی نخست و با گذار از به کارانداختن واکنش های دورانی نخستین و سپس واکنش های دورانی ثانوی به سطح کاربرد واکنش دورانی ثالث می رسد یعنی از یک ظرفیت نسبتا گسترده دریافت و واکنش یا مبادله با محیط برخوردار می شود، سرانجام به کمک روان بنه ها و تجهیزات ساختاری حسی-حرکتی به سطح ابداع یا ترکیب های جدید ذهنی نایل می آید(منصور، 1393).

کودکی دوم(کودکی میانه)

از دو تا شش هفت سالگی را باید سالهای شکل گیری کودک نامید، یعنی قدم گذاردن در راهی که با طی کردن هر بخشی از آن یک گام بزرگسالی یعنی الگوی متداول انسان جامعه امروزی نزدیکتر می شود. کودکی میانه، دوره اول کودکی را پشت سر گذاشته است، بدن او از شکل کشیده تری به خود می گیرد، حرکات وی دیگر ناآشیانه نیستند و مرتبا از تمایز یافتگی بیشتری برخوردار می شوند و بتدریج که به روش اکتشافی تازه تری دست می یابد میدان تجربه و فهم او نیز گسترده تر می شود. با آنکه تاثیر پدر و مادر هنوز در او شدید است، تاثیر دیگر بزرگسالان و همسالان بتدریج رو به فزونی می گذارد. جامعه اینک بیش از پیش کودک را زیر تاثیر خود می گیرد و ارزش های فرهنگی و معیارهای مربوط به ایفای نقش را در جامعه یکی از دو جنس مذکر یا مونث به او منتقل می کند. پس اکنون تحول را باید بیشتر به منزله حاصل تعامل کودک و جامعه نگریست(ماسن، کیگان، هوستون، و کانجر، بی تا؛ ترجمه یاسایی، 1387).

براساس نظریه پیاژه در این سطح با کودکی سروکار داریم که پیش عملیاتی است، یعنی در راه شکل گیری عملیات منطقی عینی گام بر می دارد بی آنکه بتواند از عهده انجام دادن آنها به طور کامل بر آید. اما به موازات این فعالیت عملیاتی که در نیمه راه است، کنش نمادی یا رمزی در کودک گسترش می یابد و امکان تجسم اشخاص غایب و مکان و رویداد های دور از نظر را برای وی فراهم می سازد و کودک می تواند بر مبنای این تجسمها به استدلال بپردازد(منصور، 1393).

درباره تحول عاطفی در کودکی میانه باید گفت که به موازات سه نوع تازگی در سازمان روانی، یعنی پدیدار شدن کنش رمزی، امکان تجسم براساس نظام رمزها و نشانه ها و بالاخره مبادلات فکری بین فردی از طریق زبان یعنی شکل اجتماعی شده کنش رمزی، جنبه های عواطف شهودی در شکل احساسات اجتماعی ابتدایی و نخستین احساس های اخلاقی متجلی می شوند(سیف و همکاران، 1392).

کودکی سوم (کودکی پایانی)

این دوره کودکی از شش هفت سالگی شروع می شود و تا قبل از مرحله بلوغ جسمی فرد ادامه دارد. ابتدا و انتهای این دوره با تحولات و شرایط جدیدی همراه است که تا اندازه زیادی بر شخصیت کودک و سازگاری های اجتماعی او اثر می گذارد(سیف و همکاران، 1392). در یک نگاه نخستین در بخش پایانی کودکی، پسر و دختر در بحبوحه تحول زیر تاثیر فرایند بیش از پیش مستقیم اجتماعی کردن قرار می گیرند و واسطه این عمل مدرسه است که به آنها یک دوره آموزشی نظام دار عرضه می کند(منصور، 1393). کودک در انتهای این دوره نیز بتدریج با تغییرات جسمانی و روانی مهمی روبرو می شود. این تغییرات نگرش ها، ارزش ها و رفتار کودک را به نحوی تغییر می دهد که برای او نوعی عدم تعادل و ناسازگاری را به همراه می آورد(سیف و همکاران، 1392).

کودک در این دوره وارد مرحله شناختی جدیدی می شود که پیاژه نام آن را دوره عملیات عینی یا منطق عملیاتی گذاشته است. از دیدگاه پیاژه این مرحله شناختی هم در ابتدا و هم در انتها با نوعی بحران شناختی و عقلی رو به رو است؛ این بحران در سنین هفت تا هشت سالگی توام با کاهش مرکز گرایی، اولین پیدایش تمایل به تحقیق یا توجیه منطقی و همچنین گرایش به سوس تکلم اجتماعی است که در سنین یازده تا دوازده سالگی کودک را با نوعی بحران شناختی روبه رو می سازد. به اعتقاد پیاژه کودکان در این دوره از نظر احساسات و عواطف بیشتر به بزرگسالان شباهت دارند، ولی در تفکرشان با آنها خیلی متفاوت هستند(سیف و همکاران، 1392).

از نظر تحول عاطفی در این مرحله چیزی به عنوان نگهداری احساسات نیز وجود دارد؛ و این ظرفیت موجبات دوام پذیری ارزش ها را فراهم می آورد که بدون وجود آن دائما تغییر خواهند یافت. این دوام پذیری با احساسات اخلاقی تضمین می شود. به عبارت دیگر به تدریج شاهد شکل گیری تغییرناپذیرها یا لااقل نگهداری تدریجی در قلمرو عاطفی هستیم(منصور، 1393).


قسمتی از متن منایع:

منابع فارسی

ابوالقاسمی، شهنام. (1386). روان شناسی رشد (با تاکید بر بهداشت روانی و راهکارهای تشخیصی، درمان و تربیتی). تنکابن: انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد تنکابن.

احدی، حسن و جمهری، فرهاد. (1389). روان شناسی رشد: نوجوانی و بزرگسالی (جوانی میان سالی و پیری). تهران: نشر آینده درخشان.

احمدی، سید احمد. (1382). روان شناسی نوجوانان و جوانان شامل ویژگی های زیستی، شخصیتی، رفتاری، شغلی و جنسی. اصفهان: انتشارات مشعل.

بای، محبوبه. (1391). استرس ها و پریشانی های دوران نوجوانی بلوغ. پیوند، شماره 390 و 391: 63-59.

برک، لورا. (2007). روان شناسی رشد (از نوجوانی تا پایان زندگی). ترجمه یحیی سید محمدی (1387). جلد دوم، تهران:نشر ارسباران.

بیابانگرد، اسماعیل. (1389). روان شناسی نوجوان. چاپ سیزدهم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

خدایاری فرد، محمد؛ و پرند، اکرم. (1390). استرس و روش های مقابله با آن. چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران.

زهرا کار، کیانوش. (1387). مشاوره استرس (پیشایندها، پیامدها و راهبرهای درمانی استرس). تهران: انتشارات بال.

سلحشور، ماندانا. (1390). ترس ها و اضطراب دوران کودکی. تهران: پنجره.

سی وارد، بریان لوک. (1997). مدیریت استرس. ترجمه مهدی قراچه داغی، (1381). تهران: نشر پیکان.

سیف، سوسن؛ کدیور، پروین؛ کرمی نوری، رضا؛ لطف آبادی، حسین. (1392). روان شناسی رشد (1). تهران سمت.

شرفی، محمد رضا. (1380). جوان و بحران هویّت. تهران: سروش.

شفیع آبادی، عبداله. (1384). نقش مشاور در کاهش استرس های دوره سالمندی. روان شناسی تربیتی، شماره 1: 104-97.

صباغیان، زهرا. (1383). راه کارهایی برای کمک به بچه ها در جهت مقابله با استرس. پیوند، شماره 304: 58-48.

کافی، سید موسی. (1389). از مجموعه حرفهای مشاور برای مامان و بابا، چگونه استرس کودکان خود را کاهش دهیم. رشت: سمام.

کهانا، گیریجا. (2001). استرس. ترجمه شقایق قندهاری. (1382). تهران: پیدایش.

لطف آبادی، حسین (1393). روان شناسی رشد (2)، نوجوانی، جوانی و بزرگسالی. تهران: سمت.

ماسن، پاول. هنری؛ کیگان، جروم؛ هوستون، آلتا کارول؛ و کانجر، جان. جین وی. (بی تا). رشد و شخصیت کودک. ترجمه مهشید یاسایی(1387). چاپ یازدهم، تهران: نشر مرکز.

ماناسیس، کارتانیا. (بی تا). کلید های مقابله با اضطراب در کودکان و نوجوانان. ترجمه فرناز فرود(1385). تهران: انتشارات صابرین.

منصور، محمود. (1393). روان شناسی ژنتیک تحول روانی از تولد تا پیری. تهران: سمت

موسوی بجنوری، سید محمد. (1378). بلوغ. مجله پژوهشنامه متین، شماره 2: 98-81.



خرید فایل


ادامه مطلب ...